۱۳۹۵ آبان ۱۰, دوشنبه
ملتی که تاریخ نمی خواند محکوم به فناست ...
۲۰۰ سال از حمله اعراب به ایران می گذشت زبان فارسی رفته رفته از مدارس
ومکاتبات دیوانی حذف و به جای آن زبان عربی اجباری و تعلیم داده می شد.
خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان می دانستند با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی خوانده و از هیچگونه ظلم وستمی بر آنان کوتاهی نمی کردند.
در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده بود ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج و مالیات سنگینی را از دهقانان و بازرگانان طلب کرده و بسوی بغداد می فرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان بر می خیزد
یعقوب ليث صفاری یا رادمان پسر ماهک سیستانی
او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین به جنگ با خلیفه می پردازد و تمامی سیستان و خراسان تا ماورانهر و مازندران و گیلان و ری و اصفهان و فارس و کرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد می کند...
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان فارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی وحکومتی) تا بعدها ما شاهد ظهور عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون فردوسی و مولوی و نظامی و حافظ و سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند...
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی داد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
خلیفه عباسی که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان راداشت هراسان پیکی بسوی یعقوب می فرستد و می گوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید از آن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید.
يعقوب ليث صفاری نان و پیاز وشمشیری را در یک سینی مي گذارد و در پاسخ به خلیفه چنين می گوید :
تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در مقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی من یک رویگر زاده ایرانی هستم غذای من ساده است نان و پیاز ولی پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی این شمشیر است...
برگرفته از تاریخ سیستان و ايران
یعقوب لیث صفاری یکی از آزادگان و فرماندهان وطن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت.
یعقوب لیث با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز محمد ابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد.
اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس که تاریخ نداند و نخوانده باشد گمان می کند که یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع.
وای بر نادانی ما...
خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان می دانستند با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی خوانده و از هیچگونه ظلم وستمی بر آنان کوتاهی نمی کردند.
در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده بود ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج و مالیات سنگینی را از دهقانان و بازرگانان طلب کرده و بسوی بغداد می فرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان بر می خیزد
یعقوب ليث صفاری یا رادمان پسر ماهک سیستانی
او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین به جنگ با خلیفه می پردازد و تمامی سیستان و خراسان تا ماورانهر و مازندران و گیلان و ری و اصفهان و فارس و کرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد می کند...
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان فارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی وحکومتی) تا بعدها ما شاهد ظهور عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون فردوسی و مولوی و نظامی و حافظ و سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند...
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی داد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
خلیفه عباسی که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان راداشت هراسان پیکی بسوی یعقوب می فرستد و می گوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید از آن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید.
يعقوب ليث صفاری نان و پیاز وشمشیری را در یک سینی مي گذارد و در پاسخ به خلیفه چنين می گوید :
تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در مقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی من یک رویگر زاده ایرانی هستم غذای من ساده است نان و پیاز ولی پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی این شمشیر است...
برگرفته از تاریخ سیستان و ايران
یعقوب لیث صفاری یکی از آزادگان و فرماندهان وطن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت.
یعقوب لیث با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز محمد ابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد.
اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس که تاریخ نداند و نخوانده باشد گمان می کند که یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع.
وای بر نادانی ما...
اگر وقت کردید و گذرتان به دزفول افتاد حتما به قبر این دو نفر سر بزنید.
قبر محمدابن جعفر (مم بن جعفر) در غرب دزفول با شکوه و عظمت خاصی همه روزه پذیرای زائرانی است که اجدادشان را به خاک و خون کشیده و به نوامیس شان تجاوز کرده و در شرق دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری مخروبه و دورافتاده، قبری که اکثر مردم شهر او را نمی شناسند وجود دارد. در این قبر یکی از شجاع ترین،متعصب ترین و وطن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین یعقوب لیث صفاری آرمیده است.
ملتی که تاریخ نمی خواند محکوم به فناست..
قبر محمدابن جعفر (مم بن جعفر) در غرب دزفول با شکوه و عظمت خاصی همه روزه پذیرای زائرانی است که اجدادشان را به خاک و خون کشیده و به نوامیس شان تجاوز کرده و در شرق دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری مخروبه و دورافتاده، قبری که اکثر مردم شهر او را نمی شناسند وجود دارد. در این قبر یکی از شجاع ترین،متعصب ترین و وطن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین یعقوب لیث صفاری آرمیده است.
ملتی که تاریخ نمی خواند محکوم به فناست..
۱۳۹۵ آبان ۹, یکشنبه
یکی از اصلی ترین دلایل موفقیت های کاری ناباوران در برابر گندکاریهای باورمندان به خدایی خیالی و بی دست و پا در هفت آسمان ... !!!
یه دیندار وقتی میخواد یه کاری رو شروع کنه میگه: "خدا بزرگه"
وسط کار که به مشکل بر می خوره میگه: "تا ببینیم قسمت چی باشه"
آخر سر که گند میزنه تو کارا میگه: "حتما حکمتی تو کار بوده"
آخر آخرشم که به خاطر گندکاریهاش میره زندان یا کلا ... میزنه به زندگیش میگه: "خدایا رضایم به رضای تو"
*یکی از مزیت های خداناباوری اینه که حداقل مسؤولیت و عواقب کارهاتو به گردن می گیری و دنبال مقصر نمی گردی ... !
وسط کار که به مشکل بر می خوره میگه: "تا ببینیم قسمت چی باشه"
آخر سر که گند میزنه تو کارا میگه: "حتما حکمتی تو کار بوده"
آخر آخرشم که به خاطر گندکاریهاش میره زندان یا کلا ... میزنه به زندگیش میگه: "خدایا رضایم به رضای تو"
*یکی از مزیت های خداناباوری اینه که حداقل مسؤولیت و عواقب کارهاتو به گردن می گیری و دنبال مقصر نمی گردی ... !
۱۳۹۵ آبان ۸, شنبه
در خصوص اختلاس های میلیاردی آقایان کسی لب بازنکنه وگرنه جاش در زندان است ...
اطلاعیه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در رابطه با فراخوانده شدن رضا شهابی به زندان
رضا شهابی عضو هیأت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه بهرغم اتمام محکومیت شش سال زندان چهارشنبه ۵ آبانماه تلفنی از سوی دادستانی به زندان فراخوانده شد.
شایان ذکر است که مرخصی استعلاجی رضا شهابی در دو سال آخر محکومیت، بهدلیل عمل جراحی مهرههای گردن و کمر ناشی از ضرب و شتم دورههای بازداشت موقت با تأیید پزشک قانونی، مورد موافقت دادستانی قرار گرفته بود، و بیش از یکسال است که محکومیت ایشان پایان یافته است و دولت طی گزارشی به سازمان جهانی کار اعلام کرده است:
«رضا شهابی از زندان آزاد شده و به سر کار باز گشته است» و در گزارش شماره ۳۵۷ ماه ژوئن ۲۰۱۵ که در سایت سازمان جهانی کار منتشر شده قابل مشاهده میباشد. با این وجود، در مراجعه همسر آقای شهابی به دادستانی، معاون دادستان به ایشان اعلام کرده است که شهابی دو سال غیبت داشته است و در صورت عدم مراجعه وثیقه ایشان ضبط و حکم جلب برای ایشان صادر خواهد شد.
رضا شهابی عضو هیأت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه بهرغم اتمام محکومیت شش سال زندان چهارشنبه ۵ آبانماه تلفنی از سوی دادستانی به زندان فراخوانده شد.
شایان ذکر است که مرخصی استعلاجی رضا شهابی در دو سال آخر محکومیت، بهدلیل عمل جراحی مهرههای گردن و کمر ناشی از ضرب و شتم دورههای بازداشت موقت با تأیید پزشک قانونی، مورد موافقت دادستانی قرار گرفته بود، و بیش از یکسال است که محکومیت ایشان پایان یافته است و دولت طی گزارشی به سازمان جهانی کار اعلام کرده است:
«رضا شهابی از زندان آزاد شده و به سر کار باز گشته است» و در گزارش شماره ۳۵۷ ماه ژوئن ۲۰۱۵ که در سایت سازمان جهانی کار منتشر شده قابل مشاهده میباشد. با این وجود، در مراجعه همسر آقای شهابی به دادستانی، معاون دادستان به ایشان اعلام کرده است که شهابی دو سال غیبت داشته است و در صورت عدم مراجعه وثیقه ایشان ضبط و حکم جلب برای ایشان صادر خواهد شد.
قابل ذکر است که
این اقدام دادستانی یک روز پس از تلاش سندیکا به جمعآوری امضا در مخالفت
با تغییر و حذف بسیاری از موارد قانون کار که از سوی دولت تحت عنوان
بهاصطلاح لایحه اصلاح قانون کار به مجلس فرستاده شده، صورت گرفته است.
آزار و اذیت و حبس کارگرانی که در پی حقوق حقه خود هستند در حالی افزایش مییابد که مرتباً اخبار اختلاسهای چند هزار میلیاردی در رسانهها منتشر میشود و نه تنها هیچ اقدام موثری برای جلوگیری از غارت و چپاول اموال عمومی در کشور صورت نمیگیرد بلکه انتشار دهندگان این دزدیها و اختلاسها را به زندان میبرند.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ضمن محکوم نمودن اقدامات دادستانی در رابطه با آقای رضا شهابی، همچنین صدور حکم زندان برای آقایان ابراهیم مددی و داود رضوی و اخراج سایر اعضای سندیکا و تداوم اذیت و آزار و تعقیب قانونی دیگر کارگران و فعالان کارگری را محکوم میکند.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۷ آبان ماه ۱۳۹۵.
آزار و اذیت و حبس کارگرانی که در پی حقوق حقه خود هستند در حالی افزایش مییابد که مرتباً اخبار اختلاسهای چند هزار میلیاردی در رسانهها منتشر میشود و نه تنها هیچ اقدام موثری برای جلوگیری از غارت و چپاول اموال عمومی در کشور صورت نمیگیرد بلکه انتشار دهندگان این دزدیها و اختلاسها را به زندان میبرند.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ضمن محکوم نمودن اقدامات دادستانی در رابطه با آقای رضا شهابی، همچنین صدور حکم زندان برای آقایان ابراهیم مددی و داود رضوی و اخراج سایر اعضای سندیکا و تداوم اذیت و آزار و تعقیب قانونی دیگر کارگران و فعالان کارگری را محکوم میکند.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۷ آبان ماه ۱۳۹۵.
فرزند محمدرضا عالیپیام، شاعر طنزپرداز با تخلص «هالو»، اعلام کرده که پدرش در مراسم بزرگداشت کوروش، پادشاه هخامنشی، در پاسارگاد دستگیر شده است. عالیپیام را در حین دستگیری کتک زدهاند و اکنون به دلیل جراحات در بیمارستان بستری و تحت بازداشت است.
جمعه شب هفتم آبان ماه (۲۸ اکتبر) فرزند محمدرضا عالیپیام در پیامی که
در شبکههای اجتماعی منتشر کرده است از دستگیری و ضرب و شتم پدرش در مراسم
بزرگداشت کوروش هخامنشی خبر داد. عالیپیام در محل پاسارگاد-شیراز حاضر شده
بود تا در این مراسم که هر سال برگزار میشود شرکت کند که توسط نیروهای
امنیتی دستگیر شد.
فرزند عالیپیام نوشته است که پدرش پس از دستگیری و کتک خوردن با «آمبولانس به بیمارستان سعادتشهر منتقل شده است.»
فرزند عالیپیام از همه حاضران در برنامه بزرگداشت کوروش خواسته است که اگر فیلم یا عکسی از جریان دستگیری پدرش دارند برای او بفرستند.
فرزند عالیپیام نوشته است: «طی تماسی که با من گرفته شد به من خبر رسیده که پدرم (سیدمحمدرضا عالیپیام-هالو) امروز ساعت دوازده ظهر در شیراز (پاسارگاد) بازداشت شده کتک مفصلی بهشون زدن.»
او در ادامه گفته است که ماموران نگذاشتهاند که داروهای این شاعر و طنزپرداز که مربوط به بیماری صرع و فشار خون است به او برسد.
این سومین بار است که این شاعر و طنزپرداز دستگیر میشود.
محمدرضا عالیپیام، روز ۲۸ مرداد ۱۳۹۱ توسط ماموران امنیتی دستگیر شد و به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. در ۱۹ شهریور ۱۳۹۱ با وثیقه صد میلیون تومانی از بند ۳۵۰ زندان اوین به صورت موقت آزاد شد.
سوم اردیبهشت ۱۳۹۴ دوباره راهی اوین شد. او در پیامی ویدئویی در فیسبوک شخصی خود نوشت: «برای اجرای حکمی که بر شعرهایم بریدهاند به اوین میروم. شعرهایی که یکبار در سال ۹۲ محاکمه شدم و مجددا در سال ۹۳ به خاطر همان شعرها محاکمه و مجرم شناخته شدم.»
حکم او ۱۵ ماه زندان بود که نهایت در تاریخ ۲۶ اسفند ماه ۱۳۹۴ از زندان اوین آزاد شد.
هنوز مشخص نیست که آیا عالیپیام برای دستگیری روز هفتم آبان ماه در پاسارگاد تفهیم اتهام شده است یا نه.
{ بر پدر و مادرتون لعنت ... بر پدر ومادر نداشته تون لعنت کثافتهای سادیسمی مذهبی ... }
فرزند عالیپیام نوشته است که پدرش پس از دستگیری و کتک خوردن با «آمبولانس به بیمارستان سعادتشهر منتقل شده است.»
فرزند عالیپیام از همه حاضران در برنامه بزرگداشت کوروش خواسته است که اگر فیلم یا عکسی از جریان دستگیری پدرش دارند برای او بفرستند.
فرزند عالیپیام نوشته است: «طی تماسی که با من گرفته شد به من خبر رسیده که پدرم (سیدمحمدرضا عالیپیام-هالو) امروز ساعت دوازده ظهر در شیراز (پاسارگاد) بازداشت شده کتک مفصلی بهشون زدن.»
او در ادامه گفته است که ماموران نگذاشتهاند که داروهای این شاعر و طنزپرداز که مربوط به بیماری صرع و فشار خون است به او برسد.
این سومین بار است که این شاعر و طنزپرداز دستگیر میشود.
محمدرضا عالیپیام، روز ۲۸ مرداد ۱۳۹۱ توسط ماموران امنیتی دستگیر شد و به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. در ۱۹ شهریور ۱۳۹۱ با وثیقه صد میلیون تومانی از بند ۳۵۰ زندان اوین به صورت موقت آزاد شد.
سوم اردیبهشت ۱۳۹۴ دوباره راهی اوین شد. او در پیامی ویدئویی در فیسبوک شخصی خود نوشت: «برای اجرای حکمی که بر شعرهایم بریدهاند به اوین میروم. شعرهایی که یکبار در سال ۹۲ محاکمه شدم و مجددا در سال ۹۳ به خاطر همان شعرها محاکمه و مجرم شناخته شدم.»
حکم او ۱۵ ماه زندان بود که نهایت در تاریخ ۲۶ اسفند ماه ۱۳۹۴ از زندان اوین آزاد شد.
هنوز مشخص نیست که آیا عالیپیام برای دستگیری روز هفتم آبان ماه در پاسارگاد تفهیم اتهام شده است یا نه.
{ بر پدر و مادرتون لعنت ... بر پدر ومادر نداشته تون لعنت کثافتهای سادیسمی مذهبی ... }
شعار مردم در پاسارگاد ۷ آبان: ما آریایی هستیم، عرب نمیپرستیم این همه لشگر آمده به عشق کورش آمده
شعار مردم در پاسارگاد ۷ آبان:
ما آریایی هستیم، عرب نمیپرستیم
این همه لشگر آمده به عشق کورش آمده
ما آریایی هستیم، عرب نمیپرستیم
این همه لشگر آمده به عشق کورش آمده
۱۳۹۵ آبان ۶, پنجشنبه
دادستانی تهران به خانواده اکبری منفرد: آنها که سال 67 اعدامها را انجام دادهاند، خودشان مردهاند ... ! ****** ر پی شکایت مریم اکبری منفرد درباره اعدام برادر و خواهرش در سال ۶۷، یکی از مقامات دادستانی تهران گفته که دستور قطع ملاقاتهای این زندانی با فرزندان و همسرش از “بالا” صادر شدهاست. وی همچنین در یک پاسخ شفاهی به خانواده این زندانی سیاسی اعلام کردهاست: او چه چیزی را می خواهد بداند؟ آنها که خواهر و برادراش را اعدام کردهاند حالا یا مردهاند یا پیرشدهاند و خواهر و برادرش هم احتمالا در خاوران دفن شدهاند.
عدالت برای ایران،
۵ آبان ۱۳۹۵: در پی شکایت مریم اکبری منفرد درباره اعدام برادر و خواهرش در سال ۶۷، یکی از مقامات دادستانی تهران گفته که دستور قطع ملاقاتهای این زندانی با فرزندان و همسرش از “بالا” صادر شدهاست. وی همچنین در یک پاسخ شفاهی به خانواده این زندانی سیاسی اعلام کردهاست: او چه چیزی را می خواهد بداند؟ آنها که خواهر و برادراش را اعدام کردهاند حالا یا مردهاند یا پیرشدهاند و خواهر و برادرش هم احتمالا در خاوران دفن شدهاند.
این مقام دادستانی تهران همچنین به خانواده اکبری منفرد گفته است که چنین شکواییههایی هیچ نتیجه و فایدهای ندارد و فقط میتواند وضعیت او را در زندان سختتر کند و مانع مرخصی یا آزادی او شود.
این زندانی سیاسی اخیرا از داخل زندان اوین شکایتی رسمی در دادسرای تهران ثبت کرده است و در آن خواهان تحقیق پیرامون جزییات اعدام خواهر و برادر خود، رقیه اکبری منفرد و عبدالرضا اکبری منفرد در سال ۱۳۶۷، از جمله مشخص شدن مسئولان آن شده است. وی همچنین که با توجه به اینکه نشانی محل دفن آنها هیچگاه به خانواده اعلام نشده است، خواستار روشن شدن چگونگی اعدام و محل دفن آنها نیز شدهاست.
اشاره مقام دادستانی تهران به دفن احتمالی خواهر و برادر مریم اکبری منفرد در خاوران در حالی صورت میگیرد که گزارش شاهدان عینی حاکی از ریختن پیکر اعدامشدگان در گورهای جمعی در این مکان، به طور مخفیانه و بدون رعایت تشریفات کفن و دفن است. خاوران تکه زمینی است در جنوب شرقی تهران و مجاور گورستان بهاییان که علاوه بر قبرهای بدون نشان اعدامشدگان عضو یا هوادار سازمانهای چپ و بهایی در دهه ۶۰، چندین گور جمعی از سال ۶۷ در آن وجود دارد.
مریم اکبری منفرد در شکواییه خود نوشته است: “برادر کوچکترم عبدالرضا اکبری منفرد در سن ۱۷ سالگی در سال ۵۹ به دلیل اینکه نشریه مجاهد پخش می کرد دستگیر و به سه سال حبس محکوم شده بود اما با وجود اینکه سالها بود مدت حبس خود را گذرانده بود مقامات قضایی از آزادی او خودداری کرده بودند و در سال ۶۷ اعدام شد.
درمراسم شب هفت برادر دیگرم علیرضا اکبری منفرد که در ۲۸ شهریور سال ۶۰ به اتهام هواداری از مجاهدین اعدام شده بود، ماموران امنیتی به برگزارکنندگان مراسم حمله کردند و حضار از جمله مادر و خواهرم رقیه اکبری منفرد را نیز دستگیر کردند. خواهر اینجانب که مادر یک دختر خردسال بود، به ۸ سال زندان محکوم شد و در سال ۶۷ درحالی که فقط یک سال تا پایان اتمام مدت محکومیتش باقی مانده بود، اعدام شد.”
وی در این شکواییه، با طرح چندین استدلال حقوقی و نیز مستند به مذاکرات جلسه ۲۴ مرداد ۶۷ آیت الله منتظری، قائم مقام رهبری و مصطفی پورمحمدی، حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی و سید ابراهیم رییسی، اعدام زندانیان سیاسی از جمله خواهر و برادر خود در سال ۶۷ را خلاف قوانین جاری، موازین شرعی و تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی خوانده است.
این اولین باری است که یک شکواییه رسمی از سوی خانوادههای اعدامشدگان سال ۶۷ تسلیم قوه قضاییه جمهوری اسلامی شده و به شکل علنی منتشر میشود.
مریم اکبری منفرد همچنین در نامهای جداگانه، ضمن بیان رنجهای خانواده اش در دهه ۶۰ و پس از آن رفته، از سایر خانوادهها هم خواسته که رسما خواستار”ارائه و انتشار کیفر خواست محکومان و اعدام شدگان دهه ۶۰″، “پیگیری و محاکمه عوامل اعدامهای دهه ۶۰ و کشتار جمعی زندانیان در سال ۶۷” و “اعلام اسامی دفنشدگان در گورهای دستهجمعی و گورستان خاوران” شوند. این اولین باری است که یک شکواییه رسمی از سوی خانوادههای اعدامشدگان سال ۶۷ تسلیم قوه قضاییه جمهوری اسلامی شده و به شکل علنی منتشر میشود.
علاوه بر رقیه و عبدالرضا، دو برادر دیگر مریم اکبری منفرد نیز به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین در دهه ۶۰ اعدام شده اند. مادر آنها، گرجی بشیریپور که خود به همراه دخترش رقیه در مراسم ختم پسرش بازداشت شده بود، بر اثر فشارهای روحی ناشی از این صدمات، در دهه چهارم زندگی خود فوت کرده است. مریم اکبری منفرد در دی ماه سال ۱۳۸۸ و پس از حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت و در خرداد ۱۳۸۹ توسط ابوالقاسم صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
اتهام این زندانی سیاسی محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران است. اتهامی که او بارها آن را رد کرده است. او پیشتر در نامه ای به احمد شهید از قول قاضی صلواتی خطاب به خود گفته بود که: “تو جور خواهر و برادرهایت را می کشی.” مریم اکبری منفرد در حال حاضر، براساس قانون آیین دادرسی جدید باید با تجمیع مجازات ها از زندان آزاد شود اما درخواست اعاده دادرسی او برای اعمال قانون جدید ماههاست که در دیوان عالی کشور تحت بررسی است. در این مدت هشت سال حتی برای عمل جراحی دخترش نیز به او مرخصی ندادهاند.
۵ آبان ۱۳۹۵: در پی شکایت مریم اکبری منفرد درباره اعدام برادر و خواهرش در سال ۶۷، یکی از مقامات دادستانی تهران گفته که دستور قطع ملاقاتهای این زندانی با فرزندان و همسرش از “بالا” صادر شدهاست. وی همچنین در یک پاسخ شفاهی به خانواده این زندانی سیاسی اعلام کردهاست: او چه چیزی را می خواهد بداند؟ آنها که خواهر و برادراش را اعدام کردهاند حالا یا مردهاند یا پیرشدهاند و خواهر و برادرش هم احتمالا در خاوران دفن شدهاند.
این مقام دادستانی تهران همچنین به خانواده اکبری منفرد گفته است که چنین شکواییههایی هیچ نتیجه و فایدهای ندارد و فقط میتواند وضعیت او را در زندان سختتر کند و مانع مرخصی یا آزادی او شود.
این زندانی سیاسی اخیرا از داخل زندان اوین شکایتی رسمی در دادسرای تهران ثبت کرده است و در آن خواهان تحقیق پیرامون جزییات اعدام خواهر و برادر خود، رقیه اکبری منفرد و عبدالرضا اکبری منفرد در سال ۱۳۶۷، از جمله مشخص شدن مسئولان آن شده است. وی همچنین که با توجه به اینکه نشانی محل دفن آنها هیچگاه به خانواده اعلام نشده است، خواستار روشن شدن چگونگی اعدام و محل دفن آنها نیز شدهاست.
اشاره مقام دادستانی تهران به دفن احتمالی خواهر و برادر مریم اکبری منفرد در خاوران در حالی صورت میگیرد که گزارش شاهدان عینی حاکی از ریختن پیکر اعدامشدگان در گورهای جمعی در این مکان، به طور مخفیانه و بدون رعایت تشریفات کفن و دفن است. خاوران تکه زمینی است در جنوب شرقی تهران و مجاور گورستان بهاییان که علاوه بر قبرهای بدون نشان اعدامشدگان عضو یا هوادار سازمانهای چپ و بهایی در دهه ۶۰، چندین گور جمعی از سال ۶۷ در آن وجود دارد.
مریم اکبری منفرد در شکواییه خود نوشته است: “برادر کوچکترم عبدالرضا اکبری منفرد در سن ۱۷ سالگی در سال ۵۹ به دلیل اینکه نشریه مجاهد پخش می کرد دستگیر و به سه سال حبس محکوم شده بود اما با وجود اینکه سالها بود مدت حبس خود را گذرانده بود مقامات قضایی از آزادی او خودداری کرده بودند و در سال ۶۷ اعدام شد.
درمراسم شب هفت برادر دیگرم علیرضا اکبری منفرد که در ۲۸ شهریور سال ۶۰ به اتهام هواداری از مجاهدین اعدام شده بود، ماموران امنیتی به برگزارکنندگان مراسم حمله کردند و حضار از جمله مادر و خواهرم رقیه اکبری منفرد را نیز دستگیر کردند. خواهر اینجانب که مادر یک دختر خردسال بود، به ۸ سال زندان محکوم شد و در سال ۶۷ درحالی که فقط یک سال تا پایان اتمام مدت محکومیتش باقی مانده بود، اعدام شد.”
وی در این شکواییه، با طرح چندین استدلال حقوقی و نیز مستند به مذاکرات جلسه ۲۴ مرداد ۶۷ آیت الله منتظری، قائم مقام رهبری و مصطفی پورمحمدی، حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی و سید ابراهیم رییسی، اعدام زندانیان سیاسی از جمله خواهر و برادر خود در سال ۶۷ را خلاف قوانین جاری، موازین شرعی و تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی خوانده است.
این اولین باری است که یک شکواییه رسمی از سوی خانوادههای اعدامشدگان سال ۶۷ تسلیم قوه قضاییه جمهوری اسلامی شده و به شکل علنی منتشر میشود.
مریم اکبری منفرد همچنین در نامهای جداگانه، ضمن بیان رنجهای خانواده اش در دهه ۶۰ و پس از آن رفته، از سایر خانوادهها هم خواسته که رسما خواستار”ارائه و انتشار کیفر خواست محکومان و اعدام شدگان دهه ۶۰″، “پیگیری و محاکمه عوامل اعدامهای دهه ۶۰ و کشتار جمعی زندانیان در سال ۶۷” و “اعلام اسامی دفنشدگان در گورهای دستهجمعی و گورستان خاوران” شوند. این اولین باری است که یک شکواییه رسمی از سوی خانوادههای اعدامشدگان سال ۶۷ تسلیم قوه قضاییه جمهوری اسلامی شده و به شکل علنی منتشر میشود.
علاوه بر رقیه و عبدالرضا، دو برادر دیگر مریم اکبری منفرد نیز به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین در دهه ۶۰ اعدام شده اند. مادر آنها، گرجی بشیریپور که خود به همراه دخترش رقیه در مراسم ختم پسرش بازداشت شده بود، بر اثر فشارهای روحی ناشی از این صدمات، در دهه چهارم زندگی خود فوت کرده است. مریم اکبری منفرد در دی ماه سال ۱۳۸۸ و پس از حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت و در خرداد ۱۳۸۹ توسط ابوالقاسم صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
اتهام این زندانی سیاسی محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران است. اتهامی که او بارها آن را رد کرده است. او پیشتر در نامه ای به احمد شهید از قول قاضی صلواتی خطاب به خود گفته بود که: “تو جور خواهر و برادرهایت را می کشی.” مریم اکبری منفرد در حال حاضر، براساس قانون آیین دادرسی جدید باید با تجمیع مجازات ها از زندان آزاد شود اما درخواست اعاده دادرسی او برای اعمال قانون جدید ماههاست که در دیوان عالی کشور تحت بررسی است. در این مدت هشت سال حتی برای عمل جراحی دخترش نیز به او مرخصی ندادهاند.
۱۳۹۵ آبان ۳, دوشنبه
۱۳۹۵ آبان ۱, شنبه
متأسفانه در این کشور مسئله آب، هم سیاسی شده، هم گم شده. نسخهنویسان کسانی هستند که متخصص نیستند. هر کسی هم از جایش بلند میشود، دخالت میکند. در مجلس سدی میسازند، پولی میگذارند و آبی جابهجا میشود. سیاست آب محلی شده است.
متأسفانه در این کشور مسئله آب، هم سیاسی شده، هم گم شده. نسخهنویسان کسانی هستند که متخصص نیستند. هر کسی هم از جایش بلند میشود، دخالت میکند. در مجلس سدی میسازند، پولی میگذارند و آبی جابهجا میشود. سیاست آب محلی شده است.
ما سیاستگذاری آب را در چارچوب سیاستهای مرزهای استانی آورده و آن را محلی کردهایم. حوضه آبخیز و آبریز را تقسیم کردهایم. چهار استان را تقسیم بر چهار کردهایم. هفت استان را تقسیم بر هفت کردهایم. هر کسی هم برای خودش تصمیم میگیرد. استاندار و نماینده و هر دولتی برای خودش تصمیمی میگیرد.
احمدینژاد به فیروزکوه رفت و گفت اصلا آبهای منفی یعنی چه؟ تراز منفی یعنی چه؟ منطقه ممنوعه یعنی چه؟ هر کس هر جا خواست چاه بزند و برداشت کند، بسیار بد و نابخردانه عمل کرد. کشور به روزی افتاده که راه برگشت هم نداریم. الان در اوج بحران هستیم.»
۱۳۹۵ مهر ۲۹, پنجشنبه
آتنا دائمی با این نوشته دوباره یک سیلی محکم دیگر بر صورت نظام اسلامی خامنه ای و شرکا نواخت. با وجودی که حکم ۷ سال رفتن به زندان را هم در دست دارد. کاوه آهنگر بعدی مرد نیست زن است...!
کسانی که عاشورای ٨٨ بازداشت شدند ٨ سال است که در زندانند بدون حتی یک ساعت مرخصی!
کسانی که عاشورای ٨٨ کشته شدند ٨ سال است که هنوز آمران و عاملان قتلشان شناسایی نشدند!
مرتضوی اعتراف کرد به جنایات کهریزک که چندین نفر را کشته است و هنوز آزاد است...
اما ٤ تن از اعضای خانواده دانشپور ٨ سال است بی اینکه به احدی صدمه ای زده باشند با دو حکم اعدام و دو حکم ١٥ سال و ١٠ سال در زندانند!
دهه ٦٠ اعدام کردند و حالا بازمانده های کشته شده های آن سال ها زندانی میشوند و به دادگاه احضار میشوند!
سعید طوسی قاری قرآن به ١٩ دانش آموزش تجاوز کرده اما زیر عبای ولایت است...
اما نرگس محمدی فعال حقوق بشر با جمعا ٢٢ سال زندان شده عنصر مطرود و ضلع شوم!
کودکان و نوجوانان به خاطر شهریه از معلم و ناظم کتک میخورند ، شکنجه روحی میشوند ترک تحصیل میکنند ، از فقر به سمت هر کاری ممکن است بروند اما فیش های حقوقی نجومی در جیب آقایان و آقا زاده هاست! و اگر کسی در موردش حرف بزند خواهرش حواله داعش خواهد شد!
کنسرت ها لغو میشود و مداحان چک های ٢٠ میلیون تومانی دریافت میکنند برای به گریه انداختن مردم!
آنکه مواد مخدر وارد میکند معلوم نیست که کیست ، آنکه ملت را به فقر و بدبختی دچار کرده در رفاه ؛ اما او که از سر فقر و برای ١٠ میلیون تومان مواد مخدر در خانه ش نگهداری کرد ٢٨ مهر ٩٥ به همراه ١٣ نفر دیگر اعدام شد!
١٤ اعدام در یک روز !
کسانی که عاشورای ٨٨ کشته شدند ٨ سال است که هنوز آمران و عاملان قتلشان شناسایی نشدند!
مرتضوی اعتراف کرد به جنایات کهریزک که چندین نفر را کشته است و هنوز آزاد است...
اما ٤ تن از اعضای خانواده دانشپور ٨ سال است بی اینکه به احدی صدمه ای زده باشند با دو حکم اعدام و دو حکم ١٥ سال و ١٠ سال در زندانند!
دهه ٦٠ اعدام کردند و حالا بازمانده های کشته شده های آن سال ها زندانی میشوند و به دادگاه احضار میشوند!
سعید طوسی قاری قرآن به ١٩ دانش آموزش تجاوز کرده اما زیر عبای ولایت است...
اما نرگس محمدی فعال حقوق بشر با جمعا ٢٢ سال زندان شده عنصر مطرود و ضلع شوم!
کودکان و نوجوانان به خاطر شهریه از معلم و ناظم کتک میخورند ، شکنجه روحی میشوند ترک تحصیل میکنند ، از فقر به سمت هر کاری ممکن است بروند اما فیش های حقوقی نجومی در جیب آقایان و آقا زاده هاست! و اگر کسی در موردش حرف بزند خواهرش حواله داعش خواهد شد!
کنسرت ها لغو میشود و مداحان چک های ٢٠ میلیون تومانی دریافت میکنند برای به گریه انداختن مردم!
آنکه مواد مخدر وارد میکند معلوم نیست که کیست ، آنکه ملت را به فقر و بدبختی دچار کرده در رفاه ؛ اما او که از سر فقر و برای ١٠ میلیون تومان مواد مخدر در خانه ش نگهداری کرد ٢٨ مهر ٩٥ به همراه ١٣ نفر دیگر اعدام شد!
١٤ اعدام در یک روز !
اگه بگى خدا هست و آدم بدها رو ميفرسته جهنم واسه من مشكلى پيش نمياد ولى اگه بگى خدا هست و من با سنگسار كردن، {یا هرشکل دیگری از خشونت و جنایت و مزاحمت برای سایرین} به خدا كمك ميكنم كه آدم بدها رو بفرسته به جهنم، ديگه من باهات مشكل دارم شما خونسردى خودت رو حفظ كن، مگه نميگى خدا قادر مطلق هست؟ پس بذار خودش رديفش كنه ... "ريكى جرويز"
اگه
بگى خدا هست و آدم بدها رو ميفرسته جهنم واسه من مشكلى پيش نمياد ولى اگه
بگى خدا هست و من با سنگسار كردن ، {یا هرشکل دیگری از خشونت و جنایت و مزاحمت برای سایرین} به خدا كمك ميكنم كه آدم بدها رو بفرسته
به جهنم، ديگه من باهات مشكل دارم
شما خونسردى خودت رو حفظ كن، مگه نميگى خدا قادر مطلق هست؟ پس بذار خودش رديفش كنه
ricky gervais - ريكى جرويز
شما خونسردى خودت رو حفظ كن، مگه نميگى خدا قادر مطلق هست؟ پس بذار خودش رديفش كنه
ricky gervais - ريكى جرويز
حسین روازاده: " ...اصلا ما کوروش را هر جای تاریخ رفتیم پیدا نکردیم، چیزی به نام کوروش نبوده، ما اصلا پادشاهی به نام کوروش نداریم..."!!! یک فرد مسلمان همانند این خردباخته اگر برابر تعلیمات دینی اسلام و قرآن دروغ نگوید و تقیه نکند مسلمان نیست. این دکتر (!!!) روانپریش تازی پرست و جیره خوار حکومت ملایان اسناد و آثار تاریخی را هم نادیده میگیرد و به مخاطبانش دروغ میفروشد.
برای این شخص خردباخته نه نوشته های تاریخ نویسان غیر ایرانی همانند هردوت
و گزنوفن ملاک و سند است و نه آثار بدست آمده از کاوش های باستانشناسی در
چند قرن اخیر!
حال اگر از این مومن جاهل پرسیده شود دلیل وجود تاریخی محمد، پیامبر جنایتکار، متجاوز، زنباره و پدوفیلت چیست و کجاست!؟
لابد پاسخ خواهد داد:
۱- کتاب قرآن!
که مشخص نیست از چه زمانی، چه کسی و یا چه کسانی آن را از کتب دیگر کپی کرده و جمع آوری نموده اند!
۲- کتاب سیرت رسوال الله!
یا قصه نویسی های بدون سند و مدرک ابن اسحاق نامی که ۱۷۰ سال بعد از مرگ یک پیامبر خیالی برایش زندگی نامه نوشته و بعد از نیم قرن ابن هشام آنرا بازنویسی کرده!
کتاب هایی روایتی و داستانی که دو قرن بعد از مرگ یک شخص اسطوره ای نوشته شده اند و حتی امروزه اصل آنها نیز در دسترس نیستند!
این خرد باخته باید بداند اینها هیچ کدام سند و مدرک تاریخی برای اثبات وجود شخصیت حقیقی محمد نیستند.
باید از این لاف زن حکومت ملایان پرسید در مقایسه با کوروش که ما ایرانیان برای اثبات وجود تاریخی او با اسناد تاریخنویسان یونانی و غیر یونانی هم عصر او طرف هستیم،
آیا هیچ تاریخ نویس عرب و غیر عرب که همزمان و هم عصر محمد خیالی زیسته باشد و از او به عنوان یک شخصیت تاریخی و پیامبر اسلام نامبرده برده باشد، سندی دارد که ارائه دهد!؟
قطعا ندارد زیرا چنین سندی وجود ندارد.
یا اگر باز از این بیخرد پرسیده شود آیا هیچ سند و مدرک تایید شده همانند سنگ نوشته یا سکه ضرب شده که از طریق باستانشناسی بدست آمده باشد و وجود شخصیتی بنام محمد را اثبات و تایید کند تاکنون پیدا شده است!؟
باز قطعا سندی ندارد که ارائه دهد زیرا پاسخ پرسش بالا هم منفی است.
این ابله حتی نمیداند که حتی چهار خلیفه اول اسلام هم همانند محمد اسطوره ای ردپای تاریخی ندارند این سخن شامل عمر خلیفه دومی است که به ایران و مصر برابر داستان سرایی های ابن اسحاق و سایرین لاف زنان عرب لشکر کشی کرده است!
حتی این جاهل تازی پرست آنچنان از تاریخ ایران باستان بیخبر است که نمیداند داریوش را که قبول کرده پادشاه ایران بوده، نوه دختری همین کوروش است که او برای پادشاهی وی ردپای تاریخی پیدا نکرده است!
و نمیداند که او بنیانگذار سلسله است که داریوش یکی از پادشاهان آن بوده است!
لابد پاسخ خواهد داد:
۱- کتاب قرآن!
که مشخص نیست از چه زمانی، چه کسی و یا چه کسانی آن را از کتب دیگر کپی کرده و جمع آوری نموده اند!
۲- کتاب سیرت رسوال الله!
یا قصه نویسی های بدون سند و مدرک ابن اسحاق نامی که ۱۷۰ سال بعد از مرگ یک پیامبر خیالی برایش زندگی نامه نوشته و بعد از نیم قرن ابن هشام آنرا بازنویسی کرده!
کتاب هایی روایتی و داستانی که دو قرن بعد از مرگ یک شخص اسطوره ای نوشته شده اند و حتی امروزه اصل آنها نیز در دسترس نیستند!
این خرد باخته باید بداند اینها هیچ کدام سند و مدرک تاریخی برای اثبات وجود شخصیت حقیقی محمد نیستند.
باید از این لاف زن حکومت ملایان پرسید در مقایسه با کوروش که ما ایرانیان برای اثبات وجود تاریخی او با اسناد تاریخنویسان یونانی و غیر یونانی هم عصر او طرف هستیم،
آیا هیچ تاریخ نویس عرب و غیر عرب که همزمان و هم عصر محمد خیالی زیسته باشد و از او به عنوان یک شخصیت تاریخی و پیامبر اسلام نامبرده برده باشد، سندی دارد که ارائه دهد!؟
قطعا ندارد زیرا چنین سندی وجود ندارد.
یا اگر باز از این بیخرد پرسیده شود آیا هیچ سند و مدرک تایید شده همانند سنگ نوشته یا سکه ضرب شده که از طریق باستانشناسی بدست آمده باشد و وجود شخصیتی بنام محمد را اثبات و تایید کند تاکنون پیدا شده است!؟
باز قطعا سندی ندارد که ارائه دهد زیرا پاسخ پرسش بالا هم منفی است.
این ابله حتی نمیداند که حتی چهار خلیفه اول اسلام هم همانند محمد اسطوره ای ردپای تاریخی ندارند این سخن شامل عمر خلیفه دومی است که به ایران و مصر برابر داستان سرایی های ابن اسحاق و سایرین لاف زنان عرب لشکر کشی کرده است!
حتی این جاهل تازی پرست آنچنان از تاریخ ایران باستان بیخبر است که نمیداند داریوش را که قبول کرده پادشاه ایران بوده، نوه دختری همین کوروش است که او برای پادشاهی وی ردپای تاریخی پیدا نکرده است!
و نمیداند که او بنیانگذار سلسله است که داریوش یکی از پادشاهان آن بوده است!
۱۳۹۵ مهر ۲۷, سهشنبه
۱۳۹۵ مهر ۲۵, یکشنبه
متن شاید کمی فانتزی بنظر برسه ولی بعنوان تصویری از یک مفهوم کلی از سیر نزولی وضعیت ایران و مردمش در این سالهای منحوس میشه تصور کرد ...
38 ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻛﺸﻮﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻮﺋﯿﺲ مقایسه ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺳﻮﺋﯿﺲ ﻧﻴﺴﺖ ﻧﺎﺭﺍﺿﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
25 ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ، ﻛﺸﻮﺭﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻛﺮﻩ ﺟﻨﻮﺑﻰ ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ !
15 ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﺭﺍﺿﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻳﻰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﺮﻛﻴﻪ ﻭﻣﺎﻟﺰﻯ ﺍﺯ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺟﻠﻮ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ؟ !
5 ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻈﺮ، ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﺧﻼﻗﻰ، ﺳﻘﻮﻁ ﻛﺮﺩﻩﺍﺳﺖ؟ !
ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﮕﻔﺘﻰ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺍﺯ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻛﻨﻮﻧﻰ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﺎﮐﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ !
ﺁﻧﻬﺎ ﻛﺸﻮﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﻮﺋﯿﺲ ﻭ ﮐﺮﻩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎﻯ ﺗﺮﻭﺭﻳﺴﺘﻰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﺍﻋﺶ ﻭ ﺍﻟﻘﺎﻋﺪﻩ ﻭ ﻃﺎﻟﺒﺎﻥ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﺎﺻﻰ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ !
ﺍﯾﻦ "ﺩﮔﺮﺩﯾﺴﯽ " ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺟﻮﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺠﻬﺪ، ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺁﺏ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﻢ ﮔﺮﻡ ﮐﻨﻨﺪ، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﺏ ﺑه ﺠﻮﺵ ﺁﯾﺪ، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﭘﺨﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺭﻧﺞ ﺁﻭﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﺲ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺟﻬﯿﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺟﻮﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭ ﺑﺎ ﭼﺸﻢﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺗﺒﺎﻫﯽ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨد ...
چرا نمی تونیم به حقایق اثبات پذیر و اثبات شده ی علم که بدرستی حیات پیرامون ما را توضیح میدهد (البته تا جایی که می تواند.. جایی که نمیداند می گوید نمیدانم ..! ) استناد کنیم ولی براحتی اظهارات غیر واقعی، غیر منطقی، نامعقول و سرتاپا فانتزی و تخیلی ادیان رو باور کرده و می پذیریم ؟؟؟؟؟؟؟؟ ... واقعا اشکال در کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
ادیان هرگز توانایی پاسخ گویی به بیشمار سوالات منطقی درخصوص انسان و جهان و آفرینش و ... را ندارند و به همین علت به تنها سلاح مخرب خود یعنی باورهای بی پایه و اساس و خرافات و موهومات متوسل می شوند ..براین اساس بزرگترین جمعیت ستونهای نگهدارنده ی بنای ادیان را اکثرا افراد عامی و روستایی، بی سواد، کم سواد، جوامع بسته و بدور از تمدن و تکنولوژی ؛ و یا نهایتا باسواد و حتی دارای تحصیلات عالیه ولی متعصب و رشد کرده باهمین خرافات تلقینی و عجین شده با تار و پود مغزشان تشکیل می دهند ..! البته اگر بدنبال منافع خاصی نباشند ... !!!
تودهنی زدن ایرانیان به رژیم اسلامی و مداحان دولتی آن با شعار "ایران-ایران" در استادیوم آزادی در روز تاسوعا ... !!!
وقتی که رژیم توان تغییر زمان و تاریخ بازی ایران و کره جنوبی را پیدا نکرد، چاره ای جز این ندید که با صرف هزینه زیاد ظاهر ورزشگاه را سیاه پوش نماید و از گروهای مداحان جیره خوار دولتی برای تغییر جوه ورزشگاه استفاده کند.
رژیم اسلامی در پی تبدیل کردن فضای ورزشگاه به یک حسینیه بزرگ برلی عزاداری بود تا از آن بهره تبلیغاتی ببرد. البته نه در پیش بازی و نه در طول بازی به هیچ یک از اهداف تبلیغاتی خود نرسید. در طول بازی چندین بار صدا و سیمای اسلامی مجبور شد تا بخاطر شور و شوق و شعاری غیر مذهبی تماشاگران صدای پخش زنده بازی را عملا قطع کند.
حتی در پیش از شروع بازی نیز نتوانست جوه ورزشگاه را به یک عزاداری تبلیغاتی تبدیل نماید. یک صحنه در کلیپ زیر گویای تمام این حقایق و ماجراست.
یکی از مداحان حاضر در استادیوم آزادی در روز تاسوعا پیش از شروع بازی از ایرانیان در ورزشگاه میخواهد چون فیلم برداری میشود و پخش زنده است فریاد " لبیک یا حسین" سر دهند اماجمعیت حاضر در ورزشگاه با دهن گجی کردن به او و همراهانش شعار " ایران-ایران" سر داند.
مداحان و همراهان لات و قمه کش دولتی که از این امر شوکه شده بودند و انتظار دیدن و شنیدن چنین صحنه ای را از جمعیت نداشتند به ناچار در برابر خواست آنها تمکین کردند و مجبور به همراهی با شعار "ایران-ایران" ایرانیان در ورزشگاه آزادی شدند.
این حادثه مهم نشان داد که هیچ حکومتی با هیچ ابزاری نمی تواند با زور باوری را به شخص و یا گروهی در جامعه تحمیل کند بویژه که آن باور یک باور دینی و مذهبی دروغین، تهی از منطق و خرافه پرستانه هم باشد.
این حرکت مردم در ورزشگاه آزادی در روز تاسوعا در واقع اساس و بنیان دروغین مذهب تشیع و اسلام را هدف قرار داد و نشان داد که بدنه اصلی جامعه توجهی به اینگونه شعارهای تازی پرستانه ندارد و دوران ماه عسل این رژیم دینی اسلامی هم سپری شده است و اکنون دوران واقعیت های تلخ برای آن آغاز گردیده.
اصولا تاریخ چند هزار ساله ایران شاهد لحظات پر فراز و نشیب بسیاری در طول عمر طولانی خود بوده است.
با هر برگی از تاریخ که ورق می خورد دوره ای از تاریخ ایران سپری میشود و هیچ رژیم و سلسله ای نتوانسته از ورق خوردن برگ تاریخ به نفع خود جلوگیری کند بویژه که آن سلسله و رژیم از سیستم فاسد استبدادی و دیکتاتوری بهره برده و شکل گرفته باشد.
دیر یا زود برگ بعدی تاریخ ایران ورق خواهد خورد و این رژیم اسلامی نیز به زباله دان تاریخ خواهد پیوست با این تفاوت که اینبار ایرانیان دوران معاصر در عصر ارتباطات مدرن تجربه بس ارزشمندی از یک حکومت دینی و فاشیستی بدست آورده اند و تلاش برای روشنگری و شناخت واقعیت های دین اسلام تجاوزگر و تمامیت خواه و تاریخ تجاوزگرانه آن از هر زمانی دیگر بیشتر شده است.
حسن بزرگ این روشنگری ها در نسل های آینده بیشتر هویدا خواهد شد و این امر قطعا کمک خواهد کرد تا خردگرایی بتدریج جای خرافه گرایی را بگیرد و آینده ایران در یک مسیر درست برای تحقق دمکراسی و یک سیستم سکولار واقعی وارد شود.
هر تخم خردگرایی که امروز بدست ایرانیان کاشته شود فردا و در آینده ای نزدیک به بار و محصول فراوان خواهد نشست.
به یاد داشته باشیم که زمان روشنگری برای عبور اروپا از جهان قرون وسطا به جهان دموکراسی، سکولار و مدرن امروزی چندین قرن زمان برد.
قطعا دوران و زمان عبور ایران از جهان جهل و بنیادگرایی اسلامی به جهان دموکراسی واقعی و مدرن زمان بر است اما نه به اندازه چندین قرن همانند اروپا زیرا ما امروز در عصر دیگری با تجربه گرانبهای اروپا و با دانش و علوم دیگر و برتری زندگی می کنیم و این تجارب با ارزش، دانش و علوم جدید به کمک ما خواهد آمد کما اینکه تا کنون نیز آمده است.
ایران فردا قطعا ایرانی عبور کرده از خرافات دین و مذهب خواهد بود که دین و مذهب همانند اروپای امروز در ساختار سیاسی و اجتماعی آن نقشی بسیار کم رنگ و عملا بی ارزش خواهد داشت.
لینک ویدئو
۱۳۹۵ مهر ۲۱, چهارشنبه
تویی که یزید را لعن و نفرین می کنی، آیا میدانی حسین و یزید با هم فامیل و خویشاوند بودند و جد همه اینها که در تصویر زیر می بینید به عبد مناف بر می گردد که از قبیله قریش بود!؟ و آیا میدانی شمری که سر حسین را در یک جنگ تن به تن برید و تو به او هم برای جنگ با حسین لعن و نفرین میفرستی دایی ناتنی حسین و دایی تنی عباس برادر ناتنی حسین بود!؟ حالا بشین و برای یک درگیری خانوادگی که در یک قبیله در حجاز برای در دست گرفتن قدرت در چهارده قرن پیش رخ داده و به تو هیچ ربطی هم ندارد بر سر و سینه بزن و عزاداری کن!
تویی
که یزید را لعن و نفرین می کنی، آیا میدانی حسین و یزید با هم فامیل و
خویشاوند بودند و جد همه اینها که در تصویر زیر می بینید به عبد مناف بر می
گردد که از قبیله قریش بود!؟
و آیا میدانی شمری که سر حسین را در یک جنگ تن به تن برید و تو به او هم برای جنگ با حسین لعن و نفرین میفرستی دایی ناتنی حسین و دایی تنی عباس برادر ناتنی حسین بود!؟
حالا بشین و برای یک درگیری خانوادگی که در یک قبیله در حجاز برای در دست گرفتن قدرت در چهارده قرن پیش رخ داده و به تو هیچ ربطی هم ندارد بر سر و سینه بزن و عزاداری کن!
و آیا میدانی شمری که سر حسین را در یک جنگ تن به تن برید و تو به او هم برای جنگ با حسین لعن و نفرین میفرستی دایی ناتنی حسین و دایی تنی عباس برادر ناتنی حسین بود!؟
حالا بشین و برای یک درگیری خانوادگی که در یک قبیله در حجاز برای در دست گرفتن قدرت در چهارده قرن پیش رخ داده و به تو هیچ ربطی هم ندارد بر سر و سینه بزن و عزاداری کن!
۱۳۹۵ مهر ۱۸, یکشنبه
اعتراض سپرده گذاران ثامن الحج در مقابل بانک مرکزی ....
ادامهی تحصن شبانهروزی مالباختگان مؤسسهی مالی ثامنالحجج مقابل بانک مرکزی
افرادی که در طول سال های گذشته به دلایل مختلفی رو به امثال ثامن الحجج آوردند، اعتماد کرده و ارقام از کمتر از یک میلیون تا بیش از چند صد میلیون تومان را در آنها سپردهگذاری کردهاند.
ثامن الحجج از جمله موسساتی بود که بیش از ۱۰ سال به عنوان یکی از بزرگان بازارغیرمتشکل پولی فعالیت کرد و به هر طریقی و با هر حمایتی توانست میلیون ها سپردهگذار را جذب کند. زمانی که محمود بهمنی رئیس کل سابق بانک مرکزی به همراه رحیمی معاون اول احمدی نژاد از عملکرد این موسسه و مدیرعاملش تقدیرکردند، مردم به این آنها اعتماد کرده و پول خود را به این موسسه سپردند.
۱۳۹۵ مهر ۱۷, شنبه
شش سال زندان برای نوشتن داستانی که منتشر نشده ... !
گلرخ ابراهیمی، نویسنده و فعال حقوق بشر در داستانی منتشرنشده به موضوع
سنگسار پرداخته است. این یکی از دلایل احضار او به دادسرای زندان اوین برای
اجرای حکم ۶ سال زندان است.
قاضی ابوالقاسم صلواتی طی حکمی غیابی و به اتهام اهانت به مقدسات و تبلیغ علیه نظام گلرخ را به شش سال حبس محکوم کرد.
گلرخ: «در دادگاه تجدیدنظر، وکیلم در لایحه دفاعیه، به اظهارات مکتوب آقای خامنهای اشاره کرد که: «آنچه در حریم شخصی افراد اتفاق بیفتد، اگر هم شامل اهانتی به مقدسات شود، مصداق ندارد که تبدیل به قرار مجرمیت بشود» که البته آنها به این دفاعیت توجهی نکردند.»
قاضی ابوالقاسم صلواتی طی حکمی غیابی و به اتهام اهانت به مقدسات و تبلیغ علیه نظام گلرخ را به شش سال حبس محکوم کرد.
گلرخ: «در دادگاه تجدیدنظر، وکیلم در لایحه دفاعیه، به اظهارات مکتوب آقای خامنهای اشاره کرد که: «آنچه در حریم شخصی افراد اتفاق بیفتد، اگر هم شامل اهانتی به مقدسات شود، مصداق ندارد که تبدیل به قرار مجرمیت بشود» که البته آنها به این دفاعیت توجهی نکردند.»
آرش صادقی، همسر گلرخ نیز به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، توهین
به رهبری و تبلیغ علیه نظام به ۱۹ سال حبس محکوم شد و هماکنون زندانی است.
گلرخ: «آرش هماکنون در بند هشت زندان اوین بدون رعایت قانون که تفکیک
جرائم در کنار زندانیان عادی است.
زندانیان سیاسی امنیت جانی ندارند. بیماری در بند هشت بیداد میکند. بهداری اوین با انجام یک پالایش، اعلام کرده که تعداد زیادی در این بند به بیماریهای مختلفی ازجمله ایدز و هپاتیت مبتلا هستند. و زندانیان بیمار از افراد سالم تفکیک نشدهاند.»
فیلیپ لوتر، مسئول بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان عفو بینالملل: «اتهامات علیه گلرخ ابراهیمی ایرایی مضحک است. او به همین سادگی قرار است برای نوشتن یک داستان که حتی منتشرنشده است چندین سال زندانی شود. این مجازاتی علیه خلاقیت و آزادی بیان است.»
《《《
اینها ( دکانداران حکومت اسلامی ) پیروان آئینی هستند که می گویند که باید به عقاید و باورهای دینی ما احترام بگذارید در حالی که نه خودشان و نه اصول دینشان به هیچ باور و عقیده ای غیر از اسلام نه احترام می گذارند و نه تحمل همزیستی با آن را دارند!
زندانیان سیاسی امنیت جانی ندارند. بیماری در بند هشت بیداد میکند. بهداری اوین با انجام یک پالایش، اعلام کرده که تعداد زیادی در این بند به بیماریهای مختلفی ازجمله ایدز و هپاتیت مبتلا هستند. و زندانیان بیمار از افراد سالم تفکیک نشدهاند.»
فیلیپ لوتر، مسئول بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان عفو بینالملل: «اتهامات علیه گلرخ ابراهیمی ایرایی مضحک است. او به همین سادگی قرار است برای نوشتن یک داستان که حتی منتشرنشده است چندین سال زندانی شود. این مجازاتی علیه خلاقیت و آزادی بیان است.»
《《《
اینها ( دکانداران حکومت اسلامی ) پیروان آئینی هستند که می گویند که باید به عقاید و باورهای دینی ما احترام بگذارید در حالی که نه خودشان و نه اصول دینشان به هیچ باور و عقیده ای غیر از اسلام نه احترام می گذارند و نه تحمل همزیستی با آن را دارند!
دیروز حماقت و نادانی اکثریت ایرانیان باعث برقراری حکومت استبداد دینی شد و امروز نیز دوباره حماقت و نادانی اکثریت ایرانیان باعث تداوم و برپا ماندن همین حکومت استبداد دینی شده است!
نسل پیشین از روی جهالت و ناآگاهی در دام یک روحانی شیاد و سیاست بازان داخلی و خارجی زمان خود افتاد و سرزمین ایران را در گرداب هولناک بنیادگرایی اسلامی و خرافه بازی تشیع انداخت و باعث و بانی عقب ماندگی ایران، فقر، آوارگی، فحشا، اعتیاد و فلاکت برای بسیاری از ایرانیان شد و نسل فعلی نیز به نظر میرسد از تاریخ و اشتباهات پدران و مادران شان درس عبرت نگرفته و همچنان در حماقت و جهالت نسل پیشین فسیل شده باقی مانده است.
انسان ایرانی که تن به مطالعه، تفکر و اندیشیدن ندهد و از تاریخ سرزمینش بدرستی آگاهی نیابد و نخواهد در باورهای ابلهانه و موروثی خود تجدید نظر کند نه ارزش ترحم و دلسوزی دارد و نه ارزش احترام گذاشتن.
چنین موجوداتی حتی نام انسان گذاشتن بر آنها خطاست....
۱۳۹۵ مهر ۱۴, چهارشنبه
این پولها کجا می رود؟ این عکس مربوط به زمانی است که پول های دو چاه جمکران را در آورده اند و شمارش می کنند. البته زیر نظر چند ناظر و حسابرس و با تهیه صورتجلسه. سال گذشته شش و نیم میلیارد تومان از این دو چاه بیرون آوردند. اینها پولهائی است که با تبلیغ خرافات، مردم بی پناه و در مانده از همه جا، برای گشوده شدن گره از کار فرو بسته شان با تکه کاغذی که در آن حاجتشان نوشته شده به این دو چاه می اندازند. دو چاه متروکه ای که تا پیش از انقلاب گمنام بود و حتی تا زمان حیات آیت الله خمینی هم اسم و رسمی نداشت اما در دوران رهبری آقای خامنه ای تبدیل شد به یک بارگاه. در افواه تبلیغ شده که امام زمان هنگام فرار به این چاه رفته و غیب شده است! این پولها به کدام حساب می رود؟ کجا شسته می شود؟ و خرج چه اقدامات و عملیات محرمانه ای می شود که کسی از آن باخبر نیست؟ و باز گفته می شود که آقای خامنه ای وصیت کرده که او را در همین محل دفن کنند و طرحی برای آرامگاه وی در این محل در دست تهیه است. «««« پاسخ پرسش بالا " این پولها کجا می رود؟" این است: این پولها بخشی به جیب گشاد ملایان ریخته و بخش هایی دیگر صرف تبلیغ خرافات و ساخت بتکده هایی بنام امام و امامزاده میشود تا خرافه گرایی گسترش و ایرانیان خرافه پرست نیز در جهل و نادانی برای همیشه نگهداشته شوند. همین
این پولها کجا می رود؟
این عکس مربوط به زمانی است که پول های دو چاه جمکران را در آورده اند و شمارش می کنند. البته زیر نظر چند ناظر و حسابرس و با تهیه صورتجلسه. سال گذشته شش و نیم میلیارد تومان از این دو چاه بیرون آوردند. اینها پولهائی است که با تبلیغ خرافات، مردم بی پناه و در مانده از همه جا، برای گشوده شدن گره از کار فرو بسته شان با تکه کاغذی که در آن حاجتشان نوشته شده به این دو چاه می اندازند. دو چاه متروکه ای که تا پیش از انقلاب گمنام بود و حتی تا زمان حیات آیت الله خمینی هم اسم و رسمی نداشت اما در دوران رهبری آقای خامنه ای تبدیل شد به یک بارگاه. در افواه تبلیغ شده که امام زمان هنگام فرار به این چاه رفته و غیب شده است!
این پولها به کدام حساب می رود؟ کجا شسته می شود؟ و خرج چه اقدامات و عملیات محرمانه ای می شود که کسی از آن باخبر نیست؟ و باز گفته می شود که خامنه ای وصیت کرده که او را در همین محل دفن کنند و طرحی برای آرامگاه وی در این محل در دست تهیه است.
««««
پاسخ پرسش بالا " این پولها کجا می رود؟" این است:
این پولها بخشی به جیب گشاد ملایان ریخته و بخش هایی دیگر صرف تبلیغ خرافات و ساخت بتکده هایی بنام امام و امامزاده میشود تا خرافه گرایی گسترش و ایرانیان خرافه پرست نیز در جهل و نادانی برای همیشه نگهداشته شوند. همین ...
این عکس مربوط به زمانی است که پول های دو چاه جمکران را در آورده اند و شمارش می کنند. البته زیر نظر چند ناظر و حسابرس و با تهیه صورتجلسه. سال گذشته شش و نیم میلیارد تومان از این دو چاه بیرون آوردند. اینها پولهائی است که با تبلیغ خرافات، مردم بی پناه و در مانده از همه جا، برای گشوده شدن گره از کار فرو بسته شان با تکه کاغذی که در آن حاجتشان نوشته شده به این دو چاه می اندازند. دو چاه متروکه ای که تا پیش از انقلاب گمنام بود و حتی تا زمان حیات آیت الله خمینی هم اسم و رسمی نداشت اما در دوران رهبری آقای خامنه ای تبدیل شد به یک بارگاه. در افواه تبلیغ شده که امام زمان هنگام فرار به این چاه رفته و غیب شده است!
این پولها به کدام حساب می رود؟ کجا شسته می شود؟ و خرج چه اقدامات و عملیات محرمانه ای می شود که کسی از آن باخبر نیست؟ و باز گفته می شود که خامنه ای وصیت کرده که او را در همین محل دفن کنند و طرحی برای آرامگاه وی در این محل در دست تهیه است.
««««
پاسخ پرسش بالا " این پولها کجا می رود؟" این است:
این پولها بخشی به جیب گشاد ملایان ریخته و بخش هایی دیگر صرف تبلیغ خرافات و ساخت بتکده هایی بنام امام و امامزاده میشود تا خرافه گرایی گسترش و ایرانیان خرافه پرست نیز در جهل و نادانی برای همیشه نگهداشته شوند. همین ...
واقعا نویسنده ی قران آدم باهوشی بوده ... !! اینکه میگه "از تو میپرسند..." در واقع داره یه جور احاطه به همه چیز را القا می کند که برای تحمیل و تحمل مطالبی که در ادامه میاد به عوام بیچاره خیلی سودمند واقع میشه .. !!
الله، خدای خیالی تازیان شریک راهزنان و دزدان است..!!
الله، خدای تازیان که مسلمانان جهان باور دارند او آفریننده همه جهان هستی است و البته برای این ادعای پوچ و بی پایه و اساس شان هم هیچ سند و مدرکی بجز موهوم بافی های آیات قرآنی ندارند که ارائه دهند، خدائیست که خود را شریک مال دزدی ﴿بخوانید غنیمت﴾ میداند٠
این خدای خیالی در آیه اول از سوره انفال خطاب به پیامبر اسطوره ای تازیان چنین میگوید:
از تو درباره غنائم( اموال دزدی) جنگی می پرسند، بگو غنائم( اموال دزدی) جنگی اختصاص به الله و رسول او دارد...!!!
الله، خدای تازیان که مسلمانان جهان باور دارند او آفریننده همه جهان هستی است و البته برای این ادعای پوچ و بی پایه و اساس شان هم هیچ سند و مدرکی بجز موهوم بافی های آیات قرآنی ندارند که ارائه دهند، خدائیست که خود را شریک مال دزدی ﴿بخوانید غنیمت﴾ میداند٠
این خدای خیالی در آیه اول از سوره انفال خطاب به پیامبر اسطوره ای تازیان چنین میگوید:
از تو درباره غنائم( اموال دزدی) جنگی می پرسند، بگو غنائم( اموال دزدی) جنگی اختصاص به الله و رسول او دارد...!!!
البته از آنجاییکه چنین خدایی وجود خارجی ندارد و ساخته و پرداخته ذهن
سازندگان آن است در واقع همه این اموال دزدی به جیب سازندگان این خدای
تازیان رفته و خواهد رفت... !!!
۱۳۹۵ مهر ۱۱, یکشنبه
روایتی تکراری از ظلم بی حدی که به زنان پاک سرزمینم اعمال میشه توسط مشتی بیمار عقده ای حیوان صفت .. مشتی زامبی مذهبی انسان نما تحت نام مقدس نیروی انتظامی!
ديشب بخاطر نوع پوششم که یه عبای بلند و گشادبود با شال مشکی و بدون
آرایش که فقط جلو باز بود گشت ارشاد بمن تذکر داد. مقاومت کردم و سوار
ماشين نشدم.
اول به دست و بازوهايم چنگ انداختند كه توي عكس جاي ناخن هاي ماموران رو مي بين؟ بعد كه نمي خواستم سوار ون بشم اسپری زدن توی چشمام که لنز طبی داشتم.
بازوهام جای ناخن های اون زن بیشرف زخم شد ساعدم کبود شد و مانتوم پاره شد. آخر سر به زور اسپری منو پرت کردن تو ماشین و بردن.
اونجا تحقیری نبود که نشم. اتهام من عدم توجه به تذکر مامور قانون بود. توهین و جو سازی در ملا عام بود. ولي چرا بايد سوار ماشين گشت ارشاد مي شدم؟
من کارشناس ارشد ژنتیک هستم. مربی یوگا و معلم دبیرستان که دروس علوم پایه رو به زبان انگلیسی تدریس میکنم. دیشب تمام تحقیرهایی که میشد حواله ام شد.
آخر سر هم مجبور شدم بخاطر تمام کارهایی که نکردم و حرفهایی که نزدم و دفاع از حقم ازون کثافتا عذرخواهی کنم به التماس و لذت، غرور و خودخواهی و ارضای تمام عقده های فرو خورده رو تو چشم اون بیشرف ببینم.
دیشب کابوسی بود که امیدوارم دیگه نه برای من نه برای هیچ زن دیگه تکرار نشه.ده تا امضا کردم که به هیچ کدوم هیچ اعتقادی نداشتم حتی این جمله که هیچگونه خسارت جانی و مالی به من وارد نشده!!!!
وقتی گفتم امضا نمیکنم کاغذ رو کشید از زیر دستم و گفت رضایت نمیدم باید بازداشت شی. ۷۴ ضربه شلاق و ۶ ماه حبس. مجبور شدم امضا كنم....
اینستاگرام مسیح علینژاد http://bit.ly/2dwOreR
( آیا میتوان از حقوق این شهروند دفاع کرد و جلوی اتفاقات مشابه را گرفت؟ چگونه؟)
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
اول به دست و بازوهايم چنگ انداختند كه توي عكس جاي ناخن هاي ماموران رو مي بين؟ بعد كه نمي خواستم سوار ون بشم اسپری زدن توی چشمام که لنز طبی داشتم.
بازوهام جای ناخن های اون زن بیشرف زخم شد ساعدم کبود شد و مانتوم پاره شد. آخر سر به زور اسپری منو پرت کردن تو ماشین و بردن.
اونجا تحقیری نبود که نشم. اتهام من عدم توجه به تذکر مامور قانون بود. توهین و جو سازی در ملا عام بود. ولي چرا بايد سوار ماشين گشت ارشاد مي شدم؟
من کارشناس ارشد ژنتیک هستم. مربی یوگا و معلم دبیرستان که دروس علوم پایه رو به زبان انگلیسی تدریس میکنم. دیشب تمام تحقیرهایی که میشد حواله ام شد.
آخر سر هم مجبور شدم بخاطر تمام کارهایی که نکردم و حرفهایی که نزدم و دفاع از حقم ازون کثافتا عذرخواهی کنم به التماس و لذت، غرور و خودخواهی و ارضای تمام عقده های فرو خورده رو تو چشم اون بیشرف ببینم.
دیشب کابوسی بود که امیدوارم دیگه نه برای من نه برای هیچ زن دیگه تکرار نشه.ده تا امضا کردم که به هیچ کدوم هیچ اعتقادی نداشتم حتی این جمله که هیچگونه خسارت جانی و مالی به من وارد نشده!!!!
وقتی گفتم امضا نمیکنم کاغذ رو کشید از زیر دستم و گفت رضایت نمیدم باید بازداشت شی. ۷۴ ضربه شلاق و ۶ ماه حبس. مجبور شدم امضا كنم....
اینستاگرام مسیح علینژاد http://bit.ly/2dwOreR
( آیا میتوان از حقوق این شهروند دفاع کرد و جلوی اتفاقات مشابه را گرفت؟ چگونه؟)
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
اشتراک در:
پستها (Atom)