در ابتدای ماه رمضان،
از خطرات و بیماری های ناشی از روزه داری گفتیم و کافر خطابمان کردند، هدف
ما تندرستی و بهروزی هم میهنان مان بود و آنان ما را ملحدان و دشمنان دین
خدا نامیدند و فحش نثار ما که سر انجامی نیک برای شان می خواستیم، کردند.
عزیزان و نزدیکان مان را دیدیم که روزه گرفته بودند و رنگ به
رخسارشان نمانده بود و از گرسنگی به خود می پیچیدند و از فرط ناتوانی، بی
حال و همانند یک جنازه به روی زمین دراز به دراز می افتادند و ما حرص
خوردیم و پریشان گشتیم و تا لب به سخن گشودیم با ندای ننگین ” الله اکبر” و
یا “استغفر الی الله” صدای مان را خفه کردند و فریاد را در گلوی مان کشتند
و به قبرستان سینه ی مان فرستادند.
روزهای بسیار نا میمون ماه رمضان گذشت و نوبت به روز پایانی
این ماه که “عید فطر” می خوانندش رسید. ایران باستانی ما دارای جشن ها و
عید های فراوانی بوده است ولی ایران امروزی بر اثر هویت ستیزی و فرهنگ
بیگانه و عقب افتاده ی تازیان، با چند جشن و روز ملّی تنها مانده است که
این جشن ها خلاصه می شوند به عید نوروز و جشن سده و چهارشنبه سوری.
حال عدّه ای می آیند و روز فطر را به عنوان عید و روز جشن
رسمی به مردم فرهنگ باخته ی ایران تحمیل می کنند و رسانه ی ضد ملّی حکومت
اسلامی و هزاران فروشنده مزدور بی وطن و فرصت طلب نیز، در طی بیست و چهار
ساعت هزاران بار، اعلام می کند یا به مشتریان خود می گویند که: “عید سعید
فطر مبارک”
با این فاجعه که هر چهار واژه ی این جمله ی ننگین عربی است
کاری ندارم، امّا آیا به راستی روز فطر، جشن ملّی ایرانیان است که این چنین
خبر از راه رسیدنش را در بوق و کرنا می کنند و چرخ مملکت را دو روز تعطیل
می کنند و طبق آمار بانک مرکزی ایران، ۲۰۴۸ میلیارد تومان به اقتصاد کشور
ضربه می زنند؟.
رسانه ی ضدّ میهنی رژیم به کنار، از اینکه مردم خردباخته ی
مسلمان به ظاهر ایرانی که نان و آب این ملک را می خورند ولی سینه چاک
صحراهای عربستان و گورهای تازیان هستند، تلفن ها را برداشته و به یکدیگر
زنگ می زنند و “عید فطر” را تبریک می گویند حالم به هم می خورد، به حدّی
عصبی می شوم و احساس پستی و حقارت و بی غیرتی می کنم که می خواهم با دستان
خودم، خودم را حلق آویز کنم تا که بیش از این شاهد اینگونه خیانات به وطن و
تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی ام نباشم.
عید فطر و زاد روز محمّد
و جشن مبعوث شدنش و هیچ یک از این روزهای مزخرف و سراسر ننگ و شرم آورانه،
به من و کشور عزیزم” ایران ” کوچکترین ارتباطی نداشته و ندارد و مایه ی
خجالت است که یک ایرانی که خود را فرزند کوروش بزرگ می داند، در خیابان راه
بیافتد و به هر کس و نا کسی روز “عید فطر” را تبریک بگوید.
اصلا تبریک برای چه؟ چه فلسفه و منطقی در این روز موهوم
خوابیده است که باید این روز را جشن گرفت و تبریک گفت؟
برای مثال، منطق
بسیار زیبا و قشنگی در پس “نوروز” قرار دارد که ما فرا رسیدنش را جشن گرفته
و به یکدیگر شادباش می گوییم. نوروز نوید آمدن بهار و سبز شدن دوباره ی
جهان و شکوفه زدن درختان و در یک کلام شانس شروع دوباره ی یک زندگی را می
دهد.
نوروز زیباترین و بهترین جشن ها در سراسر دنیاست و فلسفه ی بی نهایت منطقی اش، همه را انگشت به دهان و حیران می سازد که ایرانیان از هزاران سال پیش، آمدن بهار را جشن می گرفته اند.
نوروز زیباترین و بهترین جشن ها در سراسر دنیاست و فلسفه ی بی نهایت منطقی اش، همه را انگشت به دهان و حیران می سازد که ایرانیان از هزاران سال پیش، آمدن بهار را جشن می گرفته اند.
حال عید فطر
یعنی چه؟. یعنی روزهای شکم پروری در هنگام سحر و افطار، خود را از پرخوری
جر دادن، و خوابیدن همه روزی از شکم درد شبانه، و بهانه روزه بودن و بی
حالی کردن، حال تمام شده است و اکنون دوباره نوبت عوض کردن روش بخور بخور
اغنیا و ثروتمندان و همچون همیشه گرسنه و سرگشته ماندن تهیدستان و
درماندگان است؟
به، به، چه اندیشه ی نیکی در پس ” عید ” نامیدن این روز
وجود دارد؟!.
عید فطر، برای من ایرانی، به شدّت بیگانه است، بیگانه… توهینی
به من ایرانی، به فرهنگ من، و به خرد و اندیشه من ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر