۱۳۹۴ آذر ۹, دوشنبه
با قاتل مردم ایران بهتر آشنا شوید! حسین ابن علی قاتل مردم ایران ولی مورد ستایش مردم است. آیا مردمان هند، روز درگذشت نادر شاه افشار را روز عزای ملّی اعلام می کنند که ما روز کشته شدن حسین ابن علی را روز گریه و زاری و ماتم کرده ایم؟. آیا یهودیان جهان روز خودکشی هیتلر را به سوگواری می نشینند که ما باید برای حسین، یا علی عزاداری کنیم؟!. پس چرا ملت خردباخته و تحمیر شده ایران با وجود ۴۰ در صد مردم ایران در زیر خط فقر و فساد و دزدی های بیکران و همه جانبه رژیم گوش به تبلیغات آخوند بی شرف و جنایتکار می دهند و خود را به آب و آتش زده برای چهلم گور به گور شدن حسین ابن علی قاتل مردم ایران راهی کربلا می شوند؟. آیا اینکار وطن فروشی و پشت پا زدن به آئین و فرهنگ و شرف هر ایرانی نیست؟!. آیا در تایخ خیانت چنین افراد خود فروخته ای به ثبت نخواهد رسید….؟
شارلاتانیسم این است که رهبر (دیکتاتور) یک کشوری بخواهد با جوانان سایر کشورها با زبان قلم سخن بگوید اما با جوانان کشور خودش با مشت های آهنین، اسید پاشی، آدم ربایی، شکنجه دادن، ... و فرو کردن بطری های نوشابه در ماتحت شان رفتار نماید! علی خامنه ای دوباره برای لاس زدن با جوانان غربی نامه عاشقانه نوشته است!
۱۳۹۴ آذر ۸, یکشنبه
جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجائی شهر #کرج با اعلام #اعتصاب غذا نسبت به تحرکات مدیریت زندان رجائی و ازاد گذاشتن دست برخی از زندانیان در تهدید و آزار زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زدند . این اتفاق در حالی رخ داده است که مسئولان و مدیریت زندان رحایی شهر ، کمترین اقدام بازدارنده ای در این زمینه انجام نداده اند.
اعتصاب غذای جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجائی شهر کرج در پی حمله با چاقو به زندانیان سبز
بنا به گزارش های رسیده به سحام٬ سعید رضوی فقیه ،سعید مدنی،جعفر اقدامی، بهزاد عربگل و کامران ایازی با اعلام اعتصاب غذای نامحدود خواستار انتقال دو نفر از حمله کنندگان به زندانیان سیاسی از سالن زندانیان سیاسی عقیدتی شدند.
ظهر امروز هفتم آذر دو نفر از زندانیان با سابقه درگیری و شرارت محبوس در سالن ١٢ بند چهار، پس از تهدید و ارعاب گروهی از زندانیان سبز با چاقو به انها حمله و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
این اتفاق در حالی رخ داده است که مسئولان و مدیریت زندان رحایی شهر ، کمترین اقدام بازدارنده ای در این زمینه انجام نداده اند.
پیشتر همین زندانیان هشدار داده بودند که یک عده از زندانیان با جرایم خشن که مورد حمایت مدیریت و حفاظت و اطلاعات زندان رجائی شهر هستند در زندان رجایی شهر ، تهدید و حمله به زندانیان سیاسی و عقیدتی و تحت فشار قرار دادن آنان را در دستور کار قرار داده اند.
برابر فرمان صریح در دین اسلام مجازات خروج یک فرد مسلمان از دین اسلام ارتداد محسوب میگردد و مرگ آن شخص را در پی خواهد داشت ..
آیا فرمان به قتل شخص مرتد توسط قوانین اسلامی نشانه واضح و روشنی از ضعف بنیادی و تزلزل اسلام نیست که از ۱۴۰۰ سال پیش تا کنون تلاش میکند با تیغ بران شمشیر و ایجاد رعب و وحشت در دل پیروانش قوانین خودرا استحکام و ثبات بخشد !
چرا اقلیت مسلمان در کشورهای غربی و غیر مسلمان آزادانه حق تبلیغ دین اسلام و عقاید خودرا باید داشته باشند ! اما اقلیت غیر مسلمان در کشورهای اسلامی در صورت تبلیغ دین خود و حتی ابراز عقیده خود به وحشیانهترین شکلی توسط مسلمانها سلاخی خواهند شد ؟ ! ......
دلار به مرز 3700تومان رسید چشم رای دهندگان به روحانی روشن ... !
روند
افزایش قیمت دلار در این هفته هم ادامه پیدا کرده است؛ به طوری که هر که
دلار آمریکا نسبت به روز گذشته 20 تومان افزایش قیمت دارد و در بازار آزاد
3680 تا 3690 تومان فروخته میشود. بر اساس ایسنا، بازار ارز و سکه مدتی
است که بعد از یک دوره چند ماهه که ثبات نسبی را تجربه کرد، بار دیگر در
روزها و هفتههای اخیر دچار نوسانات و تغییراتی شد.
دلار آمریکا که اخیرا در میان ارزها با بیشترین تغییر روبرو شده و مدتی است که روند صعودی پیدا کرده است در شروع این هفته نیز به روند اخیرش ادامه داد و در بازار امروز - یکشنبه - به مرز 3700 تومان نزدیک شد؛ اتفاقی که دست کم در سال جاری بیسابقه است.
سالی که در بیشتر ماههای آن دلار آزاد کمتر از 3500 تومان فروخته شد، ظرف حدود یک ماه گذشته بین 200 تا 300 تومان افزایش قیمت پیدا کرد. هر دلار آمریکا بین صرافیها و دلالان ارز، به طور متوسط 3660 تومان خریداری و 3680 تومان فروخته میشود و در برخی صرافیها قیمت فروش آن به 3690 تومان هم رسیده است.
در میان سایر ارزها یورو 3855 تومان خریده و 3890 تومان فروخته میشود. همچنین پوند انگلیس 5460 تومان خریداری و 5540 تومان عرضه میشود. لیر ترکیه نیز 1245 تومان خریده 1290 تومان به فروش میرسد. همچنین یوان چین 560 تومان خریداری میشود و 590 تومان در اختیار خریداران قرار میگیرد.
دلار آمریکا که اخیرا در میان ارزها با بیشترین تغییر روبرو شده و مدتی است که روند صعودی پیدا کرده است در شروع این هفته نیز به روند اخیرش ادامه داد و در بازار امروز - یکشنبه - به مرز 3700 تومان نزدیک شد؛ اتفاقی که دست کم در سال جاری بیسابقه است.
سالی که در بیشتر ماههای آن دلار آزاد کمتر از 3500 تومان فروخته شد، ظرف حدود یک ماه گذشته بین 200 تا 300 تومان افزایش قیمت پیدا کرد. هر دلار آمریکا بین صرافیها و دلالان ارز، به طور متوسط 3660 تومان خریداری و 3680 تومان فروخته میشود و در برخی صرافیها قیمت فروش آن به 3690 تومان هم رسیده است.
در میان سایر ارزها یورو 3855 تومان خریده و 3890 تومان فروخته میشود. همچنین پوند انگلیس 5460 تومان خریداری و 5540 تومان عرضه میشود. لیر ترکیه نیز 1245 تومان خریده 1290 تومان به فروش میرسد. همچنین یوان چین 560 تومان خریداری میشود و 590 تومان در اختیار خریداران قرار میگیرد.
اگر شهادت چیز خوبی بود، و اگر این آخوندها به گفته خودشان کوچکترین ارزشی قائل بودند که میگویند: " مکتب ما مکتب شهادت طلبیست"، پس چرا ندیدیم یک آخوند میل به شهادتطلبی کند؟ موقعی که این سلطان علی خامنهای از تهران به قم میرود، مبلغ ٧ میلیون دلار هزینه دارد تا تعداد ٢٠ هزار نفر چاقوکش، در سه لایه از وی محافظت کنند که شهید نشود. چرا؟ چون آخوند جماعت میدانند که تمام این داستانها دروغ است. مفتخورترین، شکمبارهترین و دنیا دوستترین آدمهای روی زمین، همین آخوندها هستند. بهرام مشیری
اگر شهادت چیز خوبی بود، و اگر این
آخوندها به گفته خودشان کوچکترین ارزشی قائل بودند که میگویند: " مکتب ما
مکتب شهادت طلبیست"، پس چرا ندیدیم یک آخوند میل به شهادتطلبی کند؟
موقعی که این سلطان علی خامنهای از تهران به قم میرود، مبلغ ٧ میلیون دلار هزینه دارد تا تعداد ٢٠ هزار نفر چاقوکش، در سه لایه از وی محافظت کنند که شهید نشود. چرا؟ چون آخوند جماعت میدانند که تمام این داستانها دروغ است. مفتخورترین، شکمبارهترین و دنیا دوستترین آدمهای روی زمین، همین آخوندها هستند.
بهرام مشیری
موقعی که این سلطان علی خامنهای از تهران به قم میرود، مبلغ ٧ میلیون دلار هزینه دارد تا تعداد ٢٠ هزار نفر چاقوکش، در سه لایه از وی محافظت کنند که شهید نشود. چرا؟ چون آخوند جماعت میدانند که تمام این داستانها دروغ است. مفتخورترین، شکمبارهترین و دنیا دوستترین آدمهای روی زمین، همین آخوندها هستند.
بهرام مشیری
تا زمانی که شهروندان و ملت ایرانی بوسیله این قبیل ادبیات شنیع دینی و اسلامی مانند کافر- مشرک- مرتد- منافق- نجس و فرقه ظاله دسته بندی و تقسیم بشوند وضعیت و حال و روز ایرانیان و مسلمانان همین است...
همین دو بند و ماده اول و دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر به کلیت تورات و انجیل و قرآن ارزش دارد :
مادهٔ ۱
تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.
مادهٔ ۲
همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیدهٔ دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» اند.
به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمروقضایی و وضعیت بینالمللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.
مادهٔ ۱
تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.
مادهٔ ۲
همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیدهٔ دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» اند.
به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمروقضایی و وضعیت بینالمللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.
۱۳۹۴ آذر ۷, شنبه
۱۳۹۴ آذر ۱, یکشنبه
اسلام و کرامتی که به زن داده است ... (!!!!!!!!)
(نساء/15) و از زنان شما كسانى كه مرتكب زنا مىشوند چهار شاهد مسلمان (مرد) از ميان خود بر آنان گواه گيريد پس اگر گواهی دادند آنان را در خانه ها نگاه داريد تا بمیرند يا الله راهى براى آنان قرار دهد.
مجازات بالا تنها یکی از راههای مجازاتی است که اسلام مجوز آن را به حاکم اسلامی داده است، این مجازات پیشنهادی است از سوی الله.
مردان از زمین خلق شدهاند همانا توجهشان به زمین است و زن از مرد خلق شده و همانان توجهش به مردان است، پس ای تودههای مردان، زنانتان را زندانی کنید! (وسائل الشیعه/حدیث شماره 25048)
یکی از بهترین راههای شکنجه تا سرحد مرگ همین سنگسار است، هر اندازه سنگی
که به سوی زناکار پرت میشود کوچکتر باشد به تقوا نزدیکتر است؛ زیرا بیشتر
شکنجه خواهد شد.
معمولا در طبیعت همیشه زاینده مورد ستایش است، همیشه زاینده روحی پاک و پر انرژی دارد برای زاییدن و آفرینش.
زن روحی فراتر از انسانیت داشته چرا که زاینده انسان است، روحی لطیف و مهربان برای داشتن آغوشی گرم که بتواند انسانی را انسان وار تربیت کند و از جامعه، جامعه ایی نیکو و انسانی بسازد.
چطور می شود که فرهنگی اینچنین زن را حقیر و مورد ستم قرار میدهد تا آنجا که حتی نوع لباسش را مردان انتخاب میکنند؟
چطور می شود دین الهی و مذهبی فرا زمینی اهمیت زن و جایگاه اورا نفهمد و او را حبس در خانه و مرد را ارباب او بگذارد؟
معمولا در طبیعت همیشه زاینده مورد ستایش است، همیشه زاینده روحی پاک و پر انرژی دارد برای زاییدن و آفرینش.
زن روحی فراتر از انسانیت داشته چرا که زاینده انسان است، روحی لطیف و مهربان برای داشتن آغوشی گرم که بتواند انسانی را انسان وار تربیت کند و از جامعه، جامعه ایی نیکو و انسانی بسازد.
چطور می شود که فرهنگی اینچنین زن را حقیر و مورد ستم قرار میدهد تا آنجا که حتی نوع لباسش را مردان انتخاب میکنند؟
چطور می شود دین الهی و مذهبی فرا زمینی اهمیت زن و جایگاه اورا نفهمد و او را حبس در خانه و مرد را ارباب او بگذارد؟
شیعیگری یا بت پرستی ؟؟؟؟؟؟ .....
اگر به هر کدام از هممیهنان ما
بگوئی بت پرست، قطعا ناراحت میشوند؛ زیرا آن را با تعالیم دینی که به آنها
آموخته شده در تناقض میبینند؛
اکنون موضوع را از جهت دیگری مورد بررسی و کنکاش قرار میدهیم:
تقریبا همهی ما در میان خانواده یا بستگان خویش کسانی را سراغ داریم که به طور مرتب به امامزاده و یا امام سر بزنند و از آنان حاجت بجویند با این استدلال که اینان مقربین درگاه الله هستند؛ اگر این را بپذیریم آیا میتوانیم همین درخواست را در خانه داشته باشیم، یا نه باید حتما نزد قبرشان برویم و در آنجا به ضریحشان تمسک جوئیم و با بوسه بر این ضریحها با کشیدن دست و یا پارچهای خود و یا وسائلمان را متبرک کنیم؛
چه چیزی باعث شده که این ضریحها متبرک کننده شوند؟ آیا امواجی که از صاحب قبر میتابد سبب این تبرک است؟ اگر بله پس شعاع این امواج تا کجاست، یک متر؟ دومتر؟ یک کیلومتر یا اینکه این امواج امتداد شعاعشان تا بینهایت است؟ اگر این شعاع در فاصلهی چندمتری از قبر تأثیر دارند پس هر کسی که در آنجا و به نزدیک قبر برود قطع به یقین متبرک است و اگر تا بینهایت باشد پس همهی جهان با این امواج متبرک شده است، در هر صورت ساخت ضریح و کشیدن دستمال به آن معنائی ندارد، اکنون فرض را بر این میگذاریم که امامان از اینکه چیزی را بر قبرشان بگذارند که گران قیمت و تجملاتی باشد خوشحال میشوند در این صورت باید بپذیریم که:
اولا ضریح هر اندازه گران قیمت تر باشد قدرت متبرک سازیاش بیشتر است و ثانیا این قدرت تبرک در صورتی به ضریح القا میشود که بر روی قبر امام یا امامزاده قرار گیرد؛ اکنون خوب به این تصاویر نگاه کنید، مردمی را میبینید که نیک میدانند ضریح در واقع مشتی فلز گرانبهائی بیش نیستند که به وسیلهی هنرمندانی چیرهدست طراحی شدهاند، شما از کجا مطمئن هستید که اکنون و بدون اینکه بر روی قبر امام (در اینجا امام حسین) قرار گیرد قدرت تبرک را دارند؟
برگردیم به موضوعی که در ابتدا بیان شد و آن اینکه آیا این ضریحها در واقع بتی بیش نیستند، اعراب صدر اسلام تندیسهائی از پیکرههای افراد صالحی که دیگر در میانشان نبودند را به شکل آنها درست میکردند و از آنها درخواست حاجت را داشتند و معتقد بودند که این بتها در واقع آنها را به خدای اصلی یعنی الله نزدیک میکنند
شباهتهای بتپرستان الله پرست با الله پرستان مسلمان!
1- بتپرستان معتقد به وجود خدائی به نام الله بودند، همانگونه که الله پرستان این اعتقاد را دارند(اشتراک در توحید ربوبیت).(1)
2- بتپرستان معتقد بودند که روزی دهندهی واقعی الله است، همانگونه که الله پرستان این اعتقاد را دارند.(2)
3- بتپرستان معتقد بودند بتهایشان خدایگانی هستند که مقربین درگاه الله شدند و الله پرستان امامپرست معتقدند امامزادگان مقربین الله در زمین هستند.
4- بتپرستان منکر پرستش بتهایشان بودند و میگفتند اینها را عبادت میکنیم که ما را به الله نزدیکتر کنند و الله پرستان کشور ما نیز درست مانند بتپرستان، امامزادگانشان را پرستش میکنند و میگویند که اینها ما را به الله نزدیکتر میکنند.(3)
5- بتپرستان معتقد بودند که کعبه خانهی الله است و الله پرستان هم درست مانند آنان اعتقاد دارند که خدایشان در عربستان سعودی دستور بنای خانهای را برای خودش صادر کرده است.
آیا فرقی بین امامپرستان الله پرست و بتپرستان الله پرست وجود دارد؟
تقریبا همهی ما در میان خانواده یا بستگان خویش کسانی را سراغ داریم که به طور مرتب به امامزاده و یا امام سر بزنند و از آنان حاجت بجویند با این استدلال که اینان مقربین درگاه الله هستند؛ اگر این را بپذیریم آیا میتوانیم همین درخواست را در خانه داشته باشیم، یا نه باید حتما نزد قبرشان برویم و در آنجا به ضریحشان تمسک جوئیم و با بوسه بر این ضریحها با کشیدن دست و یا پارچهای خود و یا وسائلمان را متبرک کنیم؛
چه چیزی باعث شده که این ضریحها متبرک کننده شوند؟ آیا امواجی که از صاحب قبر میتابد سبب این تبرک است؟ اگر بله پس شعاع این امواج تا کجاست، یک متر؟ دومتر؟ یک کیلومتر یا اینکه این امواج امتداد شعاعشان تا بینهایت است؟ اگر این شعاع در فاصلهی چندمتری از قبر تأثیر دارند پس هر کسی که در آنجا و به نزدیک قبر برود قطع به یقین متبرک است و اگر تا بینهایت باشد پس همهی جهان با این امواج متبرک شده است، در هر صورت ساخت ضریح و کشیدن دستمال به آن معنائی ندارد، اکنون فرض را بر این میگذاریم که امامان از اینکه چیزی را بر قبرشان بگذارند که گران قیمت و تجملاتی باشد خوشحال میشوند در این صورت باید بپذیریم که:
اولا ضریح هر اندازه گران قیمت تر باشد قدرت متبرک سازیاش بیشتر است و ثانیا این قدرت تبرک در صورتی به ضریح القا میشود که بر روی قبر امام یا امامزاده قرار گیرد؛ اکنون خوب به این تصاویر نگاه کنید، مردمی را میبینید که نیک میدانند ضریح در واقع مشتی فلز گرانبهائی بیش نیستند که به وسیلهی هنرمندانی چیرهدست طراحی شدهاند، شما از کجا مطمئن هستید که اکنون و بدون اینکه بر روی قبر امام (در اینجا امام حسین) قرار گیرد قدرت تبرک را دارند؟
برگردیم به موضوعی که در ابتدا بیان شد و آن اینکه آیا این ضریحها در واقع بتی بیش نیستند، اعراب صدر اسلام تندیسهائی از پیکرههای افراد صالحی که دیگر در میانشان نبودند را به شکل آنها درست میکردند و از آنها درخواست حاجت را داشتند و معتقد بودند که این بتها در واقع آنها را به خدای اصلی یعنی الله نزدیک میکنند
شباهتهای بتپرستان الله پرست با الله پرستان مسلمان!
1- بتپرستان معتقد به وجود خدائی به نام الله بودند، همانگونه که الله پرستان این اعتقاد را دارند(اشتراک در توحید ربوبیت).(1)
2- بتپرستان معتقد بودند که روزی دهندهی واقعی الله است، همانگونه که الله پرستان این اعتقاد را دارند.(2)
3- بتپرستان معتقد بودند بتهایشان خدایگانی هستند که مقربین درگاه الله شدند و الله پرستان امامپرست معتقدند امامزادگان مقربین الله در زمین هستند.
4- بتپرستان منکر پرستش بتهایشان بودند و میگفتند اینها را عبادت میکنیم که ما را به الله نزدیکتر کنند و الله پرستان کشور ما نیز درست مانند بتپرستان، امامزادگانشان را پرستش میکنند و میگویند که اینها ما را به الله نزدیکتر میکنند.(3)
5- بتپرستان معتقد بودند که کعبه خانهی الله است و الله پرستان هم درست مانند آنان اعتقاد دارند که خدایشان در عربستان سعودی دستور بنای خانهای را برای خودش صادر کرده است.
آیا فرقی بین امامپرستان الله پرست و بتپرستان الله پرست وجود دارد؟
۱۳۹۴ آبان ۳۰, شنبه
فرار مغزها سیصد برابر جنگ ایران و عراق به کشور ضرر زده ...
این روزها موضوع مهاجرت و مهاجرین در صدر خبرهای روز قرار گرفته. شاید
بد نباشد گریزی بزنیم به وضعیت مهاجرت ایرانیان و به خصوص مهاجرت نخبگان
ایرانی که بر اساس آمار خوشبینانه ی مجلس اسلامی ۶۰ هزار نفر از ایرانیانی
که تنها در سال ۱۳۸۹ مهاجرت کردهاند در زمرهٔ مهاجران نخبه بوده اند.
صندوق بینالمللی پول در گزارش سال ۲۰۰۹ خود اعلام کردهاست ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته جهان، مقام نخست را داراست و سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیل کرده برای خروج از ایران اقدام میکنند که اکثرا دیگر بر نمی گردند.
بنا بر آمار رسمی در سال ۱۳۹۱ حدود ۱۵۰ هزار دانشجو تقاضای خروج از کشور را کردهاند که بیشترشان دانشجوی دوره دکترا بودند.
خروج این شمار از دانشجویان معادل ۱۵۰ میلیارد دلار خسارت به ایران وارد میکند. همچنین ۶۴ درصد دانشآموزان ایرانی مدالآور المپیاد طی ۱۴ سال گذشته از ایران مهاجرت کردهاند.
حمید گورائی رئیس پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی نیز هشدار داد که دانشمندان رشته سلولهای بنیادین ایران هر روز بیشتر از گذشته جذب کشورهای عربی و دیگر نقاط جهان میشوند.» رئیس دانشگاه آزاد اسلامی هشدار داده که نتیجه این خروج خالی شدن «ایران از ژنهای باهوش» است.
صندوق بینالمللی پول، بیکاری، سطح پائین درآمد اساتید و نخبگان، نارسائیهای مالی و اداری، کمبود امکانات تخصصی-علمی و بیثباتی سیاسی و اجتماعی را از جمله دلایل مهاجرت ایرانیان ذکر کرده است.
طبق آمار منتشره از سازمانها و نهادهای دولتی مثل هفته نامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی، ۹۰ نفر از ۱۲۵ دانش آموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کردهاند، هم اکنون در دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند. بسیاری از آنان هرگز به ایران جهت زندگی دائم باز نمیگردند.
صندوق بینالمللی پول در گزارش سال ۲۰۰۹ خود اعلام کردهاست ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته جهان، مقام نخست را داراست و سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیل کرده برای خروج از ایران اقدام میکنند که اکثرا دیگر بر نمی گردند.
بنا بر آمار رسمی در سال ۱۳۹۱ حدود ۱۵۰ هزار دانشجو تقاضای خروج از کشور را کردهاند که بیشترشان دانشجوی دوره دکترا بودند.
خروج این شمار از دانشجویان معادل ۱۵۰ میلیارد دلار خسارت به ایران وارد میکند. همچنین ۶۴ درصد دانشآموزان ایرانی مدالآور المپیاد طی ۱۴ سال گذشته از ایران مهاجرت کردهاند.
حمید گورائی رئیس پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی نیز هشدار داد که دانشمندان رشته سلولهای بنیادین ایران هر روز بیشتر از گذشته جذب کشورهای عربی و دیگر نقاط جهان میشوند.» رئیس دانشگاه آزاد اسلامی هشدار داده که نتیجه این خروج خالی شدن «ایران از ژنهای باهوش» است.
صندوق بینالمللی پول، بیکاری، سطح پائین درآمد اساتید و نخبگان، نارسائیهای مالی و اداری، کمبود امکانات تخصصی-علمی و بیثباتی سیاسی و اجتماعی را از جمله دلایل مهاجرت ایرانیان ذکر کرده است.
طبق آمار منتشره از سازمانها و نهادهای دولتی مثل هفته نامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی، ۹۰ نفر از ۱۲۵ دانش آموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کردهاند، هم اکنون در دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند. بسیاری از آنان هرگز به ایران جهت زندگی دائم باز نمیگردند.
در تجمع صبح روز شنبه مقابل زندان اوین، تعدادی ازفعالان و معترضین تجمع کننده بازداشت شدند...
به گزارش آمدنیوز، تجمع اعتراضی شهروندان در مقابل زندان اوین که با هجوم تعداد زیادی از ماموران لباس شخصی و نیروهای انتظامی همراه بود، به دستگیری تعدای از افراد معترض از جمله مادر زندانی سیاسی امید علیشناس و پدر سعید زینالی و همچنین تعدای از شاگردان محمدعلی طاهری انجامید.
یکی از منابع خبری هم گزارش داده است که هاشمزینالی پدر سعید زینالی هنگام بازداشت، از اینکه بالاخره بعد از سپری شدن ۱۷ سال کسی صدای او را شنیده اظهار خوشحالی کرده است و اظهار داشته شاید این بار بتوانیم جوابی برای گمشده خویش پیدا کنیم.
دقایقی پیش ماموران امنیتی تعدادی از بانوان بازداشت شده را به زندان قرچک ورامین منتقل کردند. یکی از بانوان در حالیکه سوار بر ون ماموران امنیتی میشد اکرمنقابی مادر سعید زینالی گفت که ماموران همسرش را در داخل دادسرای اوین مورد هجوم قرار دادهاند. شدت این هجوم به حدی بوده که پدر سعید زینالی خونین شده، وی این هجوم را «وحشیانه» توصیف کرده است.
همچنین بنا بر گزارش دیگری، دقایقی قبل «محسن شجاع» از فعالان مدنی معترض تجمع کننده در برابر زندان اوین، به همراه ۱۵ نفر از بازداشت شدگان، به بند امنیتی دو الف منتقل شدند. ماموران امنیتی در حین این انتقال، به خانوادههای تجمع کننده در برابر زندان اوین گفتهاند: «موهای بچههای خوشگلتان را هم زدیم.»
«اکرم نقابی» مادر سعید زینالی که امروز به دلیل بیماری موفق نشده بود در تجمع حضور یابد، پس از بازداشت همسرش در برابر زندان اوین، حضور یافت و پیگیری بازداشت همسرش را کرد که ماموران با عصبانیت خواستار دوری وی از محوطه زندان اوین شدند و وی را تهدید به بازداشت کردند.
همچنین گزارشها حاکی از آن است که «رضاملک» و «هاشم زینالی» پدر سعید زینالی به اداره اطلاعات منتقل شدهاند.
هم چنین تعدادی از شاگردان محمدعلی طاهری بنیانگذار عرفان حلقه هم در لیست بازداشت شدگان هستند که از اسامی آنان اطلاعی در دست نیست.
آیا روا و شایسته است که نیمی از جمعیت زمین یعنی زنان را بعنوان ابزار جنسی و کالا و هدیه وپاداش در اختیار نیمی دیگر از جمعیت کره زمین یعنی مردان قرار بدهیم؟ نکته جالب این است که این آیات همگی از ضمیر و نهان یک مرد هم بیرون آمده است... !!!
آیا این خدای تاجر و معامله گر یعنی الله همان صدای
ذهنی و درونی محمد نمی باشد؟
الله - قرآن - حبرییل محصول ضمیر و نهان محمد است:
- بقره(25) با جفتهای پاک و پاکیزه خواهند زیست.
- صافات(45) حور و غلمان.
- صافات(48) در بزم حضورشان حوران زیبا چشمی است که جز به شوهر خود به هیچکس ننگرند.
- ص(52) در خدمت آنها حوران جوان شوهر دوست و با عفت اند.
- دخان(54) با حوران زیبا چشمان هم جفت قرار داده ایم.
- الطور(20)حورالعین را هم جفت آنان گردانیده ایم.
- الرحمن(56) در ان بهشت زنان زیبا ی با حیا که به چشم پر ناز جز به شوهر خود ننگرند.
- الرحمن(58) آن زنان حوری- گویی یاقوت و مرجانند.
- الرحمن(70) نیکو زنان با حسن و جمال بسیارند.
- الرحمن(72) حوری های که در سراپرده های خود مستورند.
- الرحمن(74) که پیش از شوهران دست هیچکس بدان زنان نرسیده است.
- الرحمن(76) حورالعین.
- الواقعه(22) زنان سیه چشم و زیبا صورت.
- الواقعه(23) که در لطافت چون در و لولو مکنونند.
- الواقعه(36) همیشه آن زنان را باکره گردانیده ایم.
- الواقعه(37) شوهر دوست و با غنج و ناز و جوان و دلنواز.
- الانسان(15) ساقیان حور و غلمان با جامهای سیمین و کوزه های بلورین.
- النباء(33) دختران زیبای دلربا که همه در خوبی و جوانی مانند یکدیگرند.
- المطففین(25) ساقیان حور و غلمان.
الله - قرآن - حبرییل محصول ضمیر و نهان محمد است:
- بقره(25) با جفتهای پاک و پاکیزه خواهند زیست.
- صافات(45) حور و غلمان.
- صافات(48) در بزم حضورشان حوران زیبا چشمی است که جز به شوهر خود به هیچکس ننگرند.
- ص(52) در خدمت آنها حوران جوان شوهر دوست و با عفت اند.
- دخان(54) با حوران زیبا چشمان هم جفت قرار داده ایم.
- الطور(20)حورالعین را هم جفت آنان گردانیده ایم.
- الرحمن(56) در ان بهشت زنان زیبا ی با حیا که به چشم پر ناز جز به شوهر خود ننگرند.
- الرحمن(58) آن زنان حوری- گویی یاقوت و مرجانند.
- الرحمن(70) نیکو زنان با حسن و جمال بسیارند.
- الرحمن(72) حوری های که در سراپرده های خود مستورند.
- الرحمن(74) که پیش از شوهران دست هیچکس بدان زنان نرسیده است.
- الرحمن(76) حورالعین.
- الواقعه(22) زنان سیه چشم و زیبا صورت.
- الواقعه(23) که در لطافت چون در و لولو مکنونند.
- الواقعه(36) همیشه آن زنان را باکره گردانیده ایم.
- الواقعه(37) شوهر دوست و با غنج و ناز و جوان و دلنواز.
- الانسان(15) ساقیان حور و غلمان با جامهای سیمین و کوزه های بلورین.
- النباء(33) دختران زیبای دلربا که همه در خوبی و جوانی مانند یکدیگرند.
- المطففین(25) ساقیان حور و غلمان.
۱۳۹۴ آبان ۲۵, دوشنبه
۱۳۹۴ آبان ۲۴, یکشنبه
اسلام واقعی چیست؟ آن است که دستورات محمد و الله را اجرا کنند و یا اینکه از زیرش در بروند؟ اسلام واقعی محمد است که سنگسار می کرد و زنان را به اسارت می برد و یا اینکه اسلام واقعی محمد رضا شاه است که به حج می رفت وشراب می خورد و پای اول موسیقی و رقص هم بود؟ براستی اسلام واقعی داعش است که می خواهد احکام قرآن را اجرا کند و یا اینکه اسلام واقعی این است که قسمتهای خشن اش مانند اسارت و بردگی اسرا و همچنین خشونت و کشتار را از آن حذف کنند؟ اگر اسلام دین مهر و عطوفت است چرا عموزادگانی مانند حسین و یزید به جان هم افتادند و پیروز سر مغلوب را از تن جدا کرد؟ البته شکی نیست که حسین هم اگر می توانست سر یزید را جدا می نمود و چیزی که عوض دارد گله ندارد!
الله خل اکبر برای عیسی معجزه میکند که او در یک عروسی آب را تبدیل به شراب کند به مهمانان بدهد ۰همین الله خل اکبر به ممد میگوید هرکه شراب نوشید به او صد ضربه شلاق بزنید !! آخر این الله اعراب خل است و وجود ندارد ممد برایش آیه داده تو هالو هم قبول کردی!!
فریدون روحانی شیاد هم از ترس شلاق خوردن مهمانی رسمی نهار هفته گذشته خود را بلحاظ سرو کردن شراب رد میکند !! مگر الاغ قحطی ایست که ما دو عمامه دار بی شعور آخوند را بعنوان لیدر انتخاب کرده ایم؟
«رادیو آر تی ال فرانسه به نقل از منابع دیپلماتیک گزارش داده بود که مقام های فرانسوی ظاهرا برنامه مهمانی رسمی نهار در پاریس به میزبانی فرانسوا اولاند رئيس جمهور فرانسه،مهمانی رسمی نهار هفته آینده در کاخ الیزه برای پذیرایی از حسن روحانی رئیس جمهور ایران به علت اختلاف بر سر سرو کردن شراب لغو شده۰»
همه حرف از دادگاه الهی می زنند! اما سوال من این است: چرا تنها ما باید متهم این دادگاه باشیم؟ خلقت نوع بشر به مراتب می تواند از تمام جرم های ما سنگین تر باشد! حال اگر خود خالق بخواهد به این اعتراض ما رسیدگی کند، این خود عین بی عدالتی است؛ آیا می شود به دادگاهی که قاضی همان متهم است، باور داشت؟ - چارلز بوکوفسکی
کوروش روحی شهروند بهایی با ضربات چاقو به قتل رسید ...
خبری تاسف بار از جامعه بهایی ایران/ جامعه ای که بخاطر تفاوت اعتقادات
مذهبی ، مورد خصومت سران جمهوری اسلامی و بخصوص شخص خامنه ای جنایتکار قرار گرفته و هر
چند وقت یکبار از میان آنها قربانیان مظلوم می گیرد..
.................
به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز به نقل از منابع آگاه کوروش روحی یکی از شهروندان ساکن شیراز روز گذشته به طور مشکوکی به قتل رسید.
.................
به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز به نقل از منابع آگاه کوروش روحی یکی از شهروندان ساکن شیراز روز گذشته به طور مشکوکی به قتل رسید.
بنابراطلاع این منبع آگاه به خبرگزاری بهایی نیوز آقای کوروش روحی روز
گذشته با ضربات چاقو در پارکینگ منزل خود در خیابان فضیلت شیراز به قتل
رسیده است.
این منبع آگاه در ادامه افزود که "تا کنون تحقیقات و دلایل واقعه قتل معلوم نشده است و همچنین دلایلی بر قتل مذهبی ایشان به دست نیامده است."
در سالهای گذشته تعدادی از شهروندان بهایی در ایران به طور مشکوکی به قتل رسیده اند و پرونده شکایت این افراد در دادگاه های جمهوری اسلامی به نتیجه ای نرسیده است.
منبع خبر : بهایی نیوز
این منبع آگاه در ادامه افزود که "تا کنون تحقیقات و دلایل واقعه قتل معلوم نشده است و همچنین دلایلی بر قتل مذهبی ایشان به دست نیامده است."
در سالهای گذشته تعدادی از شهروندان بهایی در ایران به طور مشکوکی به قتل رسیده اند و پرونده شکایت این افراد در دادگاه های جمهوری اسلامی به نتیجه ای نرسیده است.
منبع خبر : بهایی نیوز
دیدن و شنیدن اخبار کشته شدن هر انسانی در هر نقطه از جهان همانند کشتار دیروز پاریس درد آور و دهشتاناک است اما از آن درد آورتر دعا کردن برای تکرار نشدن چنین حوادثی است! دعا کردن امری بیهوده و بدور از عقلانیت است. هزار سال بنشین و دعا کن هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد زیرا هرگز با دعا کردن کاری از پیش نرفته است. چون امری ابلهانه است. بجای دعا کردن باید دست به اندیشیدن زد و راه حلی خردگرایانه برای هر مشکلی پیدا کرد. باید به ریشه و علل آن مشکل پی برد و آنرا بر طرف کرد. ریشه این ترورها در ایدئولوژی ادیان ابراهیمی از جمله اسلام و سیاست های محافظه کارانه و سودجویانه جهان غرب، حمایت کشورهای غربی از دیکتاتورهای منطقه خاورمیانه نظیر ایران و عربستان سعودی و حمایت چشم بسته از سیاست های دولت اسرائیل نهفته است. راه حل این مشکل مبارزه با هرگونه سیاست محافظه کارانه و ایستادن تمام قد در برابر ایدئولوژی های دینی و غیر دینی خشن و تنفرگراست. باید با این مشکل ریشه ای و اصولی برخورد کرد. باید تعارف و سیاست بازی های ماکیاولیسمی را کنار گذاشت.
دیدن و شنیدن اخبار کشته شدن هر انسانی در هر نقطه از جهان همانند کشتار
دیروز پاریس درد آور و دهشتاناک است اما از آن درد آورتر دعا کردن برای
تکرار نشدن چنین حوادثی است!
دعا کردن امری بیهوده و بدور از عقلانیت است.
هزار سال بنشین و دعا کن هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد زیرا هرگز با دعا کردن کاری از پیش نرفته است. چون امری ابلهانه است.
بجای دعا کردن باید دست به اندیشیدن زد و راه حلی خردگرایانه برای هر مشکلی پیدا کرد.
باید به ریشه و علل آن مشکل پی برد و آنرا بر طرف کرد.
ریشه این ترورها در ایدئولوژی ادیان ابراهیمی از جمله اسلام و سیاست های محافظه کارانه و سودجویانه جهان غرب، حمایت کشورهای غربی از دیکتاتورهای منطقه خاورمیانه نظیر ایران و عربستان سعودی و حمایت چشم بسته از سیاست های دولت اسرائیل نهفته است.
راه حل این مشکل مبارزه با هرگونه سیاست محافظه کارانه و ایستادن تمام قد در برابر ایدئولوژی های دینی و غیر دینی خشن و تنفرگراست. باید با این مشکل ریشه ای و اصولی برخورد کرد.
باید تعارف و سیاست بازی های ماکیاولیسمی را کنار گذاشت....
دعا کردن امری بیهوده و بدور از عقلانیت است.
هزار سال بنشین و دعا کن هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد زیرا هرگز با دعا کردن کاری از پیش نرفته است. چون امری ابلهانه است.
بجای دعا کردن باید دست به اندیشیدن زد و راه حلی خردگرایانه برای هر مشکلی پیدا کرد.
باید به ریشه و علل آن مشکل پی برد و آنرا بر طرف کرد.
ریشه این ترورها در ایدئولوژی ادیان ابراهیمی از جمله اسلام و سیاست های محافظه کارانه و سودجویانه جهان غرب، حمایت کشورهای غربی از دیکتاتورهای منطقه خاورمیانه نظیر ایران و عربستان سعودی و حمایت چشم بسته از سیاست های دولت اسرائیل نهفته است.
راه حل این مشکل مبارزه با هرگونه سیاست محافظه کارانه و ایستادن تمام قد در برابر ایدئولوژی های دینی و غیر دینی خشن و تنفرگراست. باید با این مشکل ریشه ای و اصولی برخورد کرد.
باید تعارف و سیاست بازی های ماکیاولیسمی را کنار گذاشت....
۱۳۹۴ آبان ۲۳, شنبه
۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه
۱۳۹۴ آبان ۱۸, دوشنبه
خطرناک ترین سلاح تعریف شده ساخت دست بشر؛ احمق های مسلح گردیده به آموزه های مذهبی و اعتقادی هستند که به باور الهی یقین داده شده اند...
اینان از هیچ حماقتی برای اثبات حقانیت خود فروگذاری نمی کنند
و هر جنایت و منکری را به قصد قرب الهی
و به نام دفاع از دین و شریعت
مجاز می شناسند
و تحت امر شنیع ترین رهبر و مقتدا،
تفکر" را بر خود و خلق حرام می شمرند
و به آنچه ولی امرشان فرماید
استوار و محق می گردند.
اینان بدترین دشمنان خدا و خلق
و خصم واقعی انسانیت و شریعت الهی
و درندگان متوحش تمامی حرمت ها می باشند.
والبته در نگاه عاقلان و دانایان جوامع انسانی،
برجسته ترین و بارزترین نشانه
از تسلط ظالم ترین و شقی ترین حاکمان
و استیلای مخوف ترین و منفورترین
اندیشه ها بر تارک جامعه گستره همین سلاح خطرناک می باشد که متاسفانه عموم جامعه همیشه دیر به هویت فاجعه آمیز آن پی میبرند.. !!!
و هر جنایت و منکری را به قصد قرب الهی
و به نام دفاع از دین و شریعت
مجاز می شناسند
و تحت امر شنیع ترین رهبر و مقتدا،
تفکر" را بر خود و خلق حرام می شمرند
و به آنچه ولی امرشان فرماید
استوار و محق می گردند.
اینان بدترین دشمنان خدا و خلق
و خصم واقعی انسانیت و شریعت الهی
و درندگان متوحش تمامی حرمت ها می باشند.
والبته در نگاه عاقلان و دانایان جوامع انسانی،
برجسته ترین و بارزترین نشانه
از تسلط ظالم ترین و شقی ترین حاکمان
و استیلای مخوف ترین و منفورترین
اندیشه ها بر تارک جامعه گستره همین سلاح خطرناک می باشد که متاسفانه عموم جامعه همیشه دیر به هویت فاجعه آمیز آن پی میبرند.. !!!
۱۳۹۴ آبان ۱۷, یکشنبه
افزایش شمار کسانی که تصمیم گرفتند از «سپاه» کناره گیری کنند، به ویژه از نسل جوان، و کسانی که در اصل به دلیل فرار از بیکاری به سپاه پیوسته بودند، باعث شد که فرماندهی نظامی در سیاست های سابق خود تجدید نظر کند، و کسانی که از رفتن به جنگ در سوریه خود داری می کنند را به اتهاماتی از قبیل «سرکشی و خیانت» به دادگاه نظامی ارجاع دهد ... !!!!!!!!
طی روزهای گذشته تعداد سپاهیان کشته شده که به صورت مستقیم در درگیریهای سوریه شرکت دارند، به ۳۰ نفر رسید.
به طوری که روز گذشته یک خبرگزاری نزدیک به سپاه پاسداران از کشته شدن دو افسر دیگر خبر داد که یکی از آن ها سرهنگ عزت الله سلیمانی و دیگری سرگرد سجاد حسینی هستند، و بدین ترتیب شمار افسرانی که طی دو هفته گذشته در سوریه کشته شدند به ۳۰ نفر رسید. کشته شدن حسین همدانی، فرمانده سپاه خاتم الانبیاء، که وظیفه حمایت از تهران پایتخت ایران را داشت، طی نبردهای ماه گذشته در شهر حلب، ضربه سنگینی به سپاه پاسداران وارد کرد.
چند روز پس از آن نیز سرهنگ فرشاد حسونی زاده و سرهنگ حمید مختار بند در نبردهای دیگری در سوریه کشته شده بودند.
یک منبع نزدیک به سپاه پاسداران در اظهاراتی به «الشرق الأوسط» گفت: «افزایش شمار کسانی که تصمیم گرفتند از «سپاه» کناره گیری کنند، به ویژه از نسل جوان، و کسانی که در اصل به دلیل فرار از بیکاری به سپاه پیوسته بودند، باعث شد که فرماندهی نظامی در سیاست های سابق خود تجدید نظر کند، و کسانی که از رفتن به جنگ در سوریه خود داری می کنند را به اتهاماتی از قبیل «سرکشی و خیانت» به دادگاه نظامی ارجاع دهد». این منبع افزود: «برخی از عناصر سپاه پاسداران در منطقه اهواز برای دور زدن فرماندهی، به گزینه بازنشستگی و پرداختن به فعالیت های اقتصادی پناه می برند».
سپاه پاسداران در رویکردی جدید، تعدادی از فرماندهان و افسرانی که از رفتن به جنگ در سوریه برای حمایت از بشار اسد، خود داری کردند را به محاکمه نظامی ارجاع داد.
این منبع اشاره می کند که دادگاه نظامی وابسته به «سپاه»، تصمیم گرفت در خصوص کسانی که در این مرحله حساس تصمیم گرفتند کناره گیری کنند، تحقیقات گسترده ای انجام دهد.
منبع: الشرق الاوسط
به طوری که روز گذشته یک خبرگزاری نزدیک به سپاه پاسداران از کشته شدن دو افسر دیگر خبر داد که یکی از آن ها سرهنگ عزت الله سلیمانی و دیگری سرگرد سجاد حسینی هستند، و بدین ترتیب شمار افسرانی که طی دو هفته گذشته در سوریه کشته شدند به ۳۰ نفر رسید. کشته شدن حسین همدانی، فرمانده سپاه خاتم الانبیاء، که وظیفه حمایت از تهران پایتخت ایران را داشت، طی نبردهای ماه گذشته در شهر حلب، ضربه سنگینی به سپاه پاسداران وارد کرد.
چند روز پس از آن نیز سرهنگ فرشاد حسونی زاده و سرهنگ حمید مختار بند در نبردهای دیگری در سوریه کشته شده بودند.
یک منبع نزدیک به سپاه پاسداران در اظهاراتی به «الشرق الأوسط» گفت: «افزایش شمار کسانی که تصمیم گرفتند از «سپاه» کناره گیری کنند، به ویژه از نسل جوان، و کسانی که در اصل به دلیل فرار از بیکاری به سپاه پیوسته بودند، باعث شد که فرماندهی نظامی در سیاست های سابق خود تجدید نظر کند، و کسانی که از رفتن به جنگ در سوریه خود داری می کنند را به اتهاماتی از قبیل «سرکشی و خیانت» به دادگاه نظامی ارجاع دهد». این منبع افزود: «برخی از عناصر سپاه پاسداران در منطقه اهواز برای دور زدن فرماندهی، به گزینه بازنشستگی و پرداختن به فعالیت های اقتصادی پناه می برند».
سپاه پاسداران در رویکردی جدید، تعدادی از فرماندهان و افسرانی که از رفتن به جنگ در سوریه برای حمایت از بشار اسد، خود داری کردند را به محاکمه نظامی ارجاع داد.
این منبع اشاره می کند که دادگاه نظامی وابسته به «سپاه»، تصمیم گرفت در خصوص کسانی که در این مرحله حساس تصمیم گرفتند کناره گیری کنند، تحقیقات گسترده ای انجام دهد.
منبع: الشرق الاوسط
چگونه اسلام در بین اعراب منتشر شد و چگونه توانست تا به اسپانیا برسد؟ قرآن وعده داد که هر کشوری را که گرفتید زن و فرزند اش کنیز و برده ای شما می شود و مال و خانه اش از طرف الله برای شما غنیمت. فقط یک بر پنج حصه اش را برای بیت المال یعنی محمد بدهید. بدین شکل ده ها هزار يهود کنیز و برده شد و صدها هزار پارسی زبان نوکر عرب. و حالا چهارده قرن بعد هنوز هم نوکر عرب هستیم.. این ملا که راستی قرآن را درک کرده با چی افتخاری می گوید که نظام برده داری تا روز قیامت هم از بین نمی رود.
خاورمیانه منطقه پیغمبر خیز و بدبختی خیز!!! من نمیدونم ! نوح اینجا , موسی اینجا , عیسی اینجا , یوسف و یونس و لوط و اسحاق و ابراهیم و .... اینجا! یعنی یه نفر نبود که تو کانادا یا بلژیک یا مثلن نیوزیلند نیاز به هدایت داشته باشه!؟؟ همش باید ما رو هدایت میکردن!؟؟ ۱۲۴۰۰۰پیامبر همشون هم در خاورمیانه بودن! بعد طبق گفته کتاب اسمانی 7000هزارسال از خلقت انسان میگذره, ۱۴۰۰ساله که اخرین پیامبر اومده میشه: 5600 سال! اگه تعداد پیامبرها رو بر ۵۶۰۰ تقسیم کنیم ,تقریبا میشه هر دو هفته یه پیامبر!!!!! شاید بخاطر همینه که ما مردم خاورمیانه راه خوشبختی رو پیدا کردیم ودر آرامش و خوشی داریم زندگی میکنیم! و مردم غرب و خاور دور اینقدر بدبخت و عقب افتاده اند!!! کمی به عمق این حرف کارل پوپر توجه کنید: آنکس که بهشت زندگی را برایت جهنم کرده , مجبور است متقاعدت کنه بهشت جای دیگه ای است.. !
خاورمیانه منطقه پیغمبر خیز و بدبختی خیز!!!
من نمیدونم ! نوح اینجا , موسی اینجا , عیسی اینجا , یوسف و یونس و لوط و اسحاق و ابراهیم و .... اینجا!
یعنی یه نفر نبود که تو کانادا یا بلژیک یا مثلن نیوزیلند نیاز به هدایت داشته باشه!؟؟ همش باید ما رو هدایت میکردن!؟؟
۱۲۴۰۰۰پیامبر همشون هم در خاورمیانه بودن! بعد طبق گفته کتاب اسمانی 7000هزارسال از خلقت انسان میگذره, ۱۴۰۰ساله که اخرین پیامبر اومده میشه: 5600 سال!
اگه تعداد پیامبرها رو بر ۵۶۰۰ تقسیم کنیم ,تقریبا میشه هر دو هفته یه پیامبر!!!!! شاید بخاطر همینه که ما مردم خاورمیانه راه خوشبختی رو پیدا کردیم ودر آرامش و خوشی داریم زندگی میکنیم!
و مردم غرب و خاور دور اینقدر بدبخت و عقب افتاده اند!!! کمی به عمق این حرف کارل پوپر توجه کنید: آنکس که بهشت زندگی را برایت جهنم کرده , مجبور است متقاعدت کنه بهشت جای دیگه ای است.. !
من نمیدونم ! نوح اینجا , موسی اینجا , عیسی اینجا , یوسف و یونس و لوط و اسحاق و ابراهیم و .... اینجا!
یعنی یه نفر نبود که تو کانادا یا بلژیک یا مثلن نیوزیلند نیاز به هدایت داشته باشه!؟؟ همش باید ما رو هدایت میکردن!؟؟
۱۲۴۰۰۰پیامبر همشون هم در خاورمیانه بودن! بعد طبق گفته کتاب اسمانی 7000هزارسال از خلقت انسان میگذره, ۱۴۰۰ساله که اخرین پیامبر اومده میشه: 5600 سال!
اگه تعداد پیامبرها رو بر ۵۶۰۰ تقسیم کنیم ,تقریبا میشه هر دو هفته یه پیامبر!!!!! شاید بخاطر همینه که ما مردم خاورمیانه راه خوشبختی رو پیدا کردیم ودر آرامش و خوشی داریم زندگی میکنیم!
و مردم غرب و خاور دور اینقدر بدبخت و عقب افتاده اند!!! کمی به عمق این حرف کارل پوپر توجه کنید: آنکس که بهشت زندگی را برایت جهنم کرده , مجبور است متقاعدت کنه بهشت جای دیگه ای است.. !
۱۳۹۴ آبان ۱۶, شنبه
اگر فقط خدایی و یا پروردگاری وجود و حضور داشت چرا نباید وی را به بالاترین دادگاه عقل و شرف و انسانیت و وجدان فرا نخواند؟ ۱۳ آبان سالگرد کشته شدن ستار بهشتی در زندان حکومت استبدادی فقیه در ایران است. آخرین نوشته های ستار بهشتی در وبلاگش قبل از دستگیری: «به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمیبندی. میگویم کاری انجام نمیدهم که لازم به بستن دهانم باشد میگویند وراجی زیاد میکنی، میگویم چیزی که میبینم ومی شنوم را مینویسم، میگویند هر کاری بخواهیم میکنیم هر رفتاری را انجام میدهیم، شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه بر سر شما آمده!» ننگ ابدی بر این رژیم و این ایدولوژی و طرفداران این آیین بیابانی و توحش زا که عامل و بانی این قبیل صحنه های دلخراش و تراژدی های اجتماعی می باشند.
اگر فقط خدایی و یا پروردگاری وجود و حضور داشت چرا نباید وی را به بالاترین دادگاه عقل و شرف و انسانیت و وجدان فرا نخواند؟
۱۳ آبان سالگرد کشته شدن ستار بهشتی در زندان حکومت استبدادی فقیه در ایران است.
آخرین نوشته های ستار بهشتی در وبلاگش قبل از دستگیری:
۱۳ آبان سالگرد کشته شدن ستار بهشتی در زندان حکومت استبدادی فقیه در ایران است.
آخرین نوشته های ستار بهشتی در وبلاگش قبل از دستگیری:
«به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمیبندی.
میگویم کاری انجام نمیدهم که لازم به بستن دهانم باشد میگویند وراجی
زیاد میکنی، میگویم چیزی که میبینم ومی شنوم را مینویسم، میگویند هر
کاری بخواهیم میکنیم هر رفتاری را انجام میدهیم، شما باید خفه شوید و
اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی
بداند چه بر سر شما آمده!»
ننگ ابدی بر این رژیم و این ایدئولوژی و طرفداران این آیین بیابانی و توحش زا که عامل و بانی این قبیل صحنه های دلخراش و تراژدی های اجتماعی می باشند...
ننگ ابدی بر این رژیم و این ایدئولوژی و طرفداران این آیین بیابانی و توحش زا که عامل و بانی این قبیل صحنه های دلخراش و تراژدی های اجتماعی می باشند...
آنجا کانادا ... اینجا ایران ...
اسم كشور كاناداست. كابينه دولت جديدش همه جور دارد، يك معلول، يك مسلمان
افغان، و يك سيك هندي تبار كه اوزير دفاع جديد اين كشور توسعه يافته است و
يك دوجين ديگر و هريك از گوشه اي و تباري و مذهبي. به عبارت ديگر ارباب
قدرت در اين كشور انقدر راه نفوذ را باز گذاشته اند كه يك سيك با همان ردا و
قباي معمول سيك ها سكاندار نيروهاي مسلح شان شود و مجموع اين همه آدم
نفوذي مملكتي را اداره مي كنند كه اسمش كاناداست.
اسم كشوري هم ايران است. مركز جهان، با رسالتي كه ١٢٤ هزار پيغمبر از عهده اش برنيامدند تا نوبت به اهلش رسيد. براي اينكه منصبي را به دست كسي بدهند حتا اينكه ايراني و شيعه دوازده امامي و ولي شناس و بصيرت مدار و فتنه ستيز هم باشي افاقه نمي كند و دروازه هاي نفوذ هم چنان بسته كه يك ناگت مرغ كي اف سي يا همبرگر مك دونالد هم مجال حضور پيدا نمي كند تا چه برسد به متخصص همين خاك و مجموع اين همه تخته قاپو كردن در و دروازه مي شود مملكتي كه اسمش ايران است و رسمش اينطور كه همه با هم دشمن اند و همه چيز محل شبهه و ترديد است ، از ابري كه همسايگان قبل از ورود به مرزهاي آريايي مان ميچلانند و تفاله را تحويل ما مي دهند تا همان ها كه هر چندسال با سلام و صلوات منصبش مي دهند و با لعن و نفرين بدرقه اش مي كنند و مي سرايند:
اول تو چنان بدي كه كس چون تو نبود
بعدا تو چنان شدي كه كس چون تو مباد!
خلاصه آنكه اگر آنجا كاناداست كه سيك هندو و افغان و معلول و ... اميد به منصب مي بندد اينجا نيز ايران است كه عطاي منصب به لقايش بخشيده شده و كسي را از زادبوم خود اميد سهم و عطايي نيست و همه شاكريم اگر كه قرعه " شوم" نفوذي به ردا و قبايمان دوخته نشود، اينطور بماند، دست آخر يك " خودي" مي ماند كه او هم يحتمل آنقدر خودش را محكوم و منكوب مي كند و عليه خودش پرونده مي سازد كه ديگر اين فلات خشم و نفرت و سوظن مي شود برهوت خالي از سكنه و عاري از نفوذي در اين ارض مسكوني كه ما ايراني ها سهم سوء ظن و تخيل و توهم همه آدميان جهان را يكجا به انحصار خود در آورده ايم.
اسم كشوري هم ايران است. مركز جهان، با رسالتي كه ١٢٤ هزار پيغمبر از عهده اش برنيامدند تا نوبت به اهلش رسيد. براي اينكه منصبي را به دست كسي بدهند حتا اينكه ايراني و شيعه دوازده امامي و ولي شناس و بصيرت مدار و فتنه ستيز هم باشي افاقه نمي كند و دروازه هاي نفوذ هم چنان بسته كه يك ناگت مرغ كي اف سي يا همبرگر مك دونالد هم مجال حضور پيدا نمي كند تا چه برسد به متخصص همين خاك و مجموع اين همه تخته قاپو كردن در و دروازه مي شود مملكتي كه اسمش ايران است و رسمش اينطور كه همه با هم دشمن اند و همه چيز محل شبهه و ترديد است ، از ابري كه همسايگان قبل از ورود به مرزهاي آريايي مان ميچلانند و تفاله را تحويل ما مي دهند تا همان ها كه هر چندسال با سلام و صلوات منصبش مي دهند و با لعن و نفرين بدرقه اش مي كنند و مي سرايند:
اول تو چنان بدي كه كس چون تو نبود
بعدا تو چنان شدي كه كس چون تو مباد!
خلاصه آنكه اگر آنجا كاناداست كه سيك هندو و افغان و معلول و ... اميد به منصب مي بندد اينجا نيز ايران است كه عطاي منصب به لقايش بخشيده شده و كسي را از زادبوم خود اميد سهم و عطايي نيست و همه شاكريم اگر كه قرعه " شوم" نفوذي به ردا و قبايمان دوخته نشود، اينطور بماند، دست آخر يك " خودي" مي ماند كه او هم يحتمل آنقدر خودش را محكوم و منكوب مي كند و عليه خودش پرونده مي سازد كه ديگر اين فلات خشم و نفرت و سوظن مي شود برهوت خالي از سكنه و عاري از نفوذي در اين ارض مسكوني كه ما ايراني ها سهم سوء ظن و تخيل و توهم همه آدميان جهان را يكجا به انحصار خود در آورده ايم.
۱۳۹۴ آبان ۱۳, چهارشنبه
صادق قطب زاده : اين انقلاب كابوسي بود كه من براي اين ملت رقم زدم. من مقصر هستم. مي مانم و با سرنوشتم روبرو مي شوم ...
اسناد مهم
صادق قطب زاده همیشه با یک کیف پـُر از پول به دیدار خمینی در نجف میرفت ...!!
صادق قطب زاده : اين انقلاب كابوسي بود كه من براي اين ملت رقم زدم. من مقصر هستم. مي مانم و با سرنوشتم روبرو مي شوم..
(صادق قطب زاده با باند ابراهیم یزدی مهره کلیدی انقلاب کار میکرد)
اين روزها ديگر كمتر كسي نام «صادق قطب زاده» را بياد مي آورد. اما او بدون شك يكي از تأثيرگذارترين رجال سياسي متأخّـر بوده است. درست ۲۷ سال از اعدام او مي گذرد. اما گرد و غبار زمان، همچنان نتوانسته ماجراي سراسر رمز و راز او را محو كند. تا آنجا كه فردي از نسل بعد از انقلاب (همچون من) را به واكنش وا داشته. قصد آن دارم كه در آينده مطلبي بسيط در مورد داستان شگفت انگيز قطب زاده، ارائه كنم.
مي گويند متولد زمستان ۱۳۱۵ بوده است. در دارالفنون تحصيلات مقدماتي را به آخر رسانده. خيلي زود به اپوزيسيون حكومت پهلوي بدل گشته. به سلك مصدّقــيون در آمده و بارها صابون زندان به تنش خورده. ناچار در اواخر دههء سي به امريكا مهاجرت مي كند و رهبري انجمن اسلامي دانشجويان را بر عهده مي گيرد.
در جشني كه حكومت پهلوي در واشنگتن ترتيب داده، قطب زاده بر گوش سفير ايران «اردشير زاهدي» سيلي مي زند و از امريكا ديپورت مي شود. مدت ها سرگردان دنيا بود تا بالاخره در كانادا رحل اقامت مي گزيند. حالا ديگر او يك انقلابي واقعي شده بود.
ساواك نقشه قتل قطب زاده مزدوررا طراحی می کند تا او را در پاريس بكشد اما او جان بدر مي برد.(گویا افراد نفوذی از طریق فردوست به وی خبر می دهند) بعدها محمّد رضا شاه پهلوي در آخرين مصاحبهء زندگيش كه درست چند روز پيش از مرگش با ديويد فراست خبرنگار شبكه ا.بي.سي.نيوز انجام داد، چنين گفت: «من باور نمي كنم همهء اين كارها را خميني به تنهايي انجام داده باشد. او حتي نمى داند پروتئين چيست! او مشاوريني دارد. به عنوان مثال همهء ما دو نفر از آنها را به خوبي مى شناسيم: ابراهيم يزدي و صادق قطب زاده. قطب زاده دانشجوي بي استعدادي بود كه از دانشگاه اخراج شد. گروهي او را عامل سـيــا و گروهي ديگر او را عامل كا.گ.ب مي دانند.»
بعد از اتفاقات خرداد ۱۳۴۲ به كمك خميني مي شتابد. سپس به لبنان مي آيد و در زمرهء هواداران امام موسي صدر همراه تروریستهای اسلامی به فعاليت مي پردازد.
نكتهء جالب آنكه: در همان زمان قطب زاده با سرويس امنيتي دولت معمّر قذافي در ليبي همكار مي كند. اين همان سرويس اطلاعاتي ست كه درست پيش از پيروزي انقلاب ننگین اسلامي، امام موسي صدر (استاد معنوي قطب زاده) را مي ربايد و تا همين امروز هم خبري از او در دست نيست. بعد از پيروزي انقلاب، قطب زاده براي آزادي امام موسي صدر تلاش فراوان مي كند اما بخش عمدهء آن تلاش ها هرگز بر ما فاش نشد.
آقاي سيد روح الله ساكن نجف است. قطب زاده مدام با چمدان هاي پـُر از دلار به ديدن خمینی مي رود. كسي نمي داند قطب زاده اين پول ها را از كجا مي آورد. هزينه هاي مبارزه از اين راه تأمين مي شود. «سيد مصطفي خميني» به اين پول ها اعتراض مي كند. حتي در يكي از ديدارها، با قطب زاده درگيري فيزيكي پيدا مي كند. اما خميني، جانب قطب زاده را مي گيرد، حتي بر سر دو پسر خود فرياد مي زند كه : « صادق، بيش از شما فرزند من است.» اين مسأله سبب ساز كينهء عميق فرزندان خميني نسبت به قطب زاده مي گردد.
در خلال اجلاس گوادالوپ كه در مكزيك برگزار مي شود، رهبران كشورهاي غربي به دور هم گرد مي آيند و تصميم مي گيرند كه دست از حمايت رژيم پهلوي بردارند اما در عوض حكومت برآمده از انقلاب را برسميت بشناسند. صادق قطب زاده به نمايندگي از كمپين خميني در اين اجلاس شركت مي كند و با نبوغ خود، از دولت هاي غربي امتيازات زيادي به نفع انقلابيون مي گيرد.
در دورهء اقامت در پاريس هم، خمینی بدون مشورت با قطب زاده و ابراهيم يزدي حتي آب هم نمي خورد. در پرواز انقلاب به تاريخ ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ ، قطب زاده تنها كسي ست كه اجازه مي يابد در طول سفر پر التهاب، در كنار خميني بنشيند. حتي زماني كه خبرنگاري از احساس خمینی مي پرسد كه بعد از پانزده سال قدم بر خاك ميهن مي نهد، خميني جواب غير مسؤلانهء «هيچي» را مي دهد كه قطب زاده در مقام مترجم، با دستپاچگي سعي در رفع و رجوع اين جواب نابخردانه مي كند. اما اين موضوع از چشمان تيزبين رسانه ها مخفي نمي ماند.
خميني همواره معتقد بود كه مهمترين ركن هر حكومت، راديو و تلويريون آنست. به همين دليل قطب زاده كه بيشترين وثوق را او به دارد، بر مسند رياست ادارهء راديو تلويزيون انقلاب مي گمارد. نظرات ضدّ و نقيضي در مورد عملكرد او در اين سمت وجود دارد. اما گروه هاي تندرو و متعصب مذهبي، برنامه هاي تلويزيون قطب زاده را مخرب تر از برنامه هاي تلويزيون طاغوت مي دانند. لذا چندين بار شكايت نزد امام شان مي برند.
به نظر مي رسد كه قطب زاده رابطهء چندان خوبي با مهندس مهدي بازرگان و دولت موقت او نداشت. لذا عباس اميرانتظام چندين بار از تبليغات غيرمسؤلانهء تلويزيون تحت امر قطب زاده عليه دولت موقت، گله مي كند.
در روز 13 آبان ماه 1358 دانشجويان موسوم به پيرو خط امام، سفارت امريكا را به اشغال خود در مي آورند. بحران جهاني بالا مي گيرد. ايران كانون توجه دنيا مى گردد. در آن زمان ابوالحسن بني صدر، سرپرستي وزارت امور خارجه را بر عهده دارد. بني صدر در اين باره چنين ميگويد : «من قطب زاده را در فرودگاه ديدم. به او گفتم: بالاخره كار خودت را كردي؟ قطبزاده جواب داد: من كاري نكردم. به او گفتم اين گندي ست كه خودت زدي، خودت هم جمعش كن. و به اين ترتيب پست وزارت امور خارجه را به او محول كردم.» پرسش در اينجاست كه: چرا دكتر بني صدر، قطب زاده را عامل اين اتفاقات مي داند؟ ترديدي نيست كه قطب زاده براي آزادي گروگان ها و استرداد شاه، تلاش زيادي انجام داد.
(در اینجا می توان فهمید که همه جبهه ملی ها از پشت پرده همدیگر در فتنه باخبر باخبر بودند)
در آن روز ها قطب زاده، سرشناس ترين فرد ايراني به شمار مي آمد. روزي نبود كه در رسانه هاي بين المللي ظاهر نشود و در مورد بحران پيش آمده به مصاحبه نپردازد. مقامات امريكايي هم حساب خاصي روي قطب زاده باز كرده اند. چون مى دانند كه او علاوه بر وزير امور خارجه، پسر معنوي امام! نيز هست. قطب زاده با هماهنگي خميني، ملاقات هاي محرمانهء زيادي با مقامات امريكايي دارد. بعد ها مقامات جمهوري اسلامي، همين گفتگوها را سند خيانت قطب زاده معرفي كردند.
در همين روزها يعني در آذر ماه سال 1358، موسم اولين دورهء انتخابات رياست جمهوري اسلامي ايران فرا رسيده. دو رقيب قديمي يعني قطب زاده و بني صدر باز در مقابل هم صف آرايي مي كنند. قطب زاده براي كمپين انتخاباتي، خرج فراون مي كند. اما بني صدر به لطف سخنراني هاي پر شوري كه در دانشگاه صنعتي ايراد كرده، وضعيت بهتري دارد. در اين ايام هنوز مردم ايدئولوژي را بر پول ترجيح مى دهند. لذا قطب زاده شكست سختي از رقيب مى خورد.
بعد از شكست در انتخابات، آرام آرام خورشيد اقبال قطب زاده رو به افول مي گذارد. روز هاي سخت او فرا مي رسد. وقتي كه مي بيند در نظام جمهوري اسلامي، تازه وارديني كه كوچك ترين نقشي در پيروزي انقلاب نداشته اند، قدرت را قبضه كرده اند، خونش به جوش مي آيد. سر ناسازگاري با مسئولين مي گذارد. در رأس همهء آنها به حزب جمهوري اسلامي كه بهشتي يكّه تاز آن است، حمله مي كند.
حزب جمهوري اسلامي در حال به دست گرفتن كامل قدرت و پاكسازي حكومت است. بسياري پاكسازي هاي اول انقلاب را به بهشتي نسبت مي دهند. هر آن كس كه با اين حزب يا اصل ولايت فقيه مخالف است، به تير غيب گرفتار مي آيد. از آيت اللّه طالقاني تا مطهري ، قرني ، مفتّح ، … همه به دست اين فرقه حذف مي شوند.
گفتگو هاي تلفني قطب زاده شنود مي شوند. قطب زاده توسط قدوسي (دادستان كلّ انقلاب) دستگير مي شود. انقلاب از مسير خود خارج شده. همهء كساني كه روزي دل خوشي از قطب زاده نداشتند (مثل بازرگان ، بني صدر ، دكتر سامي و …) به حمايت از او بر مي خيزند. چون به خوبي واقفند كه انقلاب به كجا مي رود. به خاطر تلاش اين افراد و مقالات فراوان كه در روزنامه ها چاپ مى كنند، حكومت ناگزير به آزادي قطب زاده مي شود. اما اين تازه آغاز ماجراست.
مدّتي مى گذرد. ناگهان در روز 17 فروردين ماه سال 1361 خبر دستگيري قطب زاده به جرم كودتا عليه جمهوري اسلامي و ترور آقاي خميني، دنيا را به حيرت وا مى دارد. اين ديگر جرمي نيست كه بشود از آن به آساني گذشت. اعلام مي شود كه كودتاگران با دفن مقدار زيادي مواد منفجره در اطراف منزل آيت اللّه خميني در جماران، قصد توطئه به جان ايشان را داشته اند.
نورالدّين كيانوري (دبير كل حزب تودهء ايران) در اين رابطه مي گويد: «ما از قصد توطئهء قطب زاده آگاه شديم. لذا دو نفر از افسران حزب (سرهنگ عطاريان و سرهنگ كبيري) را در ستاد كودتا نفوذ داديم. اخبار را به صورت منظّم به خامنه اى و رفسنجانى مي رسانديم. تا درست در حالي كه تنها چند ساعت به شروع كودتا مانده بود، قطب زاده را دستگير كرديم.» جالب اينجاست كه وزير اطلاعات نه تنها از آن دو افسر (عطاريان و كبيري) تشكّر نمى كند، كه بلافاصله هر دوي آنها را اعدام مى كند!
(البته بعدها فهمیدند که بخش نظامی حزب توده آن مهمات نظامی را به آنجا آورده بود که برضد قطبزاده (پرونده سازی کنند وزارت اطلاعات هم آن دو افسر توده ایی را اعدام نمود که مبادا گند کار درآید.)
سيد احمد خميني در زندان به ملاقات قطب زاده مي رود و از او مي خواهد كه استغفار نامه اي كه از قبل تنظيم شده را امضاء كرده و از آقاي خميني طلب مغفرت كند. قطب زاده بر مي آشوبد و مي گويد : كسي كه بايد عذر خواهي كند، خود خميني ست نه من.
بالاخره قطب زاده بر روي صفحهء تلويزيون ظاهر مي شود و اعتراف ميكند. اما مهم ترين نكته اين كه نامي از آيت اللّه «سيد كاظم شريعتمداري» به ميان مي آورد كه همين مسأله موجب نابودي اين مرجع تشيع مى گردد. بسياري بر اين باور هستند كه آقاي خميني با اين عمل مرجع اعلاء زمان خود را از دور خارج ساخت تا خود به تنهايي در قدرت بماند. فراموش نكنيم كه آيت اللّه شريعتمداري در سال 1342 درجهء مرجعيّت را به آقاي خميني اعطاء كرد تا جان او را در برابر حكومت وقت نجات دهد. اما بعدها خود قرباني اين تصميم شد.
اين معما زماني پيچيده تر مى شود كه خاطرات آيت اللّه حسينعلى منتظري را در همين رابطه مى خوانيم : «وقتي كه آقاي قطب زاده را بازداشت كردند، ما شنيديم كه ايشان سوء قصدي راجع به مرحوم امام داشته و در چاهي نزديك محل سكونت ايشان موادي كار گذاشته اند كه كشف شده و آقاي شريعتمداري هم از اين موضوع اطلاع داشته اند.
روزي آقاي احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالي كه آقاي حاج سيد هادي نيز حضور داشت، با نحوهء تهديد آميز گفت: امشب قطب زاده در تلويزيون مطالبي را راجع به آقاي شريعتمداري مي گويد. شما مواظب باشيد حرفي نزنيد و چيزي نگوييد! بعد شب، مصاحبهء آقاي قطب زاده از تلويزيون پخش شد و در اين راستا بود كه به سراغ آقاي شريعتمداري رفتند، و من از صحّت و سقم قضايا بي اطّلاع بوده و هستم. بعداً شنيدم آقاي حاج احمد آقا در زندان سراغ قطب زاده رفته و به او گفته است: شما مصلحتاً اين مطالب را بگوييد و اقرار كنيد و بعد امام شما را عفو مي كنند. اما بالاخره او را اعدام كردند. و باز بعدها از طريق موثقي شنيدم كه جريان ريختن مواد منفجره در چاه نزديك محل سكونت مرحوم امام، به كلّي جعلي ست و واقعيت نداشته است و منظور، فقط پرونده سازي براي مرحوم شريعتمداري بوده است.»
روزنامه هاي آن روز براي تأكيد بر فساد اخلاقي قطب زاده، نوشتند: قطب زاده در حالي كه با معشوقهء فرنگي خود در منزلش بود، دستگير شد.
در واقع اين دختر، نامزد قطب زاده بود. نامش «كرول جروم» ، اهل كشور كانادا و خبرنگار شبكه سي بي سي بود. او بعدها كتابي در مورد قطب زاده نوشت به نام “مردي در آينه”. خودش چنين مي گويد: «صادق مي دانست كه به سراغش خواهند آمد. به او گفتم: من و دوستانم تو را از كشور خارج خواهيم كرد. اما او جواب داد: نه. اين انقلاب كابوسي بود كه من براي اين ملت رقم زدم. من مقصر هستم. مي مانم و با سرنوشتم روبرو مي شوم. وقتي كه سوار ماشين شد كه برود، هرگز نميدانستم كه ديگر او را نخواهم ديد. باور نمي كردم كه آقاي خميني پسر خود را خواهد كشت.»
مى گويند يكى از كسانى كه در رابطهء با اين كودتا دستگير و زندانى مى شود، شخصى است كه قطب زاده او را پير و مرشد خود مى دانست. حتى اعتقاد داشت كه اين شخص داراى كرامت است و ضمير افراد را مى خواند. گويا ايشان بنا داشته اند با اصول تصوف و طريقت لاهوتى، راه اصلاح دنيا را فراهم سازند. كسى به نگارنده گفت: «شخصى در گروه قطب زاده نفوذ مى كند، اما چون هرگز استاد قطب زاده او را نديده بود تا با قدرت ماورائي خود، به ذاتش پى ببرد، لذا طرح آنها عقيم ماند و همگى قربانى اين دسيسه شدند.»!
محمد محمدى رى شهرى (اولين وزير اطلاعات جمهورى اسلامى) در اين باره ميگويد : قطب زاده براى كودتا يك سال و نيم فعاليت كرده بود و پس از دستگيرى اعلام كرده كه «آماده ام حرف هايم را در مصاحبهء تلويزيونى بگويم اما به شرط اينكه مرا فوراً يا اعدام كنيد يا عفوم كنيد.»
قطب زاده فوراً اعدام يا عفو نشد. او پنج ماه در زندان اوين (به زندانباني اسداللّه لاجوردي) روز هاي پر محنتي را سپري كرد. دادگاه او در مرداد همان سال تشكيل شد و بعد از 20 روز محاكمه، سرانجام در سحرگاه روز بيست و چهارم شهريور ماه سال 1361 به جوخهء اعدام سپرده شد.
گروهي بر اين باورند كه او هرگز اعدام نشد. بلكه جايي در همين نزديكي مخفي شده. به هر روى كتاب فرزند خوش قد و بالاى انقلاب اسلامى اين گونه بسته شد و باز يك انقلاب ديگر، يك فرزند ديگر را طعمهء خويش ساخت. داستان صادق قطب زاده يكي از معما هاي چند دههء اخير به شمار مي رود. گروهي او را به سان فرشته اي پاك و منزّه مى دانند و گروه ديگر او را ابليسي تمام عيار مي شمرند. او هر چه كه بود، قسمتي انكار نشدني از تاريخ معاصر ما بود...
ميرزا جهانگيرخان صور اسرافيل
صادق قطب زاده همیشه با یک کیف پـُر از پول به دیدار خمینی در نجف میرفت ...!!
صادق قطب زاده : اين انقلاب كابوسي بود كه من براي اين ملت رقم زدم. من مقصر هستم. مي مانم و با سرنوشتم روبرو مي شوم..
(صادق قطب زاده با باند ابراهیم یزدی مهره کلیدی انقلاب کار میکرد)
اين روزها ديگر كمتر كسي نام «صادق قطب زاده» را بياد مي آورد. اما او بدون شك يكي از تأثيرگذارترين رجال سياسي متأخّـر بوده است. درست ۲۷ سال از اعدام او مي گذرد. اما گرد و غبار زمان، همچنان نتوانسته ماجراي سراسر رمز و راز او را محو كند. تا آنجا كه فردي از نسل بعد از انقلاب (همچون من) را به واكنش وا داشته. قصد آن دارم كه در آينده مطلبي بسيط در مورد داستان شگفت انگيز قطب زاده، ارائه كنم.
مي گويند متولد زمستان ۱۳۱۵ بوده است. در دارالفنون تحصيلات مقدماتي را به آخر رسانده. خيلي زود به اپوزيسيون حكومت پهلوي بدل گشته. به سلك مصدّقــيون در آمده و بارها صابون زندان به تنش خورده. ناچار در اواخر دههء سي به امريكا مهاجرت مي كند و رهبري انجمن اسلامي دانشجويان را بر عهده مي گيرد.
در جشني كه حكومت پهلوي در واشنگتن ترتيب داده، قطب زاده بر گوش سفير ايران «اردشير زاهدي» سيلي مي زند و از امريكا ديپورت مي شود. مدت ها سرگردان دنيا بود تا بالاخره در كانادا رحل اقامت مي گزيند. حالا ديگر او يك انقلابي واقعي شده بود.
ساواك نقشه قتل قطب زاده مزدوررا طراحی می کند تا او را در پاريس بكشد اما او جان بدر مي برد.(گویا افراد نفوذی از طریق فردوست به وی خبر می دهند) بعدها محمّد رضا شاه پهلوي در آخرين مصاحبهء زندگيش كه درست چند روز پيش از مرگش با ديويد فراست خبرنگار شبكه ا.بي.سي.نيوز انجام داد، چنين گفت: «من باور نمي كنم همهء اين كارها را خميني به تنهايي انجام داده باشد. او حتي نمى داند پروتئين چيست! او مشاوريني دارد. به عنوان مثال همهء ما دو نفر از آنها را به خوبي مى شناسيم: ابراهيم يزدي و صادق قطب زاده. قطب زاده دانشجوي بي استعدادي بود كه از دانشگاه اخراج شد. گروهي او را عامل سـيــا و گروهي ديگر او را عامل كا.گ.ب مي دانند.»
بعد از اتفاقات خرداد ۱۳۴۲ به كمك خميني مي شتابد. سپس به لبنان مي آيد و در زمرهء هواداران امام موسي صدر همراه تروریستهای اسلامی به فعاليت مي پردازد.
نكتهء جالب آنكه: در همان زمان قطب زاده با سرويس امنيتي دولت معمّر قذافي در ليبي همكار مي كند. اين همان سرويس اطلاعاتي ست كه درست پيش از پيروزي انقلاب ننگین اسلامي، امام موسي صدر (استاد معنوي قطب زاده) را مي ربايد و تا همين امروز هم خبري از او در دست نيست. بعد از پيروزي انقلاب، قطب زاده براي آزادي امام موسي صدر تلاش فراوان مي كند اما بخش عمدهء آن تلاش ها هرگز بر ما فاش نشد.
آقاي سيد روح الله ساكن نجف است. قطب زاده مدام با چمدان هاي پـُر از دلار به ديدن خمینی مي رود. كسي نمي داند قطب زاده اين پول ها را از كجا مي آورد. هزينه هاي مبارزه از اين راه تأمين مي شود. «سيد مصطفي خميني» به اين پول ها اعتراض مي كند. حتي در يكي از ديدارها، با قطب زاده درگيري فيزيكي پيدا مي كند. اما خميني، جانب قطب زاده را مي گيرد، حتي بر سر دو پسر خود فرياد مي زند كه : « صادق، بيش از شما فرزند من است.» اين مسأله سبب ساز كينهء عميق فرزندان خميني نسبت به قطب زاده مي گردد.
در خلال اجلاس گوادالوپ كه در مكزيك برگزار مي شود، رهبران كشورهاي غربي به دور هم گرد مي آيند و تصميم مي گيرند كه دست از حمايت رژيم پهلوي بردارند اما در عوض حكومت برآمده از انقلاب را برسميت بشناسند. صادق قطب زاده به نمايندگي از كمپين خميني در اين اجلاس شركت مي كند و با نبوغ خود، از دولت هاي غربي امتيازات زيادي به نفع انقلابيون مي گيرد.
در دورهء اقامت در پاريس هم، خمینی بدون مشورت با قطب زاده و ابراهيم يزدي حتي آب هم نمي خورد. در پرواز انقلاب به تاريخ ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ ، قطب زاده تنها كسي ست كه اجازه مي يابد در طول سفر پر التهاب، در كنار خميني بنشيند. حتي زماني كه خبرنگاري از احساس خمینی مي پرسد كه بعد از پانزده سال قدم بر خاك ميهن مي نهد، خميني جواب غير مسؤلانهء «هيچي» را مي دهد كه قطب زاده در مقام مترجم، با دستپاچگي سعي در رفع و رجوع اين جواب نابخردانه مي كند. اما اين موضوع از چشمان تيزبين رسانه ها مخفي نمي ماند.
خميني همواره معتقد بود كه مهمترين ركن هر حكومت، راديو و تلويريون آنست. به همين دليل قطب زاده كه بيشترين وثوق را او به دارد، بر مسند رياست ادارهء راديو تلويزيون انقلاب مي گمارد. نظرات ضدّ و نقيضي در مورد عملكرد او در اين سمت وجود دارد. اما گروه هاي تندرو و متعصب مذهبي، برنامه هاي تلويزيون قطب زاده را مخرب تر از برنامه هاي تلويزيون طاغوت مي دانند. لذا چندين بار شكايت نزد امام شان مي برند.
به نظر مي رسد كه قطب زاده رابطهء چندان خوبي با مهندس مهدي بازرگان و دولت موقت او نداشت. لذا عباس اميرانتظام چندين بار از تبليغات غيرمسؤلانهء تلويزيون تحت امر قطب زاده عليه دولت موقت، گله مي كند.
در روز 13 آبان ماه 1358 دانشجويان موسوم به پيرو خط امام، سفارت امريكا را به اشغال خود در مي آورند. بحران جهاني بالا مي گيرد. ايران كانون توجه دنيا مى گردد. در آن زمان ابوالحسن بني صدر، سرپرستي وزارت امور خارجه را بر عهده دارد. بني صدر در اين باره چنين ميگويد : «من قطب زاده را در فرودگاه ديدم. به او گفتم: بالاخره كار خودت را كردي؟ قطبزاده جواب داد: من كاري نكردم. به او گفتم اين گندي ست كه خودت زدي، خودت هم جمعش كن. و به اين ترتيب پست وزارت امور خارجه را به او محول كردم.» پرسش در اينجاست كه: چرا دكتر بني صدر، قطب زاده را عامل اين اتفاقات مي داند؟ ترديدي نيست كه قطب زاده براي آزادي گروگان ها و استرداد شاه، تلاش زيادي انجام داد.
(در اینجا می توان فهمید که همه جبهه ملی ها از پشت پرده همدیگر در فتنه باخبر باخبر بودند)
در آن روز ها قطب زاده، سرشناس ترين فرد ايراني به شمار مي آمد. روزي نبود كه در رسانه هاي بين المللي ظاهر نشود و در مورد بحران پيش آمده به مصاحبه نپردازد. مقامات امريكايي هم حساب خاصي روي قطب زاده باز كرده اند. چون مى دانند كه او علاوه بر وزير امور خارجه، پسر معنوي امام! نيز هست. قطب زاده با هماهنگي خميني، ملاقات هاي محرمانهء زيادي با مقامات امريكايي دارد. بعد ها مقامات جمهوري اسلامي، همين گفتگوها را سند خيانت قطب زاده معرفي كردند.
در همين روزها يعني در آذر ماه سال 1358، موسم اولين دورهء انتخابات رياست جمهوري اسلامي ايران فرا رسيده. دو رقيب قديمي يعني قطب زاده و بني صدر باز در مقابل هم صف آرايي مي كنند. قطب زاده براي كمپين انتخاباتي، خرج فراون مي كند. اما بني صدر به لطف سخنراني هاي پر شوري كه در دانشگاه صنعتي ايراد كرده، وضعيت بهتري دارد. در اين ايام هنوز مردم ايدئولوژي را بر پول ترجيح مى دهند. لذا قطب زاده شكست سختي از رقيب مى خورد.
بعد از شكست در انتخابات، آرام آرام خورشيد اقبال قطب زاده رو به افول مي گذارد. روز هاي سخت او فرا مي رسد. وقتي كه مي بيند در نظام جمهوري اسلامي، تازه وارديني كه كوچك ترين نقشي در پيروزي انقلاب نداشته اند، قدرت را قبضه كرده اند، خونش به جوش مي آيد. سر ناسازگاري با مسئولين مي گذارد. در رأس همهء آنها به حزب جمهوري اسلامي كه بهشتي يكّه تاز آن است، حمله مي كند.
حزب جمهوري اسلامي در حال به دست گرفتن كامل قدرت و پاكسازي حكومت است. بسياري پاكسازي هاي اول انقلاب را به بهشتي نسبت مي دهند. هر آن كس كه با اين حزب يا اصل ولايت فقيه مخالف است، به تير غيب گرفتار مي آيد. از آيت اللّه طالقاني تا مطهري ، قرني ، مفتّح ، … همه به دست اين فرقه حذف مي شوند.
گفتگو هاي تلفني قطب زاده شنود مي شوند. قطب زاده توسط قدوسي (دادستان كلّ انقلاب) دستگير مي شود. انقلاب از مسير خود خارج شده. همهء كساني كه روزي دل خوشي از قطب زاده نداشتند (مثل بازرگان ، بني صدر ، دكتر سامي و …) به حمايت از او بر مي خيزند. چون به خوبي واقفند كه انقلاب به كجا مي رود. به خاطر تلاش اين افراد و مقالات فراوان كه در روزنامه ها چاپ مى كنند، حكومت ناگزير به آزادي قطب زاده مي شود. اما اين تازه آغاز ماجراست.
مدّتي مى گذرد. ناگهان در روز 17 فروردين ماه سال 1361 خبر دستگيري قطب زاده به جرم كودتا عليه جمهوري اسلامي و ترور آقاي خميني، دنيا را به حيرت وا مى دارد. اين ديگر جرمي نيست كه بشود از آن به آساني گذشت. اعلام مي شود كه كودتاگران با دفن مقدار زيادي مواد منفجره در اطراف منزل آيت اللّه خميني در جماران، قصد توطئه به جان ايشان را داشته اند.
نورالدّين كيانوري (دبير كل حزب تودهء ايران) در اين رابطه مي گويد: «ما از قصد توطئهء قطب زاده آگاه شديم. لذا دو نفر از افسران حزب (سرهنگ عطاريان و سرهنگ كبيري) را در ستاد كودتا نفوذ داديم. اخبار را به صورت منظّم به خامنه اى و رفسنجانى مي رسانديم. تا درست در حالي كه تنها چند ساعت به شروع كودتا مانده بود، قطب زاده را دستگير كرديم.» جالب اينجاست كه وزير اطلاعات نه تنها از آن دو افسر (عطاريان و كبيري) تشكّر نمى كند، كه بلافاصله هر دوي آنها را اعدام مى كند!
(البته بعدها فهمیدند که بخش نظامی حزب توده آن مهمات نظامی را به آنجا آورده بود که برضد قطبزاده (پرونده سازی کنند وزارت اطلاعات هم آن دو افسر توده ایی را اعدام نمود که مبادا گند کار درآید.)
سيد احمد خميني در زندان به ملاقات قطب زاده مي رود و از او مي خواهد كه استغفار نامه اي كه از قبل تنظيم شده را امضاء كرده و از آقاي خميني طلب مغفرت كند. قطب زاده بر مي آشوبد و مي گويد : كسي كه بايد عذر خواهي كند، خود خميني ست نه من.
بالاخره قطب زاده بر روي صفحهء تلويزيون ظاهر مي شود و اعتراف ميكند. اما مهم ترين نكته اين كه نامي از آيت اللّه «سيد كاظم شريعتمداري» به ميان مي آورد كه همين مسأله موجب نابودي اين مرجع تشيع مى گردد. بسياري بر اين باور هستند كه آقاي خميني با اين عمل مرجع اعلاء زمان خود را از دور خارج ساخت تا خود به تنهايي در قدرت بماند. فراموش نكنيم كه آيت اللّه شريعتمداري در سال 1342 درجهء مرجعيّت را به آقاي خميني اعطاء كرد تا جان او را در برابر حكومت وقت نجات دهد. اما بعدها خود قرباني اين تصميم شد.
اين معما زماني پيچيده تر مى شود كه خاطرات آيت اللّه حسينعلى منتظري را در همين رابطه مى خوانيم : «وقتي كه آقاي قطب زاده را بازداشت كردند، ما شنيديم كه ايشان سوء قصدي راجع به مرحوم امام داشته و در چاهي نزديك محل سكونت ايشان موادي كار گذاشته اند كه كشف شده و آقاي شريعتمداري هم از اين موضوع اطلاع داشته اند.
روزي آقاي احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالي كه آقاي حاج سيد هادي نيز حضور داشت، با نحوهء تهديد آميز گفت: امشب قطب زاده در تلويزيون مطالبي را راجع به آقاي شريعتمداري مي گويد. شما مواظب باشيد حرفي نزنيد و چيزي نگوييد! بعد شب، مصاحبهء آقاي قطب زاده از تلويزيون پخش شد و در اين راستا بود كه به سراغ آقاي شريعتمداري رفتند، و من از صحّت و سقم قضايا بي اطّلاع بوده و هستم. بعداً شنيدم آقاي حاج احمد آقا در زندان سراغ قطب زاده رفته و به او گفته است: شما مصلحتاً اين مطالب را بگوييد و اقرار كنيد و بعد امام شما را عفو مي كنند. اما بالاخره او را اعدام كردند. و باز بعدها از طريق موثقي شنيدم كه جريان ريختن مواد منفجره در چاه نزديك محل سكونت مرحوم امام، به كلّي جعلي ست و واقعيت نداشته است و منظور، فقط پرونده سازي براي مرحوم شريعتمداري بوده است.»
روزنامه هاي آن روز براي تأكيد بر فساد اخلاقي قطب زاده، نوشتند: قطب زاده در حالي كه با معشوقهء فرنگي خود در منزلش بود، دستگير شد.
در واقع اين دختر، نامزد قطب زاده بود. نامش «كرول جروم» ، اهل كشور كانادا و خبرنگار شبكه سي بي سي بود. او بعدها كتابي در مورد قطب زاده نوشت به نام “مردي در آينه”. خودش چنين مي گويد: «صادق مي دانست كه به سراغش خواهند آمد. به او گفتم: من و دوستانم تو را از كشور خارج خواهيم كرد. اما او جواب داد: نه. اين انقلاب كابوسي بود كه من براي اين ملت رقم زدم. من مقصر هستم. مي مانم و با سرنوشتم روبرو مي شوم. وقتي كه سوار ماشين شد كه برود، هرگز نميدانستم كه ديگر او را نخواهم ديد. باور نمي كردم كه آقاي خميني پسر خود را خواهد كشت.»
مى گويند يكى از كسانى كه در رابطهء با اين كودتا دستگير و زندانى مى شود، شخصى است كه قطب زاده او را پير و مرشد خود مى دانست. حتى اعتقاد داشت كه اين شخص داراى كرامت است و ضمير افراد را مى خواند. گويا ايشان بنا داشته اند با اصول تصوف و طريقت لاهوتى، راه اصلاح دنيا را فراهم سازند. كسى به نگارنده گفت: «شخصى در گروه قطب زاده نفوذ مى كند، اما چون هرگز استاد قطب زاده او را نديده بود تا با قدرت ماورائي خود، به ذاتش پى ببرد، لذا طرح آنها عقيم ماند و همگى قربانى اين دسيسه شدند.»!
محمد محمدى رى شهرى (اولين وزير اطلاعات جمهورى اسلامى) در اين باره ميگويد : قطب زاده براى كودتا يك سال و نيم فعاليت كرده بود و پس از دستگيرى اعلام كرده كه «آماده ام حرف هايم را در مصاحبهء تلويزيونى بگويم اما به شرط اينكه مرا فوراً يا اعدام كنيد يا عفوم كنيد.»
قطب زاده فوراً اعدام يا عفو نشد. او پنج ماه در زندان اوين (به زندانباني اسداللّه لاجوردي) روز هاي پر محنتي را سپري كرد. دادگاه او در مرداد همان سال تشكيل شد و بعد از 20 روز محاكمه، سرانجام در سحرگاه روز بيست و چهارم شهريور ماه سال 1361 به جوخهء اعدام سپرده شد.
گروهي بر اين باورند كه او هرگز اعدام نشد. بلكه جايي در همين نزديكي مخفي شده. به هر روى كتاب فرزند خوش قد و بالاى انقلاب اسلامى اين گونه بسته شد و باز يك انقلاب ديگر، يك فرزند ديگر را طعمهء خويش ساخت. داستان صادق قطب زاده يكي از معما هاي چند دههء اخير به شمار مي رود. گروهي او را به سان فرشته اي پاك و منزّه مى دانند و گروه ديگر او را ابليسي تمام عيار مي شمرند. او هر چه كه بود، قسمتي انكار نشدني از تاريخ معاصر ما بود...
ميرزا جهانگيرخان صور اسرافيل
۱۳۹۴ آبان ۱۲, سهشنبه
دینداری با آپشنهای درمانی .. !!!!!!!
نقدی به مبلغان ادیان و مذاهب
این نقد را به مبلغان و گردانندگان پشت پرده و قدرتمند ادیان و مذاهب انجام میدهم تا نشان دهم روشی برای کسب تعداد بیشتری پیرو برای اعتقاداتشان در پیش گرفته اند که بیشتر عوام پسند است
مبلغانی که مردم را برای شفای دردهایشان به دین و مذهب سوق میدهند، چرا به ایوب نبی اشاره ای نمیکنند؟
ایوب نبی که با وجود امراض و بیماریهای بسیار باز هم خدای خیالیش را شکر میکرد بابت نعمت بیماری که به او داده بود ؟!
این سئوال را میپرسم چون میبینم تمام مبلغان دینداری و ایمان به خدا تلاش دارند درمان درد را برای مردم بعنوان معجزه الهی بدانند
چرا تحمل درد از سوی بنده گان خدا نشانه معجزه و نماد بندگی تعریف و تبلیغ نمیشود ؟
مگر ایوب نبی درد را تحمل نکرد و شکر خدایش نگفت !؟
براستی چرا مبلغان دینی برای دینداران عصر جدید کلید رهایی از درد ها و مصیبتها را تبلیغ میکنند ؟
پاسخ این سئوال را بایستی در رقابت بین ادیان با یکدیگر بر سر تصاحب پیروان بیشتر جستجو کرد
ادیان و مذاهب سعی در افزایش سهامی عام خود (پیروانشان )دارند
پس هر کدام تبلیغاتی برای شفا بخشی آلام و دردهای مردم درست کرده اند تا مشتری بیشتری کسب کنند...!!!
همین امروز در اروپا و غرب با اینهمه پیشرفت تکنولوژی پزشکی در دل غرب کشیشانی هستند که با دست گذاشتن بر پیشانی مردم آنها را برزمین انداخته شفا میدهند ...
این گرایش عوامانه به مذهب و آیین ریشه اش رقابتی است که در بین مذاهب در پشت پرده وجود دارد ........
این نقد را به مبلغان و گردانندگان پشت پرده و قدرتمند ادیان و مذاهب انجام میدهم تا نشان دهم روشی برای کسب تعداد بیشتری پیرو برای اعتقاداتشان در پیش گرفته اند که بیشتر عوام پسند است
مبلغانی که مردم را برای شفای دردهایشان به دین و مذهب سوق میدهند، چرا به ایوب نبی اشاره ای نمیکنند؟
ایوب نبی که با وجود امراض و بیماریهای بسیار باز هم خدای خیالیش را شکر میکرد بابت نعمت بیماری که به او داده بود ؟!
این سئوال را میپرسم چون میبینم تمام مبلغان دینداری و ایمان به خدا تلاش دارند درمان درد را برای مردم بعنوان معجزه الهی بدانند
چرا تحمل درد از سوی بنده گان خدا نشانه معجزه و نماد بندگی تعریف و تبلیغ نمیشود ؟
مگر ایوب نبی درد را تحمل نکرد و شکر خدایش نگفت !؟
براستی چرا مبلغان دینی برای دینداران عصر جدید کلید رهایی از درد ها و مصیبتها را تبلیغ میکنند ؟
پاسخ این سئوال را بایستی در رقابت بین ادیان با یکدیگر بر سر تصاحب پیروان بیشتر جستجو کرد
ادیان و مذاهب سعی در افزایش سهامی عام خود (پیروانشان )دارند
پس هر کدام تبلیغاتی برای شفا بخشی آلام و دردهای مردم درست کرده اند تا مشتری بیشتری کسب کنند...!!!
همین امروز در اروپا و غرب با اینهمه پیشرفت تکنولوژی پزشکی در دل غرب کشیشانی هستند که با دست گذاشتن بر پیشانی مردم آنها را برزمین انداخته شفا میدهند ...
این گرایش عوامانه به مذهب و آیین ریشه اش رقابتی است که در بین مذاهب در پشت پرده وجود دارد ........
۱۳۹۴ آبان ۱۰, یکشنبه
اعتراض نمایندگان اروپا به حکم شلاق و زندان فیلمساز ایرانی ...
۴۵ نماینده پارلمان اروپا در واکنش به حکم ۶ سال زندان و ۲۲۳ ضربه شلاق برای کیوان کریمی، فیلمساز ایرانی با امضای نامه ای خطاب به حسن روحانی، خواستار لغو این مجازات شدهاند.
به گزارش صدای آمریکا،
در بخشی از این نامه آمده که حکم صادرشده "در تضاد کامل با منشور جهانی
حقوق بشر و تعهدات بینالمللی" است که ضامن احترام به آزادی بیان و کرامت
انسانی هستند.
با وجود بازتاب جهانی و رسانهای شدن حکم صادره برای کیوان کریمی، این موضوع با سکوت اهالی هنر و سینما در داخل ایران مواجه شده است.
کیوان کریمی که با دیدی مفهومی سوژه فیلمهایش را انتخاب
میکند و با منطقی تحلیلی میسازد با فیلمهایی چون مرز شکسته و ماجرای زن و
شوهر کارگر جایزه بیش از ۴۰ جشنواره بینالمللی فیلم را به خانه برده است.
کریمی در واکنش به حکم صادره علیه خود در گفت وگو با خبرگزاری
آسوشیتدپرس اعلام کرد که جرمش تنها فیلمسازی است. فیلمهایی که به واقعیت
جامعه ایران می پردازد.
کریمی فارغ التحصیل رشته علوم ارتباطات دانشگاه تهران با هدف
تمرکز بر مشکلات طبقه کارگر ناشی از زندگی مدرن و مفاهیم جامعه شناسی سیاسی
فیلم میسازد و گویی این به مذاق قاضی مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب
خوش نیامده است.
چند روزبیشتر به بررسی نتیجه اعتراض به حکم کیوان کریمی، فیلمساز جوان ایرانی در دادگاه تجدید نظر باقی نمانده است.
اما با توجه به بازتاب جهانی حکم صادره برای این فیلمساز جوان
ایرانی این گونه به نظر می رسد که قاضی مقیسه بدون در نظر گرفتن هزینه های
بینالمللی آن، حکم ۶ سال زندان و ۲۲۳ ضربه شلاق را صادر کرده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)