۱۳۹۵ مهر ۱۱, یکشنبه

روایتی تکراری از ظلم بی حدی که به زنان پاک سرزمینم اعمال میشه توسط مشتی بیمار عقده ای حیوان صفت .. مشتی زامبی مذهبی انسان نما تحت نام مقدس نیروی انتظامی!

ديشب بخاطر نوع پوششم که یه عبای بلند و گشادبود با شال مشکی و بدون آرایش که فقط جلو باز بود گشت ارشاد بمن تذکر داد. مقاومت کردم و سوار ماشين نشدم.
اول به دست و بازوهايم چنگ انداختند كه توي عكس جاي ناخن هاي ماموران رو مي بين؟ بعد كه نمي خواستم سوار ون بشم اسپری زدن توی چشمام که لنز طبی داشتم.
 بازوهام جای ناخن های اون زن بیشرف زخم شد ساعدم کبود شد و مانتوم پاره شد. آخر سر به زور اسپری منو پرت کردن تو ماشین و بردن.
اونجا تحقیری نبود که نشم. اتهام من عدم توجه به تذکر مامور قانون بود. توهین و جو سازی در ملا عام بود. ولي چرا بايد سوار ماشين گشت ارشاد مي شدم؟ 
من کارشناس ارشد ژنتیک هستم. مربی یوگا و معلم دبیرستان که دروس علوم پایه رو به زبان انگلیسی تدریس میکنم. دیشب تمام تحقیرهایی که میشد حواله ام شد.
 آخر سر هم مجبور شدم بخاطر تمام کارهایی که نکردم و حرفهایی که نزدم و دفاع از حقم ازون کثافتا عذرخواهی کنم به التماس و لذت، غرور و خودخواهی و ارضای تمام عقده های فرو خورده رو تو چشم اون بیشرف ببینم. 

دیشب کابوسی بود که امیدوارم دیگه نه برای من نه برای هیچ زن دیگه تکرار نشه.ده تا امضا کردم که به هیچ کدوم هیچ اعتقادی نداشتم حتی این جمله که هیچگونه خسارت جانی و مالی به من وارد نشده!!!!

 وقتی گفتم امضا نمیکنم کاغذ رو کشید از زیر دستم و گفت رضایت نمیدم باید بازداشت شی. ۷۴ ضربه شلاق و ۶ ماه حبس. مجبور شدم امضا كنم....


اینستاگرام مسیح علی‌نژاد http://bit.ly/2dwOreR
( آیا می‌توان از حقوق این شهروند دفاع کرد و جلوی اتفاقات مشابه را گرفت؟ چگونه؟)
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر