بخشی از سخنان کریستوفر هیچنز، هفتهنامه نیوزویک
ترجمه احسان نوروزی
کشوری که تلاش میکند با الگوبرداری از یک کتاب مقدس بر مردماش حکومت کند، بلافاصله خود را در سراشیبی سقوط و رو به زوال خواهد دید: استعداد زنان سرکوب میشود و به هدر میرود، مغز فرزندان این کشور به تسخیر مفاهیمی در میآید که از فرط تکرار در مدارس مذهبی، ملکه ذهنشان شده است، و دانشآموختگان و روشنفکران هم در چنین جوامعی یا در تبعیدند، یا در زندان.
هیچ استثنایی بر این قاعده نمیتوان یافت: افغانستان تحت سلطه طالبان، بدترین نمونه زایش تروریسم از دل فقر بود، و حتی مقامات ایران هم وضعیت حاکم بر آن کشور را محکوم میکردند؛ البته فقط به خاطر کشتار شیعیان در آن کشور، نه واقعیتهای تلخ دیگر.
اما وقتی نتیجهای حاصل نمیشود، شهرها به فساد کشیده میشوند و فرزندان یک کشور تباه میشوند و حتی در حالی که همهچیز به بنبست رسیده، تنها سربازان جوان و بیسواد پلیس امنیت اخلاقی هستند که با جدیت همیشگی فعالیتهایشان را ادامه میدهند، روحانیون چه کسی را سرزنش میکنند؟
آنها چنین اجازهای ندارند که خودشان را سرزنش کنند، مگر در شرایطی که احساس کنند به اندازه کافی خود را فدای آرمانها و ایدولوئوژی خود نکردهاند. بدیهی است که این یهودیان، صهیونیستها و فراماسونرها بودند که با توطئههای خود مانع تحقق اهداف آنان شدهاند. بههمین خاطر، از نظر آنان جنگ مقدس را باید در سرزمینهایی به راه انداخت که شادکامی و موفقیت بیشتری در دل خود دارند.
حکومتی ضعیف و شکستخورده که حتی یک مناظره ساده هم در آن به خشونت کشیده میشود، یا هر صدایی که مخالف موجودیت و مشروعیت الهی آن باشد در نطفه خفه میشود، بهسرعت ضعیفتر و با ناکامیهای بیشتری روبرو میشود و چون بنا به ماهیت خود به پارانویای شدید مبتلاست و مقصر همه مسائل را در خارج از مرزهای خود میجوید، در دام هذیانگویی گرفتار میشود و دست به هر جنایتی خواهد زد.
برگرفته از برگه تاریخ تمرد جهان
ترجمه احسان نوروزی
کشوری که تلاش میکند با الگوبرداری از یک کتاب مقدس بر مردماش حکومت کند، بلافاصله خود را در سراشیبی سقوط و رو به زوال خواهد دید: استعداد زنان سرکوب میشود و به هدر میرود، مغز فرزندان این کشور به تسخیر مفاهیمی در میآید که از فرط تکرار در مدارس مذهبی، ملکه ذهنشان شده است، و دانشآموختگان و روشنفکران هم در چنین جوامعی یا در تبعیدند، یا در زندان.
هیچ استثنایی بر این قاعده نمیتوان یافت: افغانستان تحت سلطه طالبان، بدترین نمونه زایش تروریسم از دل فقر بود، و حتی مقامات ایران هم وضعیت حاکم بر آن کشور را محکوم میکردند؛ البته فقط به خاطر کشتار شیعیان در آن کشور، نه واقعیتهای تلخ دیگر.
اما وقتی نتیجهای حاصل نمیشود، شهرها به فساد کشیده میشوند و فرزندان یک کشور تباه میشوند و حتی در حالی که همهچیز به بنبست رسیده، تنها سربازان جوان و بیسواد پلیس امنیت اخلاقی هستند که با جدیت همیشگی فعالیتهایشان را ادامه میدهند، روحانیون چه کسی را سرزنش میکنند؟
آنها چنین اجازهای ندارند که خودشان را سرزنش کنند، مگر در شرایطی که احساس کنند به اندازه کافی خود را فدای آرمانها و ایدولوئوژی خود نکردهاند. بدیهی است که این یهودیان، صهیونیستها و فراماسونرها بودند که با توطئههای خود مانع تحقق اهداف آنان شدهاند. بههمین خاطر، از نظر آنان جنگ مقدس را باید در سرزمینهایی به راه انداخت که شادکامی و موفقیت بیشتری در دل خود دارند.
حکومتی ضعیف و شکستخورده که حتی یک مناظره ساده هم در آن به خشونت کشیده میشود، یا هر صدایی که مخالف موجودیت و مشروعیت الهی آن باشد در نطفه خفه میشود، بهسرعت ضعیفتر و با ناکامیهای بیشتری روبرو میشود و چون بنا به ماهیت خود به پارانویای شدید مبتلاست و مقصر همه مسائل را در خارج از مرزهای خود میجوید، در دام هذیانگویی گرفتار میشود و دست به هر جنایتی خواهد زد.
برگرفته از برگه تاریخ تمرد جهان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر