داستان غمگین روسپیان "شهر نو" به اشکال مختلفی روایت شده است. عکسهای
کاوه گلستان در سالهای میانی دهه پنجاه از این محله گرفته شده است. شهر نو
پس از انقلاب ۵۷ به عنوان یکی از مظاهر فساد تخریب شد...
به نوشته ایرج مصداقی فعالیت شهرنو تا مرداد ۵۸ بدون مشکل ادامه داشت: «در روزهای اول مرداد ۵۸ به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان، به دستور "کمیته مرکزی انقلاب اسلامی"، تعطیل شد و پس از پایان یافتن ماه رمضان نیز دیگر اجازه بازگشایی به آنجا داده نشد.»
مصداقی اضافه میکند: «پری بلنده، اشرف چهارچشم و ثریا ترکه به خاطر اعلام نظر آیتالله طالقانی مبنی بر لزوم وجود «شهرنو»، مطمئن از آینده خود همچنان بدون دغدغه مشغول ادارهٔ خانههای خود در شهرنو بودند، که به یک باره با هجوم پاسداران دستگیر و پس از چند سؤال و جواب کوتاه و به محض "احراز هویت" در دادگاه انقلاب به ریاست خلخالی، اعدام شدند.»
روزنامه کیهان چاپ ۲۱ تیرماه ۵۸ در صفحه اول خود از اعدام سه زن خبر داد. به نوشته کیهان این سه زن پری بلنده، اشرف چهارچشم و ثریا ترکه نام داشتند. گفته می،شود که سیمین بی ام و، شهلا آبادانی و پری سیاه نیز پس از انقلاب اعدام شدهاند. .
به نوشته ایرج مصداقی فعالیت شهرنو تا مرداد ۵۸ بدون مشکل ادامه داشت: «در روزهای اول مرداد ۵۸ به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان، به دستور "کمیته مرکزی انقلاب اسلامی"، تعطیل شد و پس از پایان یافتن ماه رمضان نیز دیگر اجازه بازگشایی به آنجا داده نشد.»
مصداقی اضافه میکند: «پری بلنده، اشرف چهارچشم و ثریا ترکه به خاطر اعلام نظر آیتالله طالقانی مبنی بر لزوم وجود «شهرنو»، مطمئن از آینده خود همچنان بدون دغدغه مشغول ادارهٔ خانههای خود در شهرنو بودند، که به یک باره با هجوم پاسداران دستگیر و پس از چند سؤال و جواب کوتاه و به محض "احراز هویت" در دادگاه انقلاب به ریاست خلخالی، اعدام شدند.»
روزنامه کیهان چاپ ۲۱ تیرماه ۵۸ در صفحه اول خود از اعدام سه زن خبر داد. به نوشته کیهان این سه زن پری بلنده، اشرف چهارچشم و ثریا ترکه نام داشتند. گفته می،شود که سیمین بی ام و، شهلا آبادانی و پری سیاه نیز پس از انقلاب اعدام شدهاند. .
هنگامه جلالی، همسر کاوه گلستان در کتاب "بودن با دوربین" اثر حبیبه
جعفریان میگوید: «از بچگی خود من با این ذهنیت بزرگ شده بودم که این ها
موجودات کثیف و پلید و بدی اند که اصلاً نباید نزدیکشان بروم یا اسم شان
را بیاورم. بعد کاوه که رفت آنجا عکاسی کرد و حرف زد باهاشان، دیدم این ها
همه شان زن های معصوم و بدبختی هستند...»
همسر کاوه گلستان از تجربه عکاسی از شهر نو اینگونه میگوید: «وقتی کاوه
توی سئوال هاش میرسید به زندگی خصوصی شان، زن های خجالتی یی می شدند که
اصلاً نمی توانستند حرف بزنند. وقتی کاوه ازشان می پرسید شما از کدام ده
آمده ای، چند سالت بود که آمدی اینجا؟ این ها از زور کم رویی نمی توانستند
جواب بدهند.»
هنگامه جلالی به نقل از کاو ه گلستان میگوید: «وقتی دارم باهاشان حرف می
زنم و بهشان می گویم خانم، این ها از خجالت سرخ می شوند. چون هیچکس هیچوقت
به این ها نگفته خانم.» ... !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر