۱۳۹۵ فروردین ۱۲, پنجشنبه
آخوندهایی كه وطنمان را اشغال كرده اند روز تولد يك دختر نگونبخت به نام فاطمه را در كشورمان، روز مادر اعلام كرده اند... !
به شهادت تاريخ اسلام، فاطمه در سن ٩ سالگي با اكراه شديد همسر علي شد و زندگي بسيار خفت باري با ايشان داشت، در مدت ٩ سال ازدواج با ايشان داراي ٥ فرزند شد و در سن ١٨ سالگي دنيا را ترك كرد.
خوب بايد ازين قوم خرافه پرست و منحرف پرسيد:
شما كه اين بيچاره را مادر تمام هستي و بي بي دو عالم و صدها لقب دروغين ديگه ميدهيد لطف كنيد و فقط و فقط يكي از خدمات ايشان به بشريت (نه خدمت به شوهرش) كه هم اكنون انسانها ازين خدمت ايشان بهره ميبرند را نام ببريد؟؟
اصولا اين زبان بسته فرصتي هم برايش مانده براي خدمت به كسي؟؟؟
فرض را بر اين بگيريد در مدت ٩ سال ٥ بار حاملگي و بعد از ان هم بچه داري و كهنه شويي و بدتر از همه خدمت دادن به يك ادم خونخوار و زبان نفهم، خوب ايشان در كدام زمان توانست عالم هستي را از خدماتش اكنده كند؟؟؟
جا دارد اينجا اشاره كنم كه در زماني كه ايشان فوت كردند (بعلت بيماري عفوني) فرزند ارشدشان (حسن زنباره) تنها ٨ سال سن داشت.
يعني ايشان حتي سهم چنداني در تربيت فرزندان خودش نداشت چه برسد به اينكه براي كل هستي مادري كند ... ! ! ! !
خوب بايد ازين قوم خرافه پرست و منحرف پرسيد:
شما كه اين بيچاره را مادر تمام هستي و بي بي دو عالم و صدها لقب دروغين ديگه ميدهيد لطف كنيد و فقط و فقط يكي از خدمات ايشان به بشريت (نه خدمت به شوهرش) كه هم اكنون انسانها ازين خدمت ايشان بهره ميبرند را نام ببريد؟؟
اصولا اين زبان بسته فرصتي هم برايش مانده براي خدمت به كسي؟؟؟
فرض را بر اين بگيريد در مدت ٩ سال ٥ بار حاملگي و بعد از ان هم بچه داري و كهنه شويي و بدتر از همه خدمت دادن به يك ادم خونخوار و زبان نفهم، خوب ايشان در كدام زمان توانست عالم هستي را از خدماتش اكنده كند؟؟؟
جا دارد اينجا اشاره كنم كه در زماني كه ايشان فوت كردند (بعلت بيماري عفوني) فرزند ارشدشان (حسن زنباره) تنها ٨ سال سن داشت.
يعني ايشان حتي سهم چنداني در تربيت فرزندان خودش نداشت چه برسد به اينكه براي كل هستي مادري كند ... ! ! ! !
۱۳۹۵ فروردین ۱۱, چهارشنبه
سروش شادابی همچنان در بند انفرادی اوین ...
بنابرگزارش خبرگزاری بهایی نیوز سروش شادابی یکی از شهروندان بهایی ساکن کرج که پیشتر پس از بازداشت چهار شهروند بهایی دیگر بازداشت شده بود همچنان در بند انفرادی زندان اوین به سر می برد.
بنابر اطلاع منابع آگاه به خبرگزاری بهایی نیوز این شهروند بهایی پس از گذشت ۲۲ روز از بازداشت وی همچنان در بند انفرادی زندان اوین به طور بلاتکلیفی به سر می برد .
پیشتر منابع مطلع اعلام کرده بودند که بازداشت سروش شادابی مرتبط با بازداشت سه شهروند بهایی دیگر است به نام های سرمد شادابی، تارا هوشمند و روحیه صفاجو که در پی حق تحصیل در تاریخ ۱۸ اسفند ماه سال گذشته بازداشت شده بودند. این سه شهروند محروم از تحصیل در تاریخ ۸ فروردین ماه امسال با قرار وثیقه از زندان آزاد شدند.
پس از انقلاب اسلامی بازداشت و محرومیت از تحصیل شهروندان بهایی به صورت سیستماتیک ادامه داشته است و در پایان سال گذشته نیز ۷۷ شهروند بهایی به دلیل اعتقاد به دیانت بهایی در زندان های جمهوری اسلامی زندانی بوده اند.
ايا بايد به عقايد ديگران احترام گذاشت؟ دموكراسي ميگويد بايد به انسانها بدون توجه به عقيده شان و همچنين به حق انها براي داشتن هر عقيده اي احترام گذاشت.. اما ...
اما عقايد انسانها فقط براي خودشان محترم هستند. شايد مثلا من
عقايد ضد انساني داشته باشم، شايد عقايد من
سركوب زنان را مجاز بداند، شايد عقايد من اصل مساوات انسانها را به رسميت
نشناسد، شايد عقايد من ميگويند ديگران بايد ازاديشان بخاطر اعتقادات من
محدود شود، در اينصورت شما نبايد به عقايد من احترام بگذاريد ! ..
چون احترام
گذاشتن به عقايد من به معني احترام گذاشتن به نقض حقوق بشر خواهد بود. در
كشورهاي دموكراتيك توهين به افراد و يا محدود كردن حق انسانها در انتخاب يا
بيان ازاد عقايدشان جرم است، ولي انتقاد و تحقير و توهين به عقايد ديگران
جرم نيست.
اگر كسي به چيزي اعتقاد دارد حق دارد براي ان تبليغ كند. ولي
تبليغ براي چيزي بدون حق انتقاد از همان چيز از سوي ديگران معني ندارد. در
بسياري از مذهبيون كه در قدرت هستند ازادي ديگران را در جهت اجراي
اعتقاداتشان محدود ميكنند، هر وقت هم ديگران صداي انتقاد و اعتراضشان بلند
شد ميگويند "اهاي به عقايد من احترام بگذار"!!
درخواست احترام گذاشتن به
عقايد ديگران ارتباطي به دموكراسي نداشته و هر چند به نظر قشنگ و درست مياید
دقيقا بدرد تحكيم ديكتاتوري ميخورد!
در كشورهاي دموكراتيك كه داشتن هر عقيده و مذهبي ازاد است هستند كساني هم كه شيطان پرست هستند و شيطان پرستها نيز در مقابل قانون همانقدر حق دارند كه متدينين.
در كشورهاي دموكراتيك كه داشتن هر عقيده و مذهبي ازاد است هستند كساني هم كه شيطان پرست هستند و شيطان پرستها نيز در مقابل قانون همانقدر حق دارند كه متدينين.
همانطور كه
شيطان پرست نميتواند از مسيحي يا مسلمان شكايت كند كه انها با گفتن "لعنت
بر شيطان" به عقايد من توهين ميكنند، مسيحي يا مسلمان يا پيرو هر مذهب
ديگري هم نميتوانند از شيطان پرست شكايت كنند كه دارد به خدا توهين ميكند
يا اينكه مثلا كتاب اسماني ما را اتش ميزند.
شما در غرب به هر كس ميتوانيد بگوييد فكرت، ايده هايت عقايدت احمقانه هستند بدون اينكه مجرم شناخته شويد، ولي اگر بكسي بگوييد تو احمق هستي مجرم ميشوي.
شما در غرب به هر كس ميتوانيد بگوييد فكرت، ايده هايت عقايدت احمقانه هستند بدون اينكه مجرم شناخته شويد، ولي اگر بكسي بگوييد تو احمق هستي مجرم ميشوي.
خلاصه
كلام دموكراسي اين را ميگويد: انسانها محترم هستند و كسي حق توهين به
انها را ندارد. همينطور حق انها براي داشتن و بيان هر اعتقادي محترم است،
هر چند ان عقايد چرند، غير منطقي يا غير انساني باشند.
ولي عقايد انسانها
فقط براي خودشان محترم هستند و ديگران موظف به احترام گذاشتن به عقايد
انها نيستند.
كسي كه براي عقيده اي تبليغ ميكند بايد طاقت شنيدن انتقاد از ان عقيده را هم داشته باشد و حالا يك قدم برويم جلوتر: كسي كه يك عقيده را انقدر ميبرد بالا كه انرا مقدس ميسازد بايد طاقت تحمل توهين به همان عقيده از سوي ديگران را داشته باشد.
كسي كه براي عقيده اي تبليغ ميكند بايد طاقت شنيدن انتقاد از ان عقيده را هم داشته باشد و حالا يك قدم برويم جلوتر: كسي كه يك عقيده را انقدر ميبرد بالا كه انرا مقدس ميسازد بايد طاقت تحمل توهين به همان عقيده از سوي ديگران را داشته باشد.
روي مقابل ِ تبليغ از
عقيده اي، انتقاد از ان عقيده است و روي مقابل تقديس يك عقيده توهين به ان
عقيده از سوي ديگران است.
هر دو رو براي همه در دموكراسي ازاد هستند.
هموطنان عزيزي كه معتقدند بايد به عقايد ديكران احترام گذاشت يك اصل مهم در
دموكراسي را اشتباه برداشت كرده اند، اشتباهي با تبعات فاجعه اور.
"امید"، در جریان اعتراضات ۷ سال قبل، هدف گلولههای مستقیم نیروهای حکومتی قرار گرفت و از آن زمان «از گردن به پایین فلج محض است» ...
جوانی که در این دو تصویر دیده میشود، یکی از مجروحان اعتراضات به نتایج
انتخابات خرداد۸۸ است. آنگونه که محمد نوری زاد در صفحهی اینستگرام خود
نوشته،
این جوان به نام "امید"، در جریان اعتراضات ۷ سال قبل، هدف گلولههای مستقیم نیروهای حکومتی قرار گرفت و از آن زمان «از گردن به پایین فلج محض است».
به نوشتهی آقای نوریزاد، «امید اگرچه اغلب ساعات شبانهروز را روی تختش دراز کشیده اما یک ساعتی را نیز آنگونه که در یکی از دو عکس دیده میشود، باید راست و ایستاده بماند».
در این عکس، علاوه بر محمد نوریزاد، محمد ملکی (فعال سیاسی مخالف حکومت) و شهنار کریمبیگی (مادر مصطفی کریمبیگی از جانباختگان عاشورای خونین تهران در سال ۸۸) نیز در کنار "امید" دیده میشوند.
این جوان به نام "امید"، در جریان اعتراضات ۷ سال قبل، هدف گلولههای مستقیم نیروهای حکومتی قرار گرفت و از آن زمان «از گردن به پایین فلج محض است».
به نوشتهی آقای نوریزاد، «امید اگرچه اغلب ساعات شبانهروز را روی تختش دراز کشیده اما یک ساعتی را نیز آنگونه که در یکی از دو عکس دیده میشود، باید راست و ایستاده بماند».
در این عکس، علاوه بر محمد نوریزاد، محمد ملکی (فعال سیاسی مخالف حکومت) و شهنار کریمبیگی (مادر مصطفی کریمبیگی از جانباختگان عاشورای خونین تهران در سال ۸۸) نیز در کنار "امید" دیده میشوند.
حَجَرالاَسود سنگ شکستهای است به قطر حدود ۵۰ سانتیمتر که امروزه تکههای آن با یک بَست نقرهای به هم نگه داشته شدهاست... !
در سال ۳۱۷ هجری قرمطیان به مکه هجوم بردند و حجر الاسود را نیز به سرزمین
خود، احساء بحرین بردند و آن سنگ مدت بیست و دو سال در یک خانه نصب بود تا
اینکه در سال ۳۳۹ در زمان حکومت مطیع لله عباسی با وساطت ابوعلی علوی، سنگ
سیاه را که اکنون شکسته بود به مکه منتقل کرده و آنگاه به جایگاه خود نصب
نمودند.
در باور مسلمانان این سنگ از بهشت آمدهاست . تا کنون جنس این سنگ از بازالت، آگاتا، شیشه طبیعی و یا قطعهای از یک شهاب آسمانی معرفی گردیدهاست. از مهمترین ویژگیهای این سنگ شناور ماندن آن بر روی آب است که دلیل محکمی برای شهاب سنگ بودن آن است.
همچنان که گفته شد مسلمانان بنا به رویاتی که در کتب اسلامی موجود است این شهاب سنگ را سنگی فرستاده از بهشت میدانند.
البته این گمان برای عرب جاهلی و مسلمانان صدر اسلام با توجه به محدود بودن و یا فقدان علم قابل توجیه بود اما موضوع زمانی بغرنج میشود که مسلمانان قرن بیست و یکم با استناد به گفتههای یک عرب بی سواد همچنان آن را سنگ بهشتی میدانند و برای زیارت آن از جان و مال خویش میگذرند.
این سنگ که در طول تاریخ شاهد حوادث گوناگون بوده است نه تنها معجزهای از خود نشان نداده بلکه بواسطه لمس و بوسیدن آن توسط زائرین مختلف از کشورهایی عمدتاً فقیر،باعث شیوع انواع بیماریها بوده است.
در زمانی که انسان سعی در پای گذاردن بر روی کره مریخ دارد بر مسلمانان واجب است که دست از اوهام و افسانه سرایی درباره این سنگ و این بنا بردارند ..
و قبول کنند که این تکه سنگ شهاب سنگی است که سالانه هزاران سنگ مشابه آن در ابعاد مختلف وارد جو زمین میشود.
آنان باید این واقعیت را به خود بقبولانند که هر آنچه که عرب بی اطلاع از علم گفته عین حقیقت نیست و خرافه دین باعث باز ماندن آنها از دنیای امروز میشود... !
در باور مسلمانان این سنگ از بهشت آمدهاست . تا کنون جنس این سنگ از بازالت، آگاتا، شیشه طبیعی و یا قطعهای از یک شهاب آسمانی معرفی گردیدهاست. از مهمترین ویژگیهای این سنگ شناور ماندن آن بر روی آب است که دلیل محکمی برای شهاب سنگ بودن آن است.
همچنان که گفته شد مسلمانان بنا به رویاتی که در کتب اسلامی موجود است این شهاب سنگ را سنگی فرستاده از بهشت میدانند.
البته این گمان برای عرب جاهلی و مسلمانان صدر اسلام با توجه به محدود بودن و یا فقدان علم قابل توجیه بود اما موضوع زمانی بغرنج میشود که مسلمانان قرن بیست و یکم با استناد به گفتههای یک عرب بی سواد همچنان آن را سنگ بهشتی میدانند و برای زیارت آن از جان و مال خویش میگذرند.
این سنگ که در طول تاریخ شاهد حوادث گوناگون بوده است نه تنها معجزهای از خود نشان نداده بلکه بواسطه لمس و بوسیدن آن توسط زائرین مختلف از کشورهایی عمدتاً فقیر،باعث شیوع انواع بیماریها بوده است.
در زمانی که انسان سعی در پای گذاردن بر روی کره مریخ دارد بر مسلمانان واجب است که دست از اوهام و افسانه سرایی درباره این سنگ و این بنا بردارند ..
و قبول کنند که این تکه سنگ شهاب سنگی است که سالانه هزاران سنگ مشابه آن در ابعاد مختلف وارد جو زمین میشود.
آنان باید این واقعیت را به خود بقبولانند که هر آنچه که عرب بی اطلاع از علم گفته عین حقیقت نیست و خرافه دین باعث باز ماندن آنها از دنیای امروز میشود... !
۱۳۹۵ فروردین ۱۰, سهشنبه
همه ادیان با هم مشکل دارند و هر کدام عیب ها و ایرادهای ادیان دیگر را تشخیص میدهد .. تنها خداناباوران هستند که می توانند بدون تعصب، اشکالات و بدیهای همه آنانرا باهم تشخیص دهند ... !!
شیعیان بر این باورند که رسول خدا امام علی (ع) را به عنوان جانشین خود معرفی فرمودند.
اهل تسنن بر این باورند که پیامبر ابوبکر را به عنوان خلیفه مسلمین معرفی کرد
وهابیون معتقدند که اگر یک شیعه را به قتل برسانند به بهشت میروند
بهاییون معتقدند که امام زمان (بهاءاله) ظهور کرده و حیدریون معتقدند که باید شرایط ظهور امام زمان را مهیا کرد و .......
اجازه بدید یکم با لنز واید به دنیا نگاه کنیم!
مسلمانها معتقدند اسلام کاملترینِ دینهاست و سایر پیروان ادیان دیگر اگر مسلمان نشوند به بهشت نمیروند _
مسیحیها هم بر این باورند که دینشان بهترین دین است و در برخی از شاخه های مسیحیت آمده که هر کس پدر مقدس را به خدایی قبول نداشته باشد به بهشت نمیرود
یهودیت و تمام ادیان دیگر همینطور هیچ کدام از دین ها همدیگر رو قبول ندارند در صورتی که همه اینها به گفته خودشان فرستاده یک نفر میباشد .
پیروان هیچ کدام از ادیان اجازه ندارند با پیروان ادیان دیگر ازدواج کنند شاید برای اینکه همدیگر رو متوجه اشتباهات هم نکنند و در خیلی از دینها پیروان سایر ادیان نجس هستند .....ولی یک وجه اشتراک در همه ادیان هست..
به نام تعصب روی عقاید...!
اهل تسنن بر این باورند که پیامبر ابوبکر را به عنوان خلیفه مسلمین معرفی کرد
وهابیون معتقدند که اگر یک شیعه را به قتل برسانند به بهشت میروند
بهاییون معتقدند که امام زمان (بهاءاله) ظهور کرده و حیدریون معتقدند که باید شرایط ظهور امام زمان را مهیا کرد و .......
اجازه بدید یکم با لنز واید به دنیا نگاه کنیم!
مسلمانها معتقدند اسلام کاملترینِ دینهاست و سایر پیروان ادیان دیگر اگر مسلمان نشوند به بهشت نمیروند _
مسیحیها هم بر این باورند که دینشان بهترین دین است و در برخی از شاخه های مسیحیت آمده که هر کس پدر مقدس را به خدایی قبول نداشته باشد به بهشت نمیرود
یهودیت و تمام ادیان دیگر همینطور هیچ کدام از دین ها همدیگر رو قبول ندارند در صورتی که همه اینها به گفته خودشان فرستاده یک نفر میباشد .
پیروان هیچ کدام از ادیان اجازه ندارند با پیروان ادیان دیگر ازدواج کنند شاید برای اینکه همدیگر رو متوجه اشتباهات هم نکنند و در خیلی از دینها پیروان سایر ادیان نجس هستند .....ولی یک وجه اشتراک در همه ادیان هست..
به نام تعصب روی عقاید...!
پیامبران ادیان ابراهیمی بت شکن هایی هستند که خودشان با ساختن بتی نامرئی به بت اعظم تبدیل شدند!
همانگونه كه در كتب اديان ابراهيمى از جمله در قرآن براى نمونه در سوره انبيا از آیه ٥٢ تا ٦٢ آمده است، ابراهيم یکی از پيامبران ادیان ابراهیمی با شكستن بت هاى سنگی و چوبی مردم زمانه خود، آنها را از بت پرستى منع میکرد و بر حذر میداشت ..
اما همین ابراهيم خودش با خلق بت نامريى و مخوف دیگری در آسمان بنام یهوه، الله و یا هر اسم دیگری که میتوان بر آن نهاد، مردم را دوباره به بت پرستی و خرافه گرائی سوق داد.
تنها فرق این بت جدید و نامرئی با بت های پیشین این بود که او تنها واسطه و همه کاره بین مردم و این بت اعظم و جدید خودش گردید و دکان پر رونق کاهنان بتکده های دیگر را با این کار به کسادی کشاند و تخته کرد!
دقیقاً همین کار ابراهیم را بعدها محمد بن عبدالله در شبه جزیره حجاز با اندکی تفاوت کپی برداری و باز سازی کرد!!
او پس از فتح مکه ضمن نگهداشتن بت اعظم و نامرئی الله که در آسمانهای قرآن آمده، یک بت سنگی سیاه بنام "حجرالاسود" را نیز در کنار الله برای آیندگان، از دوران بت پرستی خود و قبایل دیگر عرب به یادگار گذاشت!
چرا قبله مسلمانان تغییر کرد؟ ... (ماجراهای رسول قلابی و دزدان مدینه ... !)
در سالهای قبل از هجرت زمانی که محمد
ابن عبدالله در مکه مردم را به دین خویش دعوت میکرد، یهود و یهودیان جایگاه
ویژهای برای او داشتند. تعداد یهودیانی که در مکه زندگی میکردند بسیار
ناچیز بود و این جمعیت اقلیت بر آن داشتند که اخلاقی شایسته همراه با
ملایمت با دیگران داشته باشند این و بدین ترتیب تهدید و توهینی از طرف آنها
متوجه محمد نبود. از طرف دیگر آنها نیز به یکتا پرستی اعتقاد داشتند
و این نقطه مشترکی در دیدگاه محمد با آنان بود.
در ضمن نباید فراموش کرد که محمد به واسطه اشنای با ورقه ابن نوفل و سلمان فارسی و همچنین رابطه مستقیم با تعدادی از آنان به کتاب مقدس آنها آشنایی داشت تا حدی که از داستانها و پیامبران تورات در کتاب مقدس خویش بهره میجست و این مهر تائیدی بر یهودیان و دین موسی بود.
او که در مکه پیروان زیادی نداشت با آوردن نام یهودیان به عنوان قوم بنی اسرائیل در قران و نماز گذاردن به سوی قبله آنها سعی در جلب اعتماد و محبت آنان را داشت و امیدوار بود بتواند آنها را به دین خود راغب کند. اما این رابطه صمیمی مدت زیادی به طول نینجامید ..!
با هجرت رسول قلابی ورق برگشت. در مدینه وی با سه قوم بنی قریظه، بنی قینقاع و بنی نضیر روبرو شد که قدرت و ثروت مدینه دراختیار داشتند. این سه قبیله همچنین نهری را که در مدینه جاری بود از آن خود کرده بودند. محمد که با وعده و وعید اقوام اوس و خزرج به مدینه آمده بود رقیب را نیرومند یافت اما این قدرت رقیب باعث نمیشد که امید مسلمان کردن آنها در دل محمد ناامید شود.
او میدانست که اگر این سه قبیله به اسلام تمایل پیدا کنند میتواند علاوه بر افزودن بر یاران خویش، از ثروت و نفوذ آنها نیز برای گسترش اسلام استفاده کند. محمد که در حال وضع قوانینی به عنوان احکام برای دین نوپای خود بود روز عاشورا را که یهودیان روزه میگرفتند برای روزه گرفتن مسلمانان تعیین کرد اما این حربه نیز برای نرم کردن آنها کارساز نشد.
بزرگترین مشکل مسلمانان مدینه با یهودیان بر سر تقسیم آب تنها نهر موجود بود که در اختیار این سه قوم متموّل قرار داشت. محمد که شکایت مسلمانان از یهودیان را میشنید و از طرفی سرسختی یهودیان مدینه را در مقابل اسلام حس کرده بود و میدید که آنها دینش را به تمسخر، رونوشتی از دین خود میدانند و او را به استهزا میگیرند، کینهای از آنان بدل گرفت و سعی کرد که راه اسلام را از یهود جدا کند و نقاط مشترکی را که از دین آنها عاریه گرفته را از بین ببرد تا دیگر دست آویزی برای تمسخر مسلمانان وجود نداشته باشد.
او این امر را با تغییر زمان روزه مسلمانان از عاشورا به رمضان و افزودن به مدت روزه گرفتن شروع کرد. او که سالها مسلمانان را به نماز بسوی معبد سلیمان دعوت کرده بود به یکباره تصمیم به تعیین قبله دیگری گرفت و کدام قبله بهتر از کعبه که در شهر زادگاهش قرار داشت و نمادی از عرب در مقابل یهود بود میتوانست وجود داشته باشد؟..!
در این جا نیز مانند همیشه از الله و جبریل برای رسیدن به مقصد خویش استفاده کرد. او پس از هفده ماه پس از هجرت، در روز پانزدهم رجب سال دوم هجری به تصمیم خود جامع عمل پوشانید و این کار را به جبریل و دستور الله نسبت داد و در تأیید عمل خود آیات زیر را نازل کرد:
به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست ، هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند. (قل لله المشرق و المغرب يهدى من يشاء الى صراط مستقيم ).
اي پيامبر! از هر کجا خارج شدي، روي خود را به طرف مسجدالحرام کن تا مردم بهانه اي بر ضد شما نداشته باشند».
و بدین ترتیب قبله مسلمانان از معبد سلیمان و یا بیت المقدسی که سالها بعد از مرگ محمد توسط عمر ساخته شد به کعبه تغییر یافت. البته کینه این رسول قلابی از یهودیان به همینجا ختم نشد و سالها بعد با قلع و قمع و مصادره قبایل بنی قینقاع و بنی نضیر و کشتار قبیله بنی قریظه از آنها انتقام روزهای ضعف خود را گرفت...
در ضمن نباید فراموش کرد که محمد به واسطه اشنای با ورقه ابن نوفل و سلمان فارسی و همچنین رابطه مستقیم با تعدادی از آنان به کتاب مقدس آنها آشنایی داشت تا حدی که از داستانها و پیامبران تورات در کتاب مقدس خویش بهره میجست و این مهر تائیدی بر یهودیان و دین موسی بود.
او که در مکه پیروان زیادی نداشت با آوردن نام یهودیان به عنوان قوم بنی اسرائیل در قران و نماز گذاردن به سوی قبله آنها سعی در جلب اعتماد و محبت آنان را داشت و امیدوار بود بتواند آنها را به دین خود راغب کند. اما این رابطه صمیمی مدت زیادی به طول نینجامید ..!
با هجرت رسول قلابی ورق برگشت. در مدینه وی با سه قوم بنی قریظه، بنی قینقاع و بنی نضیر روبرو شد که قدرت و ثروت مدینه دراختیار داشتند. این سه قبیله همچنین نهری را که در مدینه جاری بود از آن خود کرده بودند. محمد که با وعده و وعید اقوام اوس و خزرج به مدینه آمده بود رقیب را نیرومند یافت اما این قدرت رقیب باعث نمیشد که امید مسلمان کردن آنها در دل محمد ناامید شود.
او میدانست که اگر این سه قبیله به اسلام تمایل پیدا کنند میتواند علاوه بر افزودن بر یاران خویش، از ثروت و نفوذ آنها نیز برای گسترش اسلام استفاده کند. محمد که در حال وضع قوانینی به عنوان احکام برای دین نوپای خود بود روز عاشورا را که یهودیان روزه میگرفتند برای روزه گرفتن مسلمانان تعیین کرد اما این حربه نیز برای نرم کردن آنها کارساز نشد.
بزرگترین مشکل مسلمانان مدینه با یهودیان بر سر تقسیم آب تنها نهر موجود بود که در اختیار این سه قوم متموّل قرار داشت. محمد که شکایت مسلمانان از یهودیان را میشنید و از طرفی سرسختی یهودیان مدینه را در مقابل اسلام حس کرده بود و میدید که آنها دینش را به تمسخر، رونوشتی از دین خود میدانند و او را به استهزا میگیرند، کینهای از آنان بدل گرفت و سعی کرد که راه اسلام را از یهود جدا کند و نقاط مشترکی را که از دین آنها عاریه گرفته را از بین ببرد تا دیگر دست آویزی برای تمسخر مسلمانان وجود نداشته باشد.
او این امر را با تغییر زمان روزه مسلمانان از عاشورا به رمضان و افزودن به مدت روزه گرفتن شروع کرد. او که سالها مسلمانان را به نماز بسوی معبد سلیمان دعوت کرده بود به یکباره تصمیم به تعیین قبله دیگری گرفت و کدام قبله بهتر از کعبه که در شهر زادگاهش قرار داشت و نمادی از عرب در مقابل یهود بود میتوانست وجود داشته باشد؟..!
در این جا نیز مانند همیشه از الله و جبریل برای رسیدن به مقصد خویش استفاده کرد. او پس از هفده ماه پس از هجرت، در روز پانزدهم رجب سال دوم هجری به تصمیم خود جامع عمل پوشانید و این کار را به جبریل و دستور الله نسبت داد و در تأیید عمل خود آیات زیر را نازل کرد:
به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست ، هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند. (قل لله المشرق و المغرب يهدى من يشاء الى صراط مستقيم ).
اي پيامبر! از هر کجا خارج شدي، روي خود را به طرف مسجدالحرام کن تا مردم بهانه اي بر ضد شما نداشته باشند».
و بدین ترتیب قبله مسلمانان از معبد سلیمان و یا بیت المقدسی که سالها بعد از مرگ محمد توسط عمر ساخته شد به کعبه تغییر یافت. البته کینه این رسول قلابی از یهودیان به همینجا ختم نشد و سالها بعد با قلع و قمع و مصادره قبایل بنی قینقاع و بنی نضیر و کشتار قبیله بنی قریظه از آنها انتقام روزهای ضعف خود را گرفت...
۱۳۹۵ فروردین ۹, دوشنبه
در طول تاریخ، خیانت دو کس باعث بدبختی ایران و ایرانی شد، که هیچ گاه نمی توان فراموش نمود، ابتدا سلمان فارسی، و دیگری خمینی، و اگر این دو شخص را حاکمان وقت نیست میکردند، این مصیبت دامان ما را نمیگرفت، خیانتکار بسیار داریم در تاریخ.. اما این دو شخص به واقعه ایران را ویران نمودند، ای کاش حاکمان وقت در گذشته شخص را فدای جمع میکردند.. که دلسوزی و ترحم به شخص باعث ویرانی و مصیبت بزرگ تاریخی شد...
در طول تاریخ، خیانت دو کس باعث بدبختی ایران و ایرانی شد، که هیچ گاه نمی توان فراموش نمود،
ابتدا سلمان فارسی، و دیگری خمینی،
و اگر این دو شخص را حاکمان وقت نیست میکردند، این مصیبت دامان ما را نمیگرفت،
خیانتکار بسیار داریم در تاریخ.. اما این دو شخص به واقعه ایران را ویران نمودند،
ای کاش حاکمان وقت در گذشته شخص را فدای جمع میکردند.. که دلسوزی و ترحم به شخص باعث ویرانی و مصیبت بزرگ تاریخی شد...
ابتدا سلمان فارسی، و دیگری خمینی،
و اگر این دو شخص را حاکمان وقت نیست میکردند، این مصیبت دامان ما را نمیگرفت،
خیانتکار بسیار داریم در تاریخ.. اما این دو شخص به واقعه ایران را ویران نمودند،
ای کاش حاکمان وقت در گذشته شخص را فدای جمع میکردند.. که دلسوزی و ترحم به شخص باعث ویرانی و مصیبت بزرگ تاریخی شد...
حسین نابغه کامپیوتر و اینترنت است، نابغهای که بايد بهترين امکانات را در اختيارش قرار ميدادند تا از دانش او استفاده شود اما حالا باید با وجود بیماری شدید کلیوی، ۱۵ سال از جوانیاش رادر زندان بگذراند .
حسین برای بار چندم اعتصاب غذا کرده و شک نکنید که به خانواده اش گفته اند که نگذارید خبر منتشر شود و آن ها را ترسانده اند. ما هم دلش را نداریم، فقط چند سوال کوچک داریم و شما را با هفت سین بازی و خوشحالی عیدتان تنها می گذاریم.
«سوال ۱- یک جوان متولد ۶۴ چرا باید به خاطر «فیلترشکن ساختن» 15 سال برود زندان؟
سوال ۲- با اون وضع کلیهی مریض، آیا سیستم قضایی و بازجوهاش حیا نمی کنند که نمی گذارند این بچه درمان بشود؟
سوال ۳- آیا می دانید که حسین چند سال است که سفره هفت سین ندیده؟
سوال ۴- می دانید طی کردن مسافت ۶۰۰ کلیومتری از شهر دور ملکان به تهران، هفته ای یک بار برای دیدن فرزند یعنی چه؟ پدر و مادرش هر هفته این مسافت را می کوبند و به تهران می آیند که شاید بتوانند حسینشان را ببینند.
سوال ۵- آیا میدانید حسین از زمان بازداشتش تاکنون، ۷ بار تحت عمل جراحی کلیه قرار گرفته است؟
سوال ۶- حسین نخواست مملکتش را ترک کند. او عاشق کشوری است که مردم اش دچار سانسور اند. حسین، مخِ این مملکت، مجبور است به خاطر عشقش نیروی فکری اش را صرف مبارزه با سانسور دولتی بکند.
او فیلتر شکن می ساخت. چرا باید یک نخبه، نیروی فکریاش را به جای اختراع و اکتشاف صرف ساختن فیلترشکن کند؟
سوال ۷- اگر شما به جای بازداشت کنندههایش بودید، می گذاشتید یک جوان نخبه اینترنت بدون همکاری با شما همین طوری راست راست آزاد بگردد؟ اگر او علیه مردم خودش با سانسورچی ها و عوامل دولتی همکاری کند، خودِ شماها اولین منتقدانش نمی شوید؟
از شما خواهش میکنیم پیام ما را منتشر کنید ...
عبید زاکانی را گفتند اسلام را چگونه دیدی؟ فرمود دین عجیبی است !!! چون در آن وارد شوی سر آلتت را ببرند و چون خارج شوی سر خودت را !!!!
عبید زاکانی را گفتند اسلام را چگونه دیدی؟
فرمود دین عجیبی است !!!
چون در آن وارد شوی سر آلتت را ببرند و چون خارج شوی سر خودت را !!!!
ارتداد به معنی خروج از دین مبین (!) اسلام هست .
تو اسلام همونطور که مسلمون شدن زوری و اجباریه ، مسلمون موندن هم اجباریه !!!
حالا چه میخواد مسلمون زاده باشی ، چه مسلمان زاده نباشی و خودت انتخابش کرده باشی .
فرمود دین عجیبی است !!!
چون در آن وارد شوی سر آلتت را ببرند و چون خارج شوی سر خودت را !!!!
ارتداد به معنی خروج از دین مبین (!) اسلام هست .
تو اسلام همونطور که مسلمون شدن زوری و اجباریه ، مسلمون موندن هم اجباریه !!!
حالا چه میخواد مسلمون زاده باشی ، چه مسلمان زاده نباشی و خودت انتخابش کرده باشی .
چرا مرتد رو میکشن؟
چون فرمایش پیامبر مهربانِ (!) اسلام هست !!!
قَالَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) : مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوه .
کسی که دینش را تغییر داد ، بکشید .
این حدیث هم تو منابع اهل تشیع هست ، هم اهل سنت .
منبع شیعه : مستدرک وسایل الشیعه ، جلد 8 ، صفحه ی 163
منبع اهل سنت : صحیح بخاری ، جلد 4 ، صفحه ی 75
.
یه حدیث دیگه هم از امام صادق ، از معتبرترین کتاب حدیث شیعیان ، یعنی اصول کافی که جز کتب اربعه هست نقل میکنیم👇
ِّ قالَ امام صادق (ع) : کُلُّ مُسْلِمٍ بَیْنَ مُسْلِمَیْنِ ارْتَدَّ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ جَحَدَ رَسُولَ اللَّهِ ص نُبُوَّتَهُ وَ کَذَّبَهُ فَإِنَّ دَمَهُ مُبَاحٌ لِمَنْ سَمِعَ ذَلِکَ مِنْهُ وَ امْرَأَتَهُ بَائِنَةٌ مِنْهُ یَوْمَ ارْتَدَّ وَ یُقْسَمُ مَالُهُ عَلَی وَرَثَتِهِ وَ تَعْتَدُّ امْرَأَتُهُ عِدَّةَ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا وَ عَلَی الْإِمَامِ أَنْ یَقْتُلَهُ إِنْ أَتَوْهُ بِهِ وَ لَا یَسْتَتِیبه
امام صادق (ع) : هر کس از مسلمانان که مرتد شد و نبوت پیامبر را انکار کرد ، خونش برای کسی که شنید مباح است. زنش از او جدا میشود ، اموالش بین ورثه اش تقسیم میشود و زنش عده ی وفات نگه میدارد .
اصول کافی ، جلد 6 ، صفحه ی 174
.
جالب اینجاست که اسلام انتظار داره مثلا مسیحی ها از مسیحیت خارج بشن و بیان مسلمون بشن ولی کسی از اسلام خواست خارج بشه میکشنش !!!
حالا این سوال مهم پیش میاد که آیا انسان حق نداره عقیده اش رو تغییر بده؟؟؟؟
آیا این احکام فوق خشن ، انسانی و عادلانه هستن؟؟؟؟
چون فرمایش پیامبر مهربانِ (!) اسلام هست !!!
قَالَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) : مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوه .
کسی که دینش را تغییر داد ، بکشید .
این حدیث هم تو منابع اهل تشیع هست ، هم اهل سنت .
منبع شیعه : مستدرک وسایل الشیعه ، جلد 8 ، صفحه ی 163
منبع اهل سنت : صحیح بخاری ، جلد 4 ، صفحه ی 75
.
یه حدیث دیگه هم از امام صادق ، از معتبرترین کتاب حدیث شیعیان ، یعنی اصول کافی که جز کتب اربعه هست نقل میکنیم👇
ِّ قالَ امام صادق (ع) : کُلُّ مُسْلِمٍ بَیْنَ مُسْلِمَیْنِ ارْتَدَّ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ جَحَدَ رَسُولَ اللَّهِ ص نُبُوَّتَهُ وَ کَذَّبَهُ فَإِنَّ دَمَهُ مُبَاحٌ لِمَنْ سَمِعَ ذَلِکَ مِنْهُ وَ امْرَأَتَهُ بَائِنَةٌ مِنْهُ یَوْمَ ارْتَدَّ وَ یُقْسَمُ مَالُهُ عَلَی وَرَثَتِهِ وَ تَعْتَدُّ امْرَأَتُهُ عِدَّةَ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا وَ عَلَی الْإِمَامِ أَنْ یَقْتُلَهُ إِنْ أَتَوْهُ بِهِ وَ لَا یَسْتَتِیبه
امام صادق (ع) : هر کس از مسلمانان که مرتد شد و نبوت پیامبر را انکار کرد ، خونش برای کسی که شنید مباح است. زنش از او جدا میشود ، اموالش بین ورثه اش تقسیم میشود و زنش عده ی وفات نگه میدارد .
اصول کافی ، جلد 6 ، صفحه ی 174
.
جالب اینجاست که اسلام انتظار داره مثلا مسیحی ها از مسیحیت خارج بشن و بیان مسلمون بشن ولی کسی از اسلام خواست خارج بشه میکشنش !!!
حالا این سوال مهم پیش میاد که آیا انسان حق نداره عقیده اش رو تغییر بده؟؟؟؟
آیا این احکام فوق خشن ، انسانی و عادلانه هستن؟؟؟؟
این واقعن شگفت انگیز است که چطور یک کتاب معمولی هنوز هم می تواند تصور شود که محصول علم لایتناهی است! سم هریس ..
چرا کتاب مقدس هیچ چیزی درباره ی الکتریسیته، یا دی ان ای نمی گوید؟
یا درباره ی سن و اندازه ی واقعی جهان هستی؟
درباره ی درمان سرطان چطور؟
میلیون ها انسان در همین لحظه، به طرز وحشتناکی به دلیل سرطان در حال مرگ هستند، و خیلی از آن ها کودک هستند.
زمانی که ما همه چیز را درباره ی سرطان بدانیم، این دانش به طور حتم می تواند در چند صفحه خلاصه شود.
چرا چنین صفحاتی، یا هر چیزی که کمی شبیه به آنها باشد، در کتاب مقدس وجود ندارد؟
کتاب مقدس، کتاب خیلی بزرگی است.
مکانی برای خداست که به ما آموزش می دهد چطور برده داری کنیم یا در مقیاسی گسترده حیوانات را قربانی کنیم.
این واقعن شگفت انگیز است که چطور یک کتاب معمولی هنوز هم می تواند تصور شود که محصول علم لایتناهی است!
یا درباره ی سن و اندازه ی واقعی جهان هستی؟
درباره ی درمان سرطان چطور؟
میلیون ها انسان در همین لحظه، به طرز وحشتناکی به دلیل سرطان در حال مرگ هستند، و خیلی از آن ها کودک هستند.
زمانی که ما همه چیز را درباره ی سرطان بدانیم، این دانش به طور حتم می تواند در چند صفحه خلاصه شود.
چرا چنین صفحاتی، یا هر چیزی که کمی شبیه به آنها باشد، در کتاب مقدس وجود ندارد؟
کتاب مقدس، کتاب خیلی بزرگی است.
مکانی برای خداست که به ما آموزش می دهد چطور برده داری کنیم یا در مقیاسی گسترده حیوانات را قربانی کنیم.
این واقعن شگفت انگیز است که چطور یک کتاب معمولی هنوز هم می تواند تصور شود که محصول علم لایتناهی است!
۱۳۹۵ فروردین ۸, یکشنبه
جمهوری اسلامی که همیشه با سرکوب و سانسور به سلطهگری خود ادامهی حیات داده از همان آغاز ارتباط ایرانیان با دنیای خارج، ترفندهای زیادی برای مقابله با دشمنِ فرضی «فیسبوک» انجام داده است. از فرستادن ویروس به صفحات شخصی تا عمومی، از حک کردن حسابهای کاربری تا فرستادن ارتش سایبری در قالب فیسبوکهای غیر واقعی برای شناسایی کنشگران تا توهین کردن به آنان؛ تنها چند مورد از تدابیر فوق امنیتی جمهوری اسلامی برای غلبه بر ترس از فراگیر شدن اطلاعات در جامعهی بستهی ایران است.
مسلمانان فقط دو انتخاب دارند و گزینه سومی در کار نیست: یا از میراث علمی نوع بشر بهره بگیرند یا نادان باقی بمانند... برای خلاص شدن از رکودی که در آن مانده اند، فقط باید بدانند که هیچ دانشی زیانبار نیست و هیچ جهالتی سودمند و اینکه تمامی بدی ها از نادانی می آید و تمام خوبی ها از دانش و خرد... ـــ عبدالله القصیمی، نویسنده و متفکر اهل عربستان سعودی
مسلمانان فقط دو انتخاب دارند و گزینه سومی در کار نیست:
یا از میراث علمی نوع بشر بهره بگیرند یا نادان باقی بمانند... برای خلاص شدن از رکودی که در آن مانده اند، فقط باید بدانند که هیچ دانشی زیانبار نیست و هیچ جهالتی سودمند و اینکه تمامی بدی ها از نادانی می آید و تمام خوبی ها از دانش و خرد.
ـــ عبدالله القصیمی، نویسنده و متفکر اهل عربستان سعودی
یا از میراث علمی نوع بشر بهره بگیرند یا نادان باقی بمانند... برای خلاص شدن از رکودی که در آن مانده اند، فقط باید بدانند که هیچ دانشی زیانبار نیست و هیچ جهالتی سودمند و اینکه تمامی بدی ها از نادانی می آید و تمام خوبی ها از دانش و خرد.
ـــ عبدالله القصیمی، نویسنده و متفکر اهل عربستان سعودی
۱۳۹۵ فروردین ۷, شنبه
خبر و تحلیل خبر .. !!! جلاد اشک میریزد ... !!
خبر :
اشك ريختن آفت الله خامنه اى در ديدار با اعضاى خبرگان:
آفت الله خامنه اى سرخر ايران، در ديدار با اعضاى مجلس خبرگان در سوگ عباس واعظ طبسى و ابوالقاسم خزعلى كه در سال ٩٤ گور به گور شدند، اشك ريخت.. !!
تحلیل خبر :
داستانی در کلیله و دمنه هست که صیادی در سرمای زمستان تعداد زیادی کبوتر صید می کنه و همانجا شروع می کنه به بریدن سرهای کبوترها. صیاد از شدت سرمای زمستان اشک از چشمانش جاری می شود.
کبوتری به کبوتر دیگر می گوید: چه صیاد دلرحمی..! به حال ما اسیران گریه می کند!
کبوتر در جوابش می گوید به چشمانش نگاه نکن.. به دستانش بنگر که غرق در خون هستند... !
اشك ريختن آفت الله خامنه اى در ديدار با اعضاى خبرگان:
آفت الله خامنه اى سرخر ايران، در ديدار با اعضاى مجلس خبرگان در سوگ عباس واعظ طبسى و ابوالقاسم خزعلى كه در سال ٩٤ گور به گور شدند، اشك ريخت.. !!
تحلیل خبر :
داستانی در کلیله و دمنه هست که صیادی در سرمای زمستان تعداد زیادی کبوتر صید می کنه و همانجا شروع می کنه به بریدن سرهای کبوترها. صیاد از شدت سرمای زمستان اشک از چشمانش جاری می شود.
کبوتری به کبوتر دیگر می گوید: چه صیاد دلرحمی..! به حال ما اسیران گریه می کند!
کبوتر در جوابش می گوید به چشمانش نگاه نکن.. به دستانش بنگر که غرق در خون هستند... !
قوانین و طریقه ساخت فیلم قابل پخش در ایران (تاکسی از جعفر پناهی) : رعایت شئونات اسلامی | عدم تماس زن و مرد | پرهیز از سیاه نمایی | پرهیز از خشونت | ممنوعیت استفاده از کروات برای شخصیت های مثبت! | عدم استفاده اسامی ایرانی برای اشخاص مثبت ! بهتر از اسامی ائمه ... باشد | پرهیز از مطرح کردن مسائل سیاسی و اقتصادی | و سانسور هر جایی که حس کردید ...
قوانین و طریقه ساخت فیلم قابل پخش در ایران (تاکسی از جعفر پناهی) :
رعایت شئونات اسلامی | عدم تماس زن و مرد | پرهیز از سیاه نمایی | پرهیز از خشونت | ممنوعیت استفاده از کروات برای شخصیت های مثبت! | عدم استفاده اسامی ایرانی برای اشخاص مثبت ! بهتر از اسامی ائمه ... باشد | پرهیز از مطرح کردن مسائل سیاسی و اقتصادی | و سانسور هر جایی که حس کردید ...
فیلم تاکسی از جعفر پناهی
رعایت شئونات اسلامی | عدم تماس زن و مرد | پرهیز از سیاه نمایی | پرهیز از خشونت | ممنوعیت استفاده از کروات برای شخصیت های مثبت! | عدم استفاده اسامی ایرانی برای اشخاص مثبت ! بهتر از اسامی ائمه ... باشد | پرهیز از مطرح کردن مسائل سیاسی و اقتصادی | و سانسور هر جایی که حس کردید ...
فیلم تاکسی از جعفر پناهی
افسانه دروغین آفرینش در تورات با کپی از اسطوره های بین النهرین نوشته شده. هزاران سال مردم بت پرستی می کردند تا که ابراهیم خدا را یکتا کرد و فرستاد به آسمان و پنهان کرد تا دست کسی به اونرسد .. !! یعنی خدا را تصویری کرد در ذهن مردم .اکنون نیز هزاران سال از این دروغ بزرگ می گذرد. چند قرن دیگر باید بگذرد تا به خود آییم که ما خدا را آفریدیم و نه برعکس .. !
افسانه
دروغین آفرینش در تورات با کپی از اسطوره های بین النهرین نوشته شده. هزاران سال مردم بت پرستی می کردند تا که ابراهیم خدا را یکتا کرد و فرستاد به آسمان و پنهان کرد تا دست کسی به اونرسد .. !!
یعنی خدا را تصویری کرد در ذهن مردم !
اکنون نیز هزاران سال از این دروغ بزرگ می گذرد. چند قرن دیگر باید بگذرد تا به خود آییم که ما خدا را آفریدیم و نه برعکس .. !
یعنی خدا را تصویری کرد در ذهن مردم !
اکنون نیز هزاران سال از این دروغ بزرگ می گذرد. چند قرن دیگر باید بگذرد تا به خود آییم که ما خدا را آفریدیم و نه برعکس .. !
حاكمی به مردمش گفت: صادقانه مشكلات را بگوييد. حسنك بلند شد و گفت: گندم و شير كه گفتی چه شد؟ مسكن چه شد؟ كار چه شد؟ حاكم گفت:ممنونم كه مرا آگاه كردی همه چيز درست ميشود. يكسال گذشت و دوباره حاكم گفت: صادقانه مشكلاتتان را بگوييد، كسی چيزی نگفت،كسی نگفت گندم و شير چه شد، كار و مسكن چه شد! از ميان جمع یک نفر زیر لب گفت: حسنك چه شد؟!
حاكمی به مردمش گفت: صادقانه مشكلات را بگوييد.
حسنك بلند شد و گفت: گندم و شير كه گفتی چه شد؟
مسكن چه شد؟
كار چه شد؟
حاكم گفت:ممنونم كه مرا آگاه كردی همه چيز درست ميشود.
يكسال گذشت و دوباره حاكم گفت: صادقانه مشكلاتتان را بگوييد،
كسی چيزی نگفت،كسی نگفت گندم و شير چه شد، كار و مسكن چه شد!
از ميان جمع یک نفر زیر لب گفت:
حسنك چه شد؟!
حسنك بلند شد و گفت: گندم و شير كه گفتی چه شد؟
مسكن چه شد؟
كار چه شد؟
حاكم گفت:ممنونم كه مرا آگاه كردی همه چيز درست ميشود.
يكسال گذشت و دوباره حاكم گفت: صادقانه مشكلاتتان را بگوييد،
كسی چيزی نگفت،كسی نگفت گندم و شير چه شد، كار و مسكن چه شد!
از ميان جمع یک نفر زیر لب گفت:
حسنك چه شد؟!
۱۳۹۵ فروردین ۴, چهارشنبه
۱۳۹۵ فروردین ۳, سهشنبه
قتل یک جوان با شلیک گلوله نیروی انتظامی و سپاه ...
هر چه بوده و هست نیروهای مسلح به هیچ وجه حق ندارند بمردم غیر مسلح تیراندازی کنند.
بهرحال شهر هرت است و بدست عده ای وحشی زبان نفهم و بیسواد اسلحه داده اند تا هر کاری دلشان خواست انجام دهند.
بنا بر گزارش های منتشر شده ، روز دوشنبه 24 اسفندماه، مامورین نیروی انتظامی در شهرستان بناب آذربایجان شرقی در محله ساعاتچی جوانی را که راننده سایپا بود به خاطر داشتن بار قاچاق بادام هندی تعقیب میکنند و راننده جوان از ترس گیر افتادن با ماشین فرار میکند ولی مامورین به او تیراندازی میکنند و تیر به سر آن جوان اصابت میکنند .
مردم جمع میشوند و ماجرا را می بینند و جوان را پیاده کرده و در تلاش برای نجات جان آن جوان و رساندن او به بیمارستان میشوند و به مامورین می گویند که زنگ بزنید سریعا آمبولانس بیاید ولی مامورین بی اعتنا به جوان زخمی به بازرسی ماشین می پردازند و خوشحال از اینکه توانسته اند بارقاچاق بگیرند ..!!
مامورین وقتی متوجه فیلم برداری از ماجرا میشوند به کسی که فیلم برداری میکند حمله ور میشوند که با برخورد مردم مواجه شده ونمی توانند اورا دستگیر کنند.
مردم داد میزنن ننگ برشما برا خاطر بادام هندی یک جوان را کشتید خوشحال باشید شما انسان نیستید.
مردم از عملکرد مامورین خشمگین شده و اعتراض کردند و طبق اخبار رسیده از عملکرد مامورین به بازرسی استان شکایت کرده اند و حال باید دید نتیجه چه خواهد بود..
متاسفانه جوان مجروح بخاطر عدم توجه مامورین ونرساندن به موقع به بیمارستان جان خود را از دست داد.
تفاوت آموزش کودکان و فرهنگ سازی، مابین "باورمندان و دینداران" با "انسانهای معمولی" ...
کمتر کسی میداند که جهالت یک بیماریست که خرامانه تا مغز استخوان نفوذ میکند.
علائمش دیده نمیشود؛ اما دیگران خوب حس میکنند.
یک بیماری در حال پیشرفت که دیگران به جای او درد میکشند.
علائمش دیده نمیشود؛ اما دیگران خوب حس میکنند.
یک بیماری در حال پیشرفت که دیگران به جای او درد میکشند.
چرا باید با اعتقادات مردم کار داشته باشیم !؟ - خاطرهای از زنده یاد رضا فاضلی ...
یک روز پیر مرد محترمی نصیحتم میکرد و میگفت :
اگر میخواهی در کارت موفق باشی و مردم به حرفت گوش کنن به اعتقاداتِ آنها کاری نداشته باش !
به او گفتم پدر جان با اینکه خیلی برای من عزیزی ولی با این یک حرفت اگر تنهاترینِ تنها باشم گوش نمیکنم ! میدانی چرا ؟
با اشتیاق زیاد گفت چرا ؟
گفتم: آیا در ۱۴۰۰ سالِ پیش ما به اعراب حمله کردیم یا اینها به ما ؟
گفتم: آیا آنها با خونِ پدرانِ ما آسیاب به راه نیانداختن و گندم آرد نکردن و با آن نان نپختن ، آیا ما چنین کاری با آنها کردیم ؟
گفتم: آیا آنها با ما به صورتِ پستترین آدمها در مدتِ ۲۰۰ سال رفتار نکردن ؟ ( کتابِ دو قرن سکوت ).
(( هر کس شرف داشته باشِ اون وقت میبینه با اسلام خیلی فاصله داره ))
گفتم: آیا آنها در همین مدت ما را از صحبت به زبانه خودمان باز نداشتن ؟ نهایتِ سعیشون رو کردن !
آیا آنها در مدتِ تسلط وحشیانهٔ خود به زنانِ ما تجاوز نکردن و فرزندانِ حاصل از این تجاوز را سید نام ننهادن ؟
گفت: استخفرلله !
گفتم مگر غیر از این بوده که در ۱۴۰۰ سالِ پیش تعداد افرادِ باسواد در میانه تازیان کمتر از انگشتان دست بوده است یا نهایت دست و پا یعنی به ۲۰ نفر هم نمیرسید " میگن ۱۷ نفر خواندن نوشتن بلد بودن "
گفتم مگر در همان زمان تعدادِ کتابهای موجود در نیشاپور به تعدادِ کتابهای موجود در کتابخانههایِ بزرگِ امروز برابری نمیکرده ؟
گفتم آیا تمامِ این کتابخانهها را ما نابود کردیم یا تازیان ؟
گفتم آیا غیر از این است که اگر آن کتابخانهها نابود نمیشد چه بسا گرههای از مجهولات علمی گشوده میشود و چه بسا ما قبل از اروپائیان به اون اساس رسیده و پیشگام علمی و صنعتی میشدیم ؟
گفتم مگر غیر از این است که در زمان صفویه که اروپائیان نهضتِ علمی را آغاز کرده بودند شیادانِ تهی مغز همچون مجلسی با دست اویز قرار دادنِ اسلام عزیز مارا به قبل از تاریخ بردند، و به ما که نخستین شاهنشاهان که یکمین اعلامیه حقوقِ جهانی بشر را صادر کرد و اجرا نمود. آموزش داد که چگونه با کنیز و یا زنِ صیغهای ( فحشایه اسلامی ) یا عقدی خود مجامت کنیم یا همخوابگی کنیم !
گفتم مگر غیر از این است که ۱۷ شهر قفقاز را با خاطرِ حکم جهاد چند آخوندِ تهی مغز از دست دادیم ؟
مگر غیر از این است که ۳۰ سالِ (امروزه ۳۳ سال) پیش با این فتنه کشور اهورائی مرا به جای بردند که به قول معروف عرب نی انداخت ، و مگر تمام جنایاتهای این ۳۰سال تحتِ لوای اسلام عزیز صورت نگرفت ؟
چرا نباید با این دین کار نداشته باشم ؟
دیگر باید چه اتفاقی میافتاد که نتوانم با این دین کاری داشته باشم ؟
به نظر شما ۱۴۰۰ سال تباهی کافی نیست آیا دیگر وقت آن نیست که این مهمان ناخوانده را به همان صحرایی که ازش آماده باز گرداند... داشتم به این سخنان و آوردن دلایل ادامه میدادم که پیر مرد گفت :
بس است جانم دیگر نگو و هر کاری که دوست داری بکن و هرچی میخواهی بگو
" شاد روان رضا فاضلی "
با اشتیاق زیاد گفت چرا ؟
گفتم: آیا در ۱۴۰۰ سالِ پیش ما به اعراب حمله کردیم یا اینها به ما ؟
گفتم: آیا آنها با خونِ پدرانِ ما آسیاب به راه نیانداختن و گندم آرد نکردن و با آن نان نپختن ، آیا ما چنین کاری با آنها کردیم ؟
گفتم: آیا آنها با ما به صورتِ پستترین آدمها در مدتِ ۲۰۰ سال رفتار نکردن ؟ ( کتابِ دو قرن سکوت ).
(( هر کس شرف داشته باشِ اون وقت میبینه با اسلام خیلی فاصله داره ))
گفتم: آیا آنها در همین مدت ما را از صحبت به زبانه خودمان باز نداشتن ؟ نهایتِ سعیشون رو کردن !
آیا آنها در مدتِ تسلط وحشیانهٔ خود به زنانِ ما تجاوز نکردن و فرزندانِ حاصل از این تجاوز را سید نام ننهادن ؟
گفت: استخفرلله !
گفتم مگر غیر از این بوده که در ۱۴۰۰ سالِ پیش تعداد افرادِ باسواد در میانه تازیان کمتر از انگشتان دست بوده است یا نهایت دست و پا یعنی به ۲۰ نفر هم نمیرسید " میگن ۱۷ نفر خواندن نوشتن بلد بودن "
گفتم مگر در همان زمان تعدادِ کتابهای موجود در نیشاپور به تعدادِ کتابهای موجود در کتابخانههایِ بزرگِ امروز برابری نمیکرده ؟
گفتم آیا تمامِ این کتابخانهها را ما نابود کردیم یا تازیان ؟
گفتم آیا غیر از این است که اگر آن کتابخانهها نابود نمیشد چه بسا گرههای از مجهولات علمی گشوده میشود و چه بسا ما قبل از اروپائیان به اون اساس رسیده و پیشگام علمی و صنعتی میشدیم ؟
گفتم مگر غیر از این است که در زمان صفویه که اروپائیان نهضتِ علمی را آغاز کرده بودند شیادانِ تهی مغز همچون مجلسی با دست اویز قرار دادنِ اسلام عزیز مارا به قبل از تاریخ بردند، و به ما که نخستین شاهنشاهان که یکمین اعلامیه حقوقِ جهانی بشر را صادر کرد و اجرا نمود. آموزش داد که چگونه با کنیز و یا زنِ صیغهای ( فحشایه اسلامی ) یا عقدی خود مجامت کنیم یا همخوابگی کنیم !
گفتم مگر غیر از این است که ۱۷ شهر قفقاز را با خاطرِ حکم جهاد چند آخوندِ تهی مغز از دست دادیم ؟
مگر غیر از این است که ۳۰ سالِ (امروزه ۳۳ سال) پیش با این فتنه کشور اهورائی مرا به جای بردند که به قول معروف عرب نی انداخت ، و مگر تمام جنایاتهای این ۳۰سال تحتِ لوای اسلام عزیز صورت نگرفت ؟
چرا نباید با این دین کار نداشته باشم ؟
دیگر باید چه اتفاقی میافتاد که نتوانم با این دین کاری داشته باشم ؟
به نظر شما ۱۴۰۰ سال تباهی کافی نیست آیا دیگر وقت آن نیست که این مهمان ناخوانده را به همان صحرایی که ازش آماده باز گرداند... داشتم به این سخنان و آوردن دلایل ادامه میدادم که پیر مرد گفت :
بس است جانم دیگر نگو و هر کاری که دوست داری بکن و هرچی میخواهی بگو
" شاد روان رضا فاضلی "
۱۳۹۵ فروردین ۲, دوشنبه
هشدار صریح آمریکا پس از اظهارات خامنه ای خبرگزاری قاصدان آزادی: به گزارش رادیو فرانسه, جو بایدن، معاون رییس جمهوری آمریکا، در سخنرانی شب یکشنبه بیستم مارس در کنفرانس سالانۀ "آپک" –قدرتمندترین گروه فشار طرفدار اسرائیل در آمریکا – بار دیگر هشدار داد که ایالات متحد آمریکا از نزدیک مراقب حکومت ایران است و وارد عمل خواهد شد، در صورتی که این کشور توافق اتمی اش را زیر پا بگذارد.
وقتی حماقت انسانهای موهوم پرست را مرز و حدی نباشد چنین صحنه های خرافه پرستانه ای هم آفریده و برپا خواهد شد. " مراسم اجتماع زنان جهت تعجیل در ظهور امام زمان در میدان امام حسین در تهران "!!! دیدن اینگونه صحنه ها گویای این حکایت است که وقتی گوسفندان خود با پای خود برای قربانی شدن به سلاخ خانه(قربانگاه) میروند دیگر نباید به سلاخ های چاقو به دست ایراد گرفت و آنها را مسئول این قربانی شدن ها دانست.
وقتی حماقت انسانهای موهوم پرست را مرز و حدی نباشد چنین صحنه های خرافه پرستانه ای هم آفریده و برپا خواهد شد.
" مراسم اجتماع زنان جهت تعجیل در ظهور امام زمان در میدان امام حسین در تهران "!!!
دیدن اینگونه صحنه ها گویای این حکایت است که وقتی گوسفندان خود با پای خود برای قربانی شدن به سلاخ خانه(قربانگاه) میروند دیگر نباید به سلاخ های چاقو به دست ایراد گرفت و آنها را مسئول این قربانی شدن ها دانست.
" مراسم اجتماع زنان جهت تعجیل در ظهور امام زمان در میدان امام حسین در تهران "!!!
دیدن اینگونه صحنه ها گویای این حکایت است که وقتی گوسفندان خود با پای خود برای قربانی شدن به سلاخ خانه(قربانگاه) میروند دیگر نباید به سلاخ های چاقو به دست ایراد گرفت و آنها را مسئول این قربانی شدن ها دانست.
آیا خدا احتیاجی به نفرین کردن کسی دارد؟! ...
در سوره المسد که از
سورههای مکی قران است پیامبر اسلام از جانب خدا ابی لهب و همسرش را نفرین
میکند!
زمانی که این سوره نازل کرده شد محمد ابن عبدالله هنوز در مکه سکونت داشت و پیروان او را تعدادی از افراد تهی دست و بردگان تشکیل میدادند.
ابی لهب و یا همان ابو الحکم عموی پیامبر که مردی ثروتمند و با نفوذی بود با او به سختی به مبارزه می پرداخت.
او ایاتی را که توسط برادر زاده اش خوانده میشد را اشعاری از ذهن خسته و بیمار پیامبر میدانست و بدین وسیله علاوه بر تحریک دیگران علیه او مانع پیوستن دیگران به اسلام نو پا میشد.
اما محمد که از طرفی بر آنچه میگفت پا فشاری میکرد و از طرف دیگر یارای مقابله با عموی خود را نداشت،به نفرین کردن او از جانب خدا روی آورد و این موضوع باعث نازل کردن سوره المسد شد!
اگر بر آیه اول این سوره دقت کنیم می بینیم که آرزوی پیامبر اسلام از جانب خدا گفته شده است یعنی به نوعی خدایی که آفریدگار گیتی با تمام عظمتش است، در برابر یک عرب و مخلوق خودش احساس عجز میکند و به نفرین روی میاورد !!
آیا نسبت دادن این ناتوانی به خدایی که خالق کائنات و کهکشانهاست رواست؟!
آیا خدایی که در مخلوقات او دنیایی از شگفتی را پیدا میکنیم و علم با تمام پیشرفتش فقط از قوانین پایه گذاری شده و چیزهای که او آفریده پرده برداری میکند،
برای جانب داری از کسی دیگری را نفرین میکند و حقارت خویش را به نمایش میگذارد؟!
این است که از نظر من ادیان ابراهیمی توهینی ست آشکار به آفریدگار!
زمانی که این سوره نازل کرده شد محمد ابن عبدالله هنوز در مکه سکونت داشت و پیروان او را تعدادی از افراد تهی دست و بردگان تشکیل میدادند.
ابی لهب و یا همان ابو الحکم عموی پیامبر که مردی ثروتمند و با نفوذی بود با او به سختی به مبارزه می پرداخت.
او ایاتی را که توسط برادر زاده اش خوانده میشد را اشعاری از ذهن خسته و بیمار پیامبر میدانست و بدین وسیله علاوه بر تحریک دیگران علیه او مانع پیوستن دیگران به اسلام نو پا میشد.
اما محمد که از طرفی بر آنچه میگفت پا فشاری میکرد و از طرف دیگر یارای مقابله با عموی خود را نداشت،به نفرین کردن او از جانب خدا روی آورد و این موضوع باعث نازل کردن سوره المسد شد!
اگر بر آیه اول این سوره دقت کنیم می بینیم که آرزوی پیامبر اسلام از جانب خدا گفته شده است یعنی به نوعی خدایی که آفریدگار گیتی با تمام عظمتش است، در برابر یک عرب و مخلوق خودش احساس عجز میکند و به نفرین روی میاورد !!
آیا نسبت دادن این ناتوانی به خدایی که خالق کائنات و کهکشانهاست رواست؟!
آیا خدایی که در مخلوقات او دنیایی از شگفتی را پیدا میکنیم و علم با تمام پیشرفتش فقط از قوانین پایه گذاری شده و چیزهای که او آفریده پرده برداری میکند،
برای جانب داری از کسی دیگری را نفرین میکند و حقارت خویش را به نمایش میگذارد؟!
این است که از نظر من ادیان ابراهیمی توهینی ست آشکار به آفریدگار!
نامه ی پر از نكته هالو بعد از آزادی به قاضی ...
قاضی محترم.. !
حبس خود را کشیدم و آزاد شدم. هرچند معلوم نیست این خلاصی از زندان تا کی پایدار بماند و کی دوباره به حبس برگردم. دوستان «هم لباس شما و همدل با من» در بازپرسی و در دادگاه به من گفته بودند: عالی پیام، یک مقام کله گنده پشت پروندهی توست و دستور داده حال تو را بگیرند تا دلش خنک شود.
برای همین هم شما چشم خود را بر قانون بستید و پروندهای را که امر به مختومه بود باز کردید و به من حکم زندان دادید. وقتی هم که از اوین مرا به رجایی شهر آوردند، یکی از معاونین زندان، خصوصی به من گفت: دستور دادهاند تو را به رجایی شهر بفرستند تا حالت را بگیرند.
علی ایحال هرچه بود گذشت. اما لازم میدانم مراتب سپاس خود را از شما به خاطر مسایل زیر اعلام کنم:
1ـ خیلی ها به من لقب سوپاپ اطمینان رژیم داده بودند و میگفتند از خودشان است و چرا او را نمیگیرند و ... ؟ شما مرا از همهی این اتهامات تبرئه کردید.
2ـ یک سال فرصت کافی و بی دغدغه به من دادید تا بدون گرفتاریها و کارهای روزمره و مهمانیها و وقت تلف کردنهای بیرون زندان، به کارهای تحقیقاتی نیمه کارهی خودم بپردازم. هرچند به دستور مقامات زندان اجازهی استفاده از کتابخانه را نداشتم، ولی بودند دوستانی که کتابهای مورد نیاز را برایم میآوردند.
3ـ تشکر از شما به خاطر فراهم آوردن فرصتی طلایی برای یک سال زندگی با کسانی که معلول ظلم و فقر و بیعدالتی جامعهای هستند که شما ساختهاید. لمس درد کسانی که مطرود اجتماع شدهاند، ولی حق زندگی کردن دارند.
4ـ تشکر از شما به خاطر برقرار کردن ارتباط تنگاتنگ هالو با قشری از جامعه که هیچ گاه با تفکر و مطالعه انسی نداشته است و انتقال افکار و اندیشهی هالویی به آنها. با خبر شدنشان از این که در بیرون زندان چه میگذرد و چه بر سر آنها آمده است و چرا آمده است.
5 ـ تشکر از شما به خاطر ایجاد فرصتی مغتنم برای تشکیل کلاسهای عروض و قافیه و آشنایی زندانیان با شعر و فرهنگ و ادب و از همه مهمتر، توان بیان درد خود به زبان شعر. حضور هالو در این زندان بیش از سی شاعر معترض تحویل شما داد. همه که اعدام نمیشوند. نیمی از این ها پس از سالها حبس به جامعه بازمیگردند. کما این که در زمان محکومیت خود من، بسیاری از این هنرجو ها آزاد شدند.
6 ـ تشکر از شما به خاطر عوض کردن رنگ و مزه و احساس اشعار من، شعرهایی که در زندان سروده شد و پخش گردید را با اشعار قبلم مقایسه کنید. آیا فکر کردید با زندانی شدن هالو دهانش بسته میشود؟ خیر، اشعارش سیقلی شد و واقع بینانهتر. چون من بخشی از جامعه را که زندانیان عادی و غیر سیاسی باشند را تا به حال به این خوبی درک نکرده بودم.
7 ـ جناب آقای قاضی، در زندان شنیدم که شاعران دیگری را هم دستگیر و روانهی زندان کردهاید. از این بابت هم از شما ممنونم. چون همان طور که زمین از حجت خدا خالی نمیماند، زندان نیز نباید از شاعران دگر اندیش خالی بماند.
8 ـ جناب آقای قاضی، شما همراه هالو، اشعار هالو را وارد این زندان کردید. کسی هالو را نمیشناخت، ولی الان که شما دارید این نامه را میخوانید، دفترچه دفترچه اشعار هالو دارد رونویس میشود و خیلی از آنها را از بر شدهاند. باز اشتباه کردید.
9 ـ آقای قاضی، من یک آدم فرهنگی بودم. سرم به فیلمسازیم بود و وقتی ممنوع کار شدم، به شعر. شما از من یک آدم سیاسی ساختید. بسیاری از فعالان سیاسی را فقط نامشان را شنیده بودم. ولی چه در این زندان و چه در اوین فرصت کافی برای آشنایی نزدیک با آنها، نشست و برخاست و تبادل افکار فراهم آوردید. این اشتباهتان محشر کبرا بود.
خلاصه خواستید حالم را بگیرید، ولی ندانسته حال دادید. حتا عدم استفاده از باشگاه و کتابخانه و سالن سینما و بخش فرهنگی و مرخصی و عفو عمومی و عفو مشروط و راه براه محرومیت از ملاقات حضوری و اینها هم حالم را نگرفت. دمم گرم. نوروز باستانی بر شما هم مبارک.
از چنین فرصتی که ساختهای
من که بردم، ولی تو باختهای
من اگر پیرم و به زنجیرم
تو شدی خط خطی و من شیرم
از قضا یا قدر هر آن چه که بود
تو ضرر کرده ای و هالو سود
جان من مثل دفعهی ماضی
باز هم اشتباه کن قاضی
باز هم جان استر و یابو
حال گیری کنید از هالو
محمدرضا عالی پیام (هالو)
حبس خود را کشیدم و آزاد شدم. هرچند معلوم نیست این خلاصی از زندان تا کی پایدار بماند و کی دوباره به حبس برگردم. دوستان «هم لباس شما و همدل با من» در بازپرسی و در دادگاه به من گفته بودند: عالی پیام، یک مقام کله گنده پشت پروندهی توست و دستور داده حال تو را بگیرند تا دلش خنک شود.
برای همین هم شما چشم خود را بر قانون بستید و پروندهای را که امر به مختومه بود باز کردید و به من حکم زندان دادید. وقتی هم که از اوین مرا به رجایی شهر آوردند، یکی از معاونین زندان، خصوصی به من گفت: دستور دادهاند تو را به رجایی شهر بفرستند تا حالت را بگیرند.
علی ایحال هرچه بود گذشت. اما لازم میدانم مراتب سپاس خود را از شما به خاطر مسایل زیر اعلام کنم:
1ـ خیلی ها به من لقب سوپاپ اطمینان رژیم داده بودند و میگفتند از خودشان است و چرا او را نمیگیرند و ... ؟ شما مرا از همهی این اتهامات تبرئه کردید.
2ـ یک سال فرصت کافی و بی دغدغه به من دادید تا بدون گرفتاریها و کارهای روزمره و مهمانیها و وقت تلف کردنهای بیرون زندان، به کارهای تحقیقاتی نیمه کارهی خودم بپردازم. هرچند به دستور مقامات زندان اجازهی استفاده از کتابخانه را نداشتم، ولی بودند دوستانی که کتابهای مورد نیاز را برایم میآوردند.
3ـ تشکر از شما به خاطر فراهم آوردن فرصتی طلایی برای یک سال زندگی با کسانی که معلول ظلم و فقر و بیعدالتی جامعهای هستند که شما ساختهاید. لمس درد کسانی که مطرود اجتماع شدهاند، ولی حق زندگی کردن دارند.
4ـ تشکر از شما به خاطر برقرار کردن ارتباط تنگاتنگ هالو با قشری از جامعه که هیچ گاه با تفکر و مطالعه انسی نداشته است و انتقال افکار و اندیشهی هالویی به آنها. با خبر شدنشان از این که در بیرون زندان چه میگذرد و چه بر سر آنها آمده است و چرا آمده است.
5 ـ تشکر از شما به خاطر ایجاد فرصتی مغتنم برای تشکیل کلاسهای عروض و قافیه و آشنایی زندانیان با شعر و فرهنگ و ادب و از همه مهمتر، توان بیان درد خود به زبان شعر. حضور هالو در این زندان بیش از سی شاعر معترض تحویل شما داد. همه که اعدام نمیشوند. نیمی از این ها پس از سالها حبس به جامعه بازمیگردند. کما این که در زمان محکومیت خود من، بسیاری از این هنرجو ها آزاد شدند.
6 ـ تشکر از شما به خاطر عوض کردن رنگ و مزه و احساس اشعار من، شعرهایی که در زندان سروده شد و پخش گردید را با اشعار قبلم مقایسه کنید. آیا فکر کردید با زندانی شدن هالو دهانش بسته میشود؟ خیر، اشعارش سیقلی شد و واقع بینانهتر. چون من بخشی از جامعه را که زندانیان عادی و غیر سیاسی باشند را تا به حال به این خوبی درک نکرده بودم.
7 ـ جناب آقای قاضی، در زندان شنیدم که شاعران دیگری را هم دستگیر و روانهی زندان کردهاید. از این بابت هم از شما ممنونم. چون همان طور که زمین از حجت خدا خالی نمیماند، زندان نیز نباید از شاعران دگر اندیش خالی بماند.
8 ـ جناب آقای قاضی، شما همراه هالو، اشعار هالو را وارد این زندان کردید. کسی هالو را نمیشناخت، ولی الان که شما دارید این نامه را میخوانید، دفترچه دفترچه اشعار هالو دارد رونویس میشود و خیلی از آنها را از بر شدهاند. باز اشتباه کردید.
9 ـ آقای قاضی، من یک آدم فرهنگی بودم. سرم به فیلمسازیم بود و وقتی ممنوع کار شدم، به شعر. شما از من یک آدم سیاسی ساختید. بسیاری از فعالان سیاسی را فقط نامشان را شنیده بودم. ولی چه در این زندان و چه در اوین فرصت کافی برای آشنایی نزدیک با آنها، نشست و برخاست و تبادل افکار فراهم آوردید. این اشتباهتان محشر کبرا بود.
خلاصه خواستید حالم را بگیرید، ولی ندانسته حال دادید. حتا عدم استفاده از باشگاه و کتابخانه و سالن سینما و بخش فرهنگی و مرخصی و عفو عمومی و عفو مشروط و راه براه محرومیت از ملاقات حضوری و اینها هم حالم را نگرفت. دمم گرم. نوروز باستانی بر شما هم مبارک.
از چنین فرصتی که ساختهای
من که بردم، ولی تو باختهای
من اگر پیرم و به زنجیرم
تو شدی خط خطی و من شیرم
از قضا یا قدر هر آن چه که بود
تو ضرر کرده ای و هالو سود
جان من مثل دفعهی ماضی
باز هم اشتباه کن قاضی
باز هم جان استر و یابو
حال گیری کنید از هالو
محمدرضا عالی پیام (هالو)
اشتراک در:
پستها (Atom)