سرنوشت "مونا"( که حاضر نشد از دین خود برگردد) یکی از ده ها هزار نمونه ای
است که ثابت می کند تا وقتی که مجازات "اعدام" هست، همیشه بی گناهان و
مخالفین سیاسی هم در معرض بر دار رفتن هستند. مونا محمودنژاد یکی از
بهائیانی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران اعدام شد.
وی متولد ۱۰ سپتامبر ۱۹۶۵ است. او در زمان اعدام ۱۷ سال بیشتر نداشت.
در ژوئن ۱۹۸۳، خرداد ۱۳۶۲، حکومت ایران ده تن از دختران و زنان بهائی را اعدام کرد. اتّهام آنها تدریس در کلاسهای کودکان بهائی بود. خانمها در معرض فشارهای جسمی و روانی شدید قرار گرفتند تا به تبرّی از عقیدهٔ خود وادار شوند.
مانند اکثر بهائیانی که در ایران دستگیر شدند، آنها نیز اعتقادات خود را زیر پا نگذاشتند. در نتیجه کلیهٔ آنها اعدام شدند. یکی از آنها، دختری ۱۷ ساله به نام مونا محمودنژاد بود.
مونا در روز ۲۲ اکتبر ۱۹۸۲ زمانی که فقط ۱۶ سال داشت در منزل پدر و مادرش دستگیر شد و در روز شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۶۲، به همراه سایر زنان به پادگان عبدالله مسگر معروف به «میدان چوگان» برده شد تا اجباراً شاهد حلق آویز شدن سایر زنان باشد. زمانی که نوبت مونا فرارسید، برای آخرین بار به او مهلت دادند تا از دینش برگردد. وقتی که از انجام این کار اجتناب ورزید، او را نیز حلق آویز کردند.
مقامات خبر اعدام وی را به خانوادهاش ندادند. خانواده وی به طور اتفاقی از اعدام او مطلع شدند و نتوانستند جسدش را خود بخاک بسپارند. مسئولان وی و سایر بهائیان اعدام شده را به قبرستان بهائیان شیراز برده و بدون شستن و رعایت هرگونه مراسم خاکسپاری، دفن کردند.
وی متولد ۱۰ سپتامبر ۱۹۶۵ است. او در زمان اعدام ۱۷ سال بیشتر نداشت.
در ژوئن ۱۹۸۳، خرداد ۱۳۶۲، حکومت ایران ده تن از دختران و زنان بهائی را اعدام کرد. اتّهام آنها تدریس در کلاسهای کودکان بهائی بود. خانمها در معرض فشارهای جسمی و روانی شدید قرار گرفتند تا به تبرّی از عقیدهٔ خود وادار شوند.
مانند اکثر بهائیانی که در ایران دستگیر شدند، آنها نیز اعتقادات خود را زیر پا نگذاشتند. در نتیجه کلیهٔ آنها اعدام شدند. یکی از آنها، دختری ۱۷ ساله به نام مونا محمودنژاد بود.
مونا در روز ۲۲ اکتبر ۱۹۸۲ زمانی که فقط ۱۶ سال داشت در منزل پدر و مادرش دستگیر شد و در روز شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۶۲، به همراه سایر زنان به پادگان عبدالله مسگر معروف به «میدان چوگان» برده شد تا اجباراً شاهد حلق آویز شدن سایر زنان باشد. زمانی که نوبت مونا فرارسید، برای آخرین بار به او مهلت دادند تا از دینش برگردد. وقتی که از انجام این کار اجتناب ورزید، او را نیز حلق آویز کردند.
مقامات خبر اعدام وی را به خانوادهاش ندادند. خانواده وی به طور اتفاقی از اعدام او مطلع شدند و نتوانستند جسدش را خود بخاک بسپارند. مسئولان وی و سایر بهائیان اعدام شده را به قبرستان بهائیان شیراز برده و بدون شستن و رعایت هرگونه مراسم خاکسپاری، دفن کردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر