۱۳۹۵ آذر ۴, پنجشنبه

آیت الله موسوی اردبیلی و برزخ تابستان ۶۷

«با واسطه شنیده ام که شما آن طرف [برزخ] رفته و برگشته اید.»
این جمله را اردیبهشت ۹۵ حجت الاسلام «ابراهیم رییسی»، تولیت «آستان قدس رضوی» به آیت الله «عبدالکریم موسوی اردبیلی»، مرجع تقلید شیعه ساکن قم گفت. آیت الله هم تلویحا تایید کرد و گفت اعتقادش را به خداوند متعال و اهل بیت عصمت و طهارت عرض کرده، فشار از سینه اش برداشته شده و کم کم به هوش آمده است .. (!!!) 

این اما تنها دیالوگ ماندگار موسوی اردبیلی و رییسی نبوده است. بگذارید بخشی از فایل صوتی مربوط به جلسه آیت الله «حسینعلی منتظری» با اعضای «هیات مرگ» اعدام های تابستان ۶۷ که مرداد ۹۵ منتشر شد را مرور کنیم:
منتظری خطاب به اعضای هیات مرگ: «برین شورای عالی قضایی معرکه بگیرین. مرده شورشون ببره ...» 
رییسی: «اونا خودشون رو کشیدن کنار.» 

منتظری: «بگین شورای عالی قضایی! مگر شما مسوول نیستین؟ خب بیایین جواب بدین.» 
رییسی: «آخه شورایی که همه اش می‎رن دنبال درس و بحث...»
منتظری: «بدبختی ما اینه، دستگاه قضایی ما؛ که آقای موسوی اردبیلی هنری که می کنه اینه [که] بگه آقا [آیت الله خمینی] آیا در مرکز استان اینا رو اعدام کنیم یا همین جا تو شهر خودمون؟» 

یک عضو هیات مرگ: «شورا تو همه کارا [این جوریه].»آیت الله منتظری در بخش دیگری از این فایل صوتی به صراحت می گوید: «این بدبختی ما است که در راس دستگاه قضایی ما، بی‌رودربایستی، هم‌چین شخصی [موسوی اردبیلی] قرار گرفته‌است.»
شخصی که منتظری معتقد بود خودش با این «چیزها» مخالف است:«خودش از همه لیبرال تره، ]آن وقت[تو نماز جمعه می‌گه که همه این ها باید اعدام بشن.» 

منظور منتظری، نماز جمعه ۱۴ مرداد ۱۳۶۷ است؛ روزی که عبدالکریم موسوی اردبیلی در مقام رییس شورای عالی قضایی خطبه های نماز را خواند و گفت: «قوه قضایی در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا این ها را محاکمه می کنید. این ها که محاکمه ندارند؛ حکم شان معلوم، موضوعش معلوم و جزایش نیز معلوم می باشد. قوه قضایی در فشار است که این ها چرا محاکمه می شوند. 
قوه قضایی در فشار است که چرا تمام این ها اعدام نمی شوند و یک دسته شان زندانی می شوند… من با شما هماهنگ هستم و به شما حق می دهم و می گویم این ها نباید عفو شوند (تکبیر نمازگزاران). من این حرف را تحت تاثیر جو بر زبان نمی آورم بلکه به دلیل اطلاع از شدت لجاجت آن ها این حرف را می زنم.» (خطبه های نماز جمعه آیت الله موسوی اردبیلی، نشر دانشگاه مفید،‌ بهار ۸۵؛ صفحه ۳۸۷)

«عفت ماهباز»، فعال سیاسی که در آن دوران در زندان بوده و همسرش «علیرضا اسکندری» نیز در جریان کشتار ۶۷ کشته شده است، در خاطراتش از آن روزها می گوید: «نماز جمعه از رادیو پخش شد… شعارهای "مرگ بر منافق" و "زندانی منافق اعدام باید گردد" تن را می لرزاند… آیت الله موسوی اردبیلی پیامی را داد که زندانیان در آن لحظه بر جای میخکوب شدند. او وعده مرگ مجاهدین را داد و آن ها را "منافقین" اعلام کرد و این که به سراغ زنان هم خواهند رفت و اجازه این کار را از امام گرفته اند.» (مجموعه خاطرات و گفت و گو با رادیو فردا، شهریور ۸۷)

«مهدی اصلانی»،‌ فعال سیاسی که از سال ۶۳ تا ۶۷ در زندان به سر برده است، در خاطراتش از آن روزها خطاب به موسوی اردبیلی می نویسد: «فردای آن روز به تاریخ پانزدهم مردادماه در توضیح بیان نماز جمعه‌تان در رادیوی دولتی ایران فرمودید:"مردم ایران منافقین را از هر حیوانی بدتر می دانند… قوه قضاییه در فشار بسیار سخت است که چرا این‌ها اعدام نمی‌شوند، باید از دم اعدام شوند. دیگر از محاکمه و آوردن و بردن پرونده محکومین خبری نخواهد بود …"
 
حضرت آیت‌الله! نهم شهریور هیچ خاطرتان هست؟ من که از یاد نبرده‌ام. در این روز برای نوبت دوم مقابل هیات مرگ قرار گرفتم. شما آن‌روز ریاست جلسه‌ای را عهده‌دار بودید که خبرش این‌گونه منتشر شد: "روز نهم شهریور سال 67 شورای عالی قضایی به ریاست آیت الله موسوی اردبیلی از کلیه داد‌گاه‌ها و دادسراهای انقلاب خواست که در مورد گروهک‌های محارب و ملحد با قاطعیت عمل کنند و در برخورد با آن‌ها سعی شود اشداء علی‌الکفار باشند…» (سایت اخبار روز، خرداد ۹۰) 

شهریور ۶۷ کار اعدام اعضای «سازمان مجاهدین خلق» به مرحله مدنظر رسیده و نوبت اعدام زندانیان چپ فرا رسیده بود. 
موسوی اردیبلی ۱۹ آذر ۶۷ در گفت و گو با بخش خبر «رادیو ایران» درباره اجرای آن روزها گفت. متن این گفت و گو روز بعد در روزنامه «کیهان» منتشر شد: 
«افراد زیادی از آن‌ها [مجاهدین] محاکمه شده بودند و حکم‎شان تأیید شده بود اما به خاطر روال عادی و این‌که تا آخرین مرحله فرصت توبه و بازگشت به آن‌ها داده می‌شود، اجرای حکم به تعویق می‌افتاد. اما متأسفانه این افراد نه تنها اصلاح نشدند بلکه از طرق مختلف در زندان دست به تحریکاتی زدند که این تحریکات پس از عملیات "مرصاد" به اوج خود رسید و به این ترتیب عناد خود را با نظام به اثبات رساندند و آدم محکومی که حکم محکومیتش تأیید شده و به او نیز فرصتی برای اصلاح شدن داده‌اند، تازه در زندان مأمور زندان را کتک می‌زند.»

«ایرج مصداقی»،‌ فعال سیاسی که از سال ۶۰ تا ۷۰ در زندان بوده و چون مهدی اصلانی، از آن اعدام ها جان به در برده بود، با اشاره به همین گفت و گوی موسوی اردبیلی، به دروغ گویی رییس شورای عالی قضایی اشاره می کند: «چه گونه به سادگی آب خوردن در مورد اعدام‌‌شدگان دروغ می‌گوید؟ خود وی از خمینی سؤال کرده بود آیا تازه دستگیرشدگان و یا کسانی را که هنوز مراحل بازجویی را طی نکرده‌اند نیز بکشیم؟ و خمینی جواز قتل را صادر کرده بود.» (مجموعه یادداشت های ایرج مصداقی، ۹ مرداد ۹۰) 

اشاره ایرج مصداقی به نامه «احمد خمینی» به پدرش است که نوشته بود: «بسمه تعالی. پدر بزرگوار، حضرت امام مدظله العالی؛ پس از عرض سلام، آیت الله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی درباره منافقین ابهاماتی داشته اند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند:
 1 - آیا این حکم مربوط به آن ها است که در زندان ها بوده اند و محاکمه شده اند و محکوم به اعدام گشته اند ولی تغییر موضع نداده اند و هنوز هم حکم در مورد آن ها اجرا نشده است، یا آن هایی که حتی محاکمه هم نشده اند، محکوم به اعدام‎اند؟
2 - آیا منافقینی که محکوم به زندانِ محدود شده اند و مقداری از زندانشان را هم کشیده اند ولی بر سر موضع نفاق می باشند، محکوم به اعدام می باشند؟
3 - در مورد رسیدگی به وضع منافقین، آیا پرونده های منافقینی که در شهرستان هایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می توانند مستقلا عمل کنند؟»

او از پدر جواب شنید: «بسمه تعالی. در تمام موارد فوق، هر کسی در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد، حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها، در هر صورت که حکم سریع تر انجام گردد، همان مورد نظر است. روح الله الموسوی الخمینی.»

 البته این نخستین بار نبود که موسوی اردبیلی درباره اعدام ها دروغ می گفت، سال ۹۰ هم به دروغ به «مهدی خزعلی» گفته بود در اعدام های ۶۷ دخالتی نداشته است؛ هم‎چنان که تابستان سال ۶۷ نخستین بار نبود که موسوی اردبیلی برای اعدام از آیت الله خمینی اجازه می گرفت.

چند ماه پس از کشتار تابستان ۶۷، وقتی آیت الله خمینی از روند کند برخورد دستگاه قضایی گلایه می کند و در دو نامه به تاریخ های ۱۱ و ۲۳ دی ماه همان سال به «عباسعلی نیری» و «ابراهیم رییسی»، دو نفر از اعضای هیات مرگ ماموریت می دهد به سرعت آن چه «حکم خدا است» را اجرا کنند، موسوی اردبیلی ۳۰ دی ماه ۶۷ دوباره به خطبه های نماز جمعه می رود‌: 

«اخیرا به حضرت امام اطلاع داده شد که صدور احکام به علت مشکلات دست و پاگیر به طول می انجامد. ایشان بذل توجه و عنایت فرمودند و با ارسال نامه ای تاکید کردند نباید اجرای احکام خدا به تاخیر بیفتد… تا امام این را فرمودند و ما احساس کردیم این اجازه را از طرف امام داریم… در عرض ۲۴ ساعت حکم داده شده؛ چهار نفر اعدام شدند، دوتا دست بریده شد، سه نفر به زندان رفتند.»
او هم‎چنین خبر می دهد: «از این پس، فاصله زمان بررسی اتهام و صدور حکم اعدام، حداکثر ۱۰ روز خواهد بود.»
 
مجموع یادداشت های ایرج مصداقی درباره این دوران به تفصیل هماهنگی دستگاه قضایی در اجرای این احکام و رقم خوردن جنایت های تازه را بیان کرده است.
از آن روزگار، ۲۸ سال گذشته است. آیت الله از دو روز پیش دوباره هوش از دست داده و به کما رفته است؛ شاید هم برزخ. موسوی اردبیلی در آستانه ۹۱ سالگی است. قطعا برای آن که او درباره جنایت تابستان ۶۷ سخن بگوید، چیزی را بپذیرد، شفاف کند و یا عذر بخواهد، دیر شده است. خرداد ۹۱ او گفت: «اگر مشکلاتی که هست، به من مستند است، از همه عذر می خواهم... و اگر بنده کاری کرده ام که نباید می کردم و یا ترک فعلی کرده ام که باید انجام می دادم، از همه عذر می خواهم. از همه حلالیت می طلبم.»
نصف حرف او متوجه وضع موجود بود و نصف دیگرش مشروط به اگر و اما. با این حال، تاریخ سخن می گوید و روایت می کند که رییس وقت شورای عالی قضایی و مرجع تقلید شیعه اکنون با سکوتش علیه جنایتی که خود مخالف آن بود، به یک عمله تمام عیار آن جنایت تبدیل شد. سنگینی این جنایت روی نام او همیشه خواهد ماند؛ چه از برزخ برگردد، چه برنگردد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر