یک خانم برای طرح مشکلش به
مسجدرفت . او باآخوند ملاقات کرد و برایش گفت: من دو طوطی ماده دارم که فوق
العاده زیبا هستند. اما متاسفانه فقط یک جمله بلدند که بگویند «ما دو تا
فاحشه هستیم.... میای با هم خوش بگذرونیم؟».
این موضوع برای من واقعا دردسر شده و آبروی من را به خطر انداخته. از شما کمک میخواهم. من را راهنمایی کنید که چگونه آنها را اصلاح کنم؟
آخوند که ازحرفهای خانم خیلی جا خورده بود گفت: این واقعاً جای تاسف دارد که طوطی های شما چنین عبارتی را بلدند... من یک جفت طوطی نردرمسجد دارم .آنها خیلی خوب حرف میزنند واغلب اوقات دعا میخوانند. به شما توصیه میکنم طوطی هایتان را مدتی به من بسپارید... شاید در مجاورت طوطی های من آنها به جای آن عبارت وحشتناک، یاد بگیرند کمی دعا بخوانند .
خانم که از این پیشنهاد خیلی خوشحال شده بود با کمال میل پذیرفت.
فردای آن روز خانم با قفس طوطی های خود به مسجد رفت و به اطاق پشتی نزد آخوندرفت. آخوند در قفس طوطی هایش را باز کرد و خانم طوطی های ماده را داخل قفس آخوند انداخت .
یکی از طوطی های ماده گفت: ما دو تا فاحشه هستیم. میای با هم خوش بگذرونیم؟
طوطی های نر نگاهی به همدیگر انداختند. سپس یکی به دیگری گفت:
اون کتاب دعا رو بذار کنار. دعاهامون مستجاب شد!!
این موضوع برای من واقعا دردسر شده و آبروی من را به خطر انداخته. از شما کمک میخواهم. من را راهنمایی کنید که چگونه آنها را اصلاح کنم؟
آخوند که ازحرفهای خانم خیلی جا خورده بود گفت: این واقعاً جای تاسف دارد که طوطی های شما چنین عبارتی را بلدند... من یک جفت طوطی نردرمسجد دارم .آنها خیلی خوب حرف میزنند واغلب اوقات دعا میخوانند. به شما توصیه میکنم طوطی هایتان را مدتی به من بسپارید... شاید در مجاورت طوطی های من آنها به جای آن عبارت وحشتناک، یاد بگیرند کمی دعا بخوانند .
خانم که از این پیشنهاد خیلی خوشحال شده بود با کمال میل پذیرفت.
فردای آن روز خانم با قفس طوطی های خود به مسجد رفت و به اطاق پشتی نزد آخوندرفت. آخوند در قفس طوطی هایش را باز کرد و خانم طوطی های ماده را داخل قفس آخوند انداخت .
یکی از طوطی های ماده گفت: ما دو تا فاحشه هستیم. میای با هم خوش بگذرونیم؟
طوطی های نر نگاهی به همدیگر انداختند. سپس یکی به دیگری گفت:
اون کتاب دعا رو بذار کنار. دعاهامون مستجاب شد!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر