۱۳۹۵ فروردین ۱۴, شنبه

گفتیم یک نفرمان نرود زندان و بچه بی سرپرست نشود؛ دادگاه قبول نکرد ... :( ... چگونه یک کودک 5 ساله می تواند بدون سرپرست و به تنهایی زندگی کند فقط به این دلیل که پدر و مادر باید همزمان در زندان باشند .. آنهم به جرم آموزش علم ... :( :( :(

آزیتا رفیع زاده و همسرش پیمان کوشکی به همراه فرزندشان بشیر
پنجشنبه 31 مارس 2016 ماهرخ غلامحسین پور 1392

همه حرف­هایش به این جمله ختم می­شدند:«اگر "پیمان" را هم برای اجرای حکمش ببرند، "بشیر" چه می­شود؟»

نگرانی عمیق مادری که قرار بود کودکش تنها بماند را به خوبی از لرزش صدایش حس می­کردم. قرار شد با هم گفت­و­گو کنیم اما منتشر نشود تا وقتی او بخواهد.
«آزیتا» تصور می­کرد اگر خبر صدور حکم دادگاهش را رسانه ای نکند، بتواند روزهای بیش تری کنار بشیر باشد. حکم آزیتا توسط قاضی «محمد مقیسه ای»، رییس شعبه 28 دادگاه انقلاب قطعی شده بود؛ چهار سال زندان به جرم تدریس در دانشگاه بهایی‬.
می گفت هنوز احضاریه دریافت نکرده و امید داشت اگر ماجرا را در سکوت بگذراند، ممکن است حبسش به تعویق بیفتد تا تکلیف پسرکش، بشیر معلوم بشود: «هر لحظه که بتوانم در کنار بشیر بمانم، غنیمتی است.»
سه روز بعد از این مکالمه اسکایپی، یعنی سوم آبان سال گذشته، یک پیام از پیمان دریافت کردم؛ «پیمان کوشک باغی»، همسر آزیتا که او هم پنج سال حبس تعزیری داشت. او نوشته بود: «امروز آزیتا را به زندان اوین منتقل کردند.»

پرسیدم بشیر چه طور است؟ بی تابی می کند؟ آزیتا می­گفت: «بشیر پنج سال و 9 ماه دارد. رفتیم پیش معاون دادستان، آقای "خدابخشی" و گفتیم پسر ما سرپرستی جز من و پدرش ندارد. خواستیم کاری کند که حکم ما با هم اجرا نشود چون حتی نبود یکی از والدین و محبوس بودنش می تواند به یک کودک لطمات جبران پذیری بزند، چه برسد به این که هر دو با هم در زندان باشند و بچه هیچ سرپرست دیگری نداشته باشد. از طرف دیگر، والدین ما پیر و از کار افتاده اند و در شهرستان زندگی می کنند و توان نگه داری از بشیر را ندارند. معاون دادستان گفت هیچ راهکار قانونی در این مورد وجود ندارد مگر این که مورد رافت اسلامی قرار بگیرید.»

اما آن ها مورد رافت اسلامی قرار نگرفتند. چهار ماه بعد، روز یک شنبه نهم اسفندماه سال 1394، زمانی که پیمان و بشیر برای ملاقات با آزیتا به زندان اوین رفته بودند، پیش از ورود به سالن ملاقات و قبل از این که موفق به دیدار آزیتا بشوند، پیمان توسط سه نفر مامور لباس شخصی بازداشت و برای اجرای حکم پنج سال حبس به زندان منتقل شد.
یکی از نزدیکان پیمان در این مورد به رادیو «زمانه» گفته بود: «بازداشت پیمان بدون احضار قبلی بود. به او حتی اجازه خداحافظی با همسرش را هم ندادند و او را بدون داشتن لباس مناسب زندان، از فرزندش جدا کرده و به مکانی نامعلوم بردند.  

پیمان پس از به زندان رفتن آزیتا در آبان ماه سال جاری، چندین مرتبه به معاون دادستان (حاجیلو) و رییس اداره اجرای احکام (نصیرپور) مراجعه کرده و از ایشان درخواست کرده بود به دلیل شرایط روحی و کم سن و سال بودن فرزندش و نداشتن سرپرست، او را با احضار و اطلاع قبلی روانه زندان کنند تا بتواند بشیر را آماده کند. حاجیلو به او گفته بود برو، فعلا با تو کاری نداریم. اما یک‌شنبه به طور خیلی غیرمترقبه‌ و پیش از ورود به سالن ملاقات، پیمان را در حضور فرزندش بازداشت کردند.»
آزیتا رفیع‌زاده متولد سال 1359 و زاده شهر شیراز است که از سال ۱۳۸۱ با «موسسه عالی آموزشی بهاییان» (BIHE) همکاری و در رشته مهندسی کامپیوتر تدریس می کرد. او دوره کارشناسی مهندسی کامپیوتر را در موسسه آموزش عالی بهاییان (BIHE) گذرانده و مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز در همین رشته از دانشگاه «پونا» در هند دریافت کرده بود.
پیمان کوشک باغی، همسر آزیتا نیز متولد سال 1356 در شهرستان گرگان و فارغ التحصیل رشته مهندسی کامپیوتر است که دروس ریاضیات عمومی و معادلات دیفرانسیل و سخت افزار کامپیوتر را در همین موسسه آموزشی درس می­داد.
ماجرای پرونده آن ها از روز اول خردادماه سال 1390 شروع شد؛ روزی که خانه اساتید دانشگاه بهایی در ایران مورد هجوم ماموران وزارت اطلاعات قرار گرفت. همان روز تمامی کتاب ها و جزوه های آموزشی آزیتا و پیمان هم ضبط و روز بعد به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در موسسه آموزشی – علمی بهاییان» برای بازجویی به دادسرای «اوین» فرا خوانده شدند.
آزیتا می گفت: «در جریان بازجویی متوجه شدم اگر متعهد می­شدم دست از تدریس در دانشگاه بر­دارم، پرونده من با منع تعقیب مواجه می­شد و می­توانستم به زندگی عادی برگردم اما پذیرش این مساله برای من دشوار بود. هدف نهایی آن ها مختل کردن فعالیت آموزشی دانشگاه بهاییان است ولی آموزش را حق مسلم دانشجویان بهایی می­دانستم که در دانشگاه­های مختلف کشور، محروم از تحصیل بودند و از ورودشان ممانعت به عمل می­آمد. به هر حال، آن روز ما را به قید وثیقه آزاد کردند.»
زمانی که این زوج در دادگاه انقلاب در گیرودار پرونده خود قرار گرفتند، بشیر 17 ماهه بود. آن ها فرصت این را داشتند که قبل از صدور هر حکمی، به آسودگی از ایران خارج شوند ولی ترجیح دادند بمانند و تا آخرین لحظات آزادی هم دست از آموزش نکشیدند چون معتقد بودند هیچ کار خلاف قانونی مرتکب نشده اند.

سرانجام این زوج جوان در اردیبهشت‌ماه سال 1394 از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام عضویت در تشکیلات غیرقانونی بهاییت با هدف اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت غیر قانونی در موسسه آموزشی (BIHE) به تحمل چهار و پنج سال حبس تعزیزی محکوم شدند. آن ها به این احکام اعتراض کردند اما در مهرماه سال 1394 دادگاه تجدیدنظر نیز احکام دادگاه بدوی را تایید کرد.
نگرانی آن ها، اجرای حکمشان به طور همزمان بود و این که سرنوشت بشیر به کجا می انجامد؟ در نهایت سرپرستی موقت بشیر به یک خانواده داوطلب سپرده شد و او این روزها یک روز در هفته مادرش را و روز دیگر پدرش را از پشت میله های زندان ملاقات می کند.
آزیتا می‌گفت: «روزی که خود را برای ورود به زندان معرفی کردم، از مسوولان خواستم چون خداحافظی با بشیر و آماده‌سازی او بسیار مهم است، برای پیمان احضاریه بفرستید یا قبلا او را خبر کنید. حتی پیمان بارها خودش با نماینده دادستان صحبت کرده بود و به او گفته شده بود شما فعلا بیرون باشید.»
هشت مارسی که گذشت، زنان زندان اوین در زمان برگزاری مراسم بزرگداشت روز زن، در مورد وضعیت آزیتا و فرزندش یک نامه خطاب به رییس قوه قضاییه نوشتند و خواستار رسیدگی به وضعیت این خانواده شدند.
در بخش هایی از این نامه که متن آن را خبرگزاری «هرانا» منتشر کرده، آمده است: «عطف نظر به بیانیه دادستان کل کشور وقت، حجت الاسلام دری نجف آبادی در هنگام تعطیلی تشکیلات جامعه بهایی که رسما اعلام نمودند حقوق شهروندی بهاییان به مانند سایر ایرانیان خواهد بود و این بیانیه از شبکه سراسری سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد اما هرگز به مرحله عمل در نیامد، استدعا داریم نسبت به لغو حکم این زوج جوان و یا حداقل توقف حکم یکی از آنان برای اداره سرپرستی فرزندشان موافقت بفرمایید.»
اما این تنها اقدام اعتراضی برای شرایط بغرنج این خانواده نبوده است. چندی بعد عده ای از هم وطنان مسلمان در اعتراض به بازداشت همزمان والدین این کودک یک شکواییه امضا کرده و نسبت به این برخورد ابراز شرمساری کرده و خواهان آزادی این زوج بهایی شدند.
آزیتا و پیمان تنها زوج بهایی ساکن زندان نیستند که بهار امسال را در زندان گذراندند؛ هم اکنون «عادل نعیمی» محکوم به 11 سال حبس و ساکن زندان «رجایی شهر» و «الهام فراهانی» محکوم به چهار سال زندان و ساکن اوین است. فرزند این زوج بهایی،«شمیم نعیمی» نیز در کنار پدرش در حال گذراندن سه سال حکم حبس تعزیری است.
«ایمان رشیدی» و «شبنم متحد» هم عیدشان را در زندان گذراندند. آن ها در روز 28 اسفندماه سال 1393 به اتهام «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی» برای اجرای حکم خود به زندان یزد منتقل شده اند. ایمان به سه سال و نیم و شبنم به دو سال حبس.
«فریبرز باغی» و «ناطقه نعیمی»، زوج دیگر بهایی هستند که به دو سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شده اند و هم اکنون در حال گذران این دوران در زندان یزد هستند...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر