وقتی اخبار مربوط به محرومیتها و محدودیتهای مفرط در ورزش زنان و
دختران میهنم را میشنوم و آپارتاید جنسیتی حاکم را در تمامی عرصه های ورزشی
و هتا در کنار زمین های فوتبال و روی سکوی تماشگران در استادیوم ها
میبینم، وقتی آثار سونامی پرپر شدن استعداد دخترکان دستفروش و گل فروش
حاشیه خیابانها و نگون بختی زنان خیابانی و دختران کارتن خواب و قربانیان
اعتیاد را می بینم، وقتی تصاویر جان کندن انسانها بر فراز چوبه های دار،
صفحات رسانه ها در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی را پر میکند، و وقتی این
همه ظلم و ستم عریان و تداوم بیشرمانه تبعیض جنسیتی را در میهنم میبینم
واقعن طاقتم طاق میشود.
همزمان وقتی گوشه ی از فساد و تبهکاری فوق تصور مافیای ملاها و آقازاده ها از پرده برون میافتد، وقتی به تلخی شاهد شیادی آخوندهای هفت خطی که سابقه سی و چند ساله در خدعه و فریب و تظاهر و تحریف دارند و با انبوهی پرونده جنایی همچنان طیفی از جامعه را بدنبال سراب اصلاح و میانه روی و اعتدال به ناکجا آباد میبرند، و البته وقتی هویت سلب شده انسانی و تحقیر رقت انگیز مردم میهنم را در صف توزیع سبد کالا میبینم در حالیکه گاه جامه همدیگر را میدرند... به تلخی در خودم فرو میروم. براستی بر میهنم چه رفته است؟
براستی تا این حد سقوط سیاسی و اخلاقی، واقعن مایه تاسف نیست؟...
اصلاح طلبان حکومتی در داخل و اپوزیسیون قلابی صادراتی در خارج، با هیاهوی بسیار کماکان راه حل معادله سیاسی ایران را در حیطه قدرت چند آخوند هفت خط و تبهکار همچون خامنه ای و هاشمی و روحانی و خاتمی ... تحلیل میکنند و همچون سالیان گذشته کلید این قفل ۳۵ ساله را بطور نوبه ای به دست یک ملّای شیاد دیگر میسپارند.
کار بجایی رسیده که بخش بزرگی از مردم مستاصل و مایوس و ستم زده میهن، بخصوص طیفی از دختران و زنان تحقیر شده و تهدید شده، سطح انتظاراتشان از آزادیهای واقعی و مدنی به محدوده ی از آزادی در فضای مجازی آن هم بصورت یواشکی تقلیل یافته است. در نقطه مقابل، حاکمان ظالم و طماع و پادوهای هرزه شان تا آنجا افسار گسیخته شده اند که رسمن در رسانه های حکومتی، حق تجاوز به زنان و دختران را به صرف بد حجابی و بطور فطری برای مردان محفوظ و مجاز میدانند!
فاجعه به همین جا ختم نمیشود. بیاد میاورم اولین روز زن ۳۵ سال پیش را که هزاران زن شجاع و روشنفکر در خیابانهای مرکزی پایتخت به دفاع از حق آزادی و حرمت انسانی خود برخاستند و علیه حجاب اجباری خروشیدند در حالیکه بخشی از آنان بطور آزادانه دارای حجاب و پوشش انتخابی خود بودند...
حالا بعد از گذشت سالیان، کاترین اشتون نماینده ارشد دولتهای متمدن و خیلی دمکراتیک اروپایی، درست در همان روز جهانی زن، با پذیرش تحقیرآمیز حجاب اجباری به ملاقات شاگردان و کارگزاران همان امام فرومایه میرود! واقعن روزگار غریبی ست!
قسمتی از نوشتار خانم مینا انتظاری
با ویرایش نه"من مسلمان نیستم
همزمان وقتی گوشه ی از فساد و تبهکاری فوق تصور مافیای ملاها و آقازاده ها از پرده برون میافتد، وقتی به تلخی شاهد شیادی آخوندهای هفت خطی که سابقه سی و چند ساله در خدعه و فریب و تظاهر و تحریف دارند و با انبوهی پرونده جنایی همچنان طیفی از جامعه را بدنبال سراب اصلاح و میانه روی و اعتدال به ناکجا آباد میبرند، و البته وقتی هویت سلب شده انسانی و تحقیر رقت انگیز مردم میهنم را در صف توزیع سبد کالا میبینم در حالیکه گاه جامه همدیگر را میدرند... به تلخی در خودم فرو میروم. براستی بر میهنم چه رفته است؟
براستی تا این حد سقوط سیاسی و اخلاقی، واقعن مایه تاسف نیست؟...
اصلاح طلبان حکومتی در داخل و اپوزیسیون قلابی صادراتی در خارج، با هیاهوی بسیار کماکان راه حل معادله سیاسی ایران را در حیطه قدرت چند آخوند هفت خط و تبهکار همچون خامنه ای و هاشمی و روحانی و خاتمی ... تحلیل میکنند و همچون سالیان گذشته کلید این قفل ۳۵ ساله را بطور نوبه ای به دست یک ملّای شیاد دیگر میسپارند.
کار بجایی رسیده که بخش بزرگی از مردم مستاصل و مایوس و ستم زده میهن، بخصوص طیفی از دختران و زنان تحقیر شده و تهدید شده، سطح انتظاراتشان از آزادیهای واقعی و مدنی به محدوده ی از آزادی در فضای مجازی آن هم بصورت یواشکی تقلیل یافته است. در نقطه مقابل، حاکمان ظالم و طماع و پادوهای هرزه شان تا آنجا افسار گسیخته شده اند که رسمن در رسانه های حکومتی، حق تجاوز به زنان و دختران را به صرف بد حجابی و بطور فطری برای مردان محفوظ و مجاز میدانند!
فاجعه به همین جا ختم نمیشود. بیاد میاورم اولین روز زن ۳۵ سال پیش را که هزاران زن شجاع و روشنفکر در خیابانهای مرکزی پایتخت به دفاع از حق آزادی و حرمت انسانی خود برخاستند و علیه حجاب اجباری خروشیدند در حالیکه بخشی از آنان بطور آزادانه دارای حجاب و پوشش انتخابی خود بودند...
حالا بعد از گذشت سالیان، کاترین اشتون نماینده ارشد دولتهای متمدن و خیلی دمکراتیک اروپایی، درست در همان روز جهانی زن، با پذیرش تحقیرآمیز حجاب اجباری به ملاقات شاگردان و کارگزاران همان امام فرومایه میرود! واقعن روزگار غریبی ست!
قسمتی از نوشتار خانم مینا انتظاری
با ویرایش نه"من مسلمان نیستم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر