۱۳۹۵ آذر ۲۱, یکشنبه

آرش ممکن است زنده نماند. آرش اگر بمیرد، قاتل او تنها ساختار قضایی نظام مقدس نیست، خون او بر گردن اصلاح طلبان هم هست؛ همانها که زمانی از آرش صادقی با عنوان «عضو ستاد ۸۸ میرحسین» تجلیل می کردند اما وقتی رنگ عوض کردند و آرش در همراهی شان رنگ عوض نکرد، نه تنها دیگر نامی از آرش نبردند بلکه در تحقیر و تخریب و بایکوت او هیچ کم نگذاشتند. صورت تکیده و تن رنجور آرش صادقی اثری است که تندروها و میانه رو های نظام مقدس با هم خلق کرده اند ...

آرش صادقی دارد در زندان جان می دهد و آخرین قطرات جانش را بر قلمش جاری کرده است:
«زیبای من؛ این دیوار های آجری ناچیز تر و حقیر تر از آن هستند که بتوانند بی هم بودن را به من و تو تحمیل کنند...
اگر بودم یا نبودم تو باید برقرار باشی، تا سپیده دمی که ناگزیر از راه خواهد رسید ...
اگر بودم، با هم به نظاره اش مینشینیم…
اگر نبودم، نسیمی خنک میشوم که در آن طلوع صورتت را بوسه باران میکنم و تو حضورم را به یقین لمس خواهی کرد…»

او در اعتراض به حکم ظالمانه و دستگیری وحشیانه همسرش گلرخ دست به اعتصاب غذا زده است. چهل و پنج روز گذشته و دیگر خون بالا آورده ...
آرش ممکن است زنده نماند. آرش اگر بمیرد، قاتل او تنها ساختار قضایی نظام مقدس نیست، خون او بر گردن اصلاح طلبان هم هست؛ همانها که زمانی از آرش صادقی با عنوان «عضو ستاد ۸۸ میرحسین» تجلیل می کردند اما وقتی رنگ عوض کردند و آرش در همراهی شان رنگ عوض نکرد، نه تنها دیگر نامی از آرش نبردند بلکه در تحقیر و تخریب و بایکوت او هیچ کم نگذاشتند. صورت تکیده و تن رنجور آرش صادقی اثری است که تندروها و میانه رو های نظام مقدس با هم خلق کرده اند ...
صادقانه باید گفت که برای نجات آرش کار زیادی نمی توانیم انجام دهیم. ساختار قضایی ویران است و ظلم پرور. نظام مقدس اعلامیه هایی را منتشر کرده که بر روی آن نوشته شده: "می دانید که همه شما را تنها گذاشته اند و کسی به داد شما نمی رسد … این امید آخر را از دست ندهید؛ یا دست از مقاومت بردارید یا که نابود می شوید". این اعلامیه ها را به زبان فارسی در زندان های ایران پخش می کنند و نسخه عربی اش را با هواپیماهای روسی بر سر مردم سوریه می ریزند.
آرش اعلامیه را خوانده است و انتخابش را کرده ...
در این دوئل نابرابر تنها می توانیم به آرش نشان دهیم که "همه او را تنها نگذاشته اند" و به او این پیام را برسانیم که میخواهیم او زنده بماند برای "آن سپیده دمی که روزی از راه می رسد" ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر