۱۳۹۴ بهمن ۳۰, جمعه

هر کس که با چشمان باز، اندیشه ای خردگرایانه و وجدانی بیدار دست به تحقیق زده باشد و تاریخ ادیان از جمله ادیان ابراهیمی و بویژه تاریخ اسلام را مطالعه کرده باشد، بدرستی هم باید دریافته باشد که تمدن بشری در طول تاریخ با چه هیولای هولناکی در ستیز و مبارزه بوده و هست...

ما ایرانیان پس از چند هزار سال در دام این هیولای دهشتناک بودن باید بهتر این تجربه تلخ را حس و لمس کرده باشیم و دیگر قادر شده باشیم از خواب غفلت چند هزار ساله بیدار شویم. 
اما چرا تا کنون برای رهایی از سلطه دین اقدام درستی انجام نداده ایم این بر میگردد به شیوه تربیتی، پرورشی و آموزشی ما در خانواده و جامعه مذهب زده، خانواده و جامعه ای که در تب خرافه پرستی موروثی میسوزد.
ما برای رسیدن به یک جامعه پویا، مدرن، نیک کردار و نیک پندار نیاز به فاصله گرفتن از خرافات ادیان و پوست انداختن به معنی واقعی داریم.
امروز مشکل ایران دین اسلام است. این دین بنیادگرا و تمامیت خواه همانند بختکی شوم بر هستی و نیستی ما ایرانیان سایه افکنده است و تنها راه پیروزی بر این اندیشه اهریمنی و بنیادگرا نیز مجهز شدن به دانش و خرد انسانیست.
ما نیازمند خارج شدن از بی تفاوتی هستیم. ما باید به جوهر خرد انسانی خود رجوع کنیم و از آن یاری جوییم.

چه خوش گفت آن هنرمند مرد خرد ‌‌
که دانا ز گفتار او برخورد ‌‌
خرد افسر شهریاران بود
خرد زیور نامداران بود
خرد زنده جاودانی شناس
خرد مایه زندگانی شناس
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دوست گیرد به هر دو سرای
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپری
کسی کو خرد را ندارد پیش ‌‌
دلش گردد از کرده خویش، ریش
...

به ایران که گر ما خرد داشتیم ‌‌
کجا این سرانجام بد داشتیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر