۱۳۹۴ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

درسهایی از لابلای نوشته های محمد نوریزاد ...

از من در باره ی واژه ی "بصیرت" پرسید. گفتمش: پسرم، هیچگاه به کسی و کسانی لعنت مگو. فرستادنِ لعنت، بیش از آنکه بر جانِ طرف اثر کند، دستِ تهی ما را از عقل و انصاف و درستی آشکار می کند.
گفتم: آدمهای سست اندیش اند که به این و آن لعنت می فرستند و خود را از فشارهای عصبی و درونی تخلیه می کنند. به وی گفتم: من خودم پیشترها شیدای زیارت عاشورا بودم. یک روز اما بخود گفتم: برای چه این همه لعنت در این زیارت انبار شده؟ لعنت به این و آن، هیچ مفری برای نیک نگری باقی نمی گذارد. شاید در میانِ آن جماعتی که ما لعنت بارانش می کنیم، باشند خوبانی که به هر دلیل آنجایند.

گفتم: خامنه ای تلخ ترین راه را برای شیعه گستری برگزید. راهی که جز ویرانی عایداتی نداشته است..

هیاهویِ هیمنه ی نظام مقدس و معرکه گردانی های منطقه ای اش را در همین ترس و لرزش از فعالیت های بدیهیِ جوانان می شود رصد کرد. تو اگر آنقدر قدَر قدرتی که چپ و راست برای آمریکا و اسرائیل و نابودی شان رجز می خوانی و برای سرنوشت محتومشان آیه و حدیث می آوری، چرا باید از یک سخن و یک نوشته ی معترضانه ی یک جوان برآشوبی؟ هم آن هیاهوهایِ "شهاب" گونه ات دروغ است و هم این که مثل چی می ترسی و ترست را در پسِ زندانی کردنِ همینجوریِ مردان و زنانِ ما مخفی کرده ای.

پرسید: چرا این همه اعتیاد هست در این مملکت؟ آنهم بی مزاحم. تلفن می زنی فی الفور می آورند درِ خانه. گفتم: پسرم، ای من فدای جوانیِ از دست رفته ات، علتِ این که مملکتِ ما در آمارهای جهانی رتبه ی نخست در مصرف مواد مخدر را داراست، این است که دستِ برادران سپاه و اطلاعات در ترانزیت مواد مخدر دخیل است و سالانه میلیاردها دلار از همین راه عایدشان می شود. و اساساً مبارزه ای هم در کار نیست. این تیر و ترقه ها و تعقیب و گریزها و کشف ها و آتش زدنِ مواد مخدرِ کشف شده برای نمایش و آراستنِ آمارها برای مجامع داخلی و جهانی است.

بابک زنجانی و سعید مرتضوی آدمک های مجتبی خامنه ای اند. اینها هرکدام تاریخ مصرف دارند. چه نامه ها که شیخ حیدر مصلحی به دستگاهها و وزارتخانه ها ننوشت برای پس راندن موانع و راه گشودن برای بابک زنجانی. این شیخ حیدر مصلحی وزیر اطلاعات بود و کیست که در برابر توصیه ی وزیر اطلاعات سربگرداند و بگوید: طبق قانون نمی شود!؟ و گفتم: بابک زنجانی، مستقیم از طرف مجتبی خامنه ای بقصد دور زدنِ تحریمها بکار گرفته شد و نه که خبرها و رازهای پنهانی با اوست و تاریخ مصرفش هم سر آمده، باید سرش به زیر آب رود و رازها با خود به گور ببرد.

مهم اما همین واخواهیِ حق است. من می گویم: اگر هرکدامِ ما بر حقِ قانونیِ خود اصرار ورزیم و در این راه آسیب نیز ببینیم، این پایداریِ فزاینده نرم نرم به تربیت جامعه می انجامد و نهادی مثل سپاه نمی تواند همینجوری کل مملکت را بزند زیر بغلش و هیچ نظارتی را بر نتابد و به هیچ خدایی بندگی نکند و احدی را نیز به رسمیت نشناسد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر