۱۳۹۵ بهمن ۷, پنجشنبه

نقش شاخ بز در حل مسائل شهری! ..... رضا کیانیان چند روز پیش از شورای شهر تهران انتقاد کرده بود و گفته بود یکی از علل فجایعی مثل فاجعه پلاسکو این است که بیشتر اعضای شورای شهر تخصص لازم و سواد کافی در زمینه مدیریت شهری ندارند و همینجوری کیلویی (به معنای واقعی کلمه!) آمده اند شده اند عضو شورای شهر...!

بعد از این اظهارات، اعضای شورای شهر هیچکدام این نداشتن سواد و تخصص را به خودشان نگرفتند و قضیه داشت فراموش می‌شد که این سخنان به گوش عباس آقای جدیدی کشتی گیر سالهای دور و عضو فعلی شورای شهر هم رسید...

ایشان که ابتدا به خاطر اندام درشت و گولاخیت نهادینه شده در وجودشان قرار بود در اکیپهای سد معبر شهرداری مشغول به فعالیت شوند، بر اثر بازیهای روزگار و جو گیری ما مردم سر از شورای شهر در آوردند و به عنوان یک عضو این شورا، بلافاصله به اظهارات آقای کیانیان واکنش پاراسمپاتیک نشان داده و فرمودند:

"...حتی آرتیست‌های سینمایی هم درباره مسائل شهری عرض‌اندام می‌کنند... این افراد حتی ، نمی‌توانند دو تا شاخ بز را از هم جدا کنند. "
البته واقعا بخش اول فرمایش ایشان صحیح است و درست نیست یک "آرتیست سینما" بیاید و در باره مسائل شهری نظر بدهد! و بخواهد "عرض اندام" کند!...
به خصوص اینکه در میان اعضای شورای شهر، هم وزنه بردار در رده فوق سنگین وزن حضور داشته باشد و هم کشتی گیر بعلاوه صد و بیست کیلوگرم...!

واقعا آقای کیانیان با چه رویی خواسته اندام نحیف خودش را در چنین میدانی و در برابر چنین حریفانی نمایش دهد...؟ ..!!
البته ما نمی‌خواهیم جانبدارانه برخورد کنیم ولی خداوکیلی "آرتیست سینما" باید توجه و تمرکزش را بگذارد روی کار و هنر تخصصی خودش و اجازه دهد که "کشتی گیران" و "وزنه برداران" عزیز! نیز به مسائل تخصصی خودشان یعنی «مدیریت شهری» بپردازند...!

اما بخش دوم فرمایش ایشان کمی غامض بود...برای درک و فهم اینکه چرا عباس جدیدی گفته کسی که توان جدا کردن دو تا شاخ بز از هم را ندارد نباید در باره مسائل شهری نظر بدهد، ما لازم است توضیحاتی بدهیم.

اول این را عرض کنم که یکی از مشکلاتی که گاه برای دامداران و چوپانان عزیز ما پیش می آید، دعوای بین بزهای گله و گیر کردن شاخها در همدیگر است... در این مواقع فرد دامدار اگر مداخله نکند و شاخهای دو حیوان را از هم جدا ننماید هر دو بز ممکن است در همین وضعیت شاخ به شاخ آنقدر بمانند تا تلف شوند...

در این مورد هم اشاره عباس جدیدی به این بوده که کسی که در عمرش یک روز چوپانی نکرده و گله به صحرا نبرده، چطور می‌تواند در مورد مسائل کلان شهری نظر بدهد...؟!!
شاید در نگاه اول این استدلال برای بعضی کمی عجیب و حتی توهین آمیز جلوه نماید و این دو مقوله (گله داری و شهرداری) بی ارتباط با یکدیگر به نظر برسند... اما بد نیست بدانیم که اصول و تکنیکهای «گله داری» و «مدیریت جهادی» در واقع یکی ست !! ...

در اینجا فقط چند نمونه از وجه تشابه این دو مساله را ذکر می‌کنیم:

- کسی که مسئولیت گله ای را قبول می‌کند اصولا نیازی به داشتن سواد ندارد و فقط قدرت بدنی و اعتماد به نفس داشته باشد که گله را به صحرا ببرد و بازگرداند کافیست!...
یک مدیر جهادی هم بر خلاف مدیران معمولی و غیر جهادی نیازی به سواد ندارد و همین که قدرت بدنی داشته باشد می‌تواند کارها را در مجموعه تحت امرش پیش ببرد.


- در گله داری فرد گله دار، با گوسفند و بز سر و کار دارد و در سیستم مدیریت جهادی نیز در برخی مواقع لازم است که برای اطلاعرسانی ها و یا ارائه خدمات، مردم گوسفند و بز فرض شوند تا کارها پیش برود !! ..

- در سیستم گله داری مدیر یا همان چوپان موظف به توضیح دادن چیزی به گوسفندان خودش نیست و اصولا گوسفندان در مقامی نیستند که بخواهند عملکرد چوپان را زیر سوال ببرند و در مدیریت جهادی نیز دقیقا وضع به همین شکل است !! ..

- در سیستم گله داری همیشه گوسفند است که هزینه اشتباهات چوپان را می‌پردازد و چوپان همواره در حاشیه امنیت قرار دارد...در سیستم مدیریت جهادی نیز چنین است !

می‌شود در تمام زمینه ها مثال زد تا مشخص شود که چه اندازه این دو عرصه به یکدیگر نزدیک و شبیه هستند و ثابت کرد تسلط در حوزه دامداری شرط لازم و کافی برای احراز پستهای جهادی (مثل شورای شهر) نیز می‌تواند باشد...!

ولی ما فعلا به همین مقدار بسنده می‌کنیم و ضمن اعلام حمایت قاطع خود! از عباس آقای جدیدی از عموم مردم می‌خواهیم که اگر تا به حال چوپانی و دامداری نکرده و گله به صحرا نبرده‌اند و شاخ بز جدا نکرده اند، توی کارهای شورای شهر و مدیریت شهری دخالت ننمایند و بیخودی نظر ندهند...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر