۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

قرآن در نیمه دوم حکومت عثمان جمع آوری و تنیظیم شده است. البته فقط به خط کوفی که فاقد صدا و زیر و زبر بوده است و بعداٌ در دهه هشتاد بوسیله عبدالملک مروان و وزیر خونخوار و ایرانی کش وی بنام یوسف بن حجاج ثقفی به خط عربی فعلی در آمده است. سوال اینجاست: چرا محمد که بنا بر توصیفات قرآن در احزاب(۴۰) خود را خاتم الانبیا خوانده است و قرآن را آخرین کتاب آسمانی توصیف نموده است در ده سال مدینه که حکومت و پول و قشون و زمان برای جمع آوری و تهیه و تنظیم قرآن داشته است اقدام به این عمل ننموده است؟ او حود بود و با نظارت بر این امر به سهولت با قاریان و حافظان قرآن می توانست بهترین و جامعترین کتاب را تهیه و تنظیم بنماید. امروزه بالغ بر ۲۲۰ گروه تند رو اسلامی در بین کشورهای اسلامی از تفاسیر مختلف قرآن استفاده میکنند زیرا این پیش زمینه را تناقضات عدیده موجود در قرآن در اختیار آنان گذاشته است. قرآن فعلی مملو از تضاد است زیرا تاثیر گرفته از سیاستهای بنی عباس و بنی امیه بوده است.این تضاد و تناقض امروزه آسایش و امنیت را از مسلمانان سلب نموده است. در خلال ۱۵۰۰ سال پیشین هم و از همان روز فوت وی و سقیفه بنی ساعد اختلاف شیعی و سنی تا به امروز پا بر جا بوده است. حال: آیا این شخص حضور فیزیکی داشته است؟ اگر داشته است چرا جانشین و خلیفه ای برای اولین دولت اسلامی و عربی خود انتخاب ننموده است؟ چرا کتاب به اصطلاح آسمانی خود را نیمه کاره بر روی شاخ درخت و استخوان شتر و حافظه قاریان رها نموده است؟ اینان سوالاتی است که مسلمانان باید پاسخگو باشند. جهان اسلام باید روزی در مصاف با عصر روشنگری اسلامی به مانند قرون وسطایی مسیحیت قرار بگیرد وضعیت و جایگاه دین و فقه و روحانیت خود را با موازین جدید و روز مشخص بنماید.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر