۱۳۹۴ دی ۲۸, دوشنبه

به گزارش خبرگزاری هرانا، محمد مهدوی فر، شاعر اهل آران و بیدگل و غواص دوران جنگ که در آذر ماه سال جاری در شعبه ۱۰۵ کیفری دو دادگستری کاشان محاکمه شده بود، به اتهام “نشر اکاذیب” به یک سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد. در این حکم که روز گذشته به آقای مهدوی فر ابلاغ شده، اتهامات وی “نشر اکاذیب” و “جریحه دار نمودن عفت عمومی”! عنوان شده است.

محمد مهدوی فر در دادگاه خود از داشتن وکیل محروم بوده و در دادگاهی پنج دقیقه ای، هیچ سوالی از وی در ارتباط با شعر یاد شده و مفاد شکایت پرسیده نشده است.
آقای مهدوی فر اواخر مهرماه امسال به دادگاه احضار شده بود.
محمد مهدوی فر، شاعر اهل آران و بیدگل پس از سرودن یک مثنوی ۳۲ بیتی به نام “الفبا” در سال گذشته و خواندن آن در انجمن های ادبی شهر کاشان، توسط شعبه دو بازپرسی آران و بیدگل (به نیابت از شعبه هم عرض بازپرسی در کاشان) مورد بازجویی قرار گرفت.
به گفته منابع مطلع به خبرنگار هرانا، اطلاع دهنده این شعر به دستگاه های قضایی و امنیتی بسیج سپاه کاشان بوده و شاکی آقای مهدوی فر اطلاعات سپاه کاشان است.
گفتنی است پیشتر اتهاماتی چون تشویش اذهان عمومی. جریحه دار کردن اذهان عمومی. تبلیغ بر علیه نظام و توهین به مسئولین مملکت به مانند جنتی و خلخالی به وی تفهیم شده بود.
 

شعر « الفبا »
آ مثل آزادی بر ما شد ارزانی
آ مثل آب و برق شد مفت و مجانی
ب مثل یک باتوم در دست مردی شوم
روزی که می بارد بر ملتی مظلوم
پ پول ایرانی خاکش به سر گشته
در خواب می دیدم شاهی که برگشته
ت چون تجاوزگر در داخل زندان
دیگر نمی گویم از دختر ایران
ث ثبت شد دوران افعال زشت ما
نفرین و لعنت بر محصول کشت ما
ج جنتی زنده پویا و پاینده
ج جنتی جوک شد اسباب هر خنده
چ چاه نفت ما پولش کجا رفته
پول زبان بسته آخر چرا رفته
ح چون حجاب زن از کودکی تا گور
یا با زبان خوش یا با زبان زور
خ مثل خلخالی آدمکشی عالی
با این همه جانی جایش ولی خالی
د اول داعش محصول نادانی
خیلی شبیه ماست او در مسلمانی
ذ اول ذلت بیچاره این ملت
با این همه معتاد کو عامل و علت
ر اول رهبر ر آخر رهبر
ما جملگی یک تن او جمله بر ما سر
ز مثل زن مثل زن های معمولی
گفتم چرا می گفت از درد بی پولی
ژ ژنده پوش شهر یک کودک کار است
این طفلک معصوم کارش به اجبار است
س سایه ستار با عشق می رقصید
روزی بهشتی شد زیر کتک خندید
ش مثل یک شیاد بی رحم و بد رفتار
رحمت هزاران بار بر کرکس و کفتار
ص صورت ناهید زیباتر از خورشید
اما اسید جهل او را ز هم پاشید
ض ضجه ی انسان بر آسمان می رفت
شهریور ژاله مرداد شصت و هفت
ط چون طناب دار بالا و پر باریم
ما رتبه ی اول را در جهان داریم
ظ ظاهرش مثل پیغمبر خاتم
بویی نبرده او از خلقت آدم
ع عین عمامه دور سر طاغوت
فرجام هر طاغوت آخر شود تابوت
غ غزّه را باید با پول ایران ساخت
از پول نفت ما هر دفعه باید باخت
ف فتنه گر یاغی مطرود و بی ایمان
هشتاد و هشت درصد از مردم ایران
ق مثل هر قتلی که جیره ای باشد
چون دانه ی تسبیح زنجیره ای باشد
ک مثل کهریزک یک جای وحشتناک
چندین جوان پاک برده به زیر خاک
گ مثل گورستان «کز خاوران خیزد
فریاد انسان هاست کز نای جان خیزد»
ل مثل لبنانی ارجح به ایرانی
این سفره پر بود از شب های بی نانی
م مثل یک مسئول مسئولِ پاسخگو
پاسخ نمی گوید بر هر که الا هو
ن اول نعلین ن آخر نعلین
هر فتنه هرجا شد زیر سر نعلین
و اول والی والی ولایت داشت
هرکس هرآنچه کاشت او مطلقاً برداشت
ه هسته ای گشته یک ملت خسته
با اندکی نرمش او هسته را بسته
ی یحتمل فردا شاعر غمین باشد
یا در رجایی شهر یا در اوین باشد

محمد مهدوی فر
شهرستان آران و بیدگل

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر