تا قرن نوزدهم، یعنی زمانی که مطالعات سکولار انجیلی (Biblical studies) باب نشده بود، کار تفسیر برعهده پیشوایان مذهبی مسیحی و یهودی بود. آنها مشخصا براساس باورهای مذهبی خود معتقد بودند که اسفار (یعنی پنج کتاب اول تورات- پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه) را موسی نوشته است.
مشخصا این نظر صرفا بر پایه تعصب مذهبی استوار بود و آنها از روش های تفسیر متن، زبان شناسی و غیره استفاده نمی کردند.
اعتقاد رسمی بر این بود که زمانی که موسی به بالای کوه می رود خدا داستان های آفرینش را بر او القا می کند و وی آنها را می نویسد یا درهر حال منشا این داستان ها یعنی از آفرینش گرفته تا شرح وقایع پدرسالاران (مثلا ابراهیم و اسحاق و یعقوب و یوسف) را موسی نوشته است.
منشا این اعتقاد باعث شد که کتابی مانند جوبیلیز در قرن های بعدی نوشته شود، یعنی کتابی که می خواهد نشان دهد که چگونه خدا یا فرشته این داستان ها را برای موسی تعریف می کند.
از قرن هفدهم به بعد، افرادی پیدا شدند که این فرض را به چالش کشاندند و البته معروف ترین آنان اسپینوزا است. امروزه پژوهشگران بنا به یافته های ول هازن (Wellhausen) متفق القول هستند که اسفار سه بار در دوره های زمانی مختلف توسط سه نفر یا سه گروه نوشته شده است ( و البته با احتساب دوترونومیست چهار تا). البته اسامی و هویت واقعی آنان معلوم نیست و به همین خاطر برای آنها اسامی ابداع شده است.
اولین منبع یا قدیمی ترین منبع را با کلمه یهویسم و حرف اختصاری J مشخص می کنند. دلیل استفاده از این نام به این نویسنده مجهول این است که وی از کلمه یهوه برای اشاره به خدا استفاده کرده است.
منبع یا نویسنده دوم را الوهیست می نامند و با نام اختصاری E مشخص می کنند. منبع یا نویسنده بعدی را دوترونومیست (اشاره به کتاب تثنیه) نامیده و با حرف D مشخص می کنند.
اما آخرین نویسنده یعنی اخرین کسانی که به تورات افزوده است را با حرف P مشخص می کنند که از نام priestly group می آید یعنی اعتقاد بر این است که یک گروه از ویراستان روحانی آخرین تغییرات را به تورات افزوده اند.
بنابراین تورات در زمان های مختلف و تقریبا به تدریج کامل شده است و محصول نهایی حاصل تکمیل در زمان های مختلف توسط افراد مختلف است. ما البته واقعا مطمئن نیستیم که چنین بوده و نمی دانیم که این افراد چه کسانی بودند. اما به کارگیری روش های تفسیر متن یک چیز را مسلم می کند و آن اینکه عهد عتیق نویسندگان متعدد داشته و در زمان های مختلف مطالبی به آن افزوده شده است.
درک اینکه تورات در زمان های مختلف نوشته شده و نویسندگان مختلف داشته است، اصلا سخت نیست و حتی به کارگیری روش های دقیق و بررسی زبان شناختی نیاز نیست. فقط کافی است خواننده کمی دقت کند و دیدگاه بی طرف و انتقادی داشته باشد.
در اینجا مجال این نیست که نشان دهم چگونه پژوهشگران به این نتایج رسیده اند بنابراین فقط اشاراتی خواهم داشت. وقتی تورات را می خوانیم ( صرف نظر از کتاب تثنیه که همانطور که از نامش پیداست دوباره نویسی این تاریخ است)، در بسیاری از فصول متوجه می شویم که داستان دوبار تکرار شده است.
مثلا در خروج 17، 1-7 یک داستان از پیدا کردن آب در صخره توسط موسی می خوانیم و در اعداد (20:1-13) همین داستان را به روایت دیگری. حتی پیدایش 1 با پیدایش 2-3 نیز دو متن مختلف و توضیح مختلف برای آفرینش انسان است.
در پیدایش 1 می خوانیم: «سرانجام خدا فرمود: انسان را شبیه خود بسازیم تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند، پس خدا انسان را شبیه خود آفرید.
او انسان را از زن و مرد خلق کرد. ایشان را برکت داده و فرمود بارور شوید و زیاد شوید...» اما در پیدایش 2-3، داستان شکل دیگری دارد و «آنگاه خداوند از خاک زمین، آدم را سرشت و سپس در بینی آدم روح حیات دمیده به او جان بخشید و آدم موجود زنده ای شد....
خدا فرمود: شایسته نیست آدم تنها بماند باید برای او یاری مناسی بوجود آورم...». داستان کاملا متفاوت است. در اولی یک اشاره کوتاهی به آفرینش همزمان مرد و زن می شود و در دومی داستان مفصل تر شده و تقدم خاصی بین آفرینش مرد بر زن مشاهده می شود. اگر نویسنده یک نفر بود، مطمئنا این ناسازگاری و روایت مجدد به شکل متفاوت در متن ظاهر نمی شد.
یک تضاد هم بین کتاب یوشع و داوران دیده می شود که باعث اختلاف نظر بین پژوهشگران شده است. در کتاب یوشع، بنی اسراییل بعد از چهل سال از رودخانه اردن عبور می کند و به ترتیب سرزمین های فلسطیان را با قدرت تمام فتح می کنند.
اما در کتاب داوران روایت می شود که چگونه اسراییلی ها فرودست بودند و از فلسطینیان می ترسیدند (برای مثال نگاه کنید به داستان سامسون).
این باعث شده اکه اعتبار تاریخی کتاب یوشع زیر سئوال برود و غالب پژوهشگران معتقدند که اسراییلی ها نتوانستند واقعا فلسطین را به آن راحتی که در کتاب یوشع توصیف می شود فتح کنند و این صرفا یک درافزوده متعاقب است.
جدا از اینکه تورات نویسندگان مختلف در زمان های مختلف داشته است، پژوهشگران نکات جالب دیگری نیز کشف کرده اند. برخلاف تصور رایج مسیحیان و مسلمانان، پدرسالاران یعنی ابراهیم و خصوصا اسحاق و یعقوب، یهوه را نمی شناختند و اصلا یکتاپرست نبودند (یا در واقع منبع اصلی این داستان ها از یک متن یکتاپرستانه نمی آید).
در داستان یعقوب می خوانیم که همسر وی بت های پدر خود را می دزدد یعنی همسر وی اصلا یکتاپرست نبوده است. بعدها مسیحیان و یهودیان داستانی اضافه کردند که گویا ابراهیم به خاطر یکتاپرستی و شکستن بت ها خانه پدری اش را ترک کرده است (قرآن نیز همین داستان را منعکس می کند که در واقع اقتباسی است از کتاب جوبیلیز).
چنین چیزی در تورات دیده نمی شود و فقط نوشته می شود که «خداوند به ابرام فرمود ولایت و خانه پدری و خویشاوندان خود را رها کن و به سرزمینی که من تو را بدانجا هدایت خواهم کرد برو. » (پیدایش 12-1).
اما در اینکه نویسندگان اولیه تورات هم درک درستی از یکتاپرستی نداشتند بیش از همه در پیدایش بخش 6 خود را نشان می دهد. مسیحیان و مسلمانان داستان را تحریف کرده اند و اینطور وانمود می کنند که خدا به خاطر گناهان بشری تصمیم به نابودی انسان ها با یک طوفان می کند.
اما در پیدایش 6 دلیل دیگری آورده می شود که از منظر یکتاپرستی، کفر محسوب می شود:
«در این زمان که تعداد انسانها روی زمین زیاد می شد، پسران خدا، مجذوب دختران زیباروی انسانها شدند و هرکدام که پسندیدند، برای خود به زنی گرفتند.
آنگاه خداوند فرمود: روح من همیشه در انسان باقی نخواهد ماند، زیرا او موجودی است فانی و نفسانی، پس صد و بیست سال به او فرصت می دهم تا خود را اصلاح کند. پس از انکه پسران خدا و دختران انسانها با هم وصلت نمودن، مردانی غول آسا از آنان به وجود آمدند.
اینان داوران معروف دوران قدیم هستند. هنگامی که خداوند دید مردم غرق در گناهند و دایما به سوی زشتی ها و پلیدی ها می روند، از آفرینش انسان متاسف و محزون شد.»
مسیحیان و مسلمانان همین جمله آخر را حفظ کرده اند و سعی می کنند عبارت پسران خدا و غول های زمین و دلاوران دوران قدیم را نادیده بگیرند. اما یک روش تفسیر متن سکولار نشان می دهد که نویسندگان اولیه، منابع اقتباسی غیریکتاپرستانه (البته از نظر ادیان سامی، چون واقعا خیلی هم تفاوتی بین ادیان یکتاپرست و غیریکتاپرست وجود ندارد) داشته اند.
خلاصه اینکه تفسیر دقیقتر متن تورات نشان می دهد که این متن به صورت تاریخی تکوین پیدا کرده است و نویسندگان بعدی تلاش کرده اند که داستان ها را شفاف تر کنند و توضیحات بیشتری بدهند.