حسن عسگری که به شمارش شیعیان امام ۱۱ میبود، چون بمرد، میان پیروانش
پراکندگی افتاد. یک عدّه گفتند امامت پایان پذیرفت. یک دسته برادر او جعفر
را ( که شیعیان جعفر کذاب مینامند) به امامی پذیرفتند. یک دسته دیگر گفتند
آن امام را پسری پنج ساله است که در سرداب نهان میباشد و امام اوست.
------------------------------
سردسته این گروه عثمان ابن سعید نامی بود که خود را `` باب `` یا در امام نامیده میگفت : آن امام مرا میانه خود و مردم میانجی گردانیده، شما هر سخنی دارید به من بگویید هر پولی هم که میخواهید به امام بدهید به من بدهید. گاهی نیز پیامهایی از آن امام ناپیدا ( به گفته خودش : توقیع ) به مردم میرسانید.
----------------------------------------
شیعیان که سالها پا فشاری بر دین خود میداشتند و با آن دوری که از سنیان پیدا کرده بودند، این نشدنی بود که از راه خود بازگردند، و ناچار میبودند که هر چی پیش میاید بپذیرند و گردن نهند.
----------------------------------------------------------
پس از عثمان، پسرش باب امام شد، او نیز پولها از مردم میگرفت و به قول خودش در خیک مینهاد و به امام میداد... هفتاد سال این داستان در میان میبود ، آخرین باب از امام خبر آورد که دیگر بابی نخواهد بود و امام به یکبار ناپیدا خواهد شد. دانسته نیست این کار چه رازی داشت.
---------------------------------------------------------------------------------
از آن پس شیعیان بی امام گردیدند و بی سر ماندند. با دستاویز به ۲ حدیث بود که ملایان و فقها خود را جانشین امام خواندند و به شیعیان پیشوایی آغاز کردند و از مردم خمس و زکات میگرفتند. کار به آنجا رسید که هر حکومتی را غاصب و جائر میشمارند و حکومت را تنها حق خویش میدانند. تمام این دستگاه عریض و طویل ریشه اش تنها ۲ حدیث!!! است.
شیعیگری ، احمد کسروی
------------------------------
سردسته این گروه عثمان ابن سعید نامی بود که خود را `` باب `` یا در امام نامیده میگفت : آن امام مرا میانه خود و مردم میانجی گردانیده، شما هر سخنی دارید به من بگویید هر پولی هم که میخواهید به امام بدهید به من بدهید. گاهی نیز پیامهایی از آن امام ناپیدا ( به گفته خودش : توقیع ) به مردم میرسانید.
----------------------------------------
شیعیان که سالها پا فشاری بر دین خود میداشتند و با آن دوری که از سنیان پیدا کرده بودند، این نشدنی بود که از راه خود بازگردند، و ناچار میبودند که هر چی پیش میاید بپذیرند و گردن نهند.
----------------------------------------------------------
پس از عثمان، پسرش باب امام شد، او نیز پولها از مردم میگرفت و به قول خودش در خیک مینهاد و به امام میداد... هفتاد سال این داستان در میان میبود ، آخرین باب از امام خبر آورد که دیگر بابی نخواهد بود و امام به یکبار ناپیدا خواهد شد. دانسته نیست این کار چه رازی داشت.
---------------------------------------------------------------------------------
از آن پس شیعیان بی امام گردیدند و بی سر ماندند. با دستاویز به ۲ حدیث بود که ملایان و فقها خود را جانشین امام خواندند و به شیعیان پیشوایی آغاز کردند و از مردم خمس و زکات میگرفتند. کار به آنجا رسید که هر حکومتی را غاصب و جائر میشمارند و حکومت را تنها حق خویش میدانند. تمام این دستگاه عریض و طویل ریشه اش تنها ۲ حدیث!!! است.
شیعیگری ، احمد کسروی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر