۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

«تمام افكاری را كه راجع به عمران مملكت اندیشیده ام قطعا باید به موقع اجرا گذارم چون تصمیم گرفته ام و تغییرپذیر نیست...» جز خرابی و ویرانی، ذخیره دیگری برای من در مملكت انباشته نشده، از قصر گلستان تهران تا بنادر ”خلیج فارس” و ”دریای خزر”، همه جا خراب است. در همه جا خرابه هائی است كه روی خرابه های دیگر انباشته شده، و مفاسدی است كه بر زبر مفاسد دیگر انبوه شده است. به تمام آنها باید شخصاً رسیدگی وبه مقام تعمیر آنها برایم. خزانه مملكت تهی است. وزارتخانه ها دور از مراحل وطیفه شناسی هستند. هیچ امری در مملكت وجود ندارد كه كار را به دست اهل آن بسپارم. وسائل پیشرفت و سرعت عمل مفقود است. اخلاق عمومی در منتهای درجة انحطاط است. هیچ كس به وظیفة خود آشنا نیست. لفاظی و شارلاتانی قایم مقام تمام حقایق واقع شده است. سالها نهال تذبذب و تزویر و چاپلوسی و دروغ را آبیاری كردند، من میوه آنرا باید بچینم. انشاء خط آهنی را كه در نظر گرفته ام، شاید متجاوز از دویست كرور تومان خرج داشته باشد. این پولی است كه در هیچ تاریخی خزانة مملكت به داشتن آن معتاد نبوده است. از كجا این پول تأمین خواهد شد؟ آیا از این خزانة فقیر و تهی؟ تعمیرات ”مازندران”، ایجاد خطوط، تأسیس شهر، ایجاد دوایر و هتل و غیره میلیونها خرج دارد. از كجا و چه محلی پرداخته خواهد شد؟ ما قادر به انجام مصارف یومیه خود نیستیم. در اینصورت ایجاد كارخانة قند و نخ و برق و غیره موكول به پرداخت چه وجهی خواهد بود؟ شكافتن ”البرز” زدن تونل، خرید ریل، ایجاد مؤسسات و غیره از كدام پول؟ افكار دور و دراز دارد خسته ام میكند، و با این موانع فوق تصور، هیچ كاری از پیش نخواهد رفت . اما من كه تصمیم گرفته ام مملكت خود را بیارایم، تمام این موانع را زیر پا خواهم گذارد، قهرا باید به تمام آمال و آرزوی خود صورت عمل و حقیقت بدهم. با نزول چند قطره باران از هر تصمیمی اجبارا منصرف شدن، با حقیقت زندگانی آشنا نبودن است. تمام افكاری را كه راجع به مملكت و عمران ”مازندران” اندیشیده ام قطعا باید به موقع اجرا گذارم چون تصمیم گرفته ام و تغییرپذیر نیست... رضاشاه کبیر - بخشی از سفرنامه مازندران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر