۱۳۹۴ مهر ۱۷, جمعه

بخشی از سخنرانی دکتر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در انجمن جامعه شناسی ایران...


اگر ما مي گوييم زماني كه پارس ها تمدن و دين داشتند، اعراب دختران خود را زنده به گور مي كردند
قطعا صد سال ديگر اعراب مي گويند، زماني كه ما ميزبان جام جهاني بوديم ايراني ها دخترانشان را به استاديوم راه نمي دادند...!!!!
گفتیم : اقتصاد
گفتند : باید اسلامی شود
گفتیم : فرهنگ
گفتند : باید اسلامی شود
گفتیم : اخلاق
گفتند : مگر اخلاق غیر اسلامی هم داریم؟!
گفتیم : علوم انسانی
گفتند : انسانی؟ انسانی چیست؟!
بگو اسلامی
گفتیم : روابط زن و مرد
گفتند : ای بابا..! چه معنی دارد این روابط؟!
گفتیم : وجدان
گفتند : اسلام
گفتیم : ...
گفتند : اسلام... اسلام... گذشت و گذشت...
چیزی نگفتیم، فقط رفتیم مغازه مرغ بخریم، دیدیم نمی توانیم،
گفتند : چه ربطی دارد به اسلام..؟!
رفتیم روزنامه خریدیم و مشغول خواندن خبرهای رانت خواری و اختلاس بودیم که به ناگاه آمدند و روزنامه را از دستمان گرفتند و گفتند : به اسلام چه مربوط..؟!
نگاهی به دور و برمان انداختیم، روان های پریشان دیدیم و مردهای چشم چران،
گفتند : اینها تهاجم فرهنگی ست؛
و ما از خودمان پرسیدیم : پس این تهاجم فرهنگی کنندگان چرا خودشان اینقدر چشم چران نیستند؟!
خواستیم ویزای عربستان بگیریم، برویم آنجا از خود خدا بپرسیم، گفتند : عربستان ضد اسلامی، دیگر به ما اسلامی ها ویزا نمی دهد!
خلاصه کمی سرمان گیج رفت و یک لحظه فکر کردیم دچار هپروت اسلامی شده ایم،
دوباره به خود آمدیم و دیوان حافظ را گشودیم دیدیم گفته:
"گر مسلمانی از این است که حافظ دارد/
وای اگر از پس امروز بود فردايي
.
.
اگر بدانیم کرایه هرالاغ درامامزاده داوود ساعتی 20 هزار تـــومان

وحق التدریس یک استادیاردانشگاه ساعتی 10 هزار تــــومان
ویارانه هر ایرانی در یک ماه برابر کرایه 2 ساعت یک الاغ است
پــــِـــــــیدا کنید الاغِ واقعـــــــی را؟!
(۲.۵)نمره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر