۱۳۹۶ شهریور ۱۶, پنجشنبه
۱۳۹۶ شهریور ۱۰, جمعه
فاجعه ای بنام ملت با اکثریت مسلمان ...
اگر واقعاً مردم ایران (مسلمان
ها) به عنوان مثال؛ به قتل و توحش، اعدام و تجاوز، نابرابری، که از سوی
دستگاه حاکمیت اسلامی صورت میگیرد، اعتراض دارند، بهتر است بدانند که
اینها بر اساس سلسله قوانین اسلام انجام میشود، یعنی همان دینی که به آن
باور دارند،
در مثال دیگر؛ توجه کنید، زنان مسلمان و مسلمان زاده در انتخابات رژیم اسلامی شرکت میکنند، صرف نظر از اینکه به چه فرد یا گروهی رأی میدهند، در واقع رأی آنان به مفهوم بزرگترین توهین به خود آنهاست! چرا که در دینشان از حقوق برابر برخوردار نیستند! به عنوان مثال خود آنها مجاز به نامزدی در انتخابات نیستند، چون از دید اسلام که به آن باور دارند، زنان انسانهای کاملی به شمار نمی آیند!. با این وجود، به جای آنکه به قوانین ضّد زن اعتراض کنند، با مجریان اسلامی همکاری هم میکنند...!
حاکمیت اسلام به خودی خود، نیرو و فرجامی ندارد، در حقیقت توان حکومت، از طریق باور مندان به اسلام تامین شده و تا اکنون ادامه یافته است. از این روی، زمانی سرنگون می شود که امت اسلام زده و اسلام باخته با اندکی شعور و خردورزی به خود آمده و با درک واقعیت های اسلام متجاوز کشتارگر و خانمان برانداز، خود را از شر این شیطان های خون آشآم اسوده سازند
ایکاش به جای مسلمان ها، ارمنیها یا زرتشتی ها، یا بی دینها و غیره، جمعیت اصلی کشور را تشکیل میداند! تصور کنید در آن صورت ایران چه شرایطی داشت…!؟. زیرا به عنوان نمونه، در کشور هزار دین و هزار مذهب هندوستان، هرگز چنین تجاوز و بی رحمی و خودکامگی مانند رژیم اسلامی دیده نمی شود.
در آن حالت شما با جمعیت کمتر از یک درصدی ایرانیان غیر مسلمان برخورد میکردید و می دیدید که سطح فرهنگ، خواسته ها، منش و رفتار این عده به هیچ روی شبیه مسلما نهای مقلد و خردباخته نیست و آنها از بقیه افراد جامعه متمایزترند.
حیرت آور است که پیروان اسلام به اقدامات واپسگرایانه اسلامی که ذات این دین است، بعضا اعتراضهای پراکنده و غیر منسجمی میکنند!.
در مثال دیگر؛ توجه کنید، زنان مسلمان و مسلمان زاده در انتخابات رژیم اسلامی شرکت میکنند، صرف نظر از اینکه به چه فرد یا گروهی رأی میدهند، در واقع رأی آنان به مفهوم بزرگترین توهین به خود آنهاست! چرا که در دینشان از حقوق برابر برخوردار نیستند! به عنوان مثال خود آنها مجاز به نامزدی در انتخابات نیستند، چون از دید اسلام که به آن باور دارند، زنان انسانهای کاملی به شمار نمی آیند!. با این وجود، به جای آنکه به قوانین ضّد زن اعتراض کنند، با مجریان اسلامی همکاری هم میکنند...!
حاکمیت اسلام به خودی خود، نیرو و فرجامی ندارد، در حقیقت توان حکومت، از طریق باور مندان به اسلام تامین شده و تا اکنون ادامه یافته است. از این روی، زمانی سرنگون می شود که امت اسلام زده و اسلام باخته با اندکی شعور و خردورزی به خود آمده و با درک واقعیت های اسلام متجاوز کشتارگر و خانمان برانداز، خود را از شر این شیطان های خون آشآم اسوده سازند
ایکاش به جای مسلمان ها، ارمنیها یا زرتشتی ها، یا بی دینها و غیره، جمعیت اصلی کشور را تشکیل میداند! تصور کنید در آن صورت ایران چه شرایطی داشت…!؟. زیرا به عنوان نمونه، در کشور هزار دین و هزار مذهب هندوستان، هرگز چنین تجاوز و بی رحمی و خودکامگی مانند رژیم اسلامی دیده نمی شود.
در آن حالت شما با جمعیت کمتر از یک درصدی ایرانیان غیر مسلمان برخورد میکردید و می دیدید که سطح فرهنگ، خواسته ها، منش و رفتار این عده به هیچ روی شبیه مسلما نهای مقلد و خردباخته نیست و آنها از بقیه افراد جامعه متمایزترند.
ملتها، گرفتار مذاهب دروغین
به هر جهت آنچه روشن است؛ ادیان و مذاهب دروغی بیش نیستند! ولی اسلام از پوچ ترین و خطرناکترین آنها ست که ذهن پیروانش را به اسارت گرفته و کنترل میکند!. خرافات و خردباختگی که بسیاری از مردم ایران گرفتار آنند.حیرت آور است که پیروان اسلام به اقدامات واپسگرایانه اسلامی که ذات این دین است، بعضا اعتراضهای پراکنده و غیر منسجمی میکنند!.
۱۳۹۶ شهریور ۹, پنجشنبه
۱۳۹۶ شهریور ۵, یکشنبه
به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم پولهایِ زیادی که هر روز در ضریحهایِ مطهر ریخته میشوند تا آرزوهایی بر آورده شوند!! بهبودی بیماری!! یافتن شغلی!! باز شدن بختی!! آیا تا به حال آماری هم از نتیجه گرفتن داده شده است؟ که این امام زادگان مهربان و بهشتی در ازایِ دریافت این همه پول چقدر آرزوها را اجابت کرده اند؟ اوضاع مملکت ما بهترین گواه است!!
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم
پولهایِ زیادی که هر روز در ضریحهایِ مطهر ریخته میشوند تا آرزوهایی بر آورده شوند!!
بهبودی بیماری!!
یافتن شغلی!!
باز شدن بختی!!
آیا تا به حال آماری هم از نتیجه گرفتن داده شده است؟
که این امام زادگان مهربان و بهشتی در ازایِ دریافت این همه پول چقدر آرزوها را اجابت کرده اند؟
اوضاع مملکت ما بهترین گواه است!!
کجا این سرانجام بد داشتیم
پولهایِ زیادی که هر روز در ضریحهایِ مطهر ریخته میشوند تا آرزوهایی بر آورده شوند!!
بهبودی بیماری!!
یافتن شغلی!!
باز شدن بختی!!
آیا تا به حال آماری هم از نتیجه گرفتن داده شده است؟
که این امام زادگان مهربان و بهشتی در ازایِ دریافت این همه پول چقدر آرزوها را اجابت کرده اند؟
اوضاع مملکت ما بهترین گواه است!!
۱۳۹۶ شهریور ۴, شنبه
اسلام نقطه تاریک جهان بشریت ...!
معلم به شاگردانش درس تاریخ می داد،
به مبحث "دوران طلایی و اوج شکوفایی اسلام" رسیدند
معلم از تمدن باشکوه اسلامی حرف می زد از هنرمندان و صنعتگران و شاعران و دانشمندان اسلامی می گفت...
شاگردی دستش را بلند کرد و گفت : آقا اجازه ؟
این تمدنی که آن را اوج شکوفایی اسلام می دانید در زمان کدام حکومت شکل گرفت ؟
معلم پاسخ داد : در زمان حکومت عباسیان !
شاگرد دوباره می پرسد : آقا معلم مگر این حکومت عباسیان نبود که می گفتید با امامان اختلاف داشتند و آنها را یک به یک می کشتند و قوانین اسلام را اجرا نمی کردند ؟
چطور افتخارات این حکومت را به پای اسلام مینویسند ؟
معلم سکوت کرد.
همه خیره به دهان معلم شدند...
شاگرد ادامه داد : آقا معلم ، همه دانشمندان و صنعتگران و هنرمندان و شاعرانی که نام بردید اکثریتشان ایرانی هستند.... و مابقی هم غیر عرب هستند...!
چرا دستاورد بزرگان ایران زمین را به نام اسلام سند میزنید ؟
ایرانی ها همیشه در طول تاریخ در معماری و ادب و فرهنگ و غیره سرآمد بودند....
آیا شما علم اینشتین را به یهودیت و شعر شکسپیر را هم به مسیحیت مرتبط میکنید ؟
اگر این شکوفایی به اسلام مرتبط است چرا عربستان که زادگاه اسلام است، از آن سهمی نداشت؟
پس از حمله_اعراب_به_ایران در زمان خلفا تا دو قرن ،
کشوری به نام ایران از روی نقشه دنیا ناپدید شد.
بسیاری از بناها ، کتابخانه ها و شهرهای ایران در جریان این حملات نابود شدند. و تلاش شد بزرگان ایران زمین را دست پرورده مکتب اسلام بنامند.
اینگونه بود که ادعا می کنند بوعلی سینا و زکریا رازی و... عرب بوده اند...
به مبحث "دوران طلایی و اوج شکوفایی اسلام" رسیدند
معلم از تمدن باشکوه اسلامی حرف می زد از هنرمندان و صنعتگران و شاعران و دانشمندان اسلامی می گفت...
شاگردی دستش را بلند کرد و گفت : آقا اجازه ؟
این تمدنی که آن را اوج شکوفایی اسلام می دانید در زمان کدام حکومت شکل گرفت ؟
معلم پاسخ داد : در زمان حکومت عباسیان !
شاگرد دوباره می پرسد : آقا معلم مگر این حکومت عباسیان نبود که می گفتید با امامان اختلاف داشتند و آنها را یک به یک می کشتند و قوانین اسلام را اجرا نمی کردند ؟
چطور افتخارات این حکومت را به پای اسلام مینویسند ؟
معلم سکوت کرد.
همه خیره به دهان معلم شدند...
شاگرد ادامه داد : آقا معلم ، همه دانشمندان و صنعتگران و هنرمندان و شاعرانی که نام بردید اکثریتشان ایرانی هستند.... و مابقی هم غیر عرب هستند...!
چرا دستاورد بزرگان ایران زمین را به نام اسلام سند میزنید ؟
ایرانی ها همیشه در طول تاریخ در معماری و ادب و فرهنگ و غیره سرآمد بودند....
آیا شما علم اینشتین را به یهودیت و شعر شکسپیر را هم به مسیحیت مرتبط میکنید ؟
اگر این شکوفایی به اسلام مرتبط است چرا عربستان که زادگاه اسلام است، از آن سهمی نداشت؟
پس از حمله_اعراب_به_ایران در زمان خلفا تا دو قرن ،
کشوری به نام ایران از روی نقشه دنیا ناپدید شد.
بسیاری از بناها ، کتابخانه ها و شهرهای ایران در جریان این حملات نابود شدند. و تلاش شد بزرگان ایران زمین را دست پرورده مکتب اسلام بنامند.
اینگونه بود که ادعا می کنند بوعلی سینا و زکریا رازی و... عرب بوده اند...
۱۳۹۶ مرداد ۲۶, پنجشنبه
سکس محمد با خاله اش، خوله بنت حکیم و نازل شدن آیات قرآن باب میل جنسی او (!)
در اثبات شهوتران بودن محمد ابن عبدالله همین بس که او ادعا نمود عقد او با زن فرزندخواندهاش، زینب بنت جحش در آسمانها و توسط الله با شهادت جبرئیل بسته شد.
وی شخصی پدوفیل بود که برای رسیدن به سکس از هیچ جنایتی فروگذاری ننمود، تجاوز او به صفیه، زن 17 سالهی یهودی در شبی که شوهرش را زیر شکنجه کشته بود نمونهی بارزی از جنون شهوترانی این مرد است.
در اینجا به موضوعی میپردازیم که کمتر از آن سخن گفته شده است، اینکه او از قول خدایش به زنان اجازه داد تا جسم خود را به وی ببخشند؛ البته این نوع ازدواج یعنی اینکه زنی بگوید من خود را به تو بخشیدم خاص محمد بود و محمد اگر میگفت قبول دارم میتوانست با او سکس داشته باشد.
در اینجا موردی کمتر شنیده شده وجود دارد و آن هم سکس محمد با خالهاش میباشد، او در این زمینه مانند همیشه الله را به خدمت میگیرد:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامرأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا (1) خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب/50)
ای پیامبر! ما براى تو آن همسرانى را كه مهرشان را داده اى حلال كرديم و کسانی (زنان و دختران کافری) را كه الله از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده و دختران عمويت و دختران عمههايت و دختران دايى تو و دختران خالههايت كه با تو مهاجرت كردهاند و زن مؤمنى كه خود را به پيامبر ببخشد در صورتى كه پيامبر بخواهد او را به زنى گيرد (1) ويژه توست نه ديگر مؤمنان؛ ما نيك میدانيم كه در مورد زنانشان و زنان و دختران کافری که در جنگ بدست می آورند چه بر آنان مقرر كرده ايم تا براى تو مشكلى پيش نيايد و الله همواره آمرزنده مهربان است. (!!!!!!!)
تعداد همسران رسمی وی زیاد بود و او میبایست بین آنان عدالت برقرار نماید، از سوی دیگر او برخی از زنانش را مانند عایشه که دختری کم سن و سال بود بیشتر از بقیه دوست میداشت، این بود که باز الله را به خدمت گرفت:
تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا (احزاب/51)
(نوبت سکس با) هر كدام از زنها را كه مىخواهى به تاخير بینداز و هر كدام را كه مىخواهى پيش خود (برای سکس) جاى ده و ایرادی بر تو نيست هر یک را كه رها نمودی (دوباره پیش خود) برگردانی، اين نزديكتر است براى اينكه چشمهایشان روشن شود و دلتنگ نشوند و همهی آنان به آنچه به ایشان داده اى خشنود شوند و الله آنچه در دلهایتان است را میداند و الله همیشه داناى شکیباست.
او مخیر بود که هر کدام از زنانش را که زیاد دوست ندارد رها سازد و نزد زنی برود که او را بیشتر دوست دارد:
گفته میشود اولین زنی که جسم خود را بدین گونه به محمد هدیه نمود "خوله بنت حکیم" بود، او همسر عثمان بن مظعون، از مسلمانان اولیه بود، اسلام بر خلاف یهودیان ازدواج با خاله را جایز نمیداند اما خود او هنگامیکه خالهاش، خوله بنت حکیم، خود را به او بخشید با وی سکس نمود، مردم در آن زمان میگفتند که رسول الله با خالهاش ازدواج نمود؛ این زن بارها نزد محمد رفته از شوهرش به او شکایت کرده بود که همسرم روزها روزه است و شبها به شب زنده داری میپردازد. (!!!)
بخاری حدیثی را در تفسیر آیهی 51 سورهی احزاب بیان مینماید که اولین زنی که خود را به محمد بخشید خوله بنت حکیم بود:
كانت خوله بنت حكيم مِن اللائی وهبن انفسهن للنبی (ص) فقالت عائشه اما تستحی المراه ان تهب نفسها للرجل، فلما نزلت ترجی من تشاء منهن... قلت يا رسول الله، ما ارى ربک الا يسارع فی هواک.
(صحیح بخاری/ کتاب النکاح/ باب هل للمراه ان تهب نفسها لاحد/ حدیث شماره 4823).
خوله بنت حکیم از زنانی بود که جسم خودش را به پیامبر بخشید، پس عایشه گفت زن از اینکه جسم خودش را به مردی ببخشد خجالت میکشید پس آیهی ترجی من تشاء منهن... نازل شد گفتم: ای فرستادهی الله، نمیبینم خواستهات را مگر اینکه پروردگارت بر برآوردنش شتابان باشد (میبینم که پروردگارت در برآوردن خواستههایت شتابان است)!
یا این حدیث:
عائشه قالت: كنت اغار على اللاتی وهبن انفسهن لرسول الله (ص) واقول اتهب المراه نفسها فلما انزل الله تعالى ترجی من تشاء منهن وتووی الیک مَن تشاء و من ابتغيت ممن عزلت فلا جناح عليك قلت ما أرى ربك إلا يسارع في هواک
(صحیح بخاری/حدیث شماره 4510)
نکتهی جالبی که در این حدیث وجود دارد تشری است که عایشه به محمد میزند آنجا که میگوید:
"ما ارى ربک الا يسارع فی هواک" میبینم که پروردگارت در برآوردن خواستههایت شتابان است. (!!)
مفهوم این جمله آنچنان متواتر است که کسی نمیتواند آن را رد نماید، البته در برخی دیگر از منابع با لفظ "ما ارى ربک الا يسارع فی هواک" آمده است که همان معنی را دارد.
حدثنا محمد ابن جعفر، قال حدثنا شعبه و حجاج قال حدثنی شعبه قال سمعت عطاء الخراسانی يحدث عن سعيد ابن المسيب ان خوله بنت حكيم السلميه و هی احدى خالات النبی (ص) سالت النبی (ص) عن المراه تحتلم، فقال رسول الله (ص) لتغتسل، و بعد هذا ياتون و يقولون ان النبی (ص) تزوج من خالته.
(مسند احمد ابن حنبل/جلد 6/صفحه 409، حدیث شماره 27354).
سخن گفت به ما محمد ابن جعفر، گفت سخن گفت به ما شعبه و حجاج گفت شنیدم که عطاء خراسانی سخن میگوید از سعید ابن المسیب که خوله دختر حکیم السلیمه کسی که یکی از خالههای پیامبر بود از پیامبر دربارهی (حکم) زنی که در خواب محتلم شود پرسید، پس فرستادهی الله گفت: باید غسل کند، پس از آن مردم میآمدند و میگفتند که پیامبر با خالهاش ازدواج نمود.
قرطبی در تفسیرش از قول زمخشری تعداد 4 نفر از زنانی که جسم خویش را جهت سکس به محمد بخشیدند نام میبرد که عبارتند از:
1- "میمونه بنت الحارث".
2- "زینب بنت خزیمه" ام المساکین الانصاریه.
3- ام شریک بنت جابر.
4 خوله بنت حکیم
الموهبات اربع: ميمونه بنت الحارث و زينب بنت خزيمه ام المساكين الانصاريه و ام شريک بنت جابر و خوله بنت حكيم (تفسیر آیه 51 سوره احزاب قرطبی)
==============================================================
==============================================================
(1)
اصل کلمه نکاح به معنی سکس و نزدیکی جنسی است:
۱۳۹۶ مرداد ۲۴, سهشنبه
وقتی به خاطر نعمتها (!) یی که (تصور میکنی) خدا (!) بهت داده شکرش رو بجا میاری ، لطف کن و از طرف کسانی هم که به مرگ دردناک و غیرقابل تصوری از گرسنگی جون میدند هم ازش تشکر کن ... :( خدایی که اون انتخاب می کنه کی تغذیه بشه و کی نه ... 😠 فقط در ذهن ِ ناتوان از درک ِ واقعیات ِ یک انسان ِ بیگانه با تفکر ساخته میشه ...!
۱۳۹۶ مرداد ۱۵, یکشنبه
"منطق اسلامی" و "آزادی بیان" در زمان محمد رسولولولالالا !
(قصص الله ٬جلد ۱ ٬ صفحه ۸۲)
رسول الله (ص) بر زنی که آتش در تنور روشن کرده بود و نان می پخت گذشتند ٬ این زن طفلی داشت که پهلوی خود نشانیده بود.
همین که چشمش به آن حضرت افتاد عرض کرد : یا رسول الله شنیده ام شما فرموده اید :
« الله مهربانتر است به بنده خود تا مادر نسبت یه فرزند خود »
آیا راست است ؟
فرمودند : بلی.
زن عرض کرد : مادر طفل خود را در این تنور نمی اندازد، الله چگونه بنده خود
را به جهنم می برد ؟! ... !!!!!!!!
و محمد که میدانست آن زن شیطان است به یارانش دستور داد تا زن را درون تنور بسوزانند!!!.
۱۳۹۶ مرداد ۱۱, چهارشنبه
۱۳۹۶ مرداد ۶, جمعه
فلسفه ی الله و کعبه ...!
کعبه چیست؟
کعبه که در زمان جاهلیت و پیش از اسلام جایگاه بیش از چهارصد بت اقوام مختلف تازیان (عربها) به شمارمیرفت در میان این اقوام و برای سرپرستی ان به قیمت یک خیک می (پوست بزپرشده از شراب) خرید و فروش می شد. در این بتخانه چهار بت به نام های الله (حجر الاسود) – لات – منات (هبل) و عزا از همه بزرگتر و ارزشمند تر بودند
در واقع از کلمه اله ساخته شده است.در دوران محمد به هر یک از بتها یک اله میگفتند و به خدایان کوچک زمینی بهه میگفتند و وقتی کلمه ال به آن اضافه کنیم چنین می شود ال اله.و در عربی وقتی چنین حالتی پیش آید الف از بین می رود و روی ل تشدید قرار میگیرد.معنی لغوی الله یعنی تنها بت.
الله اکبر یعنی چه ؟
الله اکبر به معنی الله بزرگتر است در روز بارها به زبان مسلمانان جاری می شود ولی از خود نمی پرسند که الله از چه چیز بزرگتر است واین جمله در قیاس با چه ساخته شده است. اگر مقصود بیان بزرگی الله است باید گفته می شد الله کبیر.
اما مطلب دیگر این است که کلمه الله نه در تورات به کار رفته و نه در انجیل و اگر منظور محمد از الله یک موجود غیبی بوده از همان نامی استفاده میکرد که استفاده شده بود. الله رنگی تیره داشت و از بقیه بتها بزرگتر بود .به همین خاطر به آن حجرالاسود به معنی سنگ سیاه هم میگفتند و به دلیل بزرگی آن نسبت به سایر بتهای دیگر لقب اکبر هم به آن میدادند
الله برای قبیله ی قریش بود و پدر محمد یعنی عبدالله (نوکر الله) از کسانی بود که جز الله هیچ بت دیگری را نمی پرستید و نیز او سرایدار کعبه نیز بود و بنی هاشم هم یکی از فقیرترین تیره های قریش به شمار می رفت. اما پدر عبدالله یعنی عبدالمطلب (پدربزرگ محمد) الله را نمی پرستید و بت ساختگی دیگری به نام مطلب را می پرستید و به همین دلیل خود را عبدالمطلب نامید .
از اینجا معلوم میشود که محمد و خانواده اش نسل در نسل بت پرست بودند و روی بت ها تعصب خاصی داشتند. پس از چیره شدن محمد برمکه، پس از گریختن وی به مدینه، او پیمانی با ابوسفیان که فرمانروای بزرگ مکه بود می بندد و بجز چهار بت بزرگ دیگر بتها را از میان بر می دارد و الله را برتر از بقیه بتها میخواند و علنا شعار الله اکبر میدهد..
این کار موجب خشم مردم مکه شده و او را وامی دارند تا در برابر بتهای دیگر و برای اینکه نشان دهد دیگر بت ها نیز گرامی هستند سجده نماید. اما محمد برای اینکه این سجده خود را توجیه کند آیه ای می سراید به نام آیه غرانیق. متن این آیه چنین است:
افرایتم اللات و عزی تلک الغرانیق العلی و شفاعتهن ترتجی
ایا لات و عزی را دیدید؟ ..لات و عزا بزرگند و همانا شفاعت آنها پذیرفته شده است.
در واقع در این آیه گفته که لات وعزا هم مانند الله بزرگند و میتوانید آنها را پرستش کنید. اما محمد بعدا با خود کمی فکر میکند و به این اشتباه خود که باعث از دست دادن اعتبار خود می شود پی می برد و در حدیثی میگوید که این آیه را شیطان بر زبانم جاری کرده بود و دستور میدهد تا این آیه را حذف کنند .
دوستانی که باور این مطالب برایشان دشوار است میتوانند به تفسیر طبری (جلد 7 صفحه 1770 چاپ 1344 تهران) و نیز در تفسیر شریف لاهیجی (جلد 3 ،صفحه 1و2 چاپ علمی 1340) مراجعه کنند..
بی شک این بزرگی الله بوده که محمد را برای دلجویی و از میان رفتن تفرقه مجبور به سجده در برابر بتهای بزرگ دیگر نموده که در تفسیر طبری و تفسیر شریف لاهیجی چنین آمده:
برای دلجویی از اعراب، محمد به ستایش و سجده لات و عزا پرداخت و اعراب هم ازاو خشنود شدند و سجده کردند. در قرآن نیز آیه های ۷۳ و ۷۴ سوره الاسراء نمودار این جریان هستند و الله باز به کمک محمد می اید و می گوید که ابلیس بر تو حاکم شده بود که چنین کاری کردی !!.
البته محمد در نوشته هایش بارها گفته که فقط در مقابل الله سجده کنید و مشرک نباشید ولي حالا خودش چرا در مقابل بت هاي ديگر سجده كرد جاي تعجب است ! (مشرکان کسانی بودند که علاوه بر سجده کردن جلوی الله ، جلوی لات و منات و عزا هم سجده میکردند و این کار آنها خشم محمد را بر می انگیخت)
اما حتما نام 14 معصوم را شنیده اید
معصوم به کسی میگویند که نه گناه میکند و نه اشتباهی مرتکب میشود. محمد نیز یکی از این معصومین است. سوال من این است که چطور کسی که شیطان تا حدی بر او حاکم می شود که بر او آیه نازل میکند میتواند معصوم باشد؟ تا حدی که هم خودش و هم الله این مسئله را باز گو میکنند
آیه های 52 و 53 سوره حج و نیز آیه های 73 و 74 سوره الاسراء چنین میگویند:
*سوره حچ آیه 52: "وما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته فینسخ الله ما یلقی الش"
در پناه خرد
کعبه که در زمان جاهلیت و پیش از اسلام جایگاه بیش از چهارصد بت اقوام مختلف تازیان (عربها) به شمارمیرفت در میان این اقوام و برای سرپرستی ان به قیمت یک خیک می (پوست بزپرشده از شراب) خرید و فروش می شد. در این بتخانه چهار بت به نام های الله (حجر الاسود) – لات – منات (هبل) و عزا از همه بزرگتر و ارزشمند تر بودند
در واقع از کلمه اله ساخته شده است.در دوران محمد به هر یک از بتها یک اله میگفتند و به خدایان کوچک زمینی بهه میگفتند و وقتی کلمه ال به آن اضافه کنیم چنین می شود ال اله.و در عربی وقتی چنین حالتی پیش آید الف از بین می رود و روی ل تشدید قرار میگیرد.معنی لغوی الله یعنی تنها بت.
الله اکبر یعنی چه ؟
الله اکبر به معنی الله بزرگتر است در روز بارها به زبان مسلمانان جاری می شود ولی از خود نمی پرسند که الله از چه چیز بزرگتر است واین جمله در قیاس با چه ساخته شده است. اگر مقصود بیان بزرگی الله است باید گفته می شد الله کبیر.
اما مطلب دیگر این است که کلمه الله نه در تورات به کار رفته و نه در انجیل و اگر منظور محمد از الله یک موجود غیبی بوده از همان نامی استفاده میکرد که استفاده شده بود. الله رنگی تیره داشت و از بقیه بتها بزرگتر بود .به همین خاطر به آن حجرالاسود به معنی سنگ سیاه هم میگفتند و به دلیل بزرگی آن نسبت به سایر بتهای دیگر لقب اکبر هم به آن میدادند
الله برای قبیله ی قریش بود و پدر محمد یعنی عبدالله (نوکر الله) از کسانی بود که جز الله هیچ بت دیگری را نمی پرستید و نیز او سرایدار کعبه نیز بود و بنی هاشم هم یکی از فقیرترین تیره های قریش به شمار می رفت. اما پدر عبدالله یعنی عبدالمطلب (پدربزرگ محمد) الله را نمی پرستید و بت ساختگی دیگری به نام مطلب را می پرستید و به همین دلیل خود را عبدالمطلب نامید .
از اینجا معلوم میشود که محمد و خانواده اش نسل در نسل بت پرست بودند و روی بت ها تعصب خاصی داشتند. پس از چیره شدن محمد برمکه، پس از گریختن وی به مدینه، او پیمانی با ابوسفیان که فرمانروای بزرگ مکه بود می بندد و بجز چهار بت بزرگ دیگر بتها را از میان بر می دارد و الله را برتر از بقیه بتها میخواند و علنا شعار الله اکبر میدهد..
این کار موجب خشم مردم مکه شده و او را وامی دارند تا در برابر بتهای دیگر و برای اینکه نشان دهد دیگر بت ها نیز گرامی هستند سجده نماید. اما محمد برای اینکه این سجده خود را توجیه کند آیه ای می سراید به نام آیه غرانیق. متن این آیه چنین است:
افرایتم اللات و عزی تلک الغرانیق العلی و شفاعتهن ترتجی
ایا لات و عزی را دیدید؟ ..لات و عزا بزرگند و همانا شفاعت آنها پذیرفته شده است.
در واقع در این آیه گفته که لات وعزا هم مانند الله بزرگند و میتوانید آنها را پرستش کنید. اما محمد بعدا با خود کمی فکر میکند و به این اشتباه خود که باعث از دست دادن اعتبار خود می شود پی می برد و در حدیثی میگوید که این آیه را شیطان بر زبانم جاری کرده بود و دستور میدهد تا این آیه را حذف کنند .
دوستانی که باور این مطالب برایشان دشوار است میتوانند به تفسیر طبری (جلد 7 صفحه 1770 چاپ 1344 تهران) و نیز در تفسیر شریف لاهیجی (جلد 3 ،صفحه 1و2 چاپ علمی 1340) مراجعه کنند..
بی شک این بزرگی الله بوده که محمد را برای دلجویی و از میان رفتن تفرقه مجبور به سجده در برابر بتهای بزرگ دیگر نموده که در تفسیر طبری و تفسیر شریف لاهیجی چنین آمده:
برای دلجویی از اعراب، محمد به ستایش و سجده لات و عزا پرداخت و اعراب هم ازاو خشنود شدند و سجده کردند. در قرآن نیز آیه های ۷۳ و ۷۴ سوره الاسراء نمودار این جریان هستند و الله باز به کمک محمد می اید و می گوید که ابلیس بر تو حاکم شده بود که چنین کاری کردی !!.
البته محمد در نوشته هایش بارها گفته که فقط در مقابل الله سجده کنید و مشرک نباشید ولي حالا خودش چرا در مقابل بت هاي ديگر سجده كرد جاي تعجب است ! (مشرکان کسانی بودند که علاوه بر سجده کردن جلوی الله ، جلوی لات و منات و عزا هم سجده میکردند و این کار آنها خشم محمد را بر می انگیخت)
اما حتما نام 14 معصوم را شنیده اید
معصوم به کسی میگویند که نه گناه میکند و نه اشتباهی مرتکب میشود. محمد نیز یکی از این معصومین است. سوال من این است که چطور کسی که شیطان تا حدی بر او حاکم می شود که بر او آیه نازل میکند میتواند معصوم باشد؟ تا حدی که هم خودش و هم الله این مسئله را باز گو میکنند
آیه های 52 و 53 سوره حج و نیز آیه های 73 و 74 سوره الاسراء چنین میگویند:
*سوره حچ آیه 52: "وما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته فینسخ الله ما یلقی الش"
در پناه خرد
۱۳۹۶ تیر ۲۵, یکشنبه
بررسي خرافات قراني! : فرمان دادن و تجسد باد ...!
سوره انبيا آيه 81
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ.
و تند باد را مسخر سليمان کرديم که به امر او در آن سرزمين که برکتش داده بوديم حرکت مي کرد و ما بر هر چيزي آگاهيم.
سوره سبا آيه 12
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ.
و باد را مسخر سليمان کرديم بامدادان يک ماهه راه مي رفت و شبانگاه يک ماهه راه و چشمه مس را برايش جاري ساختيم و گروهي از ديوها به فرمان پروردگارش برايش کار مي کردند و هر که از آنان سر از فرمان ما مي پيچيد به او عذاب آتش سوزان را مي چشانيديم.
سوره ص آيه 36
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاء حَيْثُ أَصَابَ.
پس باد را رام او کرديم که به نرمي هر جا که آهنگ مي کرد ، به فرمان او، مي رفت.
باد که از جابجائي توده هاي هواي سرد و گرم پديد مي آيد، در قرآن به شکلي انساني تجسد مي يابد، قرآن ميگويد باد مسخر سليمان گشته بود، يعني به فرمان سليمان ميوزيد و حرکت ميکرد. همچنين سرعت باد بطور بسيار جالبي در اين آيات الهي مطرح شده است، باد ميتواند راه يک ماهه را يک شبه طي کند، و الله کم هوش مصافت را با زمان ميسنجد، و حتي نميگويد منظور از يک ماه راه، با پاي پياده است يا با شتر يا اسب.
اين ماجرا نيز من را به ياد علاءالدين و چراغ جادو و غول چراغش مي اندازد، گويا الله يک سشوار بزرگ ملکوتي را به دست گرفته است و با فرمان سليمان آنرا خاموش و روشن ميکند
براي شناخت از خرافه سليمان و اجنه اي كه در خدمت او بودند و مرگ سليمان و افسانه مرگ سليمان كه بر عصاي خويش تكيه كرده بوده و باخبر شدن اجنه از مرگ سليمان پس از انكه موريانه ها عصاي سليمان را ته ميخورند و پيكر بي جان سليمان بر زمين ميافتد كه فقط به كارتون شباهت دارد و چرا جسد سليمان مانند تمام ادميان دچار تعفن و فروپاشي قرار نگرفته هم بفكر نويسنده محترم قران نرسيده را از لينك زير دنبال كنيد:
http://article.tebyan.net/173…/زمانی-که-اجنه-قابل-رؤیت-بودند ...
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ.
و تند باد را مسخر سليمان کرديم که به امر او در آن سرزمين که برکتش داده بوديم حرکت مي کرد و ما بر هر چيزي آگاهيم.
سوره سبا آيه 12
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ.
و باد را مسخر سليمان کرديم بامدادان يک ماهه راه مي رفت و شبانگاه يک ماهه راه و چشمه مس را برايش جاري ساختيم و گروهي از ديوها به فرمان پروردگارش برايش کار مي کردند و هر که از آنان سر از فرمان ما مي پيچيد به او عذاب آتش سوزان را مي چشانيديم.
سوره ص آيه 36
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاء حَيْثُ أَصَابَ.
پس باد را رام او کرديم که به نرمي هر جا که آهنگ مي کرد ، به فرمان او، مي رفت.
باد که از جابجائي توده هاي هواي سرد و گرم پديد مي آيد، در قرآن به شکلي انساني تجسد مي يابد، قرآن ميگويد باد مسخر سليمان گشته بود، يعني به فرمان سليمان ميوزيد و حرکت ميکرد. همچنين سرعت باد بطور بسيار جالبي در اين آيات الهي مطرح شده است، باد ميتواند راه يک ماهه را يک شبه طي کند، و الله کم هوش مصافت را با زمان ميسنجد، و حتي نميگويد منظور از يک ماه راه، با پاي پياده است يا با شتر يا اسب.
اين ماجرا نيز من را به ياد علاءالدين و چراغ جادو و غول چراغش مي اندازد، گويا الله يک سشوار بزرگ ملکوتي را به دست گرفته است و با فرمان سليمان آنرا خاموش و روشن ميکند
براي شناخت از خرافه سليمان و اجنه اي كه در خدمت او بودند و مرگ سليمان و افسانه مرگ سليمان كه بر عصاي خويش تكيه كرده بوده و باخبر شدن اجنه از مرگ سليمان پس از انكه موريانه ها عصاي سليمان را ته ميخورند و پيكر بي جان سليمان بر زمين ميافتد كه فقط به كارتون شباهت دارد و چرا جسد سليمان مانند تمام ادميان دچار تعفن و فروپاشي قرار نگرفته هم بفكر نويسنده محترم قران نرسيده را از لينك زير دنبال كنيد:
http://article.tebyan.net/173…/زمانی-که-اجنه-قابل-رؤیت-بودند ...
۱۳۹۶ تیر ۲۳, جمعه
بررسي خرافات قراني : صحبت کردن مورچه ها و هد هد ...!!
سوره نمل آیات 18 تا 23
وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ؛ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ؛ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ؛ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ؛ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ؛ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ؛ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ.
سپاهيان سليمان از جن و آدمی و پرنده گرد آمدند و آنها به صف می رفتند؛ تا به وادی مورچگان رسيدند مورچه ای گفت : ای مورچگان ، به لانه های خود برويد تا سليمان و لشکريانش شما را بی خبر در هم نکوبند؛ سليمان از سخن او لبخند زد و گفت : ای پروردگار من ، مرا وادار تا سپاس ، نعمت تو را که بر من و پدر و مادر من ارزانی داشته ای به جای آورم و کارهای شايسته ای کنم که تو خشنود شوی ، و مرا به رحمت خود در شمار بندگان شايسته ات در آور؛ در ميان مرغان جست و جو کرد و گفت : چرا هدهد را نمی بينم ، آيا از غايب شدگان است؟؛ به سخت ترين وجهی عذابش می کنم يا سرش را می برم ، مگر آنکه برای من دليلی روشن بياورد؛ درنگش به درازا نکشيد بيامد و گفت : به چيزی دست يافته ام که تو دست نيافته بودی و از سبا برايت خبری درست آورده ام؛ زنی را يافته ام که بر آنها پادشاهی می کند از هر نعمتی برخوردار است و، تختی بزرگ دارد.
این آیات مرا یاد کارتون معروف سیندرلا می اندازد که در آن موشها و گنجشکها و سگ و گربه با یکدیگر حرف میزنند و به خانم سیندرلا کمک میکنند و برایش لباس میدوزند و اورا یاری میکنند. البته حتی در این داستان زیبا نیز موشها نمیتوانند با سیندرلا صحبت کنند بلکه با ایما و اشاره منظور خودشان را به سیندرلا میفهمانند، در این داستان قرآنی نیز که مثل سایر داستانهای سامی در آن توحش و بربریت موج میزند و پیامبر خدا به دلیل غیبت هد هد میخواهد سر او را ببرد، حیوانات بایکدیگر حرف میزنند، و البته سلیمان نیز زبان آنها را درک میکرده است.
من حتی وقتی کودک بودم نیز ماجرای سیندرلا را که در کارتونی به تصویر کشیده شده بود باور نمیکردم و به خوبی میدانستم که حیوانات حرف نمیزنند و آنقدر از هوشیاری برخوردار نیستند که بتوانند اینگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، چه برسد که بتوانند با انسانها رابطه گفتاری برقرار کنند، اما ممکن است سایر کودکان واقعا این ماجرا را باور کرده باشند. و به نظر من مسلمانانی که این ماجراهای قرآن را باور میکنند واقعا کودکانه و بچه گانه فکر میکنند، برای همین است که حزب اللهی ها معتقدند مردم صغیر هستند، و فلسفه ولایت فقیه بر صغارت (کودکی) و نفهم بودن مردمی بنا نهاده شده است که این نابخردانه ها را قبول کرده و خود را مسلمان مینامند، و البته چندان ناشایست نیست که قبول کنیم، این مردم صغیر واقعا نیاز به ولی و سرپرست دارند، همچنان که کودکی که ماجرای سیندرلا را باور میکند نیازمند به ولی است، چون میزان شعورش به قدری نیست که برای خود تصمیم بگیرد پس زنده باد ولایت فقیه برای انسانهای کم هوش صغیر.
گویا سلیمان از طرف الله تنها به منطق الطیر «زبان مرغان» آگاهی یافته بود، و سلیمان از درک گفتمانهای سایر جانوران عاجز بوده است، به همین دلیل بسیاری از مفسرین دانشمند اسلامی از جمله علامه طباطباعی این دانشمند و فیلسوف بزرگ برای رفع این تناقض که چرا سلیمان که تنها زبان ماکیان میدانسته است، زبانه مورچه را نیز فهمیده است، اشاره کرده اند که آن مورچه که حضرت سلیمان با وی صحبت کرده است احتمالا مورچه بالدار بوده است، و مورچه های بالدار نیز جزو پرندگان به حساب می آیند پس حضرت سلیمان زبان آنها را نیز درک میکرده است، حضرت علامه بعداً در المیزان اشاره میکنند که گویا (!) جانورشناسان معتقدند مغز پرندگان و جانوران آنقدر پیشرفته نیست که بتوانند با یکدیگر صحبت بکنند و یا اینقدر پیچیده فکر بکنند، لذا احتمالاً خداوند متعال به پرندگان در دوران سلیمان این قدرت فکر کردن را داده بود است و بعداً از آنها گرفته است. البته علامه هیچ کدام از اینها را از خود نساخته است بلکه از دیگر بزرگان (!) دینی نقل قول میکنند. ماجرای صحبت کردن هد هد و خبرچینی او نیز همانند خبرچینی شیلا، کلاغ سندباد است در کارتون زیبای سندباد و علی بابا.
اینکه حیوانات و پرندگان روزگاری باهوش بوده اند و اکنون خنگ گشته اند و تمامی این توجیهات مسخره برای پوشاندن این خرافات قرآن و مخالفت با این واقعیت که شانه به سر و مورچه و این جانوران نمیوانند با یکدیگر اینگونه رابطه برقرار کنند و اساساً آنقدر باهوش نیستند که اسم کسی را بدانند و خبر چینی کنند، آنچنان که هد هد برای سلیمان کرده است، به راستی اینگونه توجیه کردن ها و یاوه گویی ها علامه را در حد یک کمدین و طنز پرداز بی استعداد پایین می آورد. معلوم نیست چرا پوپک (هدهد) با این همه شعور، ذکاوت و فرزانگی هنوز در جنگل زندگی میکند و هنوز تاریخدان و فیلسوفی از جامعه مرغان در نیامده است.
اما از همه اینها گذشته خوی وحشی گری و خشونت اسلامی حتی در این داستان نیز دیده میشود، سلیمان میخواهد سر هد هد بیچاره را ببرد و اورا بکشد! و البته در ادامه داستان سلیمان به هد هد میگوید برو و به آن زن بگو که اسلام بیاورد، و الا اورا نابود خواهیم کرد. و گویا چنان نیز میکند، اینهم البته از عدالت و آزادمنشی و عمق جوانمردی پیغمبران این مشعلهای آسمانی است که زمین را به آتش کشیدند، یا حرف مرا قبول کن، یا تو را خواهم کشت...
وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ؛ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ؛ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ؛ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ؛ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ؛ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ؛ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ.
سپاهيان سليمان از جن و آدمی و پرنده گرد آمدند و آنها به صف می رفتند؛ تا به وادی مورچگان رسيدند مورچه ای گفت : ای مورچگان ، به لانه های خود برويد تا سليمان و لشکريانش شما را بی خبر در هم نکوبند؛ سليمان از سخن او لبخند زد و گفت : ای پروردگار من ، مرا وادار تا سپاس ، نعمت تو را که بر من و پدر و مادر من ارزانی داشته ای به جای آورم و کارهای شايسته ای کنم که تو خشنود شوی ، و مرا به رحمت خود در شمار بندگان شايسته ات در آور؛ در ميان مرغان جست و جو کرد و گفت : چرا هدهد را نمی بينم ، آيا از غايب شدگان است؟؛ به سخت ترين وجهی عذابش می کنم يا سرش را می برم ، مگر آنکه برای من دليلی روشن بياورد؛ درنگش به درازا نکشيد بيامد و گفت : به چيزی دست يافته ام که تو دست نيافته بودی و از سبا برايت خبری درست آورده ام؛ زنی را يافته ام که بر آنها پادشاهی می کند از هر نعمتی برخوردار است و، تختی بزرگ دارد.
این آیات مرا یاد کارتون معروف سیندرلا می اندازد که در آن موشها و گنجشکها و سگ و گربه با یکدیگر حرف میزنند و به خانم سیندرلا کمک میکنند و برایش لباس میدوزند و اورا یاری میکنند. البته حتی در این داستان زیبا نیز موشها نمیتوانند با سیندرلا صحبت کنند بلکه با ایما و اشاره منظور خودشان را به سیندرلا میفهمانند، در این داستان قرآنی نیز که مثل سایر داستانهای سامی در آن توحش و بربریت موج میزند و پیامبر خدا به دلیل غیبت هد هد میخواهد سر او را ببرد، حیوانات بایکدیگر حرف میزنند، و البته سلیمان نیز زبان آنها را درک میکرده است.
من حتی وقتی کودک بودم نیز ماجرای سیندرلا را که در کارتونی به تصویر کشیده شده بود باور نمیکردم و به خوبی میدانستم که حیوانات حرف نمیزنند و آنقدر از هوشیاری برخوردار نیستند که بتوانند اینگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، چه برسد که بتوانند با انسانها رابطه گفتاری برقرار کنند، اما ممکن است سایر کودکان واقعا این ماجرا را باور کرده باشند. و به نظر من مسلمانانی که این ماجراهای قرآن را باور میکنند واقعا کودکانه و بچه گانه فکر میکنند، برای همین است که حزب اللهی ها معتقدند مردم صغیر هستند، و فلسفه ولایت فقیه بر صغارت (کودکی) و نفهم بودن مردمی بنا نهاده شده است که این نابخردانه ها را قبول کرده و خود را مسلمان مینامند، و البته چندان ناشایست نیست که قبول کنیم، این مردم صغیر واقعا نیاز به ولی و سرپرست دارند، همچنان که کودکی که ماجرای سیندرلا را باور میکند نیازمند به ولی است، چون میزان شعورش به قدری نیست که برای خود تصمیم بگیرد پس زنده باد ولایت فقیه برای انسانهای کم هوش صغیر.
گویا سلیمان از طرف الله تنها به منطق الطیر «زبان مرغان» آگاهی یافته بود، و سلیمان از درک گفتمانهای سایر جانوران عاجز بوده است، به همین دلیل بسیاری از مفسرین دانشمند اسلامی از جمله علامه طباطباعی این دانشمند و فیلسوف بزرگ برای رفع این تناقض که چرا سلیمان که تنها زبان ماکیان میدانسته است، زبانه مورچه را نیز فهمیده است، اشاره کرده اند که آن مورچه که حضرت سلیمان با وی صحبت کرده است احتمالا مورچه بالدار بوده است، و مورچه های بالدار نیز جزو پرندگان به حساب می آیند پس حضرت سلیمان زبان آنها را نیز درک میکرده است، حضرت علامه بعداً در المیزان اشاره میکنند که گویا (!) جانورشناسان معتقدند مغز پرندگان و جانوران آنقدر پیشرفته نیست که بتوانند با یکدیگر صحبت بکنند و یا اینقدر پیچیده فکر بکنند، لذا احتمالاً خداوند متعال به پرندگان در دوران سلیمان این قدرت فکر کردن را داده بود است و بعداً از آنها گرفته است. البته علامه هیچ کدام از اینها را از خود نساخته است بلکه از دیگر بزرگان (!) دینی نقل قول میکنند. ماجرای صحبت کردن هد هد و خبرچینی او نیز همانند خبرچینی شیلا، کلاغ سندباد است در کارتون زیبای سندباد و علی بابا.
اینکه حیوانات و پرندگان روزگاری باهوش بوده اند و اکنون خنگ گشته اند و تمامی این توجیهات مسخره برای پوشاندن این خرافات قرآن و مخالفت با این واقعیت که شانه به سر و مورچه و این جانوران نمیوانند با یکدیگر اینگونه رابطه برقرار کنند و اساساً آنقدر باهوش نیستند که اسم کسی را بدانند و خبر چینی کنند، آنچنان که هد هد برای سلیمان کرده است، به راستی اینگونه توجیه کردن ها و یاوه گویی ها علامه را در حد یک کمدین و طنز پرداز بی استعداد پایین می آورد. معلوم نیست چرا پوپک (هدهد) با این همه شعور، ذکاوت و فرزانگی هنوز در جنگل زندگی میکند و هنوز تاریخدان و فیلسوفی از جامعه مرغان در نیامده است.
اما از همه اینها گذشته خوی وحشی گری و خشونت اسلامی حتی در این داستان نیز دیده میشود، سلیمان میخواهد سر هد هد بیچاره را ببرد و اورا بکشد! و البته در ادامه داستان سلیمان به هد هد میگوید برو و به آن زن بگو که اسلام بیاورد، و الا اورا نابود خواهیم کرد. و گویا چنان نیز میکند، اینهم البته از عدالت و آزادمنشی و عمق جوانمردی پیغمبران این مشعلهای آسمانی است که زمین را به آتش کشیدند، یا حرف مرا قبول کن، یا تو را خواهم کشت...
۱۳۹۶ تیر ۲۲, پنجشنبه
بررسي خرافات قراني! وجود موجودات پنهانی به نام " جن " ...!!
سوره حجر آیه 27
وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ.
و جن را پيش از آن ، از آتش سوزنده بی دود آفريده بوديم.
جن یکی از خرافات شاخص قرآن است، حتی در قرآن سوره ای به نام جن نیز وجود دارد، مردمان باستانی چون علت بسیاری از چیزها را نمیدانستند، همواره خود را محصور بین موجودات ناپیدا و گم میدیدند و گمان میکردند اتفاقهائی که می افتد معلول فعالیتهای این موجودات نامرئی است. جن از موجودات خرافی محلی جامعه محمد بوده است. واژه جن به معنی مخفی است، مشتقات و کلمات همخانواده جن نیز در عربی به همین معنی دلالت دارند، مثلا جنان و جنین هردو در بدن پنهان هستند.
دکتر شجاء الدین شفا، در مورد جن در کتاب تولدی دیگرمینویسند.
«قرآن از موجودات ناپیدای دیگری به نام جن نیز سخن میگوید که شبیه آدمیان آفریده شده اند، ولی بخلاف خود آنها که آدمها را میبینند، آدمها به دیدن آنها، جز در موارد خاص، قادر نیستند. در قرآن اهمیت خاصی به «اجنه: داده شده، بطوریکه 48 آیه به آنان اختصاص یافته است، ولی در دو کتاب توحیدی دیگر، تورات و انجیل سخنی از جن به میان نیامده است.
اعتقاد به جن، اعتقادی است که از اسطوره های بابلی به معتقدات اعراب عصر جاهلیت و از آنجا به قرآن و به معتقدات اسلامی راه یافته است. در اساطیر بابلی اوتوکوها (اجنه) موجوداتی ناپیدا بودند که از آتش آفریده شده بودند و به دو گروه خوب و بد تقسیم میشدند که هردوی آنها ارتباط تنگاتنگی با آدمیان داشتند. اجنه خوب اختصاصا «شدو» نامیده میشدند حامی و نگهبان مردمان در برابر خطرات روزمره زندگی و در عین حال خطرات ناشناخته دیگری بودند که آدمیان بر آنها آگاه نبودند ولی جنیان از این خطرات خبر داشتند. این اجنته در سفر و در حضر و حتی در کوچه و بازار آدمیان را بی آنکه دیده شوند، همراهی میکردند و در هنگام جنگ آنها را از تیر دشمن محفوظ میداشتند. در مقابل، اجنه بدکه «ادیمو» خوانده می شدند پیوسته در پی آزار آدمیان بودند و برای آنها انواع بیماری های گوناگون همراه می آوردند یا آنها به جنایت تشویق میکردند و گله هایشان را از میان میبردند و خانواده ها را به جدائی میکشاندند. این گروه از اجنه شرور بر خلاف سایر جنیان ازدواج نمیکردند و فرزندانی به بار نمی آوردند. انواع هفتگانه ای از آنها که در کوهستان مغرب زاده شده بودند عادتا در ویرانه ها یا در زیر زمین میزیستند و آدمیان میتوانستند آنها را از پاهای سم دارشان بشناسند و برای دفع شرشان از کاهنان و جادوگران کمک گیرند. در عوض جنهای خوب نه تنها میان خودشان ازدواج میکردند، بلکه میتوانستند با آدمیان نیز در آمیزند.
در قرآن این عقیده بابلی و عربی دوران جاهلیت، که مشابه آنرا به اشکال مختلف در افسانه های اساطیری یونانی، ژرمنیو اسلاو و فینیقی و آشوری نیز میتوان یافت، به صورت یک واقعیت آسمانی ارائه شده است: «اجنه را پیش از آدمیان آفریدیم تا مارا پرستش کنند (ذاریات، 56)، و آنها را از آتش سوزان خلق کردیم (الرحمن، 15- حجر 27)، کسانی بین اجنه و خداوند نسبت خویشاوندی قائل شدند (ذاریات، 57) و کسانی نیز اجنه را شرکای خدا دانستند (انعام، 100)، و ا لبته این هردو دسته دروغ میگویند (صافات، 158)، چون محمد برای دعوت به خدا قیام کرد طایفه جنیان بر او ازدحام آوردند(جن، 19) گروهی از اجنه آیات قرآن را شنیدند و با تعجب گفتند که این کتاب مارا به راه هدایت میبرد و لاجرم دیگر به خدای واجد شرک نخواهیم ورزید (جن، 1 و 2)، اینها اسلام آوردند و البته اگر در راه راست پایدار بمانند خداوند به آنها آب گوارا نصیب خواهد کرد (جن، 16)، اما بعضی دیگر از آنها کافر ماندند و هیزم کش جهنم شدند (جن، 14 و 15) و ما آنها را به عذابی بسیار الیم معذب میسازیم (جن 17) و به آنان میگوئیم شما نیز جزو آن گروهی از اجنه و آدمیان شوید که پیش از شما به آتش دوزخ داخل شدند (اعراف، 38)، در روز محشر به اجنه خطاب شود که ای گروه جنیان، شما از حیث تعداد بر آدمیان فزونی گرفتید، ولی آیا ما برای شما رسولانی از جنس خودتان نفرستادیم که آیات مارا بر شما بخوانند و شمارا از چنین روزی بترسانند؟ (انعام، 130).
به روایت قرآن، در دوران پیش از نزول این کتاب گروهی از اجنه کوشیده بودند خود را به آسمان برسانند تا در آنجا استراق سمع کنند و از اسرار عالم بالا آگاه شوند ولی این جنیان پس از نزول قرآن دریافتند که آسمان شدیداً تحت مراقبت است و اجنه ای که قصد رخنه بدان را داشته باشند هدف تیر شهاب ملائک پاسدار قرار میگیرند (جن، 8 و 99). همچنین به حکایت قرآن، بخشی از سپاهیان سلیمان از اجنه بودند و فرماندهانی از گروه خودشان داشتند (نمل، 17).
ادبیات اسلامی و احادیث و معتقدات عامه جهان مسلمان، با استناد به آیات قرآنی پیوسته نقش مهمی برای جنیان در زندگی روزمره مسلمانان قائل شده اند. طبق روایتی که طبری در «تفسیر کبیر» خود نقل کرده، در هنگام بازگشت محمد از طائف به مکه، گروهی هفت نفری از جنیان در نخلستان «نخله» او را در حال خواندن قرآن دیدند و بقدری تحت تاثر قرار گرفتند که همانوقت خود را به وی نشان دادند و از او اجازه خواستند که بدین اسلام در آیند. محمد پس از مسلمان شدن آنان مامورشان کرد که جنیان دیگر را نیز به اسلام دعوت کنند. اجنه به تعهد خود وفا کردند و بعدها در مدینه به دیدار او رفتند و خبر دادند که همه قبیله آنها اسلام آورده اند و طبق درخواست آنان، اندکی بعد افراد قبیله در محلی در بیابان نزدیک مدینه گرد آمدند تا پیامبر برای آنها آیاتی از قرآن را قرائت کند. این محل از آن ببعد وادی اجنه نام گرفته است (طبری: تفسیر کبیر، جلد دوم، فصل هفتاد و پنجم).
مولفین اسلامی به کرات از ازدواج اجنه با زنان مسلمان روایت کرده و کسانی از افراد سرشناس را زاده مشترک اجنه و آدمیان دانسته اند. ابن خلکان یتفصیل از کسی یاد میکند که برادر شیری یکی از اجنه بوده است (وفیات الاعیان، جلد سوم، ص 76)، ذهبی هوشمندی فراوان چندین دانشمند را که نام میبرد ناشی از این میداند که یکی از اجدادشان جن بوده است (تذکره الحفاظ، جلد دوم، ص 149). دمیری بحث مفصلی در این دارد که آیا میباید اجنه ای را که در نماز جمعه شرکت میکنند در آمار نماز گذاران منظور داشت یا باید آنها را مجزا کرد؟ (کتاب الحیوان جلد اول، ص 265) و محمد باقر مجلسی از امام جعفر صادق روایت میکند که طایفه کرد جنیانی هستند که خداوند آنانرا بصورت آدمیان در آورده است (حلیه المتقین فصل چهاردهم).
محدث معروف قرن هشتم هجری، ابن عبداله الشبلی در کتاب «فی احکام جن» در 112 فصل چند هزار حدیث در ارتباط با اجنه گرد آوری کرده است که از جمله آنها حدیثهای مربوط به سگهایی است که در اصل جن هستند، و کسانی که با دست چپ کار میکنند یا مینویسند و اجنه در آنها رخنه کرده اند، و جن هائی که بطور نامشروع با زنان مقاربت میکنند، و جنیانی که زنان را از شوهرانشان میربایند، و اجنه ای که وقوع جنگ بدر را به پیغمبر خبردادند و جنهای فقیه که فتوا صادر میکنند، و احادیث مربوط بدینکه آیا پیش از اسلام جنی به پیغمبری طایفه اجنه مبعوث شده بود؟
در میان فقهای مسلمان غالباً این پرسش مورد بحث قرار گرفته است که اگر اجنه از آتش آفریده شده اند که ماهیت مادی دارد چطور خودشان دارای جسم نیستند و چگونه میتوانند در آتش دوزخ بسوزند؟ علامه مطهری کوشیده است تا پاسخ قابل قبولی برای این پرسش بیابد:»اما درباره اینکه جن چون از آتش آفریده شده که جسم است چرا خودش جسم نیست، امروزه علما رسیده اند به اینکه ما فقط یکنوع جسم نداریم که جسم سه بعدی باشد، بلکه امکان دارد اجسامی با ابعادی بیشتر یا کمتر در کراتی آتشین وجود داشته باشند.» تولدی دیگر – اسطوره آفرینش – صفحه 7
در کتب شیعه ماجراهای گوناگونی در مورد اجنه آورده شده است. همانطور که در قرآن آمده است پیامبران برای اجنه نیز ارسال شده اند، اما شیعیان معتقدند تمامی اجنه مسلمان شیعه هستند! چون در ماجرای غدیر خم در محل حضور داشته اند. اما روایاتی نیز آمده است مبنی بر اینکه امام علی با لشکر جنیان جنگیده است! همچنین ماجرای بسیار مضحکی در مورد جعفر جنی، شخصی که در روز عاشورا با لشکر جنیان به کمک امام حسین آمد تا به او کمک کند و به امام حسین گفت اجازه بده تا با لشکر جنیان در لحظه ای تمام یزیدیان را نابود سازم، و امام حسین این را قبول نمیکند.
گروهی اصرار میورزند که جن دیده اند، به این افراد پیشنهاد میکنم اگر یک یا دوبار جن دیده اند که هیچ، اما اگر زیاد جن میبینند حتماً با یک روانپزشک مراجعه کنند و در صدد رفع بیماری خود بر آیند، این موضوع درخور توجه است که افرادی در غرب یافت میشوند که ادعا میکنند خون آشام (Vampire) دیده اند، ولی هیچ غربی ای تابحال جن ندیده است. همانگونه که هیچ شرقی ای تابحال ادعا نکرده است که خون آشام دیده است، زیرا این خرافات، خرافات منطقه ای و بومی هستند و در جوامعی وجود خیالی دارند و در سایر جوامع ندارند ...
۱۳۹۶ تیر ۲۱, چهارشنبه
داستانهاي باورنكردني قرآن ... !!
در قرآن بعضي داستانها بگونهاي آمدهاند كه ساختگي بودنِ خود را
آشكار ميكنند. در اينجا به چند نمونه از اين داستانها اشاره ميكنم:
1 .داستان بوزينه شدن عدهاي از يهوديان
در آياتي از قرآن آمده است كه عدهاي از يهوديان (اصحاب السبت ) در روز شنبه مرتكب نافرماني شدند و خداوند هم آنان را تبديل به بوزينه كرد، تا عبرتي براي ديگران شود. آيات 65 و 66 سورة بقره به اين ماجرا اشاره ميكنند:
كساني از شما [يهوديان] را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز (سرپيچي ) كردند نيك شناختيد، پس ايشان را گفتيم: بوزينگاني طرد شده باشيد؛ و ما آن [عقوبت] را براي حاضران و [نسلهاي] پس از آن، عبرتي، و براي پرهيزكاران پندي قرار داديم
در آيات 166-163 سورة اعراف نيز به اين موضوع اشاره شده است. از متن اين آيات معلوم نميشود كه آن يهوديان بختبرگشته در روز شنبه مرتكب چه گناهي شده بودند، ولي تقريباً همة مفسران شيعه و سني با استناد به رواياتي از پيامبر و امامان، گناه آنها را ماهيگيري در روز شنبه دانستهاند و گفتهاند كه آنها با روشي خاص در روز شنبه ماهي گرفته و حكم الهي را مورد تمسخر قرار داده بودند (بنا به رواياتي، ماهيگيري در روز شنبه براي يهوديان حرام شده بود). در اينجا دو سئوال پيش ميآيد:
.1_1 اگر چنين است، پس چرا خداوند در طول تاريخ، اين همه جنايتكاران، ستمگران و متجاوزان به جان و مال و ناموسِ مردم بيگناه را تبديل به بوزينه نكرده (و نميكند) تا عبرتي براي ظالمان و جنايتكارانِ ديگر شود؟ آيا عدهاي يهودي (حتي با اين فرض) كه عالمانه و عامدانه و به قصد تمسخر احكام الهي در روز شنبه ماهي گرفته و خوردهاند بايد به بوزينه تبديل شوند تا ديگران متوجه شوند كه در روز شنبه نبايد ماهي خورد و احكام الهي را نبايد به تمسخر گرفت، آنگاه پادشاهان و فرمانروايان ديكتاتور و مستبد، و جلادان و جنايتكاران و متجاوزان به حقوق مردم _ كه چهرة تاريخ بشر را سياه كردهاند _ از چنين مجازاتي مصون بمانند؟
2-1.اگر اين داستانها ساختگي نيستند، چرا خداوند در روزگار ما هيچ گناهكاري را تبديل به بوزينه نميكند تا عبرتي براي ديگران شود؟ لازم به ذكر است كه در اين آيات، سخن از «مسخ باطنيِ » گناهكاران نيست، يعني نميتوان گفت كه منظور اصليِ آيات مورد بحث، تبديل شدنِ باطنِ گناهكاران به بوزينه است. زيرا چنين مسخي به دليل اينكه در نظر مردم قابل رؤيت و تشخيص نيست، نميتواند موجب عبرت كسي شود.
2. داستان اصحاب فيل
اين داستان بگونهاي ناقص در سورة فيل آمده است:
مگر نديدي كه پروردگارت با [سپاه ] فيل سواران چه كرد؟ آيا نيرنگشان را بر باد نداد؟ و بر سر آنها دسته دسته پرندگاني فرستاد، كه بر سر آنان سنگهايي از گِل سفت ميافكندند، و [سرانجام، خدا] آنان را مانند كاهِ جويده شده گردانيد (سورة فيل: آيات 5-1)
در همة تفاسير قرآن داستان بدين گونه نقل شده است كه حدود چهل سال پيش از بعثت محمد، پادشاه حبشه سپاه عظيمي را كه مجهز به فيلهاي جنگي بود (به فرماندهي ابرهه ) براي نابود كردن كعبه (خانة خدا) به سوي مكه فرستاد. وقتي سپاه ابرهه به نزديكي مكه رسيد، خداوند به پرندگان دستور داد تا هر يك سنگي به منقار گرفته و بر سر سپاه ابرهه بريزند. ناگهان ميليونها پرنده بالاي سر سربازان ابرهه ظاهر شد و سنگها بر سر سربازان ريخت و بدينوسيله همة آنها زير سنگبارانِ پرندگان نابود شدند. بدين طريق خداوند خانة خود را از ويران شدن نجات داد. در اينجا نيز دو سئوال پيش ميآيد:
1 -2. خانة كعبه در آن زمان (پيش از بعثت) يك بتكدة مركزي بود كه بتهاي بزرگ قبائل معروف عرب در آن قرار داشت. به عبارت ديگر، كعبه در عمل مركز شرك و خانة بتها بود، نه خانة خدا . چگونه است كه خدا وقتي خانهاش تبديل به بتكده ميشود، هيچ عكسالعملي نشان نميدهد، ولي وقتي ميخواهند آن را خراب كنند، چنين خشمگين ميشود؟ آيا خداي محمد نسبت به در و ديوار و سنگ و چوبِ ساختمان كعبه حساس بود، ولي برايش اهميتي نداشت كه اين خانه مركز كفر و شرك و فساد شده است، براي همين با آنكه قرنها از بتخانه شدنِ خانهاش ميگذشت سكوت كرد اما وقتي خواستند آن را خراب كنند، ديگر طاقت نياورد؟
2 -2. در طول تاريخ، پادشاهان و سلاطين ديكتاتور و متجاوز هزاران بار براي گسترش قلمرو خود به شهرها و کشورها حمله كردند و جنگهاي خونين و وحشتناك به راه انداختند، و صدها ميليون انسان بيگناه را از دم تيغ گذراندند و به زنان و دختران تجاوز كردند و همه جا را به آتش كشيدند و مرتكب جناياتي شدند كه شنيدن آن پشت آدمي را ميلرزاند. چرا خدای محمد در چنين مواقعي با متجاوزان و جنياتكارانِ ديگر چنين برخوردي نميكند؟ آيا ريخته شدن خون ميليونها انسان پير و جوان، و مورد تجاوز قرار گرفتن زنان و دختران پاك و بي گناه برايش مهم نيست؟
از اينها گذشته مطابق منابع تاريخيِ خود مسلمانان، پس از مرگ پيامبر و در دوران خلفاي بنياميه و بنيعباس خانه كعبه چندين بار به دست حاكمان و يا شورشيان تخريب و تاكنون چندين بار نيز در اثر سيل و زلزله و حوادث طبيعي ديگر فرو ريخته و دوباره بازسازي شده است. در اين موارد چه ميتوان گفت؟ چرا خداوند همان بلايي را كه بر سر سپاه ابرهه آورد بر سر آنها كه با منجنيق خانه كعبه را هدف قرار داده و ويران كردند، نياورد؟ پرسش در مورد حوادث طبيعي كه موجب تخريب كعبه شدند، جدّيتر است: آيا خداوند خانه خودش را به دست خودش خراب ميكند؟
3. داستان طوفان نوح
داستان نوح در آيات 48-25 سورة هود و آيات متفرقه در سورههاي ديگر آمده است. اين پيامبرالهي در گوشهاي از زمين پهناور خدا ادعاي نبوت ميكند و به مدت نهصد و پنجاه سال به تلاش خود براي هدايت مردم ادامه ميدهد (آية 14سورةعنكبوت)، اما پس از اين همه سال فقط عدة قليلي از مردم به او ايمان ميآورند (آية 40 سورة هود ). آنگاه خداوند به او خبر ميدهد كه ديگر جز همان عدة قليلي كه پيش از اين ايمان آوردهاند، كسي به تو ايمان نخواهد آورد، پس با كمك مومنان يك كشتي بزرگ بساز و همراه با آنها سوار بر آن شو و از هر نوع حيواني يك جفت با خود به درون كشتي ببر (سورة هود. آيات 40-36). هنگامي كه طوفان و سيل عظيم ميآيد، نوح و يارانش سوار كشتي شده و نجات مييابند، ولي بقية مردم همگي غرق ميشوند. چند سئوال:
1 -3. چرا نوح بايد از هر نوع حيوان، يك جفت نر و ماده با خود به درون كشتي ببرد؟ تنها توجيهي كه ميتوان براي اين كار داد اين است كه قرار بر اين بود طوفان و سيل سراسر عالم را گرفته و همة آدميان و جانوران را نابود كند. آنگاه براي اينكه نسل جانوران منقرض نشود، از هر نوع يك جفت نر و ماده ميبايستي نجات مييافتند تا پس از آن بتوانند دوباره توليد مثل كرده و تكثير يابند (و البته همه مفسران بزرگ نيز با استناد به روايات پيامبر و امامان همين را گفتهاند ). اما چرا عذاب الهي بايد بگونهاي نازل شود كه سراسر عالم را فرا گيرد و شامل حيوانات بيگناهي كه سوار كشتي نشدهاند و نيز انسانهاي ديگر در سراسر جهان شود؟ حيوانات و انسانهاي ديگر چه گناهي كردهاند؟
2 -3.نوح چگونه توانسته است صدها هزار گونه از حيوانات در سراسر جهان را جمعآوري كند؟ اين تعداد از حيوانات چگونه در كشتي جاي گرفته و در كنار هم ماندهاند تا طوفان و سيل فروكش كند؟
3-3. هدف اصلي از نزول چنين عذابي چه بود و نتيجة آن چه شد؟ كفر و فساد دوباره (و خيلي زود) به ميان مردم بازگشت!
نزول عذاب الهي بر سر مردمي كه به پيامبران ايمان نياوردهاند، داستاني است كه بارها در قرآن تكرار شده است (قوم لوط، عاد، ثمود، نوح، صالح و …)، اما معلوم نيست كه اصولاً چگونه ميتوان بين اين ماجراها از يك طرف، و علم و حكمت و رحمت خدا از طرف ديگر سازگاري برقرار كرد و اگر اين داستانها واقعيت دارند، چرا در دنياي كنوني نظير آنها اتفاق نميافتد؟
4. داستان يوسف
آيات 32-30 سورة يوسف، يكي از بخشهاي حيرتانگيز داستان اين پيامبر را بيان ميكنند:
و [دستهاي از] زنان در شهر گفتند: زن عزيزِ از غلام خود كام خواسته و سخت خاطر خواه او شده است. به راستي ما او را در گمراهي آشكاري ميبينم. پس چون [همسر عزيز ] از مكرشان اطلاع يافت، نزد آنان فرستاد و محفلي برايشان آماده ساخت و به هر يك از آنان [ميوه و] كاردي داد و [به يوسف] گفت: برآنان درآي. پس چون زنان او را ديدند، وي را بس شگفت يافتند و [از شدت هيجان و مات زدگي] دستهاي خود را بريدند و گفتند: منزه است خدا، اين بشر نيست، اين جز فرشتهاي بزرگوار نيست، [زليخا ] گفت: اين همان است كه دربارهاش مرا سرزنش ميكرديد، من از او كام خواستم…
مطابق اين آيات (و بنا به رواياتي كه در تفسير آنها آمدهاست) زيبايي يوسف آنقدر خيرهكننده و حيرتانگيز بوده ك ه وقتي زنان براي اولين بار او را (در اين صحنه) ديدند، مست و از خود بيخود شدند، بگونهاي كه متوجه نشدند كه به جاي بريدن ميوه در حال بريدن دستهاي خودشان هستند!؟ آشكار است كه اين مدعاي مبالغهآميز مخصوص داستانها و افسانههاي رايج در ميان عوام است. يوسف (بنا به فرض) سالها در دربار پادشاه مصر به عنوان غلام و يا فرزندخواندة پادشاه (عزيز مصر) زندگي ميكرده و بنابراين در اين مدت صدها بار در كوچه و خيابان و بازار و همينطور در دربار پادشاه رفت و آمد كرده است و هزاران نفر از مرد و زن و پير و جوان (خصوصاً زنان دربار و اطرافيان زليخا ) بارها او را ديدهاند. در اينجا دو نكتة سئوالبرانگيز وجود دارد:
1-4.اگر يوسف چنان زيبايي افسانهاي و خيرهكننده و شگفتانگيزي داشت (كه گمان ميرفت فرشتهاي آسماني است) در اين صورت مدتها پيش از اين حادثه، آوازة زيبايي عجيب و سحرانگيزِ او در شهر ميپيچيد و همه (خصوصاً زنان!) او را ميشناختند. در حالي كه مطابق آيات فوق، زنان مصر تا آن زمان يوسف را نديده بودند. آيا همين، داستان را مشكوك نميكند؟
2-4. اگر زيبايي يوسف اينقدر سحرانگيز و مستكننده بود، در اين صورت وجود او در شهر، بلاي جان زنان ميشد! تصور كنيد اگر يوسف با آن زيبايي در كوچه و بازار رفت و آمد كند، چه اتفاقات وحشتناكي براي زناني كه او را ميبينند رخ ميدهد! بدون شك خطر مرگ آنها را تهديد ميكند!
1 .داستان بوزينه شدن عدهاي از يهوديان
در آياتي از قرآن آمده است كه عدهاي از يهوديان (اصحاب السبت ) در روز شنبه مرتكب نافرماني شدند و خداوند هم آنان را تبديل به بوزينه كرد، تا عبرتي براي ديگران شود. آيات 65 و 66 سورة بقره به اين ماجرا اشاره ميكنند:
كساني از شما [يهوديان] را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز (سرپيچي ) كردند نيك شناختيد، پس ايشان را گفتيم: بوزينگاني طرد شده باشيد؛ و ما آن [عقوبت] را براي حاضران و [نسلهاي] پس از آن، عبرتي، و براي پرهيزكاران پندي قرار داديم
در آيات 166-163 سورة اعراف نيز به اين موضوع اشاره شده است. از متن اين آيات معلوم نميشود كه آن يهوديان بختبرگشته در روز شنبه مرتكب چه گناهي شده بودند، ولي تقريباً همة مفسران شيعه و سني با استناد به رواياتي از پيامبر و امامان، گناه آنها را ماهيگيري در روز شنبه دانستهاند و گفتهاند كه آنها با روشي خاص در روز شنبه ماهي گرفته و حكم الهي را مورد تمسخر قرار داده بودند (بنا به رواياتي، ماهيگيري در روز شنبه براي يهوديان حرام شده بود). در اينجا دو سئوال پيش ميآيد:
.1_1 اگر چنين است، پس چرا خداوند در طول تاريخ، اين همه جنايتكاران، ستمگران و متجاوزان به جان و مال و ناموسِ مردم بيگناه را تبديل به بوزينه نكرده (و نميكند) تا عبرتي براي ظالمان و جنايتكارانِ ديگر شود؟ آيا عدهاي يهودي (حتي با اين فرض) كه عالمانه و عامدانه و به قصد تمسخر احكام الهي در روز شنبه ماهي گرفته و خوردهاند بايد به بوزينه تبديل شوند تا ديگران متوجه شوند كه در روز شنبه نبايد ماهي خورد و احكام الهي را نبايد به تمسخر گرفت، آنگاه پادشاهان و فرمانروايان ديكتاتور و مستبد، و جلادان و جنايتكاران و متجاوزان به حقوق مردم _ كه چهرة تاريخ بشر را سياه كردهاند _ از چنين مجازاتي مصون بمانند؟
2-1.اگر اين داستانها ساختگي نيستند، چرا خداوند در روزگار ما هيچ گناهكاري را تبديل به بوزينه نميكند تا عبرتي براي ديگران شود؟ لازم به ذكر است كه در اين آيات، سخن از «مسخ باطنيِ » گناهكاران نيست، يعني نميتوان گفت كه منظور اصليِ آيات مورد بحث، تبديل شدنِ باطنِ گناهكاران به بوزينه است. زيرا چنين مسخي به دليل اينكه در نظر مردم قابل رؤيت و تشخيص نيست، نميتواند موجب عبرت كسي شود.
2. داستان اصحاب فيل
اين داستان بگونهاي ناقص در سورة فيل آمده است:
مگر نديدي كه پروردگارت با [سپاه ] فيل سواران چه كرد؟ آيا نيرنگشان را بر باد نداد؟ و بر سر آنها دسته دسته پرندگاني فرستاد، كه بر سر آنان سنگهايي از گِل سفت ميافكندند، و [سرانجام، خدا] آنان را مانند كاهِ جويده شده گردانيد (سورة فيل: آيات 5-1)
در همة تفاسير قرآن داستان بدين گونه نقل شده است كه حدود چهل سال پيش از بعثت محمد، پادشاه حبشه سپاه عظيمي را كه مجهز به فيلهاي جنگي بود (به فرماندهي ابرهه ) براي نابود كردن كعبه (خانة خدا) به سوي مكه فرستاد. وقتي سپاه ابرهه به نزديكي مكه رسيد، خداوند به پرندگان دستور داد تا هر يك سنگي به منقار گرفته و بر سر سپاه ابرهه بريزند. ناگهان ميليونها پرنده بالاي سر سربازان ابرهه ظاهر شد و سنگها بر سر سربازان ريخت و بدينوسيله همة آنها زير سنگبارانِ پرندگان نابود شدند. بدين طريق خداوند خانة خود را از ويران شدن نجات داد. در اينجا نيز دو سئوال پيش ميآيد:
1 -2. خانة كعبه در آن زمان (پيش از بعثت) يك بتكدة مركزي بود كه بتهاي بزرگ قبائل معروف عرب در آن قرار داشت. به عبارت ديگر، كعبه در عمل مركز شرك و خانة بتها بود، نه خانة خدا . چگونه است كه خدا وقتي خانهاش تبديل به بتكده ميشود، هيچ عكسالعملي نشان نميدهد، ولي وقتي ميخواهند آن را خراب كنند، چنين خشمگين ميشود؟ آيا خداي محمد نسبت به در و ديوار و سنگ و چوبِ ساختمان كعبه حساس بود، ولي برايش اهميتي نداشت كه اين خانه مركز كفر و شرك و فساد شده است، براي همين با آنكه قرنها از بتخانه شدنِ خانهاش ميگذشت سكوت كرد اما وقتي خواستند آن را خراب كنند، ديگر طاقت نياورد؟
2 -2. در طول تاريخ، پادشاهان و سلاطين ديكتاتور و متجاوز هزاران بار براي گسترش قلمرو خود به شهرها و کشورها حمله كردند و جنگهاي خونين و وحشتناك به راه انداختند، و صدها ميليون انسان بيگناه را از دم تيغ گذراندند و به زنان و دختران تجاوز كردند و همه جا را به آتش كشيدند و مرتكب جناياتي شدند كه شنيدن آن پشت آدمي را ميلرزاند. چرا خدای محمد در چنين مواقعي با متجاوزان و جنياتكارانِ ديگر چنين برخوردي نميكند؟ آيا ريخته شدن خون ميليونها انسان پير و جوان، و مورد تجاوز قرار گرفتن زنان و دختران پاك و بي گناه برايش مهم نيست؟
از اينها گذشته مطابق منابع تاريخيِ خود مسلمانان، پس از مرگ پيامبر و در دوران خلفاي بنياميه و بنيعباس خانه كعبه چندين بار به دست حاكمان و يا شورشيان تخريب و تاكنون چندين بار نيز در اثر سيل و زلزله و حوادث طبيعي ديگر فرو ريخته و دوباره بازسازي شده است. در اين موارد چه ميتوان گفت؟ چرا خداوند همان بلايي را كه بر سر سپاه ابرهه آورد بر سر آنها كه با منجنيق خانه كعبه را هدف قرار داده و ويران كردند، نياورد؟ پرسش در مورد حوادث طبيعي كه موجب تخريب كعبه شدند، جدّيتر است: آيا خداوند خانه خودش را به دست خودش خراب ميكند؟
3. داستان طوفان نوح
داستان نوح در آيات 48-25 سورة هود و آيات متفرقه در سورههاي ديگر آمده است. اين پيامبرالهي در گوشهاي از زمين پهناور خدا ادعاي نبوت ميكند و به مدت نهصد و پنجاه سال به تلاش خود براي هدايت مردم ادامه ميدهد (آية 14سورةعنكبوت)، اما پس از اين همه سال فقط عدة قليلي از مردم به او ايمان ميآورند (آية 40 سورة هود ). آنگاه خداوند به او خبر ميدهد كه ديگر جز همان عدة قليلي كه پيش از اين ايمان آوردهاند، كسي به تو ايمان نخواهد آورد، پس با كمك مومنان يك كشتي بزرگ بساز و همراه با آنها سوار بر آن شو و از هر نوع حيواني يك جفت با خود به درون كشتي ببر (سورة هود. آيات 40-36). هنگامي كه طوفان و سيل عظيم ميآيد، نوح و يارانش سوار كشتي شده و نجات مييابند، ولي بقية مردم همگي غرق ميشوند. چند سئوال:
1 -3. چرا نوح بايد از هر نوع حيوان، يك جفت نر و ماده با خود به درون كشتي ببرد؟ تنها توجيهي كه ميتوان براي اين كار داد اين است كه قرار بر اين بود طوفان و سيل سراسر عالم را گرفته و همة آدميان و جانوران را نابود كند. آنگاه براي اينكه نسل جانوران منقرض نشود، از هر نوع يك جفت نر و ماده ميبايستي نجات مييافتند تا پس از آن بتوانند دوباره توليد مثل كرده و تكثير يابند (و البته همه مفسران بزرگ نيز با استناد به روايات پيامبر و امامان همين را گفتهاند ). اما چرا عذاب الهي بايد بگونهاي نازل شود كه سراسر عالم را فرا گيرد و شامل حيوانات بيگناهي كه سوار كشتي نشدهاند و نيز انسانهاي ديگر در سراسر جهان شود؟ حيوانات و انسانهاي ديگر چه گناهي كردهاند؟
2 -3.نوح چگونه توانسته است صدها هزار گونه از حيوانات در سراسر جهان را جمعآوري كند؟ اين تعداد از حيوانات چگونه در كشتي جاي گرفته و در كنار هم ماندهاند تا طوفان و سيل فروكش كند؟
3-3. هدف اصلي از نزول چنين عذابي چه بود و نتيجة آن چه شد؟ كفر و فساد دوباره (و خيلي زود) به ميان مردم بازگشت!
نزول عذاب الهي بر سر مردمي كه به پيامبران ايمان نياوردهاند، داستاني است كه بارها در قرآن تكرار شده است (قوم لوط، عاد، ثمود، نوح، صالح و …)، اما معلوم نيست كه اصولاً چگونه ميتوان بين اين ماجراها از يك طرف، و علم و حكمت و رحمت خدا از طرف ديگر سازگاري برقرار كرد و اگر اين داستانها واقعيت دارند، چرا در دنياي كنوني نظير آنها اتفاق نميافتد؟
4. داستان يوسف
آيات 32-30 سورة يوسف، يكي از بخشهاي حيرتانگيز داستان اين پيامبر را بيان ميكنند:
و [دستهاي از] زنان در شهر گفتند: زن عزيزِ از غلام خود كام خواسته و سخت خاطر خواه او شده است. به راستي ما او را در گمراهي آشكاري ميبينم. پس چون [همسر عزيز ] از مكرشان اطلاع يافت، نزد آنان فرستاد و محفلي برايشان آماده ساخت و به هر يك از آنان [ميوه و] كاردي داد و [به يوسف] گفت: برآنان درآي. پس چون زنان او را ديدند، وي را بس شگفت يافتند و [از شدت هيجان و مات زدگي] دستهاي خود را بريدند و گفتند: منزه است خدا، اين بشر نيست، اين جز فرشتهاي بزرگوار نيست، [زليخا ] گفت: اين همان است كه دربارهاش مرا سرزنش ميكرديد، من از او كام خواستم…
مطابق اين آيات (و بنا به رواياتي كه در تفسير آنها آمدهاست) زيبايي يوسف آنقدر خيرهكننده و حيرتانگيز بوده ك ه وقتي زنان براي اولين بار او را (در اين صحنه) ديدند، مست و از خود بيخود شدند، بگونهاي كه متوجه نشدند كه به جاي بريدن ميوه در حال بريدن دستهاي خودشان هستند!؟ آشكار است كه اين مدعاي مبالغهآميز مخصوص داستانها و افسانههاي رايج در ميان عوام است. يوسف (بنا به فرض) سالها در دربار پادشاه مصر به عنوان غلام و يا فرزندخواندة پادشاه (عزيز مصر) زندگي ميكرده و بنابراين در اين مدت صدها بار در كوچه و خيابان و بازار و همينطور در دربار پادشاه رفت و آمد كرده است و هزاران نفر از مرد و زن و پير و جوان (خصوصاً زنان دربار و اطرافيان زليخا ) بارها او را ديدهاند. در اينجا دو نكتة سئوالبرانگيز وجود دارد:
1-4.اگر يوسف چنان زيبايي افسانهاي و خيرهكننده و شگفتانگيزي داشت (كه گمان ميرفت فرشتهاي آسماني است) در اين صورت مدتها پيش از اين حادثه، آوازة زيبايي عجيب و سحرانگيزِ او در شهر ميپيچيد و همه (خصوصاً زنان!) او را ميشناختند. در حالي كه مطابق آيات فوق، زنان مصر تا آن زمان يوسف را نديده بودند. آيا همين، داستان را مشكوك نميكند؟
2-4. اگر زيبايي يوسف اينقدر سحرانگيز و مستكننده بود، در اين صورت وجود او در شهر، بلاي جان زنان ميشد! تصور كنيد اگر يوسف با آن زيبايي در كوچه و بازار رفت و آمد كند، چه اتفاقات وحشتناكي براي زناني كه او را ميبينند رخ ميدهد! بدون شك خطر مرگ آنها را تهديد ميكند!
۱۳۹۶ تیر ۱۹, دوشنبه
فساد در قوه قضائیه: کشف ۱۵ هزار میلیارد تومان «کارچاقکنی» تنها در یک سال .. !
به گزارش مرکز حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه ایران، ۱۵ هزار میلیارد تومان کارچاقکنی تنها در سال ۱۳۹۵ در این قوه کشف شده است.
مرکز حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه ایران در گزارش عملکرد خود در سال ۱۳۹۵ مدعی شده که ۱۵۲ هزار میلیارد ریال موارد تخلف و فساد مالی را در این قوه کشف کردهاست. از میان این میزان تخلف اما ۱۵۰ هزار میلیارد ریال، معادل ۱۵ هزار میلیارد تومان آن تنها به ۳۴۴ مورد کارچاقکنی کلان باز میگردد.
کارچاقکنی در دستگاه قضائی به معنای گرفتن مبالغی خلاف قانون جهت تسهیل در روند رسیدگی به پروندهها است. کارچاقکنها یا همان دلالها با استفاده از نفوذ خود و آشنایی با قضات و دیگر مقامهای قضائی وعده حل مشکلات، تسریع در رسیدگی به پرونده و غیره میدهند.
زمان رسیدگی به پروندههای قضائی در ایران طولانی است. سالانه در این کشور حدود ۱۳ میلیون پرونده در دستگاه قضائی ثبت میشود. طولانیبودن زمان رسیدگی یکی از دلایل رونقگرفتن کارچاقکنی است
۱۵ هزارمیلیارد تومان کارچاقکنی، هفتهزار میلیارد بودجه
قوه قضائیه ایران در سالهای اخیر وعده برخورد با کارچاقکنها را بارها داده است. صادق آملی لاریجانی، رئیس این قوه زمانی در دیدار با نمایندگان استان تهران در مجلس گفته بود که «قوه قضاییه به طور جدی با افراد و خاطیانی که در دستگاه قضایی اهل رشوه و کارچاقکنی باشند هر چند تعداد آنها اندک است برخورد جدی میکند؛ اما بنابر بر مصالح دستگاه قضایی اعلام رسمی نمیکند. با این حال تمام افرادی که با قوه قضاییه سر و کار دارند میدانند که برخورد ما با چنین مسایلی شدیدتر شده است.»
این بار اما برخورد با کارچاقکنهای کلان اعلام رسمی شده است.
۱۵ هزار میلیارد تومان کارچاقکنی در حالی در سال ۱۳۹۵ کشف شده که بودجه کل قوه قضائیه در همان سال هفت هزار میلیارد تومان بودهاست. این میزان کارچاقکنی در ۳۴۴ مورد نشان میدهد که میزان متوسط کارچاقکنی ۴۴ میلیارد تومان به ازای هر مورد بوده.
محسن بهرامی ارض اقدس، یکی از اعضای اتاق بازرگانی در واکنش به این اخبار به روزنامه «شرق» گفته است که «اساساً کارچاقکنی به مفهومی که مستند به گزارش قوه قضائیه است، با این حجم بالا، هیچ معنایی جز گستردهشدن فساد، ناامنشدن اقتصاد، بدبینی و شفافنبودن فضا ندارد.»
به گفته او، تمام نهادها، اعم از دولتی و غیردولتی، خصوصی و عمومی، برای تحقق خواستههایشان به کارچاقکنها مراجعه میکنند.
فساد از انواع دیگر
نیروهای حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه در سال ١٣٩۵ موارد دیگری از فساد و تخلف را نیز کشف کردهاند: هزار و ۲۶۵ مورد «اختلاس از راه قبوض سپرده و مفقودی فیشهای واریزی»، به ارزش ۲۹ و نیم میلیارد تومان؛ ۳۱ مورد اختلاس دیگر به ارزش هفت میلیارد و هفتصد میلیون تومان؛ پنج هزار و ۹۸۸ مورد «جعل اوراق و وثیقه» به ارزش ۱۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان؛ ۶۱۰ مورد «جعل سند» به ارزش ۱۰۶ میلیارد تومان؛ ۱۳۹ مورد «جعل اوراق بهادار» به ارزش ۴۰۰ میلیون تومان؛ ۲۰۶ مورد «اخذ رشوه» به ارزش ۱۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان؛ ۸۲۸ مورد «اخاذی و کلاهبرداری» به ارزش ۱۱ میلیارد و هشتصد میلیون تومان؛ ۸۷ مورد «تضییع حقوق بیتالمال» به ارزش چهار میلیارد و یکصد میلیون تومان؛ و ۷۳۲ مورد «تحصیل مال نامشروع» به ارزش هفت میلیارد و هشتصد میلیون تومان.
قوه قضائیه در ماههای اخیر تحت انتقاد دولت و حامیان آن قرار داشت. رئیس قوه قضائیه و دیگر مقامهای ارشد آن اما انتقاد از قوه قضائیه را به «فتنه» و «نفوذ دشمن» ربط میدهند.
مرکز حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه ایران در گزارش عملکرد خود در سال ۱۳۹۵ مدعی شده که ۱۵۲ هزار میلیارد ریال موارد تخلف و فساد مالی را در این قوه کشف کردهاست. از میان این میزان تخلف اما ۱۵۰ هزار میلیارد ریال، معادل ۱۵ هزار میلیارد تومان آن تنها به ۳۴۴ مورد کارچاقکنی کلان باز میگردد.
کارچاقکنی در دستگاه قضائی به معنای گرفتن مبالغی خلاف قانون جهت تسهیل در روند رسیدگی به پروندهها است. کارچاقکنها یا همان دلالها با استفاده از نفوذ خود و آشنایی با قضات و دیگر مقامهای قضائی وعده حل مشکلات، تسریع در رسیدگی به پرونده و غیره میدهند.
زمان رسیدگی به پروندههای قضائی در ایران طولانی است. سالانه در این کشور حدود ۱۳ میلیون پرونده در دستگاه قضائی ثبت میشود. طولانیبودن زمان رسیدگی یکی از دلایل رونقگرفتن کارچاقکنی است
۱۵ هزارمیلیارد تومان کارچاقکنی، هفتهزار میلیارد بودجه
قوه قضائیه ایران در سالهای اخیر وعده برخورد با کارچاقکنها را بارها داده است. صادق آملی لاریجانی، رئیس این قوه زمانی در دیدار با نمایندگان استان تهران در مجلس گفته بود که «قوه قضاییه به طور جدی با افراد و خاطیانی که در دستگاه قضایی اهل رشوه و کارچاقکنی باشند هر چند تعداد آنها اندک است برخورد جدی میکند؛ اما بنابر بر مصالح دستگاه قضایی اعلام رسمی نمیکند. با این حال تمام افرادی که با قوه قضاییه سر و کار دارند میدانند که برخورد ما با چنین مسایلی شدیدتر شده است.»
این بار اما برخورد با کارچاقکنهای کلان اعلام رسمی شده است.
۱۵ هزار میلیارد تومان کارچاقکنی در حالی در سال ۱۳۹۵ کشف شده که بودجه کل قوه قضائیه در همان سال هفت هزار میلیارد تومان بودهاست. این میزان کارچاقکنی در ۳۴۴ مورد نشان میدهد که میزان متوسط کارچاقکنی ۴۴ میلیارد تومان به ازای هر مورد بوده.
محسن بهرامی ارض اقدس، یکی از اعضای اتاق بازرگانی در واکنش به این اخبار به روزنامه «شرق» گفته است که «اساساً کارچاقکنی به مفهومی که مستند به گزارش قوه قضائیه است، با این حجم بالا، هیچ معنایی جز گستردهشدن فساد، ناامنشدن اقتصاد، بدبینی و شفافنبودن فضا ندارد.»
به گفته او، تمام نهادها، اعم از دولتی و غیردولتی، خصوصی و عمومی، برای تحقق خواستههایشان به کارچاقکنها مراجعه میکنند.
فساد از انواع دیگر
نیروهای حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه در سال ١٣٩۵ موارد دیگری از فساد و تخلف را نیز کشف کردهاند: هزار و ۲۶۵ مورد «اختلاس از راه قبوض سپرده و مفقودی فیشهای واریزی»، به ارزش ۲۹ و نیم میلیارد تومان؛ ۳۱ مورد اختلاس دیگر به ارزش هفت میلیارد و هفتصد میلیون تومان؛ پنج هزار و ۹۸۸ مورد «جعل اوراق و وثیقه» به ارزش ۱۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان؛ ۶۱۰ مورد «جعل سند» به ارزش ۱۰۶ میلیارد تومان؛ ۱۳۹ مورد «جعل اوراق بهادار» به ارزش ۴۰۰ میلیون تومان؛ ۲۰۶ مورد «اخذ رشوه» به ارزش ۱۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان؛ ۸۲۸ مورد «اخاذی و کلاهبرداری» به ارزش ۱۱ میلیارد و هشتصد میلیون تومان؛ ۸۷ مورد «تضییع حقوق بیتالمال» به ارزش چهار میلیارد و یکصد میلیون تومان؛ و ۷۳۲ مورد «تحصیل مال نامشروع» به ارزش هفت میلیارد و هشتصد میلیون تومان.
قوه قضائیه در ماههای اخیر تحت انتقاد دولت و حامیان آن قرار داشت. رئیس قوه قضائیه و دیگر مقامهای ارشد آن اما انتقاد از قوه قضائیه را به «فتنه» و «نفوذ دشمن» ربط میدهند.
۱۳۹۶ تیر ۱۸, یکشنبه
خدایی که به آفریده ی خودش توهین می کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .... !!!! متاسفانه محمد شیاد با تمام باهوشی، توانایی پیش بینی آینده ای که انسانها به سلاح علم و آگاهی و خرد مسلح بشوند رو نداشت ...!!!
🔹سوره توبه آیه ۲۷
.
" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا المُشرِکُونَ نَجَسٌ فلا َیَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرَامَ بَعدَ عَامِهِم هَذَا وَإِن خِفتُم عَیَلهً فَسَوفَ یُغنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ"
.
.
"ای کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند، و از سال بعد، نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بی نوایی می ترسید، الله اگر بخواهد به فضل خویش بی نیازتان خواهد کرد، زیرا الله دانا و حکیم است. "
.
. - سه جمله در این آیه هست که هیچ ربطی به هم ندارند:
.
.
.
.
اول اینکه خطاب الله به نجس بودنِ مخلوق خود است. اللّهی که مخلوق خود را نجس خطاب می کند، به طور قطع، در خدا بودنش تردید باید کرد؛ که قطعا، این نجاست، به نقصِ خلقتِ خود او باز می گردد. چگونه آفریننده ای، آفریده خود را نجس می خواند؟ .
.
#چرا چنین اللّه ی خردی ناقص به مخلوق خود می دهد، تا بعد آنها را نجس و مستحقّ مرگ بداند؟ مگر این جَماعتِ مشرک و نجسِ گفته شده را، الله دیگری خلق کرده است، که الله تازیان آنان را نجس خطاب می کند؟ الله چگونه می تواند آفرینشِ خود را نجس بخواند؟ اگر در این آفریده آدم نام، نجاستی وجود دارد، باید به نقصِ آفرینشِ خودِ آن الله بازگردیم، نه به جان مخلوق آدم نامِ او...
.
.
👈دیگر اینکه، هیچ مخلوقی را، قوَّتی به خِلقت خود نیست، تا به نقصِ خویش در خود، آگاه شود؛ چگونه می شود، به موجودی بدون قُوَّت در اصلاحِ خلقت خود، حکمِ مشرکی، قرائت کرد و آنان را مشرک گفت؟ در صورتی که همین مخلوق تا قبل از آمدن محمد و کتاب او و اسلام، هیچ معنایی از مشرکی نمی دانستند.
اگر جماعت مکّه، از مشرکی و کافری، معنایی در شعور انسانی خود می دانستند، دیگر پدر و مادر و کسان خودِ محمد، جزو این مجموعه مشرکانِ و کافران قرار نمی گرفتند!
.
.
🔸و دیگر اینکه این الله مُدام در کتاب خود سعی دارد خود را دانا و حکیم و بخشنده و مهربان ووو... نشان دهد. درست به مانند کسی که مدام سعی دارد، مدرک تحصیلی خود را، به رخ دیگران بکشد، و به همگان وانمود کند، که من، به پشتوانه این مدرکِ تحصیلی، بر همه شما برتری دارم. و فهم مدرکِ من، اکملِ بر هویّتِ عقلانی شماست!
.
" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا المُشرِکُونَ نَجَسٌ فلا َیَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرَامَ بَعدَ عَامِهِم هَذَا وَإِن خِفتُم عَیَلهً فَسَوفَ یُغنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ"
.
.
"ای کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند، و از سال بعد، نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بی نوایی می ترسید، الله اگر بخواهد به فضل خویش بی نیازتان خواهد کرد، زیرا الله دانا و حکیم است. "
.
. - سه جمله در این آیه هست که هیچ ربطی به هم ندارند:
.
.
.
.
اول اینکه خطاب الله به نجس بودنِ مخلوق خود است. اللّهی که مخلوق خود را نجس خطاب می کند، به طور قطع، در خدا بودنش تردید باید کرد؛ که قطعا، این نجاست، به نقصِ خلقتِ خود او باز می گردد. چگونه آفریننده ای، آفریده خود را نجس می خواند؟ .
.
#چرا چنین اللّه ی خردی ناقص به مخلوق خود می دهد، تا بعد آنها را نجس و مستحقّ مرگ بداند؟ مگر این جَماعتِ مشرک و نجسِ گفته شده را، الله دیگری خلق کرده است، که الله تازیان آنان را نجس خطاب می کند؟ الله چگونه می تواند آفرینشِ خود را نجس بخواند؟ اگر در این آفریده آدم نام، نجاستی وجود دارد، باید به نقصِ آفرینشِ خودِ آن الله بازگردیم، نه به جان مخلوق آدم نامِ او...
.
.
👈دیگر اینکه، هیچ مخلوقی را، قوَّتی به خِلقت خود نیست، تا به نقصِ خویش در خود، آگاه شود؛ چگونه می شود، به موجودی بدون قُوَّت در اصلاحِ خلقت خود، حکمِ مشرکی، قرائت کرد و آنان را مشرک گفت؟ در صورتی که همین مخلوق تا قبل از آمدن محمد و کتاب او و اسلام، هیچ معنایی از مشرکی نمی دانستند.
اگر جماعت مکّه، از مشرکی و کافری، معنایی در شعور انسانی خود می دانستند، دیگر پدر و مادر و کسان خودِ محمد، جزو این مجموعه مشرکانِ و کافران قرار نمی گرفتند!
.
.
🔸و دیگر اینکه این الله مُدام در کتاب خود سعی دارد خود را دانا و حکیم و بخشنده و مهربان ووو... نشان دهد. درست به مانند کسی که مدام سعی دارد، مدرک تحصیلی خود را، به رخ دیگران بکشد، و به همگان وانمود کند، که من، به پشتوانه این مدرکِ تحصیلی، بر همه شما برتری دارم. و فهم مدرکِ من، اکملِ بر هویّتِ عقلانی شماست!
۱۳۹۶ تیر ۹, جمعه
داستانی کوتاهی ازپائولو کوئلیو ... ("از کتاب پدران، فرزندها و نوه ها")
روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری میگذشت تا به چراگاه برسد. گوساله ی بیفکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد.
روز بعد، سگی که از آن جا میگذشت، از همان مسیر که باز شده بود استفاده کرد و از جنگل گذشت مدتی بعد، چوپان گله ای ، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند.
مدتی بعد، انسانها هم از همین راه استفاده کردند می آمدند و میرفتند، به راست و چپ میپیچیدند، بالا میرفتند و پایین می آمدند، شکوه میکردند و آزار میدیدند و حق هم داشتند اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند.
مدتی بعد، آن کوه راه، خیابانی شد حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا
میافتادند و مجبور بودند راهی که میتوانستند در سی دقیقه طی کنند، سه
ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوسالهای گشوده بود.
سالها گذشت و آن خیابان، جادهی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود.
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسانها دوست دارند مانند کوران، راهی را که توسط یک گوساله باز شده، طی کنند، و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟
"از کتاب پدران، فرزندها و نوه ها نوشته پائولو کوئیلو"
اين داستان چقدر شبيه جامعه امروز ما هست، انسان هايى كه حتى نميدانند براى چى مسلمان هستند، انسان هايى كه بر اثر جهل و خرافات دين ٣٩ سال پيش عكس خمينى هندى زاده را در ماه ديدند و كوركورانه و بدون كوچكترين شناختى از اين جنايتكار دنباله رو او شدند و ايران را به تباهى كشاندند....
سالها گذشت و آن خیابان، جادهی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود.
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسانها دوست دارند مانند کوران، راهی را که توسط یک گوساله باز شده، طی کنند، و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟
"از کتاب پدران، فرزندها و نوه ها نوشته پائولو کوئیلو"
اين داستان چقدر شبيه جامعه امروز ما هست، انسان هايى كه حتى نميدانند براى چى مسلمان هستند، انسان هايى كه بر اثر جهل و خرافات دين ٣٩ سال پيش عكس خمينى هندى زاده را در ماه ديدند و كوركورانه و بدون كوچكترين شناختى از اين جنايتكار دنباله رو او شدند و ايران را به تباهى كشاندند....
۱۳۹۶ تیر ۵, دوشنبه
نامیدن روزی به نام عید فطر توهین به شعور هر ایرانی خردمند است
در ابتدای ماه رمضان،
از خطرات و بیماری های ناشی از روزه داری گفتیم و کافر خطابمان کردند، هدف
ما تندرستی و بهروزی هم میهنان مان بود و آنان ما را ملحدان و دشمنان دین
خدا نامیدند و فحش نثار ما که سر انجامی نیک برای شان می خواستیم، کردند.
عزیزان و نزدیکان مان را دیدیم که روزه گرفته بودند و رنگ به
رخسارشان نمانده بود و از گرسنگی به خود می پیچیدند و از فرط ناتوانی، بی
حال و همانند یک جنازه به روی زمین دراز به دراز می افتادند و ما حرص
خوردیم و پریشان گشتیم و تا لب به سخن گشودیم با ندای ننگین ” الله اکبر” و
یا “استغفر الی الله” صدای مان را خفه کردند و فریاد را در گلوی مان کشتند
و به قبرستان سینه ی مان فرستادند.
روزهای بسیار نا میمون ماه رمضان گذشت و نوبت به روز پایانی
این ماه که “عید فطر” می خوانندش رسید. ایران باستانی ما دارای جشن ها و
عید های فراوانی بوده است ولی ایران امروزی بر اثر هویت ستیزی و فرهنگ
بیگانه و عقب افتاده ی تازیان، با چند جشن و روز ملّی تنها مانده است که
این جشن ها خلاصه می شوند به عید نوروز و جشن سده و چهارشنبه سوری.
حال عدّه ای می آیند و روز فطر را به عنوان عید و روز جشن
رسمی به مردم فرهنگ باخته ی ایران تحمیل می کنند و رسانه ی ضد ملّی حکومت
اسلامی و هزاران فروشنده مزدور بی وطن و فرصت طلب نیز، در طی بیست و چهار
ساعت هزاران بار، اعلام می کند یا به مشتریان خود می گویند که: “عید سعید
فطر مبارک”
با این فاجعه که هر چهار واژه ی این جمله ی ننگین عربی است
کاری ندارم، امّا آیا به راستی روز فطر، جشن ملّی ایرانیان است که این چنین
خبر از راه رسیدنش را در بوق و کرنا می کنند و چرخ مملکت را دو روز تعطیل
می کنند و طبق آمار بانک مرکزی ایران، ۲۰۴۸ میلیارد تومان به اقتصاد کشور
ضربه می زنند؟.
رسانه ی ضدّ میهنی رژیم به کنار، از اینکه مردم خردباخته ی
مسلمان به ظاهر ایرانی که نان و آب این ملک را می خورند ولی سینه چاک
صحراهای عربستان و گورهای تازیان هستند، تلفن ها را برداشته و به یکدیگر
زنگ می زنند و “عید فطر” را تبریک می گویند حالم به هم می خورد، به حدّی
عصبی می شوم و احساس پستی و حقارت و بی غیرتی می کنم که می خواهم با دستان
خودم، خودم را حلق آویز کنم تا که بیش از این شاهد اینگونه خیانات به وطن و
تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی ام نباشم.
عید فطر و زاد روز محمّد
و جشن مبعوث شدنش و هیچ یک از این روزهای مزخرف و سراسر ننگ و شرم آورانه،
به من و کشور عزیزم” ایران ” کوچکترین ارتباطی نداشته و ندارد و مایه ی
خجالت است که یک ایرانی که خود را فرزند کوروش بزرگ می داند، در خیابان راه
بیافتد و به هر کس و نا کسی روز “عید فطر” را تبریک بگوید.
اصلا تبریک برای چه؟ چه فلسفه و منطقی در این روز موهوم
خوابیده است که باید این روز را جشن گرفت و تبریک گفت؟
برای مثال، منطق
بسیار زیبا و قشنگی در پس “نوروز” قرار دارد که ما فرا رسیدنش را جشن گرفته
و به یکدیگر شادباش می گوییم. نوروز نوید آمدن بهار و سبز شدن دوباره ی
جهان و شکوفه زدن درختان و در یک کلام شانس شروع دوباره ی یک زندگی را می
دهد.
نوروز زیباترین و بهترین جشن ها در سراسر دنیاست و فلسفه ی بی نهایت منطقی اش، همه را انگشت به دهان و حیران می سازد که ایرانیان از هزاران سال پیش، آمدن بهار را جشن می گرفته اند.
نوروز زیباترین و بهترین جشن ها در سراسر دنیاست و فلسفه ی بی نهایت منطقی اش، همه را انگشت به دهان و حیران می سازد که ایرانیان از هزاران سال پیش، آمدن بهار را جشن می گرفته اند.
حال عید فطر
یعنی چه؟. یعنی روزهای شکم پروری در هنگام سحر و افطار، خود را از پرخوری
جر دادن، و خوابیدن همه روزی از شکم درد شبانه، و بهانه روزه بودن و بی
حالی کردن، حال تمام شده است و اکنون دوباره نوبت عوض کردن روش بخور بخور
اغنیا و ثروتمندان و همچون همیشه گرسنه و سرگشته ماندن تهیدستان و
درماندگان است؟
به، به، چه اندیشه ی نیکی در پس ” عید ” نامیدن این روز
وجود دارد؟!.
عید فطر، برای من ایرانی، به شدّت بیگانه است، بیگانه… توهینی
به من ایرانی، به فرهنگ من، و به خرد و اندیشه من ...
رمضان يكي از ماههاي حرام سرانجام سپري شد، ايا اين ايه " اتش به اختيار"، در قران را ميشود ماست مالي كرد و ماله كشيد؟
رمضان يكي از ماههاي حرام سرانجام سپري شد، ايا اين ايه " اتش به اختيار"، در قران را ميشود ماست مالي كرد و ماله كشيد؟
ميدانيم كه منظور از مشركين در قران همان عبادت كنندگان دختران الله، "لات و عزا و منات "بودند، كه الله در قران به مشركين اعتراض كرده كه چرا شما پسر داشته باشيد و الله فقط دختر داشته باشد؟
همان دختراني كه توسط رسولش ٢ ايه در بزرگي و عظمت و پاكي و جلال دختران الله اورده شد و بعداز اينكه متوجه شد كه چه سوتي داده است، گفت اين ايات را شيطان در دهانم قرار داده بود كه شرح ان واقعه در تاريخ طبري و كتب ديگر مورخين تاريخ اسلام امده است كه " ايات شيطاني " نام گرفت،
همان اياتي كه از ياد رفته بودند و چون " سلمان رشدي " اين ايات فراموش شده را بياد مسلمانلن اورد مورد خشم مسلمانان هميشه صلح طلب،(!؟!؟!)، و انسان دوست قرار گرفت انتشارات پنگوئن كه كتاب را چاپ كرده بود به اتش كشيده شد تاجائيكه خميني جنايتكار " فتواي حكم قتل"، سلمان رشدي را صادر و جوايز ميليون دلاري براي قاتل او پيشنهاد و تبليغ ميكنند كه هنوز هم اين نويسنده شجاع تحت تدابير امنيتي زندگي ميكند،
سؤال اينكه شما چگونه ميتوانيد باور كنيد كه فقط همين ٢ ايه را شيطان در دهان محمد قرار داده و بيشتر نبوده؟
بخصوص كه اختلاف عظيمي بين ايات مكي و مدني وجود دارد و داراي ٢ دي ان اي جداگانه هستند!!، از طرفي چگونه شيطان توانسته در وجود پيامبري معصوم (؟؟؟)، ورود كند؟
و دهها چرا ديگر!!!!؟؟؟
در خاتمه بايد با سپري شدن ماه رمضان منتظر جنايات داعش شيعه و سني بر عليه يكديگر و احتمالاً بر عليه مردم بيگناه كوچه و بازار بود و در هر سرزميني كه جنايتكاران راديكال بتوانند عمليات تروريستي انجام دهند بايد منتظر جنايات اين جنايتكاران " اتش به اختيار"، باشيم،
جهان بايد بداند، ماداميكه اخوند پاسدار جنايتكار و پدر اصلي و واقعي داعش در ايران حاكم مطلق است، امنيت و اسايش در منطقه وجود نخواهد داشت و سايه نحس تبعات ان كم و بيش و دير يا زود در اروپا و جهان غرب سنگيني خواهد كرد
ميدانيم كه منظور از مشركين در قران همان عبادت كنندگان دختران الله، "لات و عزا و منات "بودند، كه الله در قران به مشركين اعتراض كرده كه چرا شما پسر داشته باشيد و الله فقط دختر داشته باشد؟
همان دختراني كه توسط رسولش ٢ ايه در بزرگي و عظمت و پاكي و جلال دختران الله اورده شد و بعداز اينكه متوجه شد كه چه سوتي داده است، گفت اين ايات را شيطان در دهانم قرار داده بود كه شرح ان واقعه در تاريخ طبري و كتب ديگر مورخين تاريخ اسلام امده است كه " ايات شيطاني " نام گرفت،
همان اياتي كه از ياد رفته بودند و چون " سلمان رشدي " اين ايات فراموش شده را بياد مسلمانلن اورد مورد خشم مسلمانان هميشه صلح طلب،(!؟!؟!)، و انسان دوست قرار گرفت انتشارات پنگوئن كه كتاب را چاپ كرده بود به اتش كشيده شد تاجائيكه خميني جنايتكار " فتواي حكم قتل"، سلمان رشدي را صادر و جوايز ميليون دلاري براي قاتل او پيشنهاد و تبليغ ميكنند كه هنوز هم اين نويسنده شجاع تحت تدابير امنيتي زندگي ميكند،
سؤال اينكه شما چگونه ميتوانيد باور كنيد كه فقط همين ٢ ايه را شيطان در دهان محمد قرار داده و بيشتر نبوده؟
بخصوص كه اختلاف عظيمي بين ايات مكي و مدني وجود دارد و داراي ٢ دي ان اي جداگانه هستند!!، از طرفي چگونه شيطان توانسته در وجود پيامبري معصوم (؟؟؟)، ورود كند؟
و دهها چرا ديگر!!!!؟؟؟
در خاتمه بايد با سپري شدن ماه رمضان منتظر جنايات داعش شيعه و سني بر عليه يكديگر و احتمالاً بر عليه مردم بيگناه كوچه و بازار بود و در هر سرزميني كه جنايتكاران راديكال بتوانند عمليات تروريستي انجام دهند بايد منتظر جنايات اين جنايتكاران " اتش به اختيار"، باشيم،
جهان بايد بداند، ماداميكه اخوند پاسدار جنايتكار و پدر اصلي و واقعي داعش در ايران حاكم مطلق است، امنيت و اسايش در منطقه وجود نخواهد داشت و سايه نحس تبعات ان كم و بيش و دير يا زود در اروپا و جهان غرب سنگيني خواهد كرد
۱۳۹۶ تیر ۴, یکشنبه
ماجرای امامزاده ی نوساز ... !!
کارگردان مجید مجیدی
در فیلمرنگ خدا
در خاطراتش چنین نوشته :جهت تهیه قسمتی از فیلم به روستایی رفتیم بخاطر اینکه نخواهیم مسافتی را تا امامزاده های اطراف طی کنیم وبچه ها اذیت نشوند یک اتاقک کوچک شبیه امامزاده بنا کردیم و چند بازیگر نقش های خود را در آن قسمت ایفا کردند
بعد از اتمام فیلمبرداری چون یک بنای معمولی بود آن را جهت لانه گزینی پرندگان سالم رها کردیم و رفتیم . بعد حدود دو سال خبردارشدم که امامزاده ساختگیمان تبدیل به زیارتگاه مهمی شده
اول باور نکردم جهت حصول اطمینان به آن روستا سفر کردم دیدم واقعیت دارد برای روشنگری بااهالی صحبت کردم وگفتم که این اتاقک را ما بخاطر تهیه فیلم شبیه امامزاده درست کرده ایم
اما دیدم مردم خصوصا پیران وبزرگان محل به شدت ناراحت شدند و حرف مرا توهین تلقی کردند و به گونه ای افراطی و احساساتی آن اتاقک را یک امامزاده شفا دهنده می دانند . دیدم اگر بیشتر پافشاری کنم احتمال دارد صدمه ببینم
مصلحت دیدم که با اداره اوقاف آن منطقه صحبت کنم تا از آن طریق مردم را از این جهل برهانم به اداره اوقاف مراجعه کردم و موضوع را بیان کردم که ناگهان مسوول اوقاف برآشفته شد وگفت این حرفها چیست می زنی این امامزاده شجره نامه دارد و بعد شجره نامه اش را به من نشان داد
من هم مات و مبهوت بدون خدا حافظی از آن محل خارج شدم که دم درب یکی از کارکنان اوقاف که آدم منطقی تری بود به من گفت دوست عزیز برای خودت دردسر درست نکن
مردم این بنا را مقدس میدانند حالا هر چه تو می خواهی دست وپا بزن
بعد تازه فهمیدم ریشه جهل وخرافات در مردم چقدر عمیق است
در فیلمرنگ خدا
در خاطراتش چنین نوشته :جهت تهیه قسمتی از فیلم به روستایی رفتیم بخاطر اینکه نخواهیم مسافتی را تا امامزاده های اطراف طی کنیم وبچه ها اذیت نشوند یک اتاقک کوچک شبیه امامزاده بنا کردیم و چند بازیگر نقش های خود را در آن قسمت ایفا کردند
بعد از اتمام فیلمبرداری چون یک بنای معمولی بود آن را جهت لانه گزینی پرندگان سالم رها کردیم و رفتیم . بعد حدود دو سال خبردارشدم که امامزاده ساختگیمان تبدیل به زیارتگاه مهمی شده
اول باور نکردم جهت حصول اطمینان به آن روستا سفر کردم دیدم واقعیت دارد برای روشنگری بااهالی صحبت کردم وگفتم که این اتاقک را ما بخاطر تهیه فیلم شبیه امامزاده درست کرده ایم
اما دیدم مردم خصوصا پیران وبزرگان محل به شدت ناراحت شدند و حرف مرا توهین تلقی کردند و به گونه ای افراطی و احساساتی آن اتاقک را یک امامزاده شفا دهنده می دانند . دیدم اگر بیشتر پافشاری کنم احتمال دارد صدمه ببینم
مصلحت دیدم که با اداره اوقاف آن منطقه صحبت کنم تا از آن طریق مردم را از این جهل برهانم به اداره اوقاف مراجعه کردم و موضوع را بیان کردم که ناگهان مسوول اوقاف برآشفته شد وگفت این حرفها چیست می زنی این امامزاده شجره نامه دارد و بعد شجره نامه اش را به من نشان داد
من هم مات و مبهوت بدون خدا حافظی از آن محل خارج شدم که دم درب یکی از کارکنان اوقاف که آدم منطقی تری بود به من گفت دوست عزیز برای خودت دردسر درست نکن
مردم این بنا را مقدس میدانند حالا هر چه تو می خواهی دست وپا بزن
بعد تازه فهمیدم ریشه جهل وخرافات در مردم چقدر عمیق است
۱۳۹۶ تیر ۲, جمعه
ماجرای قرارداد کرسنت به زبان ساده ... !
قصه کرسنت
در زماني كه بيژن زنگنه (وزیر نفت فعلی دولت آقای روحانی) وزير نفت دولت خاتمي بود ، يك قرارداد عظيم صادرات گاز با يك شركت اماراتي به نام كرسنت بسته شد. (تا اينجاش كه خيلي هم خوب!). اين قرارداد 25ساله بسته شد! (خيلي هم عالي!).
ولي يه نكتهي جالب توي اين قرارداد گنجونده شده بود، اونم اين كه به جاي اينكه قيمت گاز به صورت شناور و متناسب با افزایش نرخ جهاني محاسبه بشه، قيمتش به صورت تقریبا ثابت تعيين شده بود! جوري كه بعد از چند سال پول استخراج گاز هم ازش در نميومد چه برسه به سود!
خلاصه آش اونقدر شور بود كه بعد از انتقادات رسانههايي مثل كيهان، صداي حسن روحاني كه اون زمان دبير شوراي عالي امنيت ملي بود هم دراومد و به خاتمی اعتراض کرد و هشدار داد
حالا تا اينجاشو داشته باشين، بريم يه گوشه ديگه از اين جهان پهناور ببينيم چه خبره!
توي كشور نروژ وقتي داشتن حسابهاي مالي يكي از شركتهاي بزرگ نفتي خودشون به نام «استاتاويل» رو بررسي ميكردن، به چند تا پرداخت مشكوك برخوردن!
قضيه رو دادگاهي كردن و مديران اون شركت بازجويي كردن و تهش معلوم شد كه بله،...... اين پولها به حساب يه بابايي به نام «عباس يزدانپناه» واريز شده تا بتونن توي توسعه پارسجنوبي با ايران همكاري كنن!
حالا عباس ديگه كيه؟!
نروژیها آمار ميگيرن ميبينن اين بابا توي ايران هيچكارهست! ميگن اين كه كارهاي نيس! پس واسه چي بهش اين رشوههاي كلان رو دادين؟!
ميگن كه اين بابا واسطهي ما با «جونيور» بود! جونيور؟! جونيور ديگه چه جونوريه؟! ميگن نميدونيم، ولي هر وقت با اين جونيور جلسه ميذاشتيم كارا رديف ميشد. لامصب خيلي نفوذ داره توي ايران!.
ماجرا واسه ايران هم جذاب ميشه. آمار ميگيرن ميبينن بله! عباس قصهي ما، همكلاسي دوران مدرسه و دانشگاه و رفيق كودكي و بزرگسالي گرمابه و گلستان آقامهدي خودمونه! مهدي هاشمي رفسنجاني!!
عكس مهدي رو ميفرستن نروژ ميگن آیا جونيور اين بود؟! ميگن خود پدر صلواتیشه!
خلاصه، معلوم ميشه كه مهدي شيتيل ميگرفته و از اينور با بيژن هماهنگ ميكرده و كارها رو راست و ريس ميكرده! حالا پرانتز بسته، برميگرديم به قصهي خودمون..
وقتي گند قرارداد كرسنت دراومد كه آخه چطور ممكنه مديران نفتي ما اينقدر احمق باشن كه زير بار همچين قرارداد فاجعهباري برن، شاخكها يه خورده تيز شد!
حتي مشخص شد كه توي قرارداد اوليهي كرسنت، براي ايران حق فسخ قرارداد وجود داشته، ولي طي الحاقيهي ششم قرارداد كه بعداً بهش اضافه كردن، اولاً حق فسخ از ايران سلب شده و ثانياً فروش گاز ايران به امارات، منحصراً در اختيار شركت كرسنت قرار گرفته!
خلاصه تابلو بود كه بعضيا در داخل دارن واسه امارات خوشرقصي ميكنن! کاشف به عمل اومد که كرسنت هم چند تا پرداخت كلفت به حساب عباس داشته! واسه همين دولت محمود احمدی نژاد ميزنه زير ميز قرارداد و ميگه چون روند انعقاد قرارداد غيرقانوني بوده عمراً اجراييش نميكنيم!
دو تا علت هم داشت؛ يكي همون ضرر اقتصادي سنگين به منافع ملی بود. دوميش هم اعتراض مشترياي ديگه گازمون بود!
خب.... حق فسخ كه نداريم، پس چه جوري ميتونيم قسر در بريم؟!
يه راه داره!
اونم اين كه ثابت كنيم يه فساد در انعقاد قرارداد رخ داده و قانوني نيس! دولت زد زير ميز و گفت مهدي و بيژن قانون رو زير پا گذاشتن و رشوه گرفتن و قرارداد رو هوا! كرسنت شكايت كرد دادگاه لاهه.
دو مرحله دادگاه لاهه به نفع ما تموم شد....
تا اينكه ! حسنآقا، بيژن قصهي ما رو نامزد وزارت نفت كرد
و چون پاي جونيور قصه هم وسط بود و كلاً اين ماجرا بايد مسكوت ميموند تا حيثيت پدرخوندههاي كشور مثل هاشمی و... به فنا نره، و از قضا كاري كه پول ميكنه غول نميكنه، مجلس هم رأي اعتماد داد!!!
آقا بيژن دوباره شد وزير نفت. عباس هم كه كلي اعتراف داشت و ميتونست با يه بازجويي ساده، جونيوري بسازه كه صدتا جونيور ديگه از بغلش بزنه بيرون، ناپديد شد و بعدشم گفتن توي دوبي به طور كاملاً اتفاقي كشته شده!یا خودکشی کرده
بگذريم... امارات رفت لاهه و گفت ديدين ايران داره خالي ميبنده و همش سياهبازيه؟ اگه واقعاً خلافي رخ داده پس چرا جونيور داره راس راس واسه خودش ميگرده و بيژن هم دوباره شد وزير نفت؟!
لاهه هم ديد راس ميگنا! اين بود كه اين بار توي دادگاه لاهه محكوم شديم و به گفته وزير ارشاد دولت شیخ حسن، فعلاً واسه دس گرمي حدود پنجاه ميليارد دلار ناقابل جريمه شديم و تخمين زده ميشه كه چند برابر ديگه هم جريمه خواهيم شد, که با اجازتون فعلا ۱۱۰ تریلیون تومن ایران رو جریمه کردن .
در زماني كه بيژن زنگنه (وزیر نفت فعلی دولت آقای روحانی) وزير نفت دولت خاتمي بود ، يك قرارداد عظيم صادرات گاز با يك شركت اماراتي به نام كرسنت بسته شد. (تا اينجاش كه خيلي هم خوب!). اين قرارداد 25ساله بسته شد! (خيلي هم عالي!).
ولي يه نكتهي جالب توي اين قرارداد گنجونده شده بود، اونم اين كه به جاي اينكه قيمت گاز به صورت شناور و متناسب با افزایش نرخ جهاني محاسبه بشه، قيمتش به صورت تقریبا ثابت تعيين شده بود! جوري كه بعد از چند سال پول استخراج گاز هم ازش در نميومد چه برسه به سود!
خلاصه آش اونقدر شور بود كه بعد از انتقادات رسانههايي مثل كيهان، صداي حسن روحاني كه اون زمان دبير شوراي عالي امنيت ملي بود هم دراومد و به خاتمی اعتراض کرد و هشدار داد
حالا تا اينجاشو داشته باشين، بريم يه گوشه ديگه از اين جهان پهناور ببينيم چه خبره!
توي كشور نروژ وقتي داشتن حسابهاي مالي يكي از شركتهاي بزرگ نفتي خودشون به نام «استاتاويل» رو بررسي ميكردن، به چند تا پرداخت مشكوك برخوردن!
قضيه رو دادگاهي كردن و مديران اون شركت بازجويي كردن و تهش معلوم شد كه بله،...... اين پولها به حساب يه بابايي به نام «عباس يزدانپناه» واريز شده تا بتونن توي توسعه پارسجنوبي با ايران همكاري كنن!
حالا عباس ديگه كيه؟!
نروژیها آمار ميگيرن ميبينن اين بابا توي ايران هيچكارهست! ميگن اين كه كارهاي نيس! پس واسه چي بهش اين رشوههاي كلان رو دادين؟!
ميگن كه اين بابا واسطهي ما با «جونيور» بود! جونيور؟! جونيور ديگه چه جونوريه؟! ميگن نميدونيم، ولي هر وقت با اين جونيور جلسه ميذاشتيم كارا رديف ميشد. لامصب خيلي نفوذ داره توي ايران!.
ماجرا واسه ايران هم جذاب ميشه. آمار ميگيرن ميبينن بله! عباس قصهي ما، همكلاسي دوران مدرسه و دانشگاه و رفيق كودكي و بزرگسالي گرمابه و گلستان آقامهدي خودمونه! مهدي هاشمي رفسنجاني!!
عكس مهدي رو ميفرستن نروژ ميگن آیا جونيور اين بود؟! ميگن خود پدر صلواتیشه!
خلاصه، معلوم ميشه كه مهدي شيتيل ميگرفته و از اينور با بيژن هماهنگ ميكرده و كارها رو راست و ريس ميكرده! حالا پرانتز بسته، برميگرديم به قصهي خودمون..
وقتي گند قرارداد كرسنت دراومد كه آخه چطور ممكنه مديران نفتي ما اينقدر احمق باشن كه زير بار همچين قرارداد فاجعهباري برن، شاخكها يه خورده تيز شد!
حتي مشخص شد كه توي قرارداد اوليهي كرسنت، براي ايران حق فسخ قرارداد وجود داشته، ولي طي الحاقيهي ششم قرارداد كه بعداً بهش اضافه كردن، اولاً حق فسخ از ايران سلب شده و ثانياً فروش گاز ايران به امارات، منحصراً در اختيار شركت كرسنت قرار گرفته!
خلاصه تابلو بود كه بعضيا در داخل دارن واسه امارات خوشرقصي ميكنن! کاشف به عمل اومد که كرسنت هم چند تا پرداخت كلفت به حساب عباس داشته! واسه همين دولت محمود احمدی نژاد ميزنه زير ميز قرارداد و ميگه چون روند انعقاد قرارداد غيرقانوني بوده عمراً اجراييش نميكنيم!
دو تا علت هم داشت؛ يكي همون ضرر اقتصادي سنگين به منافع ملی بود. دوميش هم اعتراض مشترياي ديگه گازمون بود!
خب.... حق فسخ كه نداريم، پس چه جوري ميتونيم قسر در بريم؟!
يه راه داره!
اونم اين كه ثابت كنيم يه فساد در انعقاد قرارداد رخ داده و قانوني نيس! دولت زد زير ميز و گفت مهدي و بيژن قانون رو زير پا گذاشتن و رشوه گرفتن و قرارداد رو هوا! كرسنت شكايت كرد دادگاه لاهه.
دو مرحله دادگاه لاهه به نفع ما تموم شد....
تا اينكه ! حسنآقا، بيژن قصهي ما رو نامزد وزارت نفت كرد
و چون پاي جونيور قصه هم وسط بود و كلاً اين ماجرا بايد مسكوت ميموند تا حيثيت پدرخوندههاي كشور مثل هاشمی و... به فنا نره، و از قضا كاري كه پول ميكنه غول نميكنه، مجلس هم رأي اعتماد داد!!!
آقا بيژن دوباره شد وزير نفت. عباس هم كه كلي اعتراف داشت و ميتونست با يه بازجويي ساده، جونيوري بسازه كه صدتا جونيور ديگه از بغلش بزنه بيرون، ناپديد شد و بعدشم گفتن توي دوبي به طور كاملاً اتفاقي كشته شده!یا خودکشی کرده
بگذريم... امارات رفت لاهه و گفت ديدين ايران داره خالي ميبنده و همش سياهبازيه؟ اگه واقعاً خلافي رخ داده پس چرا جونيور داره راس راس واسه خودش ميگرده و بيژن هم دوباره شد وزير نفت؟!
لاهه هم ديد راس ميگنا! اين بود كه اين بار توي دادگاه لاهه محكوم شديم و به گفته وزير ارشاد دولت شیخ حسن، فعلاً واسه دس گرمي حدود پنجاه ميليارد دلار ناقابل جريمه شديم و تخمين زده ميشه كه چند برابر ديگه هم جريمه خواهيم شد, که با اجازتون فعلا ۱۱۰ تریلیون تومن ایران رو جریمه کردن .
**************************************************
چرا به ترکیه گاز
مجانی صادر میکنیم؟
⚫️ در اواخر دولت اصلاحات قراردادی در مورد منابع گازی ملت ایران، به مدت 25 سال
با شهروند یکی از کشورهای کوچک منطقه یعنی امارات تحت عنوان قرارداد «کرسنت» منعقد
میشود و طبق این قرارداد ایران متعهد میشود تا 25سال؛ بین 500 تا 800 میلیون مترمکعب
به این کشور منابع صادر کند، به گونهای که تا 7 سال برمبنای 17دلار و بعد از آن تا
40 دلار قیمت منابع ما میتواند افزایش یابد.
این در حالی بود
که همزمان ایران با ترکیه قراردادی مشابه با قیمت 150 دلار منعقد کرده بود.
◀️به همین دلیل در کنار به یغما دادن سرمایه
کشور با دلالی جریانی خاص در وزارت نفت، از سوی دیگر ترکیه بابت اینکه قیمت گاز منطقهای
است و قیمت صادرات گاز ایران به کرسنت بسیار پایین است، از ایران در نهاد داوری بینالمللی
شکایت کرد.
🚫 ...بنابراین از یک سو گاز کشور با قیمتی بسیار پایین در قالب قرارداد
کرسنت از سوی عدهای به خارجیها فروخته شد و از سوی دیگر زمینه برای شکایت ترکیه به
بهانه گرانفروشی گاز از طرف ایران فراهم گردید.
💢 در پی این تفاوت قیمت فروش گاز، چند ماه قبل ترکیه علیه ایران شکایت کرد که
ایران به کشورهای دیگر ارزانتر گاز فروخته و بر این اساس ایران محکوم شد که 13/5 درصد
قیمت فروش خود را کاهش دهد و برای سالهای بعد یک میلیارد و 875 میلیون دلار خسارت
پرداخت کند.
⚫️ بر اساس حکم دادگاه جریمه ایران از بهمن
ماه 95 اجرایی شده و به همین خاطر به عنوان جریمه، مجانی به ترکیه گاز صادر میکنیم.
اشتراک در:
پستها (Atom)