۱۳۹۶ فروردین ۲۶, شنبه

محمد نوری زاد فیلمساز و فعال مدنی در ایران: با انگشت بر کف دستم دو خط عمود برهم می کشم و می گویم: این خط این نشان. اگر ایران با خفّت، با خفّت، با خفّت، از سوریه خارج نشد؟! بله، مشاوران و سپاهیان و بسیجیان و مدافعانِ ایرانیِ حرم، بزودی با خفت و خواری سوریه را به مقصد ایران ترک خواهند کرد.

محمد نوری زاد فیلمساز و فعال مدنی در ایران: با انگشت بر کف دستم دو خط عمود برهم می کشم و می گویم: این خط این نشان. اگر ایران با خفّت، با خفّت، با خفّت، از سوریه خارج نشد؟! بله، مشاوران و سپاهیان و بسیجیان و مدافعانِ ایرانیِ حرم، بزودی با خفت و خواری سوریه را به مقصد ایران ترک خواهند کرد.

 به ایران که رسیدند، البته بر طبل و تنبک می نوازند که: پیروز شدیم. دروغ که حنجره نمی خواهد. همان رهبری که با همه ی آخوندی اش زل زد به چشم مردم دنیا و به دروغ گفت: ما بدنبال ساخت و تولید بمب اتم نبوده و نیستیم، چرا پیاده نظامش بعد از این شکست مفتضحانه، فریاد پیروزی سر ندهد؟ 

آنچه اما از این مداخله ی نظامی در سوریه برای ایران و ایرانی بجای می ماند: پول های دود شده، کشته ها و زخمی های بجا مانده، نفرتِ مردمان سوریه و جهان از ایران، مضحکه ی دنیا شدن، و محکومیت های پی درپیِ ایران در مجامع حقوق بشری بعنوان جنایتکار جنگی، و شروعِ پرداختِ غرامت به مردم سوریه و عراق و لبنان و یمن و نیجریه است. این غرامت ها و خسارت ها را از جیب و ارث پدری شان که نمی پردازند، پس چه باک؟
 

کف دستت را وا کن حاج آقا. آ باریک الله. خب این خط این نشان. که چی؟ گفتم برایت: خروج خفت بار. حالا هی برو دشمن دشمن کن! 
همان که دشمنش می نامی، چنان خواسته هایش را از گلوی تو بر بخروشد، و آنچنان از تو بازی بگیرد به اسم این که خودت با هوش خودت بدان دست یافته ای، که نابگاه در غرقاب باخت های پشت اندر پشت، به پشت سر بنگری و ببینی عجب، 
هر چه برخروشیده ای و هیاهو بکار بسته ای و بهرکجا فرمان گفته ای و پول ها را پارو کرده ای، همه اش با سناریوی همان دشمن بوده و تو خیال می کرده ای که نخیر، این تویی که دشمن را ذلیل می کرده ای در این سالهای همینجوری!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر