۱۳۹۵ فروردین ۷, شنبه

حاكمی به مردمش گفت: صادقانه مشكلات را بگوييد. حسنك بلند شد و گفت: گندم و شير كه گفتی چه شد؟ مسكن چه شد؟ كار چه شد؟ حاكم گفت:ممنونم كه مرا آگاه كردی همه چيز درست ميشود. يكسال گذشت و دوباره حاكم گفت: صادقانه مشكلاتتان را بگوييد، كسی چيزی نگفت،كسی نگفت گندم و شير چه شد، كار و مسكن چه شد! از ميان جمع یک نفر زیر لب گفت: حسنك چه شد؟!

حاكمی به مردمش گفت: صادقانه مشكلات را بگوييد.
حسنك بلند شد و گفت: گندم و شير كه گفتی چه شد؟
مسكن چه شد؟
كار چه شد؟
حاكم گفت:ممنونم كه مرا آگاه كردی همه چيز درست ميشود.
يكسال گذشت و دوباره حاكم گفت: صادقانه مشكلاتتان را بگوييد،
كسی چيزی نگفت،كسی نگفت گندم و شير چه شد، كار و مسكن چه شد!
از ميان جمع یک نفر زیر لب گفت:
حسنك چه شد؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر