در روز پانزدهم فروردينماه سال 1374 رانندگان مينيبوس در اسلامشهر در
اعتراض به دستور گران کردن کرایهها دست به اعتصاب زدند.
طي چند ساعت تظاهرات بزرگی با حضور 50 هزارتن به پا شد که دامنه آن به رباطكريم، سلطانآباد و صالحآباد نيز رسید، قرارگاه ثارالله در اولین عملیات خود از زمان تشکیل آن در همان سال، مسئول حفظ امنیت پایتخت و سرکوب مردم شد و آنها را در ورودي تهران و در منطقه چهاردانگه، زير آتش سنگين نيروهاي ويژه قرار داد.
در این عملیات به گفته شاهدان عینی حتی از هليكوپترهاي توپدار نیز در کشتار مردم استفاده شد که مانند آن تا کنون در جمهوری اسلامی اتفاق نیفتاده است.
آمار کشتهها، دستگیرشدگان و اعدامشدگان احتمالی این حوادث هیچگاه به طور دقیق مشخص نشد. در حالی که بعضی از منابع از 50 کشته در آن حوادث یاد کرده اند، برخی دیگر از صدها کشته شامل چند کودک و نوجوان حکایت میکنند.
کاوه شیرزاد، روزنامه نگار اهل اسلامشهر در خاطرات خود از آن روزها مینویسد: "صبح به دبیرستان می روم. خبرهای بی شماری از کشته شدن دوستان، اقوام و . . . هم کلاسی ها می شنوم. در چند کوچه اطراف محل ما سه نفر کشته شده اند. دختری 9 ساله، مردی که در مغازه اش هدف تیر اندازی غیر عمدی نیروی احتمالا یگان ویژه قرار گرفته بود و فرد دیگری که بر اثر تیراندازی در روی پشت بام کشته شده بود."
صدها تن در جریان وقایع اسلامشهر بازداشت شدند که کاوه شیرزاد یکی از آنها بوده است. او چنین شهادت میدهد: " در زندان رجایی شهر، خشونت به نهایت خود رسید. تمام طول شبانه روز، صدای شدید گریه، التماس و زاری می آمد و من در 5 روزی که آنجا بودم، تنها چند ساعت توانستم بخوابم. مساله ای که هیچگاه نتوانستم فراموش کنم، این بود که برادر یکی از دوستانم که با من دستگیر شد و با هم بودیم، هرگز به خانه بازنگشت و هیچ ارگانی نپذیرفت که او را دستگیر کرده است" ..
طي چند ساعت تظاهرات بزرگی با حضور 50 هزارتن به پا شد که دامنه آن به رباطكريم، سلطانآباد و صالحآباد نيز رسید، قرارگاه ثارالله در اولین عملیات خود از زمان تشکیل آن در همان سال، مسئول حفظ امنیت پایتخت و سرکوب مردم شد و آنها را در ورودي تهران و در منطقه چهاردانگه، زير آتش سنگين نيروهاي ويژه قرار داد.
در این عملیات به گفته شاهدان عینی حتی از هليكوپترهاي توپدار نیز در کشتار مردم استفاده شد که مانند آن تا کنون در جمهوری اسلامی اتفاق نیفتاده است.
آمار کشتهها، دستگیرشدگان و اعدامشدگان احتمالی این حوادث هیچگاه به طور دقیق مشخص نشد. در حالی که بعضی از منابع از 50 کشته در آن حوادث یاد کرده اند، برخی دیگر از صدها کشته شامل چند کودک و نوجوان حکایت میکنند.
کاوه شیرزاد، روزنامه نگار اهل اسلامشهر در خاطرات خود از آن روزها مینویسد: "صبح به دبیرستان می روم. خبرهای بی شماری از کشته شدن دوستان، اقوام و . . . هم کلاسی ها می شنوم. در چند کوچه اطراف محل ما سه نفر کشته شده اند. دختری 9 ساله، مردی که در مغازه اش هدف تیر اندازی غیر عمدی نیروی احتمالا یگان ویژه قرار گرفته بود و فرد دیگری که بر اثر تیراندازی در روی پشت بام کشته شده بود."
صدها تن در جریان وقایع اسلامشهر بازداشت شدند که کاوه شیرزاد یکی از آنها بوده است. او چنین شهادت میدهد: " در زندان رجایی شهر، خشونت به نهایت خود رسید. تمام طول شبانه روز، صدای شدید گریه، التماس و زاری می آمد و من در 5 روزی که آنجا بودم، تنها چند ساعت توانستم بخوابم. مساله ای که هیچگاه نتوانستم فراموش کنم، این بود که برادر یکی از دوستانم که با من دستگیر شد و با هم بودیم، هرگز به خانه بازنگشت و هیچ ارگانی نپذیرفت که او را دستگیر کرده است" ..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر