۱۳۹۵ مهر ۹, جمعه

سن بلوغ و سن مسئولیت کیفری در ایران بر اساس قانون مجازات اسلامی سن مسئولیت_کیفری، سن بلوغ شرعی است. ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی ایران سن بلوغ شرعی را برای پسران پانزده سال تمام و برای دختران ۹ سال تمام بر اساس تقویم هجری قمری تعیین کرده است. با اینحال برخی دیگر از قوانین رسمی کشور سن مسئولیت قانونی را مطابق با استانداردهای بین‌المللی ۱۸سال مشخص کرده‌اند.

 از جمله میتوان قانون کار مصوب سال ۱۹۶۹ (‌با هدف محافظت از کودکان زیر سن قانونی از کار مضر و نامتناسب با سن آنها)، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب ۱۳۸۱ (با هدف حفاظت از افراد زیر سن قانونی از اشکال مختلف آزار و اذیت و شکنجه) و آیین نامه ساماندهی کودکان خیابانی مصوب ۱۳۸۴ (در ارتباط با حمایت از افراد بی‌خانمان زیر سن قانونی) را نام برد. علی‌رغم اینکه نهاد قانونگذاری کشور حداقل سن ۱۸ سال را برای طیف گسترده‌ای از برنامه‌ها و قوانین اجتماعی و حقوقی و حمایتی به رسمیت می‌شناسد و آن را بکار می‌برد، اما قوه قضائیه برخلاف استاندارهای جهانی و سایر قوانین و سیاستهای مصوب کشور، همچنان برای تحت تعقیب قرار دادن کودکان از معیارها و استاندارهای مذهبی بلوغ استفاده می‌کند.
قانون جدید مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ با تغییر موادی از قانون، امیدهایی را زنده کرد تا قوه قضائیه روند اعدام کودک-متهمان را اصلاح کند. قانون جدید تا حدودی، گزینه‌‌های جایگزین حکم قصاص را برای متهمان زیر ۱۸ سال در نظر گرفته است. مطابق قانون جدید، قضات اختیارعمل بیشتری برای سنجش بلوغ عقلی متهمان با استفاده از آزمایشها و مشاوره‌های روانشناسی با در نظر گرفتن شرایط خاص یک پرونده دارند. با اینحال عدم شفافیت در آیین دادرسی و فقدان استاندارهای دادرسی منصفانه و عادلانه در کنار قضاتی که فاقد صلاحیت‌های حقوقی و قضایی هستند، راه را بر اصلاحات اساسی و تجدیدنظر در اعدام متهمان زیر ۱۸ سال بسته است.
بنیاد برومند در سه سال و نیم گذشته که قانون جدید مجازات اسلامی ابلاغ شده است، اطلاعات ۴۲ پرونده مرتبط با کودک-متهمان را گردآوردی کرده است. از ابتدای سال جاری میلادی تا کنون نیز ۵ کودک-متهم اعدام شده‌اند. این متهمان به دلیل جرائمی که در زیر ۱۸ سال مرتکب شده‌‌ بودند، اعدام شده‌اند که آشکارا در تعارض با کنوانسیون حقوق کودک و میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی است.
در حالیکه در قوانین و سیاستهای ایران با توجه به چالشهای روانشناسانه و اخلاقی موجود، اجماعی بر سر استاندارد سن مسئولیت_قانونی و بلوغ عقلی وجود ندارد چرا قوه_قضائیه به صدور و اجرای احکام اعدام برای کودک-متهمان، و نقض معاهدات بین المللی خود ادامه میدهد؟

زمانیکه نقد از ایدئولوژی و عملکردهای دین اسلام پیش می آید عده ای برای فریب دیگران و کم رنگ کردن این نقدها از دین اسلام، می گویند: که اسلام واقعی این نیست که امروزه در سوریه، عراق، افغانستان، ایران، ترکیه،... و یا عربستان دیده و پیاده میشود! یا بدون در نظر گرفتن آیات قرآنی و وقایع تجاوزکارانه در تاریخ اسلام از اسلام رحمانی صحبت می کنند که با شیوه دمکراسی و قوانین حقوق بشر امروز در جهان نیز هیچ تضادی ندارد! و یا تمام ترورها و تجاوزات به دگراندیشان را در جای جای این کره زمین به گروهای رادیکالی که اسلامی نیستند و از اسلام چیزی نمی دانند نسبت میدهند!


در این ویدئو کوتاه شما با مواردی آشنا و برخورد خواهید کرد که نشان میدهد چیزی به اسم اسلام رحمانی یا دمکراسی خواه یا میانه رو و رادیکال وجود ندارد. دین اسلام یکیست و آن ایدئولوژی است که ۱۴۰۰ و اندی سال پیش پایه گذاری شد و بعد ها در طی چندین قرن شکل یک دین تمامیت خواه را به خود گرفت و گسترش یافت. این ایدئولوژی سیاسی - دینی اسلام با تجاوز، خون ریزی و زور شمشیر برقرار شد و برای گسترش خود از هیچ جنایت و تجاوزی به حقوق دیگران در طول تاریخ ۱۴ قرن گذشته تا کنون چشم پوشی نکرده است.
در این اسلام همه مسلمانان باید تابع آیات تجاوزکارانه قرآن، سنت پیامبر آن و روایات بجا مانده از بزرگان و جانشینان پیامبر اسلام باشند.
در این اسلام ناب محمدی جایی برای رحمانیت، هم زیستی مسالمت آمیز و احترام به حقوق سایر انسانهای دگراندیش وجود ندارد.

لینک ویدئو ... 

۱۳۹۵ مهر ۵, دوشنبه

باز هم یک کاریکاتوریست منتقد اسلام ترور شد.


این بار ناهض حتر، ۵۶ ساله، نویسنده و کاریکاتوریست سرشناس اردنی با شلیک سه گلوله در مقابل ساختمان دادگاه در پایتخت اردن "امان" ترور شد و به قتل رسید.
دلیل ترور این نویسنده مسیحی منتقد اسلام نقد او از اسلام و طرح کاریکاتوری است که او کشیده و در فیسبوک خودش منتشر کرده بود. او به اتهام توهین به اسلام قرار بود در دادگاه محاکمه شود.

ترجمه متن در طرح کاریکاتور :
نمونه ای از خدمات اسلامی پس از روز قیامت!
در بهشت ( الله خطاب به فرد مومنی که بین دو حوری دراز کشیده است می گوید:)
الله: عصر بخیر ابوصالح، چیزی احتیاج نداری؟
ابوصالح پاسخ میدهد: چرا، آن جام شراب رو به من بده، به جبرئیل بگو بیاد اینجا کارش دارم، یک غلام هم بفرست بیاد اینجا رو تمیز کند و اون ظرفهای کثیف رو هم ببرد.
راستی دفعه دیگر قبل از ورود در بزن. سبحانک( جمال تو عشق است ) ...


نيروي تروريستي قدس سپاه پاسداران بجزصدرورتروريسم و فتنه گري وايجاد آشوب وكشتار دركشورهاي مخلتف چه هنرهاي ديگري دارد؟ وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا روز چهارشنبه، هفتم ماه مارس، در چارچوب قانون موسوم به «کینگ پین»، غلامرضا باغبانی، از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران، را به عنوان قاچاقچی مواد مخدر معرفی کرد. (چشم ولي امرمفسدين ومجرمين جهان روشن!)

این نخستین باری است که قانون فوق علیه یک مقام رسمی ایرانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. [قانون موسوم به «کینگ پین» مصوب سال ۱۹۹۹ است و بر اساس آن دولت آمریکا موظف به شناسایی و مسدود کردن دارایی‌های قاچاقچیان بین‌المللی مواد مخدر شده است.]
 

وزارت خزانه‌داری در اعلامیه‌ای که بر روی سایت این وزارتخانه منتشر شده، به نقل از دیوید کوهن، معاون این وزارتخانه نوشته است: «اقدام امروز وزارت خزانه‌داری دست داشتن نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی را در قاچاق مواد مخدر آشکار می‌کند. 
اتهامی که مذموم بودنش مضاعف است زیرا جدای از پخش مواد مخدر، فعالیت نیروی قدس بخشی از برنامه‌ای گسترده‌تر برای حمایت از تروریسم بوده است. وزارت خزانه‌داری همچنان به فعالیت خود در شناسایی و معرفی قاچاقچیان مواد مخدر و حامیان تروریسم، در هر نقطه از جهان که مشغول به اعمال خود هستند، ادامه خواهد داد.»
 

برپایه این بیانیه غلامرضا باغبانی از افسران عالی رتبه نیروی قدس سپاه پاسداران و فرمانده فعلی نیروی قدس در زاهدان در استان سیستان و بلوچستان ایران در نزدیکی مرز افغانستان است.
بیانیه وزارت خزانه‌داری ایالات متحده می‌افزاید: «باغبانی به قاچاقچیان مواد مخدر اجازه داده در قبال مساعدت این قاچاقچیان به نیروی قدس، محموله‌های خود را با استفاده از خاک ایران به دیگر نقاط جهان برسانند.


 برای مثال، قاچاقچی‌های افغان در برابر اجازه صدور محموله از طریق خاک ایران، بار اسلحه و مهمات سپاه پاسداران را از جانب سردار باغبانی به نیروهای طالبان تحویل داده‌اند. باغبانی نیز قاچاق مواد شیمیایی مورد استفاده در تولید هروئین را در طول مرزهای ایران برای قاچاقچیان تسهیل کرده و به قاچاقچی‌ها در ارسال بار تریاک به درون مرزهای ایران کمک رسانی کرده است.»
 

وزارت خزانه‌داری آمریکا، شهروندان آمریکایی را از انجام هرگونه معامله مالی یا مراوده تجاری با غلامرضا باغبانی منع کرده است.در انتهای اعلامیه وزارت خزانه داری آمده است که این وزارت خانه همچنان، با استفاده از مفاد قانون «کینگ پین»، شبکه‌های مالی قاچاقچیان مطرح بین المللی و سازمان‌هایشان را هدف قرار خواهد داد.
 

وزارت خزانه داری از ماه ژوئن سال ۲۰۰۰ تا کنون بیش از ۱۰۰۰ شخصیت حقیقی و حقوقی را با استفاده از قانون «کینگ پین» به عنوان قاچاقچی مواد مخدر معرفی کرده است.
غلامرضا باغبانی از حوزه انتخابی زاهدان برای نمایندگی مجلس نامزد شده بود که موفق به کسب رای لازم نشد.
ياد آوري: نيروي تروريستي قدس ازسال 2007 رسما درليست تروريستي وزارت خارجه آمريكا قرارگرفته است...


۱۳۹۵ مهر ۳, شنبه

واقعیت کربلا و عاشورا از دهان خود حسین ... !!!

مهمان امروز ما امام حسین (ع) فرزند علی، ٥٨ ساله، دارنده مقام سوم امامت، دارای مدرک علم لدنی از دانشگاه بارگاه الهی، محل شهادت کربلا، اعزامی از مدینه.
مجری : السلام علیک یا اباعبدلله.
امام حسین : وعلیکم السلام.
مجری : انگیزه شما از قیام عاشورا چه بود؟
امام حسین : راه اندازی کسب و کار برای آخوندهای شیعه.
مجری: آیا علی اصغر روز عاشورا واقعن آب نخورد؟
امام حسین : نه، چون بچه شیرخواره آب نمی‌خورد، فقط شیر مادرش را می‌خورد.
مجری : وقتی ابو الفضل مشک آب را پر کرد که بیاورد خواست آب بخورد اما با خود اندیشید که اکنون فرزندان حسین تشنه هستند و آب نخورد. ابو الفضل که کشته شد و باز نگشت. چه کسی فکر او را خوانده است؟
امام حسین : وقتی می‌خواستند او را به شهادت برسانند به قاتل خود گفته است که برای آخوندهای شیعه قضیه را تعریف کنند تا سر منبر بگویند ملت برایش بیشتر گریه کنند.
مجری : شما عید غدیر امسال چه کار کردید؟
امام حسین : عید غدیر یعنی چه؟
مجری : روزی است که پیامبر اسلام پدر شما را به عنوان جانشین اول خود معرفی کرده است.
امام حسین : اولین بار است این را می‌شنوم. بعد از پیامبر که ابوبکر بود. گیرم که شما راست بگویید کسی به حرف پیامبر گوش نداده پس چه جشنی دارد؟
مجری: آخوندها می‌گویند روز عاشورا شما آنقدر از لشکر یزید کشتید که تا رکاب اسبتان را خون گرفت. درست است؟
امام حسین : عقل هم چیز خوبی است. لشکر آن‌ها ٨ هزار نفر بود هر آدمی ٥ لیتر خون دارد که اگر همه آن‌ها را کشته بودم کل خونشان به اندازه ٢ تا تانکر ١٨ هزار لیتری می‌شود. مگر سد فرات را شکسته بودند که تا رکاب اسبمان بالا بیاید؟
مجری : همه می‌گویند شما حتا آب برای خوردن نداشته‌اید. شما که شب عاشورا نوره کشیده‌اید. آب برای نوره کشیدن از کجا آورده‌اید؟
امام حسین : ما برای خوردن فقط آب معدنی دماوند استفاده می‌کنیم. همسرم شهربانو ایرانی است و هر آبی به معده‌اش نمی‌سازد.
مجری : سرنوشت شهربانو چه شد؟ چرا میان اسیران شام نبود؟
امام حسین : شوخی کردم بابا. شهر بانویی وجود ندارد. آخوند های شیعه خواستند نسب نوه های من را به شاهان ساسانی برسانند تا شما ایرانی‌ها خوشتان بیاید.
مجری : علی شریعتی در کتابی درباره عاشورا شرح دقیقی از آنچه بر زینب در راه شام گذشت، داده است. شریعتی این چیزها را از کجا فهمیده است؟
امام حسین : یک ضبط صوت زیر شکم شتر زینب بسته بود.
مجری : آخوندهای شیعه می‌گویند امام پشت سر خود را نیز می‌بیند. شما که با امام حسن نگهبان خانه عثمان بودید، چگونه متوجه وارد شدن شورشیان از در پشت به خانه او نشدید تا او را بکشند؟
امام حسین : یک لحظه چشم‌های پشت سرمان را بستیم تا کارشان را بکنند و پدرمان خلیفه شود.
مجری : مهم‌ترین دستاورد عاشورا چه بود؟
امام حسین : قیمه پلوی نذری.
من نمیدونم با چه زبونی به این مسلمان ها حسینی بگم
توی سر کله خودت بزن اصلا خودت رو بکش هیچ ایرادی نداره اما آسایش مردم رو سلب نکن

کاخ سفید روز چهارشنبه گفت که باراک اوباما رئیس جمهور این کشور طرح پیشنهادی تازه در کنگره برای افشای دارایی رهبران ایران را وتو خواهد کرد. تنظیم کنندگان این طرح در کنگره می گویند هدف آن "نشان دادن چگونگی بهره برداری رهبران ایران از دارایی های این کشور برای تامین مالی تروریسم است."

کاخ سفید روز چهارشنبه گفت که باراک اوباما رئیس جمهور این کشور طرح پیشنهادی تازه در کنگره برای افشای دارایی رهبران ایران را وتو خواهد کرد.
تنظیم کنندگان این طرح در کنگره می گویند هدف آن "نشان دادن چگونگی بهره برداری رهبران ایران از دارایی های این کشور برای تامین مالی تروریسم است."

۱۳۹۵ مهر ۲, جمعه

این پرسش را هر باورمند به خدای ادیان ابراهیمی که مایل است و میتواند پاسخ دهد: اگر خدا ( یهوه، پدر آسمانی و یا الله مدینه ) اجازه داده تا جنایاتی همانند کشتار یهودیان که ملت برگزیده اش (بر طبق کتاب تورات) هم بوده در جنگ جهانی دوم بدست دیگران رخ دهد و بیش از ۶۰ میلیون انسان از جمله ۶ میلیون یهودی در این جنگ کشته شوند، چه چیز تو را به عنوان یک باورمند به همین خدای ادیان ابراهیمی مطمئن کرده است که او به فکر توست و به تو توجه خواهد کرد؟ ~ البته اگر فرض را بر این قرار دهیم که چنین خدایی عملا وجود دارد.

این پرسش را هر باورمند به خدای ادیان ابراهیمی که مایل است و میتواند پاسخ دهد:
اگر خدا ( یهوه، پدر آسمانی و یا الله مدینه ) اجازه داده تا جنایاتی همانند کشتار یهودیان که ملت برگزیده اش (بر طبق کتاب تورات) هم بوده در جنگ جهانی دوم بدست دیگران رخ دهد و بیش از ۶۰ میلیون انسان از جمله ۶ میلیون یهودی در این جنگ کشته شوند، چه چیز تو را به عنوان یک باورمند به همین خدای ادیان ابراهیمی مطمئن کرده است که او به فکر توست و به تو توجه خواهد کرد؟
~ البته اگر فرض را بر این قرار دهیم که چنین خدایی عملا وجود دارد.

رسانه‌های فرانسه خبر داده‌اند که لئوناردو (بهرام) تاج‌آبادی یکی از معدود خواننده‌های شناخته شده ایرانی اُپرا در جهان «از سوی عواملی ناشناس در ایران تهدید به مرگ شده‌است.» در این گزارش‌ها آمده‌است که لئوناردو تاج‌آبادی به دلیل اجرای دورادور کار هنری با خوانندگانی که ساکن اسرائیل هستند، «تهدید شده‌است.»

این در حالی است که آقای تاج‌آبادی هرگز به اسرائیل نرفته و اجرای کار هنری‌اش با یک خواننده ایرانی ساکن اسرائیل صرفاً از طریق اینترنت صورت گرفته است؛ او در استودیویی در فرانسه صدای خود را ضبط کرده و با صدای خواننده ایرانی‌زاده در اسرائیل آمیخته شده‌است.
آقای تاج‌آبادی سال گذشته ترانه «آشیانه» یا «ویولن‌زن روی بام» را که چهار دهه پیش فریدون فرخزاد خوانده بود، همراه با فرزانه کهن، یک خواننده ایرانی ساکن اسرائیل از طریق اینترنت ارائه کرد.
او آهنگ «بانوی شرقی» را نیز با هدف «صلح و دوستی» بین مردم اسرائیل و ایران خواند.

بنا بر گزارش‌های متعددی که رسانه‌های فرانسه از جمله روزنامه فیگارو، در روزهای اخیر منتشر کرده‌اند، «عوامل تهدیدکننده» آقای بهرام تاج‌آبادی مشخص نشده‌اند اما از جمله نامه‌ای با پست از ایران برایش به فرانسه رسیده که وی را وادار به آگاه کردن پلیس فرانسه از این تهدید کرده‌است.
آقای تاج‌آبادی در مصاحبه با رسانه‌های فرانسه، مانند شبکه سوم تلویزیون فرانسه، تأکید کرده که از صلح و دوستی میان مردم اسرائیل و ایران دفاع می‌کند و معتقد است که مردم کشورها خصومتی با یکدیگر ندارند.
این خواننده اپرا تأکید می‌کند که «معاند نظام» نیست و تأکید کرده که تنها به دوستی انسان‌ها با یکدیگر باور دارد و برای ترویج این باور انسانی این کارهای هنری را ارائه کرده‌است.

شبکه سوم تلویزیون فرانسه در گزارش خود، از جمله نامه تهدیدآمیز نوشته شده با دستخط به فارسی از سوی عواملی ناشناس و ارسال شده از تهران را خطاب به «جاسوس کثیف اسرائیل» منتشر کرده‌است.
در این نامه آمده‌است «بزودی لحظه مرگت فرا می‌رسه... مثل همون فرخزاد کثافت می‌کشیمت تا دیگه ترویج صلح نکنی بین ملت ایران و اسرائیل... و جسدت را به تل‌آویو برای نتانیاهو می‌فرستیم...».

نامه ارسال شده از تهران به فرانسه، آدرس «خیابان فکوری، پلاک شماره ۹۰» را دارد.
این نامه‌ها از جمله عکس‌های فرخزاد را نیز ضمیمه کرده‌اند.
رسانه‌های فرانسه یادآور شده‌اند که قتل مخالفان مواضع جمهوری اسلامی ایران سابقه دارد و حتی فریدون فرخزاد هنرمند و مجری پرآوازه ایرانی پانزده سال بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران در خانه خود در بن آلمان به طرز فجیعی کشته شد.
با انتشار گزارش تهدید در مورد لئوناردو تاج‌آبادی، «کریف» سازمان یهودیان فرانسه با صدور بیانیه‌ای، این تهدیدها را نکوهش کرده و این رفتار را مغایر با آزادی انسانی و آزادی کار هنری دانسته‌است.
لئوناردو تاج‌آبادی در دهه اخیر در صحنه‌های اپرای اروپا مانند فرانسه و ایتالیا آوازهای اپرایی می‌خوانَد و خوش درخشیده‌است.

آقای تاج‌آبادی کار هنری را از ایران آغاز کرد و در حالی که دانش‌آموخته زیست‌شناسی بود، با عشقی که به محمد نوری، خواننده سرشناس ایرانی داشت به یادگیری از او روی آورد و آنگاه آواز اپرا را در ارمنستان و سپس در کنسرواتوارهای اروپا آموخت.
لئوناردو تاج‌آبادی که از شانزده سال پیش در اروپا زندگی می‌کند، در نقش‌های دشواری در نمایش‌های اپرایی ظاهر شده‌است اما ترانه‌هایی را نیز به فارسی اجرا کرده‌است.

رسانه‌های اروپایی نیز در مورد نادر بودن حضور یک خواننده ایرانی در میان هنرمندان اپرا در سطح اروپا، با وجود رقابت بسیار سختی که کار در این عرصه در کشورهای اروپایی دوستدار اپرا دارد، گزارش‌هایی منتشر کرده‌اند.


نمایش هنری نقض حقوق بشر در تظاهرات «نه به آخوند روحانی» در نیویورک

خبرگزاری قاصدان آزادی: روز سه شنبه ٢٠ سپتامبر ایرانیان آزاده در اعتراض به حضور آخوند روحانی در مجمع سازمان ملل در مقابل یکی از خیابانهای منتهی به ساختمان سازمان ملل تظاهراتی بر گزار کرده و در آن سرکوب و اختناق در ایران را محکوم کردند.
شماری از تظاهر کنندگان در اشاره به سرکوب تظاهرات و دستگیری هزاران نفر از مخالفان، لباس زندانیان را پوشیده بودند و با اجرای یک کار هنری جالب خواستار آن شدند که رژیم ایران را به‌خاطر پرونده‌یی که در زمینه نقض حقوق‌بشر دارد مورد حساب رسی قرار دهند.
تظاهركنندگان به‌طور سمبليك (صحنه‌هاي) اعدام جمعي 30 هزار زنداني سياسي در زندان‌هاي ايران را... بازسازي كرده بودند.
تظاهر کنندگان همچنین عکسهای تمسخر آمیزی از روحانی را به همراه داشتند. این تظاهرات چند ساعت طول کشید .



نخست وزیر بریتانیا در دیدار با روحانی درباره وضعیت نازنین زاغری ابراز نگرانی کرد‎ -- دنیای وارونه: نخست وزیر انگلیس باید از رئیس جمهور ایران تقاضا بکنه که یک ایرانی‌ رو از زندان آزاد بکنه



۱۳۹۵ مهر ۱, پنجشنبه

یک جنایت هولناک/ قتل حمید حاجی زاده(شاعر و دبیر ادبیات) و پسر ۹ ساله اش در پروژه‌ی «قتل‌های زنجیره‌ای وزارت اطلاعات دیکتاتوری خونخوار اسلامی آخوندی» ...

گزارش یک جنایت هولناک/ قتل حمید حاجی زاده(شاعر و دبیر ادبیات) و پسر ۹ ساله اش
«... پزشکی قانونی تعداد ضربه‌های دشنه فرو رفته در سینه برادر را ۲۷ از زیر گلو تا زیر ناف و ضربهٔ وارده به سینه کارون( پسر ۹ ساله اش) را بالغ بر ده ضربه دانسته بود... آ ثار ضربه سخت و مشت در سر و صورت، پارگی قلب و ریه و دستگاه گوارش، بریده شدن انگشتان دست راست حمید تا روی پوست، بنا به نظرپزشک قانونی با هر ضربه کارد حمید تیغه چاقو را می‌گرفته و قاتل می‌کشیده و برای باری دیگر فرو می‌کرده‌است که منجر به این گردیده که کف دست بشود پر از شیارهای عمیق شقاوت ! ...»
حمید پورحاجی‌زاده شاعر و دبیر ادبیات متخلص به «سحر»، در سال ۱۳۲۹ در روستای بزنجان از توابع شهرستان بافت به‌دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه و سه سال اول دبیرستان را در شهرستان بافت و سپس دبیرستان نمونه شهاب کرمان و سال آخر را در دبیرستان ملی هشترودی شیراز به پایان برد و بعد از آن فوق دیپلم ادبیات خود را از دانش‌سرای راهنمایی کرمان دریافت کرد. فعالیت ادبی وی از همان دوران ابتدایی شکوفا شده بود و به سرودن شعر می‌پرداخت و اکثر اوقات رتبه ممتاز مسابقات ادبی را از آن خود می‌کرد. همچنین او در شیراز با کوشش خود انجمن ادبی کاخ جوانان شیراز را سر و سامان داد. او سپس لیسانس ادبیات فارسیخود را از شهید با هنر کرمان دریافت و به تدریس در آموزش و پرورش کرمان مشغول شد. وی طی این سالها کارهای ادبی و تحقیقی خود را نیز ادامه داد.
سال ۱۳۶۰ با روح انگیز سلطانی‌نژاد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر به نام‌های اروند، ارس و کارون است. سرانجام حمید پور حاجی زاده در نیمه شب ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ همراه با کودک ۹ ساله‌اش کارون، در پروژه‌ی «قتل‌های زنجیره‌ای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی» به گونه‌ای دلخراش به قتل رسیدند.

افسوس از آدمهایی که برای شعور و منطق و قوه ی تفکر و تعقل خودشون کوچکترین ارزشی قائل نیستند ... :(



میلیارد دلار، ۲۵۰۰ میلیارد ریال، ۱۵۰۰۰ کیلو طلا،... اینها بخشی کوچک از درآمدها و دارایی های مردم ایران هستند که توسط دولت آخوند حسن روحانی از ذخیره ارزی، اموال دولتی و بخش های دیگر برداشت (دزدیده) شده است تا صرف هزینه بازسازی و نوسازی مکانهای مذهبی موجود و جدید در عراق و سوریه شود!!! مهدی فلاحتی خبرنگار صدای امریکا جزئیات این دستبرد به اموال دولتی و ملی ایرانیان توسط حکومت ملایان را در کلیپ زیر تشریح می کند.

میلیارد دلار،
۲۵۰۰ میلیارد ریال،
۱۵۰۰۰ کیلو طلا،...
اینها بخشی کوچک از درآمدها و دارایی های مردم ایران هستند که توسط دولت آخوند حسن روحانی از ذخیره ارزی، اموال دولتی و بخش های دیگر برداشت (دزدیده) شده است تا صرف هزینه بازسازی و نوسازی مکانهای مذهبی موجود و جدید در عراق و سوریه شود!!!
مهدی فلاحتی خبرنگار صدای امریکا جزئیات این دستبرد به اموال دولتی و ملی ایرانیان توسط حکومت ملایان را در کلیپ زیر تشریح می کند.


۱۳۹۵ شهریور ۳۱, چهارشنبه

محمد نوری زاد با این نوشته زیر که در ادامه می آید چند قدم بزرگ و مهم در راه خردگرایی و عقلانی تر اندیشیدن برداشته است اما هنوز قدمهای بزرگتری را باید بردارد تا یک خردگرای تمام عیار و یک مرتد از اسلام برگشته شود. ایشان در این نوشته آخر خود عملا نشان داده است که جوهر و اطلاعات تاریخی - اسلامی کافی را برای رسیدن به سر در نهایی برای رهایی یافتن از دروغی به نام اسلام ناب محمدی و شیعگری منشعب شده از آن را داراست. ایشان کافیست تا در نامه بعدی خود به شخصیت جنایتکارانه پیامبر اسلام بپردازد و کار را تمام نماید زیرا علی در دامان پسر عمویش محمد بن عبدالله پرورش یافت، آموخت و بزرگ شد و اینکه علی یک مرید و مومن جلاد پیشه شد باز دلیلش و علتش اجرای دستورات بدون اما و اگر پسر عمویش "پیامبر اسلام " بوده است. نمیشود که از علی برای طرز تفکر و عملکردهای خون ریزانه اش در این نوشته انتقاد کرد اما به محمد که رئیس و سر دسته همه متجاوزان و دزدان مدینه بود نپرداخت و به او گیر نداد و اشاره نکرد.


نامه ی محمد نوری زاد به امام علی(ع)
برگرفته از برگه فیسبوک محمد نوری زاد
یک: علی جان، بنشین تا نصیحتت کنم. مگر نه این که خود این می خواستی مکرر؟ یارانِ صاحبدلت را بر منبرِ سخن فرا می بردی و خود برزمین می نشستی که: مرا نصیحت کنید و از دشواری های روز حساب و کتاب و مؤاخذه پرهیزم دهید. مگر این سخنِ خود تونیست که فرمودی: مرا نقد کنید، چه آشکارا در جمع، و چه پنهانی با خودم. و اکنون، من، محمد نوری زاد، بر منبرم و تو نشسته بر زمین، و جمعِ مشتاقانِ تاریخی ات شاهدِ این گفت و شنود. پیش از آن که رشته ی سخن بدست گیرم و ناگفته های خود با تو در میان گذارم، بگویم که مرا چه الفت ها که با تو نبوده و چه مطلب ها و فیلم های مستندی که درباره ی بزرگیِ تو ننوشته و نساخته ام. گرچه خود می دانم تو را به الفتِ امثال من احتیاجی نیست اما ارادتِ خود از این روی بازگفتم که سینه چاکانِ همینجوری ات با سخنانِ صریحِ من در این نوشته یقه ندرند و حکم توهین و ارتداد بر من نرانند. با این که می دانم آنان در روفتنِ هست و نیستِ هرکس که سخنی متفاوت بگوید و راهی دیگر برگزیند، صاحب شگردند!
دو: می گویم: علی جان، ایکاش اصلاً سراغ جنگ و خونریزی نمی رفتی. و کاش در کل، اسلام از جهاد و جنگیدن در راه خدا تهی بود و راهی دیگر برای فرارَوی می جست. من و جمع بسیاری که تو را دوست می داریم، به آن بیست و پنج سال سکوتت و مشاوره های دلسوزانه و صادقانه ای که به رقبایت می دادی، راغب تریم. تو در آن پنج سال و چند ماهی که اراده و اداره ی جامعه ی اسلامی را بدست گرفتی، مرتب از این جنگ به جنگی دیگر فرو شدی و خانواده های بسیاری را از دو طرف عزادار کردی و راه را برای کینه توزی های غلیظِ بعد از خودت گشودی. اساس همه ی جنگ های تو در آن چند سالی که خلیفه ی مسلمین بودی، نه بخاطر هجوم دشمنِ خارجی به سرزمین های اسلامی، و نه بخاطر فرابردنِ امور انسانی و مردمی، بل بخاطرِ باقی ماندنِ خودت بود بر سرِ مقامِ رهبری و خلیفگی. عده ای تو را و طرز حکومتِ تو را نمی پسندیدند و خواستار کناره گیری ات بودند و تو بهمین خاطر تیغ در میان نهادی و درو کردی و پیش رفتی.
سه: بله، کاش بجای جنگ، که همه گیر و دمِ دست همه بود و هست، به سراغِ چیزهایی می رفتی که خاصِ خودت باشد. حیف تو نبود با آن همه ویژگی های انسانی؟ که یاعلی گویان تو را با ذوالفقارت بشناسند و زور بازویت؟ زور بازو مرتب در میان جوانان باز تولید می شود. از جنگاوری به جنگاوری دیگر. و از پهلوانی به پهلوانی دیگر. کاش اما تو می رفتی سراغ بارهای بر زمین مانده ی بشری. مثلِ چی؟ مثلِ مدارا. مثل تحمل مخالف. مثل صلح. مثل پرداختن به نجات مردم از فلاکت های جاری ای که گرفتارش بودند. مثل نجاتِ مردم از بیماری و جهل. ایکاش نگاهت را که به زاویه ای خاص و البته تنگ از دیانت تمایل داشت، به فراخ نگری وُسعت می بخشودی. و بجای این که به دیگران بگویی: اینی که من باور دارم عین درستی و دیانت است، مردم را با هر دیانت و باوری که داشتند، به خصوصیات انسانی ای مثل ادب و خرد و پاکیزه خویی و تحمل و احترام و رعایت حقوق همدیگر تهییج می کردی. اینجوری اگر پیش می رفتی جمعیت بسیارتری را در زیر بال و پر رهبری ات جای می دادی.
چهار: یکی از سخنان شکوهمند و فراوان تکرار شده ات - حتی در بستر شهادت به صعصة بن صوحان - این بود که به همگان می فرمودی: سَلونی قبلَ ان تَفقِدونی. یعنی: پیش از آن که من در میان شما نباشم پرسش های خود را از من بپرسید. حتی بارها به مردم گفتی: من به راه های آسمان از راه های زمین آشناترم. این ادعای بزرگی است. شاید در میان همه ی مردمان جهان، تو نخست فردی باشی که بیرقِ چنین ادعایی را بالا گرفته. این فردی که می گوید من به راههای آسمان واقف تر از زمینم، دراصل دارد می گوید: من علاوه بر این که کل مجهولات زمین را می دانم، به مجهولات آسمان آگاهیِ بیشتری دارم. حالا منِ نوری زاد که جز صداقت از شما سراغ ندارم، می پرسم: علی جان، در درازنای عمرِ شصت و سه ساله ات، بارها به چشم خود دیدی که مردم اطرافت به بیماری های ناشناخته ای مثل طاعون و آبله و بیماری های پوستی وگوارشی و فشار خون مبتلا شدند و مثل برگ خزان روی زمین ریختند و تو یک بار - بله یک بار- از آن راههای آسمانی ات برگی نگرفتی و رازِ درمانِ این بیماری ها را با مردمِ رو به موتِ اطرافت در میان ننهادی و اسم غرور انگیز و افتخار آمیزت را برای بشری که از بیماری های گوناگون رنج می بُرد و می بَرَد، به یادگار ننهادی.
پنج: علی جان، تو که می توانستی همه ی مجهولات زمینی و آسمانی را وا بشکافی، زحمت می کشیدی دست دو تا فرمول ریاضی و دوتا کشف و اختراع را می گرفتی و در دست طرفدارانت می گذاردی تا با غرور به مردمان همه ی عصرها بگویند: بفرمایید، این ها تنها چند اشاره ی مختصر از امام و بزرگ ماست. چرا باید فیثاغورث چند قرن پیش از تو به چند فرمول ریاضی دست یابد و تو نه؟ چرا بیماری و مرگ و میر مردم را دیدی و بی اعتنا از کنار درمان بیماری ها – که بلد بودی - رد شدی؟ چرا ترجیح دادی به مقولاتی بپردازی که انتهایش به کدورت می انجامد. حیفِ شُکوهِ بیست و پنج سال سکوتت نبود که ادامه اش ندادی؟ تو در جنگهای عصر پیامبر خیلی ها را با شمشیر ذوالفقارت از پای درآورده بودی و هر خانه از همسایگانت را به عزا نشانده بودی. اگر هرطایفه این خون ها را فراموش کند، عرب جماعت فراموش نمی کند. خلاصه این که خیلی ها به رهبری تو راضی نبودند. می نشستی در خانه و از دانش زمینی و آسمانی ات، نوعِ بشر را کامیاب می کردی. از پزشکی گرفته تا فلسفه تا حکمت تا مهندسی تا علوم اجتماعی و تربیتی و انسانی، مجهولاتِ تمام نشدنیِ هستی را یکی یکی می شکافتی و چون گنجی برای همه ی ابناء بشر به یادگار می نهادی. کسی هم با تو کاری نداشت. تو مشاور خوبی بودی برای خلفاء. گمشده ی بشر برادرکشی و همنوع کشی برای ماندن بر سرِ قدرت نبود. که این کشتن ها برای قدرت، همیشه بود و همیشه خواهد بود. گمشده ی بشر را تو نیک می دانستی. چرا بدانسوی نرفتی علی جان؟ چرا بیست و پنج سال سکوتت را ادامه ندادی وپایانی ترین سالهای عمرت را آشفتی؟
شش: چرا پایانی ترین سالهای عمرت را به خون آمیختی؟ و راه را برای خونریزی های طرفداران و مخالفانت گشودی؟ کاش به جای بیرون کشیدن ذوالفقار از نیام، قلم سحرانگیزت را بر می داشتی و می نوشتی: هردینی که با خون ریختن بخواهد حقانیت خود را به دیگران نشان بدهد، و با خون ریختن بخواهد بخود بقا بدهد، و با خون ریختن بخواهد بر جمعیت هوادارانش بیفزاید، دین نیست. بل مالیخولیایی درهم پیچ است برای زخمی کردن و خراشیدن و سوهان کشیدن به روح بشر. البته ناجوانمردی است اگر از حکمت های نورانیت نگویم و دریک مثال از بلندای انسانی و شعوری و تربیتیِ نامه ات به مالک اشتر یاد نکنم که در نوع خود کم نظیر است. با این همه اما دوست داشتم تو را رفیقِ همه ی مردمانِ همه ی عصرها می دیدم. و نه با جمعیت معدودی که تو را و راه ِ تو را قبول دارند و در همه ی این هزار و اندی سال به پهن کردنِ زیراندازِ تفرقه و نفرت وجنگ و خونریزی مشغول بوده اند و هیچ هنری نیز نداشته اند. این آقای خمینیِ ما به تآسی از تو، پایانی ترین سالهای عمرش را به خون آغشت. جوری که از همان ابتدایِ برآمدن، خونریزی را شروع کرد تا ماههای پایانیِ عمرش. وی در چهار خط نوشته، شیخ های شیعه را به ریختن خون چندین هزار نفر فرمان گفت. و شیخ ها و سادات شیعه، چه حریصانه خون ریختند در این سالهای شیعی. چه بر بام مدرسه ی رفاه و کشتارهای خلخالی، و چه در جنگی هشت ساله و ابلهانه، و چه بعدها با همان چهارخط نوشته ی معروف! اینها همه اش به تآسی از تو بوده و هست علی جان. کاش به سراغِ واشکافیِ همان راههای زمینی و آسمانی می رفتی و با شکافتن فرقِ سرِمخالفان کاری نداشتی.
هفت: کاش در سالهای رهبری ات، ریشه ی برده داری را - حتی در همان کوفه ی کوفتی - بر می کندی. و زنان و دختران را از حملِ بارِ تحقیر و بی هویتی می رهاندی. تجسم کن اگر این می کردی، ما امروز چه سرفراز بودیم و با گردنی افراخته به مردمان جهان می گفتیم: ببینید، امام ما در هزار و اندی سال پیش بر برده داری خط کشید و نابکاران بهمین خاطر زدند و کشتندش! منظور من این است که اگر شهادت تو به خاطر لغو برده داری بود، کل دنیا خواهان تو بود امروز. و یعنی این که: گمشده ی بشر این نبود که دینی تازه بیاید و برای ابناء بشر خط کشی کند که: از این زاویه به هستی بنگرید وگرنه کافرید و خونتان حلال. گمشده ی بشر، انسانیت بود و هست. گمشده ی بشر احترام بود. احترام به نوع بشر. با هر مرام و مسلک.
هشت: علی جان، در زمان حیات و رهبری ات، و بعدها در هیچ کجای جهان، اندیشه ی تو نتوانست در یک گوشه ی کوچک از این دنیای بزرگ، یک جامعه ی کوچکِ خوشبخت بیادگار گذارد. این سخن من، سخنِ سترگی است. این که: چرا علی دوستیِ شیعیان نتوانسته تنها صد نفر را در گستره ی زمینی به این بزرگی خوشبخت کند؟ علتش را بگویم؟ علتش تنها و تنها در این است که اندیشه ی تو مزاحم اندیشه و زندگی دیگران است و می گوید: من و فقط منِ شیعه ام که درست می اندیشم و درست می بینم. مابقیِ مردمان یا همه در غفلت اند یا در کفر محض که باید در این جهان روفته شوند و در آن جهان چشم براه جهنم و گرزهای آتشینش بمانند. خلاصه این که علی جان، ایکاش از زاویه ای وسیع به بشر و طبعِ تنوع طلبش می نگریستی و می گفتی: ای مردم، به هرچه باور دارید، گوارای وجودتان. مهم اما از این به بعد است. که درستکار و خیرخواه و با ادب و خردگرا و نوعدوست باشید و از ظلم به دیگران درهر نوعش پرهیز کنید. بله علی جان، گمشده ی بشر این بود اما نمی دانم شما چرا دست به آسمان نبردی و همین را برای بشر هدیه نیاوردی!
نه: ما شیعیان با اطلاق "معصومیت" به شما عزیزان، اساساً به مقام انسانیِ شما توهین می کنیم. یعنی چه که شمایان از هر خطایی مبرّایید؟ وقتی قرآن به پیامبر می گوید: تو، بشری هستی مثل بقیه ی مردم، قائل شدنِ معصومیت، هر خیر و خوبیِ برآمده از توانِ شخصیِ شما و فرزندانِ شما را از شما می تاراند. بعنوان مثال من یکی از خطاهای خفیف علی خلیفه ی مسلمین را برمی شمرم تا بدانی نیک تر نیز می شد با رفع محرومیت از فقرا و مستمندان عمل کرد. آنچه که معروفست این است که تو شبانه کیسه ی آذوقه را بدوش می کشیدی و خانه ی فقرا را دق الباب می کردی و خوردنی هایشان را پشت در می نهادی و بی آنکه شناخته شوی به درِ خانه ای دیگر می رفتی. خب، این رفتار تو بسیار به دلِ ما نشسته و غرور و تکبرِ بسیاری از ما را خمیر کرده. پرسش اما این که: تو در یک شب، به خانه ی چند فقیر و مستمند سرمی زدی؟ به سه خانه؟ ده خانه؟ بیش از این که نبوده؟ اما اگر می آمدی و برای هر خانواده ی مستمند پرونده ای تشکیل می دادی و بطور سیستماتیک، حکومت را موظف به رسیدگی به آنان می کردی، حتماً این نظم حکومتی، هم فراگیرتر عمل می کرد و هم تو را فرصت فراوان تری بود برای رسیدگی به سایر امور. به این رفتار سیستماتیک می گویند: مدیریت. مدیریت، گوهری است که همین اکنون نیز در میان مسئولان شیعه ی ما یافت می نشود که هیچ، بل نبودِ مدیریت، خود فرصتی است برای غارت اموال و تباه کردنِ حقوق مردم. که مسئولان، هم بی در و پیکر بدزدند و هم اسم بی کیاستی های خود رابگذارند: مصلحت!
ده: علی جان، خود برتر بینیِ شیعیان تو باعث شده که هیچگاه موفق به همزیستی با سایر مردم نشوند. مثلاً سیدعلی ما - که بسیار فراوان از محبتِ به شما لبریز است - نمی دانم با چه انگیزه ای خودش را همینجوری "ولی امر مسلمین جهان" لقب داده. از میان مسلمین جهان که بیش از یک میلیارد نفرند، تنها ده بیست میلیون نفر سیدعلی را قبول دارند. آنهم بخاطر چیزهای ظریفی که خودت بهتر می دانی. خب، چرا باید فردی که خودش را علیِ زمانه می داند و دیگران را از طلحه و زبیرشدن و از عوام بودن پرهیز می دهد، برای رواج دروغ مسلمی چون ولیّ امرمسلمین جهان خیز برمی دارد و از جیب مردم برمی دارد و برای جا انداختنِ این دروغ هزینه می کند؟ معمولاً لقب را دیگران، متناسبِ خصلت هایی که از ما ظهور می کند، به ما می دهند. نه این که ما سرِ خود یکی از القاب ماورایی را از آسمانِ تخیل بر بگیریم و مدالش را بر سینه بنشانیم. کسی که خودش را برتر از همه، و بالاتر، خودش را ولی امر مسلمین جهان بداند، به خود حق می دهد که در هرکاری دخالت کند و همزمان خودش را در متنِ آغوشِ خدا بداند. گرفتاریِ ما شیعیان همین است. که خود را به خاطر محبتی که به اهل بیت داریم برتر از همه و حتماً بهشتی می دانیم و دیگرانی را که در شب های قدر قرآن سر نمی گیرند و آداب زیارت نمی دانند و مکه را با شعاع کربلا طواف نمی کنند و با دیگِ قیمه ی عاشورا سر و سرّی ندارند، جهنمی می انگاریم. حالا کسی که خودش را بهشتی می داند و دیگران را جهنمی، ببین با جهنمیانِ مقابلش چه ها که نمی کند همینجوری. ولی امر مسلمین ما، صرفاً به این خاطر که خود را بهشتی و دیگران را جهنمی می داند، می بینی که چه روزگاری سیاه کرده از مردم خودمان و مردمان منطقه!
یازده: علی جان، صحبت ها و توصیه های اغلب آسمانی و ماورایی - و نه زمینیِ - تو و فرزندانت باعث شده که شیعیان، خداوکیلی به شکل دیوانه واری در محبتِ به شما اهل بیت متوقف بمانند. همین توقف در محبت به شما، باعث شده که سیل خرافه بخش وسیعی از حجم مغزشان را اشغال کند و فرصتی برای جولان خردمندی به آنان ندهد. با اطمینان می گویم: شاید کمتر مذهبی چون شیعه با این همه هجوم خرافه مواجه باشد. یکی از گنده خرافاتی که مته به مغز و زندگی ما فرو تپانده، خرافه ی ولایت فقیه است. که یکی با لباسی شبیه لباس شما می نشیند بر صندلی و همه را در مقابلش روی زمین می نشاند وهمو چنان اختیاری در ریز و درشتِ امور دارد که می تواند چرخه ی دین و حج و نماز و پول و حال و آینده و اساس زندگی مردم را به راهی که خود اراده دارد بگرداند. بدا که خروار خروار خرافه های پشت در پشت در تشیع، کورسویی از درستی بجای ننهاده که اسمش دین باشد و همان دین مردم را به راه راست بخواند.
دوازده: یکی از سخنان ماندگار و دوست داشتنی شما عزیزان این است: ای مردم، آنچه را که خود می پسندید برای دیگران نیز بپسندید و آنچه را که خود نمی پسندید برای دیگران نیز نپسندید. من وقتی به این سخن شریف و شایسته خیره می شوم می بینم کل دنیا و آخرت را با همین یک توصیه می شود آراست به زیبایی. این سخن پسندیده و خردمندانه و درست، نخست اما از جانب خود شما به خاک افتاد. کجا؟ آنجا که شما مسلمانان، باور دیگران را نپسندیدید و آرامش و امنیت و زندگی شان را آشفتید و روفتید. شما که دوست داشتید مسلمان باشید، چرا دیگران را از همانی که دوست داشتند باز داشتید؟ که یا باید مسلمان می شدند یا باید به شما جزیه می دادند یا مهیای جنگ می شدند؟ عده ای یکجور نماز و روزه و عبادت را دوست دارند و دیگرانی جور دیگر. اگر جمعیتی قوی و مقتدر شما را بر سر سه راهیِ بت پرستی و جزیه و جنگ قرار می دادند خوب بود؟ پس چرا چیزی را که خود نمی پسندیدید بر دیگران تحمیل کردید؟ نیک می دانید که: از توی دینِ تحمیلی، انسان بیرون نمی آید که هیچ، هیچ خیر و خوبی و دلخوشی نیز از آن سر بر نمی آورد. من در تعجبم که این "لااکراه فی الدین" چرا با شمشیر و زورِ مسلمین برای دیگر مردمان تفسیر شد؟
سیزده: ذوالفقارخونین، وصحبت ها و توصیه های اغلب آسمانی شما و فرزندانتان باعث شده که عده ای "گلِ مولایی" چه در لباس روحانی و چه بسیجی با نعره های یا حیدر و یاعلی، به حق و قانون و حریم خصوصیِ مردم لگد بزنند و همزمان خود را بهشتی بدانند و دیگران را جهنمی. ایکاش شما بجای آنهمه توصیه های بهشتی و دوزخی، ما را به راههای مطلقاً زمینی بشارت می دادید. راههایی که اگر تنها و تنها ما را با "ادب" می آمیختند ، ما و شما ضرر نکرده بودیم و لااقل چیزی در دستانمان بود که نشان همه بدهیم و بگوییم ما اگر چیزی نداریم، ببینید، ادب که داریم. قبول می فرمایید که ادب، تنها گنجی است که هر چه از آن مصرف شود، کاستی که نمی گیرد، نیز روز به روز بر وسعت و عمق آن افزوده می شود.
چهارده: من یک روز نشستم و فحش های سخیفی را که در میان شیعیان رایج است شماره کردم. شمارگانِ این فحش های حیثیتی آنقدر فراوانی دارد که یکی از تراشه های معمولش را می شود از میان دولب مبارک حضرت آیت الله جوادی آملی شنید و دیگری را در نشریه ی یا لثارات خواند. از فحش های شیعی که گذر کنیم، می توانیم وجهِ آدمکشی اش را به جناب خلخالی و شیخ مصطفی پورمحمدی بسپاریم، و عربده های شیعی اش را به علم الهدی و احمد خاتمی، و دزدی های هماهنگش را به خاوری و زنجانی و مرتضوی، و مدیریتِ این همه را به مجتبی خامنه ای واگذاریم. خلاصه علی جان، تشیعی که این روزها پرچمش بر گنبد قمارخانه ی هسته ای در اهتزاز است، به هزارتویی راه دارد که از هر تویش هزار جنازه ی بی نشان و هزار دزدی گنده و هزار دروغ حکومتی و هزار فریب آیت اللهی و هزار بی قوارگیِ انسانی فوران می کند همینجوری! و عجبا که این همه، از اعماق تشیع بر کشیده می شود. که یعنی: این همه استعداد، از هزار تویِ خود تشیع است که بر می جوشد. وگرنه مگر می شود در یک جامعه ی شیعی یکی را از هستی و معیشت و زندگی و تحصیل و حقوق اجتماعی محرومش کنند صرفاً به این خاطر که شیعه نیست؟ و مثلاً بهایی است؟ شیخ مصطفی پورمحمدی، آدمکشی هایش را به فرمان خدا مستند می کند و بازجویان و قاضیان ناجوانمردی ها و فریبکاری های خود را به اصل و اساس تشیع ربط می دهند و جوادی آملی فحش هایش را از دل بحث های فقهی و اصولی بیرون می کشد. خلاصه هر کدامشان به یک جای تشیع دست می برند و حدیث و روایت و آیه ی مورد نیازشان را برمی دارند و برکرسی می نشانند و با طرف آن می کنند که خود می خواهند منتها به اسم اسلام و قرآن و اهل بیت.
پانزده: این روزها دست سرداران و بیت رهبری و بسیجیان به خون مردمان سوریه آغشته است. پیش ترش عراق بود و افغانستان و بحرین و یمن و لبنان و فلسطین و نیجریه. اکنون اما پاهایشان بدجوری در سوریه قفل شده همه جانبه. که یا باید این راهِ کور را با چشمان بسته ادامه بدهند یا به ناگاه به ایران بازگردند و سهم خود را در آدمکشی ها و تخریب سوریه، پیش پای بشار اسد بر زمین گذارند. اما مغزهای اسلامی – فندقی، به حضور و به آدمکشی های خود در سوریه ادامه می دهند با این دلیلِ خرافی و خونین که: اگر ما با داعش در بیرون از مرزهایمان نجنگیم، ناگزیر باید با وی در داخل مرزهایمان بجنگیم. دروغ و فریب و وادادگی را می بینی علی جان؟ سردار به نمایندگی از حضرت سیدعلی با کلی پول که از جیب مردم برداشته، از اینجا بلند شده رفته سوریه و مردم سوریه را بخاک و خون و آوارگی کشیده و کل کشور سوریه را به ویرانه ای بدل کرده با این دلیل که: من اگر با داعش در سوریه نجنگم ناگزیر باید در داخل خاک خودم با وی بجنگم! این "دیگرکشی" نیز از دلِ تشیع و با تأسی از جنگهایی که تو با مخالفان و دیگر اندیشان داشتی و همه را به تیزی ذوالفقارت می سپردی، برگرفته شده است. علی جان، کاش دستی به همان راههای زمینی و آسمانی ات می بردی و گمشده های بشر را که خردگرایی و صلح و صفا و بهره مندی از قشنگی های انسانی است برمی گرفتی و کل بشر را پای این سفره ی انسانی ات می نشاندی و جنگ و خونریزی و نفرت و دشمن خواهی را برای سیدعلیِ ما و سرداران و ملاهای همینجوری اش وا می نهادی.
محمد نوری زاد
سی ام شهریور نود و پنج - تهران

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ... !!!!



فقط کافیه باورکنی و بپذیری .. !!! اونوقته که انجام هرحماقتی و هر اشتباهی ، هر جرم و جنایتی به اسم یه امر مذهبی، راحت میشه ... !!

نخند !! ... فکر میکنی دین تو بهتره و توش خرافات نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ... بدون تعصب درباره ش فکر کن تا بفهمی .. !
میخوای برات بشمارم ؟؟؟ ...
مثلا باور کردی که یه آدمی مثل من و تو ؛ آدمی که به خواب و خوراک و شهوت و ... نیاز داره ، آدمی که توالت میره(!!) ، از آسمون باهاش تماس گرفتند و بعدش دیگه مقدس شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...!!!

کتابش هم مقدسه و سالروز تولدش باید خوشحال باشی و سالروز مرگش ناراحت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...!!!

یا اینکه باور کردی که چند روز نباید چیزی بخوری ؟؟؟؟؟؟؟ ... یا مثلا یک روز کار کردن حرامه و نباید کار کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟ ...!!!
یا فلان عدد برات مقدس شده .. یا فلان عبارت، یه ذکر مقدسه که بهت نیرو میده و گره از کارهات باز می کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...!!!
یا ...
<<<<<<<<< التماس تفکر ... >>>>>>>>
 
 

خامنه‌ای دوچرخه‌سواری زنان در مجامع عمومی را حرام اعلام کرد ....


خبرگزاری قاصدان آزادی :به دنبال استقبال هزاران نفر در شهرهای ایران از طرح "سه‌شنبه‌های پاک" یا "یک روز بدون خودرو"، خامنه‌ای در حکمی که روز یکشنبه ۲۸ شهریور در سایت رسمی‌ او منتشر شده، دوچرخه‌سواری زنان در مجامع عمومی را حرام دانسته است.
بر اساس این گزارش، سایت خامنه ای در صفحه‌‌ای با عنوان "دوچرخه‌سواری بانوان" ،در جواب به سوال «جایز بودن دوچرخه‌سواری زنان »با رعایت نکات شرعی" به صراحت گفته است که "دوچرخه‌سواری بانوان در مجامع عمومی و نیز در جایی که در معرض دید نامحرم باشد، حرام است".

بیت العنکبوت خامنه‌ای در پاسخ به سوال خبرگزاری حکومتی فارس نوشت:"دوچرخه‌سواری بانوان در مجامع عمومی و در منظر نامحرم، غالبا موجب جلب نظر مردان و در معرض فتنه و به فساد کشیده شدن اجتماع و منافی با عفت بانوان است و لازم است ترک شود و در صورتی که در منظر نامحرم نباشد اشکال ندارد".

این طرح که در نقاط مختلف ایران انجام می‌شود، حدود یک ماه پیش به دلیل برخورد نیروی انتظامی با دوچرخه‌سواران زن در بعضی مناطق خبرساز شد و به همین دلیل موضوع دوچرخه‌سواری زنان در معابر عمومی دوباره مطرح شد.

در اعتراض به این برخوردها، تصاویری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که در آن دوچرخه‌سواران مرد و زن پلاکاردهای "آری به حق دوچرخه سواری زنان" را روی دوچرخه‌شان نصب کرده بودند یا در دست داشتند.


دنیای ما دنیای واقعیتها و ملموسات و محسوسات و مستندات و فرمولها و قوانین علمی و تجربی است .. نه بر اساس خرافات و عقاید و باورهای پوچ و مردم فریب ...



۱۳۹۵ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

حقیقت جهانی که همه ادیان روی آن توافق نظر دارند " ما درست هستیم " " سایرین گمراه هستند " " ما بهتر از شما هستیم " 《《《 هر دین و پیروان هر آئینی تابع این ۳ حقیقت هستند. هر یک از آنها خود را درست تر، کاملتر و بهتر از دیگر ادیان و پیروان آنها میدانند! برای نمونه همین اسلام ناب محمدی و پیروان آن که همه ادیان را ناکامل و یا نادرست میشمارند و فقط اسلام را تنها دین بر حق و درست تصور می کنند! دارالکفر و دارالاسلام!!! دقیقا همین حس و برداشت را پیروان سایر ادیان و مذاهب دیگر نیز دارند!

حقیقت جهانی که همه ادیان روی آن توافق نظر دارند
" ما درست هستیم "
" سایرین گمراه هستند "
" ما بهتر از شما هستیم "

هر دین و پیروان هر آئینی تابع این ۳ حقیقت هستند.
هر یک از آنها خود را درست تر، کاملتر و بهتر از دیگر ادیان و پیروان آنها میدانند! برای نمونه همین اسلام ناب محمدی و پیروان آن که همه ادیان را ناکامل و یا نادرست میشمارند و فقط اسلام را تنها دین بر حق و درست تصور می کنند! دارالکفر و دارالاسلام!!!
دقیقا همین حس و برداشت را پیروان سایر ادیان و مذاهب دیگر نیز دارند!


دین همان دیوانگی و پریشانی جمعی و سازمان یافته است ...



پیگیرترین خبرنگار استان لرستان کیست و الان کجاست؟ جرم او چیست؟ آیا احترام به شعورمردم و خبررسانی درست، جرم است؟! سینا قلندری خبرنگار کوهدشتی پس از بازداشت در بیمارستان بستری است.

“اصل ماجرا این بود آقای عبدولی رئیس منابع طبیعی در جواب این سئوال که سینا پرسیده بود چرا مساحت آتش سوزی ها که در حدود ۲۰۰-۳۰۰ هکتار بوده را فقط ۱۵ هکتار اعلام کرده اید، پاسخ داده بود «ما مساحت سنگ‌ها را از مساحت آتش سوزی جدا می‌کنیم» و این پاسخ توسط سینا برجسته و تیتر شده و حتی گفته می شد در رسانه ها نیز منعکس شد. پیگیری‌های آن‌ها در منابع طبیعی کار به جایی نبرده بود تا این‌که شکایت دیگری تنظیم می‌کنند مبنی بر اینکه سینا در آتش‌سوزی ها دست داشته است. پنج شاهد هم از معتمدین محل برده بودند که هر پنج شاهد به نفع سینا شهادت داده بودند و سینا تبرئه شد اما به دلیل نامعلومی دادستان دستور به بازداشت وی داده بود.”
این سخنان یکی از آشنایان قلندری است. را روز نهم شهریور با احضار به بازپرسی، بازداشت کردند و درپی ضعف شدید و بیماری به بیمارستان منتقل شد.
دیروز با قید کفالت موقتا آزاد شد، آقای قلندری که درمرحله بازپرسی توسط بازپرس پرونده تبرئه شده بود، اما به دلایل نامعلومی، دادستان دستور بازداشت موقت وی را صادر کرده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سینا قلندری خبرنگار کوهدشتی روز جاری یازدهم شهریور ماه با قید کفالت موقتا آزاد شد.
یک منبع نزدیک به آقای قلندری در این‌باره به گزارشگر هرانا گفت: “روز سه شنبه رئیس منابع طبیعی این استان از سینا شکایت کرده بود. دلیل شکایت نیز گزارشات و مقالاتی بود که آقای قلندری در مورد حادثه آتش سوزی جنگل‌های این استان و مرگ یک نفر از دهقانان محلی نوشته بود. اما در دادگاه کاملا تبرئه شد. ولی دادستان از آزادی وی به دلایل نامعلومی ممانعت بعمل آورد.”
این منبع مطلع در مورد بیماری این خبرنگار بازداشتی در ادامه افزود: “بیماری سینا مشکل سنگ کلیه بود که قبل از احضار نیز یک شب در بیمارستان بود. اما در بازداشتگاه به دلیل اینکه سینا از صبح چیزی نخورده بود و در بازداشتگاه نیز غذایی به او نداده بودند، دچار ضعف شدید شده و به بیمارستان منتقل و بستری شد.”
منبع نزدیک به سینا قلندری در شرح ماجرا توضیح داد: “اصل ماجرا این بود آقای عبدالولی رئیس منابع طبیعی در جواب این سئوال که سینا پرسیده بود چرا مساحت آتش سوزی ها که در حدود ۲۰۰-۳۰۰ هکتار بوده را فقط ۱۵ هکتار اعلام کرده اید، پاسخ داده بود «ما مساحت سنگ‌ها را از مساحت آتش سوزی جدا می‌کنیم» و این پاسخ توسط سینا برجسته و تیتر شده و حتی گفته می شد در رسانه ها نیز منعکس شد. پیگیری‌های آن‌ها در منابع طبیعی کار به جایی نبرده بود تا این‌که شکایت دیگری تنظیم می‌کنند مبنی بر اینکه سینا در آتش‌سوزی ها دست داشته است. پنج شاهد هم از معتمدین محل برده بودند که هر پنج شاهد به نفع سینا شهادت داده بودند و سینا تبرئه شد اما به دلیل نامعلومی دادستان دستور به بازداشت وی داده بود.”
سینا قلندری متولد ۱۳۶۴ شهرستان کوهدشت لرستان است. کانالی به نام «رادیو تلگرامی لرستان» را مدیریت می کند.
شایان ذکر است، این خبرنگار کوهدشتی در اسفندماه سال گذشته با شکایت فرماندار به دلیل سئوالش مبنی بر شایعات «پرتاب قران» توسط وی، مدت ۹ روز بازداشت و در زندان مرکزی لرستان نگهداری شده بود.

همگی در منطقه نیاوران دور هم جمع شده‌اید بچه‌های‌تان را هم فرستاده‌اید آن ور؛ خودتان هم آخر عمرتان را با هوای شمیرانات می‌گذرانید. حالا اگر فرصتی هم برای اصلاح پیش آمد که آمد اگر هم نیامد طوری نیست به هر حال اصلاحات یک پروسه‌ی طولانی‌مدت است!

آقای خاتمی کافی‌ست… نعلین‌های‌تان را آویزان کنید!

با اینکه می‌دانم با نوشتن این مطلب همین چهار فرصت شغلی بالقوه را در روزنامه‌های اصلاح‌طلب از دست می‌دهم، اما عیبی ندارد؛ گاهی باید یک حرف‌هایی را زد.
بگذارید این یادداشت را این‌گونه شروع کنم. روز ۱۷ مرداد (روز خبرنگار) با یکی از دوستان به دفتر آقای خاتمی واقع در خیابان جماران رفتیم. مِلکی با حدود ۲ هزار متر مساحت و یک عمارت درباری در وسط آن؛ به همراه استخر و متعلقات دیگر. از دوستم پرسیدم: آقای خاتمی این دفتر را از کجا آورده؟ اینجا را خریده است؟
گفت: نه. احتمالاً بیت امام اینجا را در اختیارش گذاشته‌اند.
گفتم: بیت امام از کجا آورده که در اختیار ایشان گذاشته؟
و او دیگر چیزی نگفت!

این مطلب تا اینجا شبیه یادداشت‌های آقای حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان شد ولی عجله نکنید چون شبیه‌تر هم می‌شود!
من نمی‌فهمم آقای خاتمی برنامه‌اش برای ما و مملکت چیست. حالا ما و مملکت هیچ، برنامه ایشان برای خودشان چیست؟ جریان اصلاحات قرار است دقیقاً چه چیزی را اصلاح کند؟ کسی از شما شنیده که اصلاح‌طلبان دقیقاً برنامه‌شان به طور مصداقی برای آینده کشور چیست؟ حالا که این‌قدر زور می‌زنند تا به هر خواری و خفتی که شده در صحنه سیاسی باقی بمانند دقیقاً برنامه‌شان برای ما و کشور چیست؟

قرار است سیستم آبیاری کشاورزی را اصلاح کنند؟ زاینده‌رود را احیا کنند؟ قانون اساسی را اصلاح کنند؟ قرار است داریوش و ابی در برج میلاد کنسرت بدهند؟ قرار است اصلاحات تلاش کند تا ۱۵ سال دیگر شورای نگهبان غلام‌حسین کرباسچی را تایید صلاحیت کند؟ قرار است چمن ورزشگاه شیرودی ترمیم شود؟ دقیقاً کجا را می‌خواهند اصلاح کنند؟
من نمی‌دانم در این چهار سالی که آقای روحانی آمده، اتوبان تهران-شمال چند متر پیشرفت داشته است ولی این را می‌دانم که ایشان یک کنسرت در مشهد نمی‌تواند برگزار کند.

آقای روحانی! اگر احساس می‌کنید به خاطر آن ۱۹ میلیون رایی که مردم ایران و مشهد به شما داده‌اند، باید در مشهد کنسرت برگزار شود، با دستور مستقیم خودتان مجوز یک کنسرت در مشهد صادر کنید و خودتان هم در آن شرکت کنید. اگر هم نمی‌خواهید هزینه کنید، کلاً سکوت کنید و حرفی نزنید اعصاب ما را هم به هم نریزید.
من حق را به آقای علم‌الهدی می‌دهم. وقتی شما نسبت به مشهد احساس مسوولیت نمی‌کنید، یک نفر باید مسوولیت این شهر را به عهده بگیرد. نمی‌شود که یک استان بدون متولی اداره شود. باز هم خدا پدر آقای علم‌الهدی را بیامرزد که بی‌مسوولیتی شما را نسبت به مردم مشهد جبران می‌کنند و بار شما را به دوش می‌کشند.

اما برگردیم به بحث برنامه اصلاح‌طلبان برای آینده کشور. من از این لحاظ برای اصولگرایان احترام بیشتری قائلم. چون حداقل برنامه‌ی آنها این است که به کشور آسیب بزنند ولی اصلاح‌طلبان همین برنامه را هم ندارند!
واقعیتش این است که من احساس می‌کنم اصلاح‌طلبان و در راس‌شان آقای خاتمی خودشان هم نمی‌دانند دقیقاً می‌خواهند چه کار کنند و چه باید بکنند؛ ولی از آنجایی که شغل‌شان سیاستمدار بودن است می‌خواهند به هر ضرب و زوری در صحنه باشند؛ خیلی هم دغدغه‌ی آزادی و دموکراسی ندارند وگرنه رهبر اپوزیسیون و لیدر اصلاحات یک مملکت صبح تا شب در یک باغ مصادره‌ای نمی‌نشست و برای ازدواج‌های منتهی به طلاق، خطبه‌ی عقد نمی‌خواند! من در سیره‌ی رهبران آزادی‌خواهی مثل گاندی و ماندلا هرگز ندیدم که در کنار مبارزه سیاسی، خطبه عقد هم بخوانند.

راستش، اول از همه باید تکلیف آن باغی که شما آن را دفتر کارتان کرده‌اید مشخص شود بعد برویم سر اصلاحات در مملکت!
من نه طرفدار سبز هستم نه هیچ رنگ دیگری. به میرحسین موسوی هم رای ندادم چون تجربه نشان داده که نباید رنگی شد.
ولی مرد مومن… قبل از انتخابات ۸۸ شما و آقای هاشمی آن بنده خدا (میرحسین موسوی) را انداختید جلو؛ علم حمایت‌تان را بلند کردید؛ گفتید: برو ما پشتت هستیم. بعد که همه چیز خراب شد هر کدام‌تان یک سوراخی پیدا کردید و متواری شدید. پیرمرد بیچاره ماند و حوضش… دریغ از ذره‌ای تلاش از روی معرفت جهت حل شدن مشکل این بنده‌ی خدا.

یا تاکتیک‌تان خیلی پیچیده است که من نمی‌فهمم یا اصلاً تاکتیکی وجود ندارد که من بخواهم بفهمم!

یک عده‌ای را فرستادید در مجلس. آقای بهروز نعمتی که دنبال جبران هزینه‌هایی است که برای انتخابات کرده. آقای کواکبیان هم با آن پیام تاریخی‌شان در رسای عباس کیارستمی و طعم گیلاس، دست خود و ضریب هوشی‌اش را برای همه رو کرد. دختر آقای صفدر حسینی هم سهمش را از سفره انقلاب برداشت. شما هم که در نیاوران پشت هم سیگار می‌کشید؛ خطبه عقد می‌خوانید و همچنان گفتگوی تمدن‌ها را تئوریزه می‌کنید. آقای هاشمی هم وقتی پسرش را می‌خواهند ببرند زندان در گوشش قرآن می‌خواند.
پدر جان! اگر پسر شما گناهکار است باید پدرش را در بیاورند؛ چرا در گوشش قرآن می‌خوانی و او را بی‌گناه جلوه می‌دهی؟ اگر بی‌گناه است که بی‌خود سکوت می‌کنید و چیزی نمی‌گویید و بی‌گناهی‌اش را اثبات نمی‌کنید.

همگی در منطقه نیاوران دور هم جمع شده‌اید بچه‌های‌تان را هم فرستاده‌اید آن ور؛ خودتان هم آخر عمرتان را با هوای شمیرانات می‌گذرانید. حالا اگر فرصتی هم برای اصلاح پیش آمد که آمد اگر هم نیامد طوری نیست به هر حال اصلاحات یک پروسه‌ی طولانی‌مدت است!
فقط یک سوال اساسی باقی می‌ماند و آن اینکه: من یک روزنامه‌نگار و طنزنویس هستم که دو ماه پیش شغلم را از من گرفتند و الان ۱۲ هزار تومن بیشتر برایم باقی نمانده. آقایان موسوی لاری، ابطحی و عبدالله نوری که سال‌های سال است از کار بیکار شده‌اند، از کجا در می‌آورند می‌خورند؟ هزینه زندگی همه این عزیزان با آقای مرعشی است؟!

من از هر سَمتی وارد این موضوع می‌شوم به این نتیجه می‌رسم که ما تقریباً گیر آورده شده‌ایم.
من فرض را بر این می‌گیرم که همه‌ی این چیزهایی که گفتم غیرکارشناسی و غیرعلمی است. اما لطفاً یک لحظه بی‌خیال تئوری گفتمان اصلاحات شوید و یک سوال من را پاسخ دهید: برنامه‌ی دقیق عملیاتی شما برای اصلاحات در آینده به طور مصداقی چیست؟
محمدرضا ستوده (روزنامه‌نگار و طنزنویس) 


۱۳۹۵ شهریور ۲۸, یکشنبه

ز دریچه نگاه مسلمانان یک منتقد اسلام حق بازخوانی تاریخ اسلام و سنت رفتاری پیامبر آنرا برای روشنگری ندارد! چرا!؟ چون به باورهای دینی بیش از یک میلیارد و اندی مسلمان توهین خواهد شد!



بازداشت روزنامه نگاری که این دزدیها را افشا کرد ... !!!!!!!!!!!!!

سردبیر سایت “معماری نیوز” که چندی پیش لیست واگذاری‌های شهردار تهران را افشا کرده بود (مشخصات و تصاویر زیر) امروز بازداشت شد..... !!

حکومت اسلامی بجای اینکه رانت خواران و دزدان و غارتگران را احضار و محاکمه و مجازات کند، برای پاک کردن صورت مسله ای که حالا دنیا گیر شده روزنامه نگاری را بازداشت میکند که از منظر اخلاقی به وظایف خود عمل نموده و با اطلاع رسانی دست دزدان و غارتگران به بیت المال را رو کرده است.

بر همه روزنامه نگاران با شرف و فعالین اجتماعی و سیاسی است تا با تمام قوا به حمایت از یاشار سلطانی و یاشارها قیام نمایند. وظیفه یک ژورنالیست اطلاع رسانی است که یاشار بخوبی به وظایفش عمل نموده.
 

گوشه ای از دزدیهای باند مافیایی قالیباف
 

آخوند شهاب مرادی در زمان مدیریت بر سازمان فرهنگی شهرداری در دوره قالیباف، ملکی را در میدان هروی با ۵۰٪ تخفیف به قیمت ۲ میلیارد و ۸۰ میلیون هدیه گرفته است!
پاسدار مصطفی آجرلو از مدیران ورزشی نزدیک به قالیباف و رییس سابق سازمان ورزش شهرداری، ملکی را با ۵۰ درصد تخفیف در محله دربند از شهرداری هدیه گرفته است
«سهم معصومه آباد از سفره انقلاب»: دو دستگاه آپارتمان در آجودانیه تهران/ قیمت کارشناسی: ۲۰ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان/ با تخفیف ۴۰ درصد: ۱۲ میلیارد و ۲۲۷ میلیون تومان
«سهم محسن پیرهادی رییس سابق سازمان بسیج شهرداری از سفره انقلاب»: ملکی در پاسداران با قیمت کارشناسی ۱۲ میلیارد و ۹۷۰ میلیون تومان/ با احتساب ۱۵ درصد تخفیف: ۱۱ میلیارد و ۲۴۴ میلیون تومان
«سهم پاسدار ابوالفضل قناعتی از سفره انقلاب»: ملکی در نیاوران با قیمت کارشناسی ۴۴ میلیارد و ۵۸۰ میلیون تومان/ با احتساب تخفیف ۷ درصدی: ۴۲ میلیارد و ۲۸۸ میلیون تومان
«سهم اسدالله راشدی معاون امور مجلس شورای‌عالی استان‌ها از سفره انقلاب»: آپارتمانی در کریمخان زند به قیمت کارشناسی ۱ میلیارد و ۸۷۵ میلیون تومان/ با تخفیف ۲۰ درصد: ۱ میلیارد و ۵۴۵ میلیون تومان
«سهم سمیع‌الله حسینی مکارم معاون شهرداری از سفره انقلاب»: ۲ آپارتمان جمعا ۲۳۴ متر در دربند جمعا ۱۳ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان/ با تخفیف ۵۰ درصد: ۶ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان
«سهم وحید نوروزی شهردار پیشین منطقه ۱۸ و قائم مقام فعلی منطقه ۸ از سفره انقلاب»: ملک ۱۷۱ متری در خ موحد دانش، با قیمت ۱۰ میلیارد و ۳۷۹ میلیون تومان/ با ۵۰ درصد تخفیف: ۵ میلیارد و ۱۹۰ میلیون
«سهم سیدموسی پورموسوی مشاور شهردار تهران از سفره انقلاب»: ملک ۱۷۱ متری در خ موحد دانش، با قیمت ۱۰ میلیارد و ۲۹۳ میلیون تومان/ با تخفیف ۵۰ درصدی: ۵ میلیارد و ۴۶۸ میلیارد تومان
«سهم مازیار حسینی مشاور عالی شهردار تهران از سفره انقلاب»: ملک ۲۲۰ متری در نیاوران، با قیمت ۱۶ میلیارد تومان/ با تخفیف ۵۰ درصدی: ۸ میلیارد تومان
سهم سیدجعفر تشکری هاشمی معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری از سفره انقلاب»: ملک ۲۲۰ متری در ولنجک، با قیمت ۱۰ میلیارد و ۳۴۰ میلیون تومان/ با تخفیف ۵۰ درصدی: ۵ میلیارد و ۱۷۰ میلیون تومان
«سهم علیرضا نادری معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران از سفره انقلاب»: ملک ۱۸۳ متری در دربند، با قیمت ۱۰ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان/ با تخفیف ۵۰ درصدی: ۵ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان
«سهم مجتبی ملازم الحسینی مدیرکل ارزشیابی کارگزینی شهرداری تهران از سفره انقلاب»: ملک ۹۹ متری در دربند، با قیمت ۵ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان/ با تخفیف ۵۰ درصدی: ۲ میلیارد و ۸۵۰ میلیون تومان

کلیپ «مکه بشود مرکز ایران چه قشنگ است» که با زیرنویس عربی پخش شده رسماً کشور رو دارن میندازن تو باتلاق جنگ هدف نابودی ایرانه و حکومت کردن بر خاک ضعیف شده و بی رمق ایران

ننگ و مرگ بر دیکتاتوری جنایتکار و خونخوار و جنگ طلب آخوندی در ایران ...


۱۳۹۵ شهریور ۲۱, یکشنبه

از قفس ابوبكر بغدادى تا قفس جمهوری اسلامی چه فرقى است؟ يكى جان انسانها را مى گيرد و ديگرى عزت و آبروي انسان را .... :(



از این رساتر و واضح تر و هوشمندانه تر نمیشه از حقوق پایمال شده ی زنان ایران - توسط رژیم خونخوار دیکتاتوری آخوندی - دفاع کرد ... درود و هزاران درود بر شیرزن ایرانی مسیح علی نژاد ... !!

Founder of My Stealthy Freedom Campaign was invited to the European Parliament's panel discussion about #burkiniban: The European female politicians are hypocrites when they protests against the burkini ban, but wearing compulsory hijab in their visit to Islamic republic of Iran without protesting against the compulsion.
Special thanks to @Sophie in 't Veld the member of EU for organizing the panel which resulted as a symbol of solidarity between women around the world.
سخنرانی مسیح علی نژاد در پنلی در پارلمان اروپا:
شما زنان سیاستمدار اروپایی دو رو و ریا کار هستید وقتی به اجبار زنان فرانسه براي از تن در آوردن بوركيني يا همان مايوي اسلامي اعتراض مي كنيد اما وقتي به ايران سفر مي كنيد بدون هیچ گونه اعتراضی به حجاب اجباری تن می دهید. اجبار در فرانسه را محکوم می کنید به اجبار در جمهوری اسلامی به خاطر منافع اقتصادی تان لبخند می زنید.
En français / In French:
-----
La fondatrice de la campagne My Stealthy Freedom a été invitée au groupe de discussion du Parlement Européen sur l'interdiction du burkini : Le femmes politiques européennes sont des hypocrites lorsqu'elles contestent l'interdiction du burkini mais portent le hijab obligatoire pendant leurs voyages en république islamique d'Iran sans protester contre cette contrainte.
#MyStealthyFreedom