۱۳۹۶ تیر ۹, جمعه

داستانی کوتاهی ازپائولو کوئلیو ... ("از کتاب پدران، فرزندها و نوه ها")


روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری میگذشت تا به چراگاه برسد. گوساله ی بیفکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد.
روز بعد، سگی که از آن جا میگذشت، از همان مسیر که باز شده بود استفاده کرد و از جنگل گذشت مدتی بعد، چوپان گله ای ، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند.
مدتی بعد، انسانها هم از همین راه استفاده کردند می آمدند و میرفتند، به راست و چپ میپیچیدند، بالا میرفتند و پایین می آمدند، شکوه میکردند و آزار میدیدند و حق هم داشتند اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند.
مدتی بعد، آن کوه راه، خیابانی شد حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا میافتادند و مجبور بودند راهی که میتوانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوسالهای گشوده بود.
سالها گذشت و آن خیابان، جادهی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود.
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسانها دوست دارند مانند کوران، راهی را که توسط یک گوساله باز شده، طی کنند، و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟

"از کتاب پدران، فرزندها و نوه ها نوشته پائولو کوئیلو"

اين داستان چقدر شبيه جامعه امروز ما هست، انسان هايى كه حتى نميدانند براى چى مسلمان هستند، انسان هايى كه بر اثر جهل و خرافات دين ٣٩ سال پيش عكس خمينى هندى زاده را در ماه ديدند و كوركورانه و بدون كوچكترين شناختى از اين جنايتكار دنباله رو او شدند و ايران را به تباهى كشاندند....

۱۳۹۶ تیر ۵, دوشنبه

جهل و ناآگاهی و تعصب، نابود کننده ی ملتهایی که نمی خواهند یا می ترسند بیدار شوند ...



نامیدن روزی به نام عید فطر توهین به شعور هر ایرانی خردمند است

در ابتدای ماه رمضان، از خطرات و بیماری های ناشی از روزه داری گفتیم و کافر خطابمان کردند، هدف ما تندرستی و بهروزی هم میهنان مان بود و آنان ما را ملحدان و دشمنان دین خدا نامیدند و فحش نثار ما که سر انجامی نیک برای شان می خواستیم، کردند.
عزیزان و نزدیکان مان را دیدیم که روزه گرفته بودند و رنگ به رخسارشان نمانده بود و از گرسنگی به خود می پیچیدند و از فرط ناتوانی، بی حال و همانند یک جنازه به روی زمین دراز به دراز می افتادند و ما حرص خوردیم و پریشان گشتیم و تا لب به سخن گشودیم با ندای ننگین ” الله اکبر” و یا “استغفر الی الله” صدای مان را خفه کردند و فریاد را در گلوی مان کشتند و به قبرستان سینه ی مان فرستادند.

روزهای بسیار نا میمون ماه رمضان گذشت و نوبت به روز پایانی این ماه که “عید فطر” می خوانندش رسید. ایران باستانی ما دارای جشن ها و عید های فراوانی بوده است ولی ایران امروزی بر اثر هویت ستیزی و فرهنگ بیگانه و عقب افتاده ی تازیان، با چند جشن و روز ملّی تنها مانده است که این جشن ها خلاصه می شوند به عید نوروز و جشن سده و چهارشنبه سوری.

حال عدّه ای می آیند و روز فطر را به عنوان عید و روز جشن رسمی به مردم فرهنگ باخته ی ایران تحمیل می کنند و رسانه ی ضد ملّی حکومت اسلامی و هزاران فروشنده مزدور بی وطن و فرصت طلب نیز، در طی بیست و چهار ساعت هزاران بار، اعلام می کند یا به مشتریان خود می گویند که: “عید سعید فطر مبارک”
با این فاجعه که هر چهار واژه ی این جمله ی ننگین عربی است کاری ندارم، امّا آیا به راستی روز فطر، جشن ملّی ایرانیان است که این چنین خبر از راه رسیدنش را در بوق و کرنا می کنند و چرخ مملکت را دو روز تعطیل می کنند و طبق آمار بانک مرکزی ایران،  ۲۰۴۸  میلیارد تومان به اقتصاد کشور ضربه می زنند؟.

رسانه ی ضدّ میهنی رژیم به کنار، از اینکه مردم خردباخته ی مسلمان به ظاهر ایرانی که نان و آب این ملک را می خورند ولی سینه چاک صحراهای عربستان و گورهای تازیان هستند، تلفن ها را برداشته و به یکدیگر زنگ می زنند و “عید فطر” را تبریک می گویند حالم به هم می خورد، به حدّی عصبی می شوم و احساس پستی و حقارت و بی غیرتی می کنم که می خواهم با دستان خودم، خودم را حلق آویز کنم تا که بیش از این شاهد اینگونه خیانات به وطن و تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی ام نباشم.

عید فطر و زاد روز محمّد و جشن مبعوث شدنش و هیچ یک از این روزهای مزخرف و سراسر ننگ و شرم آورانه، به من و کشور عزیزم” ایران ” کوچکترین ارتباطی نداشته و ندارد و مایه ی خجالت است که یک ایرانی که خود را فرزند کوروش بزرگ می داند، در خیابان راه بیافتد و به هر کس و نا کسی روز “عید فطر” را تبریک بگوید.
اصلا تبریک برای چه؟ چه فلسفه و منطقی در این روز موهوم خوابیده است که باید این روز را جشن گرفت و تبریک گفت؟

برای مثال، منطق بسیار زیبا و قشنگی در پس “نوروز” قرار دارد که ما فرا رسیدنش را جشن گرفته و به یکدیگر شادباش می گوییم. نوروز نوید آمدن بهار و سبز شدن دوباره ی جهان و شکوفه زدن درختان و در یک کلام شانس شروع دوباره ی یک زندگی را می دهد.
نوروز زیباترین و بهترین جشن ها در سراسر دنیاست و فلسفه ی بی نهایت منطقی اش، همه را انگشت به دهان و حیران می سازد که ایرانیان از هزاران سال پیش، آمدن بهار را جشن می گرفته اند.

حال عید فطر یعنی چه؟. یعنی روزهای شکم پروری در هنگام سحر و افطار، خود را از پرخوری جر دادن،  و خوابیدن همه روزی از شکم درد شبانه، و بهانه روزه بودن و بی حالی کردن، حال تمام شده است و اکنون دوباره نوبت عوض کردن روش بخور بخور اغنیا و ثروتمندان و همچون همیشه گرسنه و سرگشته ماندن تهیدستان و درماندگان است؟

 به، به، چه اندیشه ی نیکی در پس ” عید ” نامیدن این روز وجود دارد؟!.

عید فطر، برای من ایرانی، به شدّت بیگانه است، بیگانه… توهینی به من ایرانی، به فرهنگ من، و به خرد و اندیشه من ...


رمضان يكي از ماههاي حرام سرانجام سپري شد، ايا اين ايه " اتش به اختيار"، در قران را ميشود ماست مالي كرد و ماله كشيد؟

رمضان يكي از ماههاي حرام سرانجام سپري شد، ايا اين ايه " اتش به اختيار"، در قران را ميشود ماست مالي كرد و ماله كشيد؟
ميدانيم كه منظور از مشركين در قران همان عبادت كنندگان دختران الله، "لات و عزا و منات "بودند، كه الله در قران به مشركين اعتراض كرده كه چرا شما پسر داشته باشيد و الله فقط دختر داشته باشد؟

همان دختراني كه توسط رسولش ٢ ايه در بزرگي و عظمت و پاكي و جلال دختران الله اورده شد و بعداز اينكه متوجه شد كه چه سوتي داده است، گفت اين ايات را شيطان در دهانم قرار داده بود كه شرح ان واقعه در تاريخ طبري و كتب ديگر مورخين تاريخ اسلام امده است كه " ايات شيطاني " نام گرفت، 
همان اياتي كه از ياد رفته بودند و چون " سلمان رشدي " اين ايات فراموش شده را بياد مسلمانلن اورد مورد خشم مسلمانان هميشه صلح طلب،(!؟!؟!)، و انسان دوست قرار گرفت انتشارات پنگوئن كه كتاب را چاپ كرده بود به اتش كشيده شد تاجائيكه خميني جنايتكار " فتواي حكم قتل"، سلمان رشدي را صادر و جوايز ميليون دلاري براي قاتل او پيشنهاد و تبليغ ميكنند كه هنوز هم اين نويسنده شجاع تحت تدابير امنيتي زندگي ميكند،
 

سؤال اينكه شما چگونه ميتوانيد باور كنيد كه فقط همين ٢ ايه را شيطان در دهان محمد قرار داده و بيشتر نبوده؟
بخصوص كه اختلاف عظيمي بين ايات مكي و مدني وجود دارد و داراي ٢ دي ان اي جداگانه هستند!!، از طرفي چگونه شيطان توانسته در وجود پيامبري معصوم (؟؟؟)، ورود كند؟
و دهها چرا ديگر!!!!؟؟؟
در خاتمه بايد با سپري شدن ماه رمضان منتظر جنايات داعش شيعه و سني بر عليه يكديگر و احتمالاً بر عليه مردم بيگناه كوچه و بازار بود و در هر سرزميني كه جنايتكاران راديكال بتوانند عمليات تروريستي انجام دهند بايد منتظر جنايات اين جنايتكاران " اتش به اختيار"، باشيم،
جهان بايد بداند، ماداميكه اخوند پاسدار جنايتكار و پدر اصلي و واقعي داعش در ايران حاكم مطلق است، امنيت و اسايش در منطقه وجود نخواهد داشت و سايه نحس تبعات ان كم و بيش و دير يا زود در اروپا و جهان غرب سنگيني خواهد كرد



۱۳۹۶ تیر ۴, یکشنبه

ماجرای امامزاده ی نوساز ... !!

کارگردان مجید مجیدی
در فیلم‌رنگ خدا

در خاطراتش چنین نوشته :جهت تهیه قسمتی از فیلم به روستایی رفتیم بخاطر اینکه نخواهیم مسافتی را تا امامزاده های اطراف طی کنیم وبچه ها اذیت نشوند یک اتاقک کوچک شبیه امامزاده بنا کردیم و چند بازیگر نقش های خود را در آن قسمت ایفا کردند

بعد از اتمام فیلمبرداری چون یک بنای معمولی بود آن را جهت لانه گزینی پرندگان سالم رها کردیم و رفتیم . بعد حدود دو سال خبردارشدم که امامزاده ساختگیمان تبدیل به زیارتگاه مهمی شده
اول باور نکردم جهت حصول اطمینان به آن روستا سفر کردم دیدم واقعیت دارد برای روشنگری بااهالی صحبت کردم وگفتم که این اتاقک را ما بخاطر تهیه فیلم شبیه امامزاده درست کرده ایم 

 اما دیدم مردم خصوصا پیران وبزرگان محل به شدت ناراحت شدند و حرف مرا توهین تلقی کردند و به گونه ای افراطی و احساساتی آن اتاقک را یک امامزاده شفا دهنده می دانند . دیدم اگر بیشتر پافشاری کنم احتمال دارد صدمه ببینم
 

مصلحت دیدم که با اداره اوقاف آن منطقه صحبت کنم تا از آن طریق مردم را از این جهل برهانم به اداره اوقاف مراجعه کردم و موضوع را بیان کردم که ناگهان مسوول اوقاف برآشفته شد وگفت این حرفها چیست می زنی این امامزاده شجره نامه دارد و بعد شجره نامه اش را به من نشان داد
 

من هم مات و مبهوت بدون خدا حافظی از آن محل خارج شدم که دم درب یکی از کارکنان اوقاف که آدم منطقی تری بود به من گفت دوست عزیز برای خودت دردسر درست نکن
مردم این بنا را مقدس میدانند حالا هر چه تو می خواهی دست وپا بزن
 

بعد تازه فهمیدم ریشه جهل وخرافات در مردم چقدر عمیق است

مگه همه چیز به اراده ی خدای خیالی نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .... پس جنایات(!) شیطان هم همه به اراده ی اونه دیگه ... ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ... !!!!



۱۳۹۶ تیر ۲, جمعه

ماجرای قرارداد کرسنت به زبان ساده ... !



قصه کرسنت

در زماني كه بيژن زنگنه (وزیر نفت فعلی دولت آقای روحانی) وزير نفت دولت خاتمي بود ، يك قرارداد عظيم صادرات گاز با يك شركت اماراتي به نام كرسنت بسته شد. (تا اينجاش كه خيلي هم خوب!). اين قرارداد 25ساله بسته شد! (خيلي هم عالي!).

ولي يه نكته‌ي جالب توي اين قرارداد گنجونده شده بود، اونم اين كه به جاي اينكه قيمت گاز به صورت شناور و متناسب با افزایش نرخ جهاني محاسبه بشه، قيمتش به صورت تقریبا ثابت تعيين شده بود! جوري كه بعد از چند سال پول استخراج گاز هم ازش در نميومد چه برسه به سود!

خلاصه آش اونقدر شور بود كه بعد از انتقادات رسانه‌هايي مثل كيهان، صداي حسن روحاني كه اون زمان دبير شوراي عالي امنيت ملي بود هم دراومد و به خاتمی اعتراض کرد و هشدار داد

حالا تا اينجاشو داشته باشين، بريم يه گوشه ديگه از اين جهان پهناور ببينيم چه خبره!

توي كشور نروژ وقتي داشتن حساب‌هاي مالي يكي از شركت‌هاي بزرگ نفتي خودشون به نام «استات‌اويل» رو بررسي مي‌كردن، به چند تا پرداخت مشكوك برخوردن!

قضيه رو دادگاهي كردن و مديران اون شركت بازجويي كردن و تهش معلوم شد كه بله،...... اين پولها به حساب يه بابايي به نام «عباس يزدان‌پناه» واريز شده تا بتونن توي توسعه پارس‌جنوبي با ايران همكاري كنن!

حالا عباس ديگه كيه؟!

نروژی‌ها آمار مي‌گيرن مي‌بينن اين بابا توي ايران هيچ‌كاره‌ست! مي‌گن اين كه كاره‌اي نيس! پس واسه چي بهش اين رشوه‌هاي كلان رو دادين؟!

ميگن كه اين بابا واسطه‌ي ما با «جونيور» بود! جونيور؟! جونيور ديگه چه جونوريه؟! ميگن نميدونيم، ولي هر وقت با اين جونيور جلسه ميذاشتيم كارا رديف ميشد. لامصب خيلي نفوذ داره توي ايران!.

ماجرا واسه ايران هم جذاب ميشه. آمار مي‌گيرن مي‌بينن بله! عباس قصه‌ي ما، هم‌كلاسي دوران مدرسه و دانشگاه و رفيق كودكي و بزرگسالي گرمابه و گلستان آقامهدي خودمونه! مهدي هاشمي رفسنجاني!!

عكس مهدي رو ميفرستن نروژ ميگن آیا جونيور اين بود؟! ميگن خود پدر صلواتیشه!

خلاصه، معلوم ميشه كه مهدي شيتيل مي‌گرفته و از اينور با بيژن هماهنگ ميكرده و كارها رو راست و ريس ميكرده! حالا پرانتز بسته، برمي‌گرديم به قصه‌ي خودمون..
وقتي گند قرارداد كرسنت دراومد كه آخه چطور ممكنه مديران نفتي ما اينقدر احمق باشن كه زير بار همچين قرارداد فاجعه‌باري برن، شاخك‌ها يه خورده تيز شد!
حتي مشخص شد كه توي قرارداد اوليه‌ي كرسنت، براي ايران حق فسخ قرارداد وجود داشته، ولي طي الحاقيه‌ي ششم قرارداد كه بعداً بهش اضافه كردن، اولاً حق فسخ از ايران سلب شده و ثانياً فروش گاز ايران به امارات، منحصراً در اختيار شركت كرسنت قرار گرفته!
خلاصه تابلو بود كه بعضيا در داخل دارن واسه امارات خوش‌رقصي مي‌كنن! کاشف به عمل اومد که كرسنت هم چند تا پرداخت كلفت به حساب عباس داشته! واسه همين دولت محمود احمدی نژاد ميزنه زير ميز قرارداد و ميگه چون روند انعقاد قرارداد غيرقانوني بوده عمراً اجراييش نميكنيم!

دو تا علت هم داشت؛ يكي همون ضرر اقتصادي سنگين به منافع ملی بود. دوميش هم اعتراض مشترياي ديگه گازمون بود!

خب.... حق فسخ كه نداريم، پس چه جوري مي‌تونيم قسر در بريم؟!

يه راه داره!
اونم اين كه ثابت كنيم يه فساد در انعقاد قرارداد رخ داده و قانوني نيس! دولت زد زير ميز و گفت مهدي و بيژن قانون رو زير پا گذاشتن و رشوه گرفتن و قرارداد رو هوا! كرسنت شكايت كرد دادگاه لاهه.
دو مرحله دادگاه لاهه به نفع ما تموم شد....

تا اينكه ! حسن‌آقا، بيژن قصه‌ي ما رو نامزد وزارت نفت كرد
و چون پاي جونيور قصه هم وسط بود و كلاً اين ماجرا بايد مسكوت ميموند تا حيثيت پدرخونده‌هاي كشور مثل هاشمی و... به فنا نره، و از قضا كاري كه پول ميكنه غول نميكنه، مجلس هم رأي اعتماد داد!!!
آقا بيژن دوباره شد وزير نفت. عباس هم كه كلي اعتراف داشت و ميتونست با يه بازجويي ساده، جونيوري بسازه كه صدتا جونيور ديگه از بغلش بزنه بيرون، ناپديد شد و بعدشم گفتن توي دوبي به طور كاملاً اتفاقي كشته شده!یا خودکشی کرده

بگذريم... امارات رفت لاهه و گفت ديدين ايران داره خالي مي‌بنده و همش سياه‌بازيه؟ اگه واقعاً خلافي رخ داده پس چرا جونيور داره راس راس واسه خودش ميگرده و بيژن هم دوباره شد وزير نفت؟!
لاهه هم ديد راس ميگنا! اين بود كه اين بار توي دادگاه لاهه محكوم شديم و به گفته وزير ارشاد دولت شیخ حسن، فعلاً واسه دس گرمي حدود پنجاه ميليارد دلار ناقابل جريمه شديم و تخمين زده ميشه كه چند برابر ديگه هم جريمه خواهيم شد, که با اجازتون فعلا
۱۱۰ تریلیون تومن ایران رو جریمه کردن .

**************************************************

چرا به ترکیه گاز مجانی صادر میکنیم؟

⚫️ در اواخر دولت اصلاحات قراردادی در مورد منابع گازی ملت ایران، به مدت 25 سال با شهروند یکی از کشورهای کوچک منطقه یعنی امارات تحت عنوان قرارداد «کرسنت» منعقد می‌شود و طبق این قرارداد ایران متعهد می‌شود تا 25سال؛ بین 500 تا 800 میلیون متر‌مکعب به این کشور منابع صادر کند، به گونه‌ای که تا 7 سال برمبنای 17دلار و بعد از آن تا 40 دلار قیمت منابع ما می‌تواند افزایش یابد.
این در حالی بود که همزمان ایران با ترکیه قراردادی مشابه با قیمت 150 دلار منعقد کرده بود.
◀️به همین دلیل در کنار به یغما دادن سرمایه کشور با دلالی جریانی خاص در وزارت نفت، از سوی دیگر ترکیه بابت اینکه قیمت گاز منطقه‌ای است و قیمت صادرات گاز ایران به کرسنت بسیار پایین است، از ایران در نهاد داوری بین‌المللی شکایت کرد.

🚫 ...بنابراین از یک سو گاز کشور با قیمتی بسیار پایین در قالب قرارداد کرسنت از سوی عده‌ای به خارجی‌ها فروخته شد و از سوی دیگر زمینه برای شکایت ترکیه به بهانه گرانفروشی گاز از طرف ایران فراهم گردید.

💢 در پی این تفاوت قیمت فروش گاز، چند ماه قبل ترکیه علیه ایران شکایت کرد که ایران به کشورهای دیگر ارزان‌تر گاز فروخته و بر این اساس ایران محکوم شد که 13/5 درصد قیمت فروش خود را کاهش دهد و برای سال‌های بعد یک میلیارد و 875 میلیون دلار خسارت پرداخت کند.

⚫️ بر اساس حکم دادگاه جریمه ایران از بهمن ماه 95 اجرایی شده و به همین خاطر به عنوان جریمه، مجانی به ترکیه گاز صادر می‌کنیم.

دین موروثی جنایتی است نه تنها در حق کودک ، بلکه در حق تمامی ادوار و تبار یک ملت ...



۱۳۹۶ تیر ۱, پنجشنبه

دكتر شريعتى، قصه پردازى اسلامى-تخيلى!

٤٠ سال از مرگ دكتر شريعتى گذشت. بعد از سال ها، بعضى از كتاب هايش را ورق زدم تا دستمايه اى شود براى اين نوشته. اما با كمال تعجب ديدم كه از نوشته هاى او چيزى نمى فهمم. آن چه مى خوانم هيچ اثرى بر من نمى گذارد. هيچ تحسينى از جانب من بر نمى انگيزد. من كه شنونده ى سخنان او و خواننده ى آثارش بودم. من كه از جزوه هاى كوچك تا مجموعه ى آثارش را زمانى كلمه به كلمه خوانده بودم و احساس مى كردم به روح آثارش دست يافته ام. من كه حتى نوشته هاى او برايم كافى نبود و تمام سخنرانى هايش را به صورت نوار كاست گرد آورده بودم و دقيقه به دقيقه ى آن ها را شنيده بودم. مگر مى شود كسى كه روزگارى هر حرف و كلام اش برايم سرشار از معنا و محتوا بود، به ناگهان برايم اين قدر بى معنى و هجو شده باشد؟! به ناگهان كه نه! چهل و خرده اى سال گذشته است! چهل و خرده اى سال! يك دوره كامل از زندگى يك جوان سابق!
گفتم چه بنويسم كه خدا را خوش بيايد؟ او كه مُرد و رفت، و نديد اثرِ آثارش را! نديد فجايع خلق شده ى بعد از رفتن اش را! يقه ى او را به مانند بسيارى ديگر بگيرم كه چرا چنين چيزهايى گفتى؟ كه چرا چنين چيزهايى نوشتى؟ كه چرا عامل كشيده شدن جوانان به سوى «اسلامى متفاوت» شدى؟
او كه مُرد و رفت و اكنون در زير خاك پوسيده است. او چه مى دانست كه با قصه پردازى هاى شيرين اش، با تركيب اسلام و تخيل، چه بلايى بر سر يك جامعه، يك كشور، و ميليون ها جوان تشنه ى تغيير و آزادى مى آوَرَد. برايش طلب رحمت و مغفرت كنم و تمام؟ بگويم خدايش بيامرزد كه اين لقمه ى مسموم را در دهان ما گذاشت و رفت؟
ديدم نه! ٤٠ سال بعد از مرگ اش هنوز هستند جوانانى كه خود را از تخيلات او سرشار مى كنند. در نوشته ها و آثارش، اسلامى جز اسلام حاكمان فعلى مى جويند. گفتم چيزكى بنويسم شايد جوانان بخوانند و به دنبال سرابى كه امثال ما زمانى آب گوارا مى پنداشتيم نروند. چه مى گويم؟ سراب نه! مردابى شور و لجن آلود! مردابى كه بعد از به روى كار آمدن حكومت اسلامى در ايران، اگر آبكى هم در آن بود، بخار شد و به آسمان ها رفت، و امروز آن چه مانده، لجنى متعفن و سرشار از آلودگى ست. شايد جوانان، شايد يك جوان، اين مطلب را بخواند و تلنگرى بخورد به ذهن جويا و پويايش، و راه رفته ى هزارانْ نفرْ در دره ى اسلام افتاده را نرود.
ترديد ندارم كه شريعتى صادق بود. دروغگو نبود. نقش بازى نمى كرد. ولى مگر در تاريخ نداشته ايم راه هاى منتهى به جهنمى كه در كمال صدق و صفا، سنگفرش شده، و هزاران نفر را به قعر دره هاى آتشين رهنمون گشته است؟
انسان بودن و صادق بودنِ تاثير گذاران بر تاريخ مطلقا بر نتيجه ى كارشان تاثير ندارد. تاثير گذار بر تاريخ، خواست اش انسانى مى تواند باشد و نتيجه ى كارش ضد انسانى! مگر ماركس مى توانست تصور كند كه سوسياليسم و كمونيسم اش، به مدت چند دهه، چه به روزگار بخش بزرگى از مردم جهان مى آوَرَد. جهان را به چه آشوب ها مى كشد و چه تهديدها حتى تا حد نابودى كل جهان و بشريت به ارمغان مى آوَرَد؟
شريعتى هم يكى بود مثل ماركس. آثارى آفريد و رفت، بى آنكه بداند اين آثار چگونه آينده ى ميليون ها انسان را تباه مى كند.

شريعتى يك معتقد مسلمان بود كه نمى توانست از اسلام دست بكشد. نمى توانست انديشه ى نوينى پايه ريزى كند. نمى توانست از چهارچوب اسلام خارج شود. مى ديد و مى دانست كه اسلامِ «روحانيان»، عقيده اى عفن است. مى دانست اسلام «روحانيان» سازگار با امروز نيست. مى دانست اسلام «روحانيان» سرشار از موضوعات لغو و ضد انسانى ست. اما به هر دليل، نمى توانست از آن دل بكند. نتيجه اين شد كه دست به تركيب اسلامى كه ناب مى دانست با انديشه هاى نو زد. با سوسياليسم، با اگزيستانسياليسم،... و عقايد پوسيده ى برخاسته از مغز عده اى عرب را با انديشه هاى آلمانى و فرانسوى مدرن پيوند زد!
و او اين كار را در حد اعلا كرد! قصه هايى پرداخت و شخصيت هايى آفريد كه «وجود خارجى نداشتند»! نداشتند!
صحنه هايى آفريد كه در واقعيت هرگز وجود نداشتند!
افسانه هايى ساخت كه شيرين مى نمود و شنونده را مسحور مى كرد!
و او در اين كار موفق بود. بسيار موفق بود. توانست در دل و ذهن جوانان با اين قصه ه
اى دروغين راه يابد! با شخصيت هايى كه آفريده ى ذهن او بود راه يابد! فاطمه فاطمه است! كدام فاطمه؟! على نهايت عدالت است! كدام على؟! حسين وارث آدم است! كدام حسين؟!
و او فاطمه ساخت، على ساخت، حسين ساخت، و جوانان را به فاطمه بودن و على بودن و حسين بودن تشويق كرد! كاراكترهايى دروغين! قهرمانانى دروغين! قهرمانانى كه ساخته ى تخيل او بودند! و قصه هاى او، قصه هايى اسلامى-تخيلى بود! قصه هايى گول زننده و خوش آب و رنگ! قصه هايى كه مى خواست از اسلام، لجن زدايى كند، و در ظاهر كرد! و قصه هاى او، توسط عده اى جوان پرشور، عين حقيقت دانسته شد!
و شريعتى تنها بدى اش، همين تبديل خزف به صدف بود! فروختن سنگ بى ارزش پيدا شده در صحراى عرب، به جاى جواهر گران بها بود. و او اين جرم و جنايت را بى آن كه خود از نتايج اش با خبر باشد، در حق جامعه ى ايران انجام داد! و ما امروز تلاش مى كنيم تا «غير عمد» بودن جنايت او را ثابت كنيم تا دست كم از مجازاتى كه شايسته اش است اندكى بكاهيم.
در اين ميان اگر تقصيرى هست و مقصرى هست، فقط دكتر نيست. كسانى كه به دنبال او راه افتادند و سنگ بى ارزش را بى آنكه محك زنند و ارزش آن را بسنجند، دُرّ و گهر پنداشتند نيز مقصرند! مقصرند چون نمى دانستند و براى ندانستن شان بهانه ها داشتند. كسانى كه به دنبال دكتر راه افتادند، او را شبان، و خود را گوسفند مى پنداشتند.
و درسى كه از اين رهگذر مى گيريم، از اين فاجعه ى قرن مى گيريم، اين است كه دستكم امروز گوسفند نباشيم و به دنبال شبانان به راه نيفتيم. به احساسات مان آن قدر مجال گسترش ندهيم كه حقيقت را نبينيم. كمى سنجش، كمى خِرَد، كمى نگاه به گذشته، كمى توجه به سخنان افراد با تجربه، مى تواند ما را از گوسفند بودن نجات دهد. امروز هم امثال شريعتى ها هستند -گيرم نه تاثيرگذار چون او- و قصه ها مى پردازند از اسلام عرب به قصد لجن زدايى، از مرداب عفنى كه دستكم ٩٩ درصدش لجن است! لجن است! قصه هايى اسلامى-تخيلى، اين بار به شكلى ديگر گفته مى شود، با تركيباتى ديگر، به قصد معجزه ى كيمياگرانه، و تبديل كردن مس به طلا!
و قصه هاى شريعتى، اگر فايده اى امروز داشته باشد، همين بيدار كردن ماست! بيدارى يى كه مى تواند مانع از تباهى آينده ى جوانان شود...

۱۳۹۶ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

روایتی بی‌سانسور از زندان زنان / هپاتیت و ایذر، انفرادی و تجاوز ...

ظروف غذا با بوی قرمه سبزی بین زندانیان قرچک توزیع می‌گردید. مشغول خوردن غذا شدیم که ناگهان فریاد زنی تکیده بلند شد: "مرغ" خانم‌ها یک تکه مرغ در غذا پیدا کردم! زندانیان به سمتش هجوم بردند تا با چشمان خود ببینند. دختری از میان آنها، تکه‌ی کوچک مرغ را از درون قاشق زن به سرعت قاپید و در دهان گذاشت؛ چشمانش را بست تا از طعم آن لذت ببرد؛ زن تکیده به سوی او حمله ور شد و فریاد می‌کشید تکه گوشتم را دزدیدی وخوردی.

وکیل بند آنها را از یک‌دیگر جدا کرد.همان شب به عنوان شام سیب زمینی و تخم مرغ بین زندانیان پخش می‌شد و خوشحال بودند؛ چرا که از مخلوط این دو، تصور می‌کردند الویه می‌خورند! صبح روز بعد با سوت نگهبانان در صف آمار قرار گرفتیم. آن روز خانم مولاوردی"معاون رییس جمهور در امور زنان" به آنجا آمد؛ یکی از نگهبانان به سمتم آمد و گفت: سریع حاضر شو؛ ایشان قرار است شما را ببینند. 
گفتم پیغام دهید که علاقه‌ای به دیدن‌شان نیست. چند تن از زندانیان آمدند و گفتند: برو از مشکلات اینجا برای‌شان بگو؛ شاید برای‌مان چاره‌ای شد! اولین سوال که ایشان پرسیدند این بود: چرا پیغام فرستادی که تمایلی برای ملاقات نداری؟! پاسخ دادم چون شما را جدای از سیستم حاکمیت نمی‌دانم! سکوت کرد. با چهره‌ای خشمگین این طور شروع کردم:
 

این جا تنها ۴ دوش حمام برای سالنی ۱۸۹ نفره موجود است که در طول شبانه روز تنها ۲ ساعت آب گرم دارد. هپاتیت و ایدز فراگیر است. چون خود ارضایی با شیلنگ توالت و هم جنس گرایی بیداد می‌کند. اینجا آب شوری دارد و خرید آب معدنی در توان بسیاری از زندانیان نیست. در اینجا برای آن که از اعتراضات به وضعیت موجود جلوگیری شود؛ تهدید می‌کنند که به سلول انفرادی انتقال داده می‌شوند؛ سلولی که همه‌ی ما می دانیم در آن زنی نگهداری می‌شود که در همان جا با دسته‌ی تی زمین شوی به دختری تجاوز می‌کند و دختر فوت می‌شود! 

از کچلی،شپش، اوضاع وخیم دارو و بهداشت و درمان بگذریم، تنها امروز که شما در اینجا حضور یافتید؛ راهروها و دیوارها پاکیزه شد و گوشت مرغ سرو خواهد شد.برای غذا تشریف دارید؟!! پرسید: از اوضاع خودت بگو؛ تو زندانی سیاسی هستی با تو چطور رفتار می‌کنند؟ گفتم: فکر می‌کنم باید جویای حال تمامی زندانیان باشید! زندان، زندان است و شرایطش برای همه‌ی ما یکسان و تفاوتی بین سیاسی و غیر سیاسی نباید باشد، چرا که حقوق اولیه ی همه ی ما یک‌سان است! نیشخندی بر گوشه‌ی لبانم نشاندم و به سمت سالن بازگشتم.
وارد بند شدم؛ زندانیان با خشم و چهره‌ای عبوس به من نگاه می‌کردند. وکیل بند جلو آمد و گفت:
"فردا در روزنامه های‌شان تیتر می‌زنند که معاون رییس جمهور از زندان قرچک بازدید کرد! دریغ از اینکه مردم بدانند که ایشان حاضر نشد حتی با یک نفر از"زندانیان غیر سیاسی" ارتباط کلامی برقرار کند...!
 

 به نقل از فیسبوک آتنا فرقدانی

۱۳۹۶ خرداد ۲۷, شنبه

نگاهی به برنامه سرزمین جاوید در نوامبر سال ٢٠١٤ ---- فاشیزم در اسلام

فاشیزم در اسلام
٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
در دوران قبل از ظهور اسلام که مسلمانان آنرا بغلط " دوران جاهلیت" مینامند ، شهر مکّه قلب تپنده شبه جزیره عربستان بشمار میرفت ٠
مکّه بروایت تاریخ ، شهری باستانی بود که ابراهیم در آنجا کعبه را بدست خود ساخته بود و اعراب بدوی بر اساس باورهای بومی خود ، بت های خودشان را در آن محل نگهداری کرده و آزادانه آنها را میپرستیدند٠ حمل اسلحه در اطراف کعبه ممنوع بود و اعراب این قانون را رعایت میکردند٠ زمین گذاشتن اسلحه در حوالی کعبه باعث ایجاد امنیتی منحصر بفرد در آن محل شده بود که مکّه را به مرکز داد و ستد و نیز مرکز تبادلات فرهنگی تبدیل کرده بود ٠ تاجران اجناس خود را ، از ادویه جات هندی گرفته تا ابریشم چینی ، برای فروش عرضه میکردند و شاعران نیز سروده های جدید خود را برای مردم میخواندند و بدیوار می آویختند٠ اعراب مسیحی و یهودی با هم در کنار اعراب معتقد به ادیان بومی خویش ، زندگی میکردند٠ به حکم تاریخ ، مکّه در آنروزگار شهری آزاد با مردمانی آزاد بود که بوسیله کاروانهای تجاری ، از یکسو به هند و از سوی دیگر به روم متصل میشد٠
-- شروع فاشیزم در مکّه
بعد از ظهور اسلام و مخصوصأ بعد از ورود رسول به شهر مکه و آغاز جنگها و خشونت بین اعراب مسلمان و غیر مسلمان ، بنا بدستور قرآن در سوره توبه ، بناگهان ورود کفار به شهر مکه قدغن شد٠ این حکم برای اهالی مکّه بیسابقه بود زیرا افرادی که رسول آنها را کافر خطاب میکرد و دستور به نابودیشان داده بود ، اقوام و خویشان ، و همچنین منبع درآمد مردمان آن شهر بودند٠ رسول بتوسط این آیه دستور مستقیم به اعمال خشونت بر علیه غیرمسلمانان داد و به مسلمانان حکم کرد که کفّار را به نزدیک خود راه ندهند و آنها را بکشند و این شروع فاشیزم در مکّه بود٠﴿ به متن و ترجمه آیه ١٢٣ سوره توبه نگاه کنید﴾:
از طرفی ، در هیچ جای قرآن دستوری برای کسب درآمد از طریق اشتغال به کار وجود نداشت ، پس چاره چه بود؟ مردم شهری که طی قرنها ، درآمد خود را از راه بازرگانی و تجارت تأمین کرده بودند ، اکنون از چه طریقی امرار معاش کنند؟ امّا رسول در آیه ٢٩ از طرف الله ، راه حلّ جدیدی ارائه داده بود٠ و آن اینکه : جزیه بگیرید٠٠٠ با کفار بجنگید ، آنانرا شکست دهید و با خفت و خواری از آنان جزیه بگیرید٠ ﴿ به متن ترجمه آیه ٢٩ سوره توبه نگاه کنید﴾:
-- قانون "جزیه گیری" :
اجرای قانون "جزیه گیری" بنا به حکم قرآن با خفت و خواری شخص غیر مسلمان همراه است٠ بدین ترتیب بوده که اشخاصیکه اسلام نیاورده و مذهب اجدادی خود را نگاه داشتند ، ﴿ مثل زرتشتیان ایران﴾ مجبور بودند که هر سال بخش قابل ملاحظه ای از دسترنج خویش را بعنوان جزیه ، توسط شخصی معتبر از همکیشان خویش به نزد نماینده امیرالمومنین بفرستند ٠ آن نماینده اسلام ، بنا بدستور اکید قرآن ، با توهین و ناسزا ، و احیانأ کتک و تحقیر ، جزیه را از فرد غیر مسلمان میگرفت و او را از محل خود بیرون میانداخت٠
و بدینگونه بود که فاشیزم اسلامی در منطقه مستقر شد٠
بهرام مشیری ، سرزمین جاوید


آیا اینکه تقریبا همه افراد دین شون با دین والدین شون یکی ست ، اتفاقی ست ؟ وهمیشه هم همون دینی میشود که بهترین است ..! دین در خانواده شکل می گیرد. اگر ما در یونان باستان بزرگ میشدیم الان داشتیم زئوس و آپولو رو می پرستیدیم..! اگر وایکینگ میبودیم الان ووتان و تور را می پرستیدیم ..!! چنین چیزی تنها به سبب تلقینات دوران کودکی ما اتفاق میفتد...



۱۳۹۶ خرداد ۲۲, دوشنبه

خدای مهربون .. !!!!!!!!!!!!!!!!!! D:

خدا بخاطر یک سیب خواهر آدم و حوا رو مورد عنایت خویش قرار داد،

بخاطر هوس ادریس او رو در آسمون چهارم و پنجم بلاتکلیف گذاشت،

بخاطر یک اشتباه کوچیک یوسف هفت سال به زندانش اضافه کرد،

بخاطر خندیدن ساره ننه اسحاق و هفت جد و آبادش رو به عزا نشوند،

بخاطر ساخت یه گوسفند ( بت ) موسی و بنی اسرائیل رو چهل سال تو بیابونها بی هدف چرخوند،

یونس رو بخاطر ناراحتیش تو شکم نهنگ به مدت سه روز گذاشت،

بخاطر کشتن یه شتر کل یه قوم رو از زن و بچه رو با سنگ یکی کرد،

بخاطر رو کم کنی با شیطون چهل سال ایوب رو به هفت روش سامورایی مورد عنایت قرار داد،

اینکارا رو با اشخاص انتخاب شده و محبوب خودش کرد.

عجب خدای دانا و مهربانی داریم ایووول داره، بسیار بخشنده ست
البته شما نگران نباشید گناه کنید حتما می بخشه


۱۳۹۶ خرداد ۲۰, شنبه

آیا شیطان، مامور و ابزار دست الله است یا قدرتی مستقل و ورای الله؟ ...!!


در سوره بقره، آیه ۳۴ آمده است:
" و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس بجز شیطان كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد همه به سجده در افتادند." !
این آیه پرسش های فراوانی را بر می انگیزد! برای نمونه:
چرا الله که امر می کند به غیر از او موجودی دیگر را سجده نکنید در اینجا حرف خودش را نقض می کند و به فرشتگان دستور میدهد بر انسان سجده کنند!؟
اصولاً الله که ادعا دارد خالق همه هستی است چه نیازی به سجده این و آن دارد!؟ مگر اینکه او نیز موجودی نیازمند برای ارضای کمبودهایش از سوی بنده گانش باشد!
چرا و چگونه شیطان که یک فرشته درگاه الله بود، توانست از او نافرمانی کند!؟
آیا میتوان پذیرفت که الله از نافرمانی کردن شیطان بی اطلاع بوده است!؟
اگر نه، پس چرا الله، شیطان را که میدانست از فرمانش سر پیچی می کند، او را زنده گذاشت، نابود نکرد تا شیوه نافرمانی او دامن موجود دیگری همانند انسان را نگیرد و جهان را به آشوب نکشاند؟
چرا الله خواسته شیطان برای باقی ماندن و فریب انسان ها تا روز قیامت را پذیرفت و به او فرصت تخریب و نابودی سایر بندگانش را داد!؟
آیا الله با این کار شیطان را تا روز قیامت شریک قدرت خود نکرد تا جایی که حتی قدرت نفوذ کلام او حتی از خالقش، الله نیز بیشتر بوده و است!؟
با پذیرش باقی ماندن شیطان در خارج از عرش الهی، وی از سوی الله تا روز قیامت پس از نافرمانی سجده کردن در برابر انسان، ماموریت ویژه خود را نیز از سوی الله دریافت کرد و این ماموریت فریب دادن انسان بوده است! چرا!؟
و البته نمی تواند گفت و باور داشت که الله، خالق همه هستی از دید مسلمانان از قصد و فکر شیطان که فرشته درگاهش بوده است و او خالق اوست، برای انجام دادن این ماموریت بی اطلاع بوده است.
حال به این دو آیه ۳۵ و ۳۶ از سوره بقره بنگرید!
" و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گير و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد ولى به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود."!
" پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود."!
در این دو آیه یک نکته جالب و مهم نهفته است و آن اینکه الله به آدم و حوا می گوید از میوه آن درخت ممنوعه نخورید اما آنها با دخالت شیطان از میوه آن درخت خوردند و سپس مورد غضب الله قرار گرفتند.
سناریوی نوشته شدن در دو آیه ۳۵ و ۳۶ از سوره بقره از دو حالت خارج نیست.
۱- شیطان با دستور و خواست الله دست به کار متقاعد کردن آدم و حوا برای خوردن میوه درخت ممنوعه زده است!
که اینجا باید شیطان را مجری و مامور مستقیم خواست الله دانست، بنابراین ما با یک خدای بیمار و روانی که از شوخی، فریب و آزار بندگانش لذت میبرد طرف هستیم و چنین خدایی هم از نظر خرد و هم برهان عقلی و منطق گرایانه نمی تواند وجود خارجی داشته باشد.
۲- شیطان مستقل و بدون دستور و دانش الله عمل کرده و قدرت کلام شیطان حتی قوی تر و اثر گذارتر از الله بوده است!
پس اینجا نیز الله دیگر خدای مطلق نیست و باید به خدا بودن او شک کرد و خط بطلان بر آن کشید.
حال به پاسخ برای پرسش شروع این نوشتار در بالا می رسیم. این پرسش:
آیا شیطان مامور و ابزار دست الله است یا قدرتی مستقل و ورای الله؟
پاسخ ما به این پرسش این است:
هیچ کدام.
زیرا الله و شیطان موجوداتی خیالی و ساخته و پرداخته ذهن انسان و یا انسانهای توهم گرا در گذشته بیش بوده است. این توهم کودکانه دیر بازی است که به یک شبه حقیقت برای باورمندان به ادیان توحیدی - ابراهیمی همانند اسلام تبدیل شده است.

غم انگيز بود كه دريا تنها ماند ... :(


مائورو بروتو، سرمربى پيشين تيم ملى واليبال ايتاليا، در مقاله‌اى در نشريه آونيره، به حمايت از زنان ايرانى پرداخته‌ است و اقدام فدراسيون جهانى واليبال براى دخالت پليس و بیرون کردن دریا صفایی، فعال حوزه زنان، را شرم آور و بزدلانه خوانده است.

غم انگيز بود كه دريا تنها ماند
نوشته: مائورو بروتو

بازی‌های جهانی والیبال بین تیم‌های ملی ایران و ایتالیا در پزارو برگزار شد. ایران از سال‌ها پیش، به لطف تیم مردانش، یکی از مدعیان والیبال در جهان است.
بازی در آب و هوای خوب در جریان بود. خانواده‌هایی همراه با کودکان‌شان به ورزشگاه آمده بودند و به تماشای بازی زیبایی نشسته بودند.این روزها هر کسی می‌تواند تهدید محسوب شود اما، گویی ورزشگاه واحه‌ای امن است.
بر خلاف انتظار و روال در بازی‌های جهانی، اتفاق مهم در زمین بازی رخ نداد. در این بازی اتفاق در پشت جایگاه داوران، دقیقا جلوی دوربین تلویزیون شکل گرفت. گروهی با تی‌شرت‌های یک شکل، که نوشته روی آن براحتی قابل خواندن بود، پشت‌سر داور نشسته بودند. کاپیتان این گروه یک زن بود که لبخندی بر لب داشت. او دریا صفایی، دندانپزشک چهل و دو ساله ایرانی است. این گروه با هیجان زیاد تیمشان را تشویق می‌کردند. همانطور که همیشه در همه بازی‌ها اتفاق می‌افتد. ناگهان آنها بنری را بیرون آوردند که روی آن نوشته شده بود” بگذارید زنان ایرانی به ورزشگاه بروند” .
دریا صفایی، فعال حقوق بشر است که در دهه نود در کشور خودش بازداشت و زندانی شده است. او از ایران به بلژیک رفته و تا امروز به مبارزه مدنی خودش ادامه داده است. دریا صفایی این بنر را در جریان بازی های ریو هم نشان داده بود. بنر همان بنر بود و روی آن نوشته کاملا متمدنانه مثل بازی‌های ریو، چشم‌نوازی می‌کرد: « بگذارید زنان ایرانی به ورزشگاه بروند ».
در ایران زنان نمی‌توانند برای دیدن مسابقات به ورزشگاه بروند. این را من تایید می‌کنم که این فرصت را داشته‌ام که در۲۰ ژوئن سال۲۰۱۴ همراه با تیم ملی ایتالیا به ایران رفتم و در ورزشگاه آزادی تهران که پر از جمعیت بود، هیچ زنی را در میان طرفداران تیم ملی ایران ندیده‌ام. البته پارادوکس اینجاست که بخش کوچکی به زنان خبرنگار و عکاس اختصاص داده شده بود اما آنها نمی‌توانستند حقایق را نشان بدهند.
این بازی، برای غنچه قوامی گران تمام شد. زیرا او قصد داشت برای دیدن بازی به روزشگاه برود اما دستگیر و نزدیک به یک سال زندانی شد. بعد از این واقعه ما بر آن شدیم تا یک ویدئو در حمایت از زنان ایران درست کنیم. اما این ویدئو فقط برای همدردی نبود. ما می‌خواستیم از فدراسیون جهانی والیبال دعوت کنیم تا به ایران فشار بیاورد که اقدامی متمدنانه انجام بدهد.
بعد از این ماجرا به نظر می‌رسید که گشایشی صورت گرفته است که چند ماه بعد توسط وزارت ورزش ایران تکذیب شد. بار دیگر سکوت تا وقتی که بنر کمپین به ورزشگاه ریو رفت و چند روز پیش به پزارو آمد و انگار تلویزیون این تصاویر را به ایران هم برد. و اقدام شرم آور برای سرپرست فدراسیون جهانی والیبال که با بزدلی خواستار مداخله پلیس شد.
سوال اول من ممکن است مسخره باشد: آیا سرپرست یک فدراسیون بین المللی ورزشی، می‌تواند “خواستار” مداخله پلیس در خاک کشور ما باشد؟ در هر صورت نیروهای پلیس مداخله کردند و …. چه غم انگیز بود دیدن آن زن که در میان نیروهای پلیس گرفتار شده است، چه غم انگیز بود آن تلاش‌های مکرر برای گرفتن بنر از زنی که به حرف‌هایش مسلما عمل نکرد اما لبخندش را بدون هیچ خشونت، بی‌ادبی یا توهینی حفظ کرد. چقدر غم انگیز بود دیدن صحنه‌ای که این زن و بنرش را کشان کشان از ورزشگاه بیرون بردند. چقدر دیدن این صحنه‌ها روی وب، دردناک بود. چقدر سکوت بعد از این اتفاق ناراحت کننده و غم انگیز بود. هیچ صدایی از کسی در نیامد و هیچ کس هیچ اظهارنظری نکرد. چقدر غم‌انگیز بود وقتی که این فرصت از دست رفت، فرصتی که می‌شد به جهان نشان داد که همه کسانی که در یک مسابقه ورزشی شرکت می‌کنند ( از تکنسین‌ها، ورزشکار‌ها و مدیران اجرایی) می‌توانند و می‌دانند که چطور عقایدشان درباره اینکه چگونه جهانی را می‌خواهند، ابراز کنند...

در آمد خانۀ کعبه یا استعمار کهن ! ...

طبق آمار بانک جهانی درآمد کشور عربستان از توريسم مذهبی يا به زبان ساده از دکان زيارت مسلمين از خانه کعبه ، در سال 2008 مبلغ 30.000.000.000 دولار، در 2009 ، 36.000.000.000 در 2010 ، 43.200.000.000. در 2011، 51.840.000.000 ، در 2012 ، 62.208.000.000 دلار بوده است .
 

زائرين افغان و ایرانی که بصورت تمتع و عُمره در سال 2008 به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده که مجموعأ 4.879.000.000 دولار به جیب گشاد ِ شیوخ عربستان ریخته و در اوردوگاه اسلامی مقام اول را به خود در پرداخت جزیه اختصاص داده اند و هواپیماهای افغانستان قدرت جابجائی اين همه زائر را نداشته ، شرکت هوایی عربستان و کشورهای منطقه ، نزدیک به 54 درصد از زائران افغان را به خود اختصاص داده است .
 

با يک حساب سرانگشتی بوسيله پولی که افغانها سالانه به عربستان تقديم میکنند می توان تعداد 170.000 خانه در شهر ها احداث کرد . يا ميتوان 714.286 فرصت شغلی دهقانی يا 200.000 فرصت کاری کارخانه ای برای جوانان ايجاد کرد و ميتوان 10.000.000.000 مترمکعب ساختمان وفضای ورزشی در کشوراحداث نمود .
و با پول پنج سال حُجاج ميتوان افغانستان را به صادر کننده گاز مبدل ساخت و ديگر برای وارد کردن آن ، محتاج اعراب و همسایه ها نباشد .
اما افسوس که با پول حجاج افغانی و ایرانی قمارخانه و عشرت کده های مدرن در اروپا و آمریکا توسط شاهزادگان عربستان که انحصار تجارت حج را در اختيار دارند احداث ميشود . در این مورد ، افقانها و ایرانی ها اگرعقل داشته باشند ، برای یکبار هم که شده این کلاه گشاد اسلامئ خود را در مقابل خود باید قراردهند تا ابعاد فاجعه و ظلم به هموطنان خود را ببینند ! ...
آقای احمدی نژاد رئیس جمهور فرموده بود که ما در حل و فصل مسائل جهان باید نقش داشته باشیم ، اما تا کنون به عقل مبارکشان خطور نکرده که در کنفرانس های اسلامی که برگزار میکنند یک بار پیشنهاد کنند این پول کلان که هرساله از اوردوگاه اسلامی بسوی عربستان جاری میشود بجای قرار گرفتن در دستان شیوخ قمارباز و عیاش عرب در بانک جهانئ اسلامی ذخیره و برای از میان برداشتن فقر و عقب ماندگئ کشور های مسلمان مصرف شود .


۱۳۹۶ خرداد ۱۸, پنجشنبه

یک سوال از خامنه ای ...

یک سوال از خامنه ای ...
تحصیلات شما تا چه مقطعی است آیا شما موفق به اخذ دیپلم متوسطه شده اید ؟ در کدام دانشگاه و در چه رشته ای تحصیل کرده اید ؟
اساسا تخصص شما در چه زمینه ای هست ؟ شما در باره سیاست اقتصاد فرهنگ و علم و تکنولوژی و هنر و ادبیات و دین نظ
ر میدهید
کدام مقاله مورد تایید نهادهای دانشگاهی توسط شما تدوین شده است کدام نهاد علمی تخصص شما را در هر یک از زمینه های فوق تایید کرده است که به خودت اجازه اظهار نظر و دخالت در تمامی عرصه های مهم و حیاتی سیاست گذاری کشور بزرگ ایران را میدهید
کارنامه کدامیک از نهاد های تحت امر شما مثبت و مفید بوده شما 8 سال حامی دولتی بودید که نظرش به شما نزدیک بود ...مملکت را برد تا لبه پرتگاه نابودی ..
سیاستهای هسته ای شما تنها نتیجه اش نابودی منابع و در آمدهای نفتی مردم ایران بود فساد در تمامی نهادهای تحت امر شما بیدا میکند بنیاد ها صدا و سیما و.....
شما در مقایسه با رژیم شاه کدام کار مثبت و مفیدی را برای کشور انجام داده ای ؟ سپاه تحت امر شما با آنهمه بودجه کلان ناتوانیش را در جنگ تحمیلی و حفاظت از جان دانشمندان هسته ای و مبارزه با تروریستها داعش در روز گذشته به معرض نمایش گذاشت
علت درگیریهای خونین سال 88 فرمان آتش به اختیارتان بود به افسران جنگ نرم ......آیا از عواقب فرمان آتش به اختیار امروزت آگاه هستی؟؟؟؟
افسران جنگی شما عرضه و توان نداشته شان را در پبشگیری و مهار عملیات خونین تروریستی مجلس نشان دادند آنها را بجان مردم صلحجو و حامی دولت نیانداز.. مردمی که با شهید دادنها از خود گذشتگیها و تحمل محرومیتهاو نابسامانیهای سوئ مدیریت مسئولین نظام آن را سرپا نگاه داشته اند ... 


زمانی برای منحرف کردن ذهن و توجه مردم ...!

دکتر جوزف گوبلز وزیر تبلیغات حکومت نازی که سهم زیادی در قدرت گرفتن هیتلر داشت می‌گفت: وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و فساد و ناکارآمدی و فلاکت اقتصادی شود و وقتی نتواند نیازهای ابتدایی مردمش – از قبیل نان و کار و رفاه و امنیت و اعتبار و آسایش‌شان – را تامین کند، با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه می‌شود و کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت پیش می‌رود.
در چنین حالتی حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی، اما بزرگ منحرف کند… باید وارد یک جنگ شود. حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد. دشمنان خارجی، دشمنان داخلی. اگر دشمن واقعی پیدا نشد، حتی دشمن خیالی… باید دائما از توطئه‌ها گفت، از نقشه‌هایی که دشمنان برای ما می‌کشند… باید از هر فرصتی و هر حادثه‌ای برای راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی استفاده کرد. 
باید دائما درگیر بود؛ درگیر جنگ، درگیر تبلیغات علیه همسایگان، علیه کشورهای قدرتمند، علیه سازمان‌های جهانی… باید بحران ساخت. رمز موفقیت و ماندگاری حکومت‌های ضعیف در وضعیت جنگی و بحران‌هاست.
در جنگ‌ها و بحران‌ها است که مردم بدبختی‌های مالی و شغلی و شخصی و معیشتی‌شان را فراموش می‌کنند و با حکومت همدل می‌شوند و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدان داخلی است. کشور که آرام شود، مردم طلب‌کار حکومت می‌شوند. باید کشور را دائما در حالت جنگی نگه داشت. باید کاری کرد که مردم وقتی به هم می رسند، دائما از جنگ و از دشمن بگویند.

بسیاری شواهد و قرائن و سوالات مختلف وجود دارد که ساختگی بودن حوادث امروز را توجیه می‌کند؛ کسانی که با پرداخت پول به خانواده افغان‌های بی‌بضاعت از جوانان آن‌ها به عنوان گوشتِ دم توپِ اسد استفاده می‌کنند؛ توان این را هم دارند تا با همان روش، یک نمایشِ تروریستی که منجر به کشته شدن شهروندان عادی و بی‌گناه می‌شود به راه بیندازند. باید منتظر ماند و دید پشتِ پرده این نمایش چه هدفی خوابیده و این به زمانِ زیادی نیاز ندارد. چون برادران تبحّر خاصی در کشیدن نقشه‌های بچه‌گانه و همچنین لو دادنِ خود دارند ...


اندر حواشی ترکیدن مقعد امام راحله جون ...!!