در سالهای قبل از هجرت زمانی که محمد
ابن عبدالله در مکه مردم را به دین خویش دعوت میکرد، یهود و یهودیان جایگاه
ویژهای برای او داشتند. تعداد یهودیانی که در مکه زندگی میکردند بسیار
ناچیز بود و این جمعیت اقلیت بر آن داشتند که اخلاقی شایسته همراه با
ملایمت با دیگران داشته باشند این و بدین ترتیب تهدید و توهینی از طرف آنها
متوجه محمد نبود. از طرف دیگر آنها نیز به یکتا پرستی اعتقاد داشتند
و این نقطه مشترکی در دیدگاه محمد با آنان بود.
در ضمن نباید فراموش کرد که محمد به واسطه اشنای با ورقه ابن نوفل و سلمان فارسی و همچنین رابطه مستقیم با تعدادی از آنان به کتاب مقدس آنها آشنایی داشت تا حدی که از داستانها و پیامبران تورات در کتاب مقدس خویش بهره میجست و این مهر تائیدی بر یهودیان و دین موسی بود.
او که در مکه پیروان زیادی نداشت با آوردن نام یهودیان به عنوان قوم بنی اسرائیل در قران و نماز گذاردن به سوی قبله آنها سعی در جلب اعتماد و محبت آنان را داشت و امیدوار بود بتواند آنها را به دین خود راغب کند. اما این رابطه صمیمی مدت زیادی به طول نینجامید ..!
با هجرت رسول قلابی ورق برگشت. در مدینه وی با سه قوم بنی قریظه، بنی قینقاع و بنی نضیر روبرو شد که قدرت و ثروت مدینه دراختیار داشتند. این سه قبیله همچنین نهری را که در مدینه جاری بود از آن خود کرده بودند. محمد که با وعده و وعید اقوام اوس و خزرج به مدینه آمده بود رقیب را نیرومند یافت اما این قدرت رقیب باعث نمیشد که امید مسلمان کردن آنها در دل محمد ناامید شود.
او میدانست که اگر این سه قبیله به اسلام تمایل پیدا کنند میتواند علاوه بر افزودن بر یاران خویش، از ثروت و نفوذ آنها نیز برای گسترش اسلام استفاده کند. محمد که در حال وضع قوانینی به عنوان احکام برای دین نوپای خود بود روز عاشورا را که یهودیان روزه میگرفتند برای روزه گرفتن مسلمانان تعیین کرد اما این حربه نیز برای نرم کردن آنها کارساز نشد.
بزرگترین مشکل مسلمانان مدینه با یهودیان بر سر تقسیم آب تنها نهر موجود بود که در اختیار این سه قوم متموّل قرار داشت. محمد که شکایت مسلمانان از یهودیان را میشنید و از طرفی سرسختی یهودیان مدینه را در مقابل اسلام حس کرده بود و میدید که آنها دینش را به تمسخر، رونوشتی از دین خود میدانند و او را به استهزا میگیرند، کینهای از آنان بدل گرفت و سعی کرد که راه اسلام را از یهود جدا کند و نقاط مشترکی را که از دین آنها عاریه گرفته را از بین ببرد تا دیگر دست آویزی برای تمسخر مسلمانان وجود نداشته باشد.
او این امر را با تغییر زمان روزه مسلمانان از عاشورا به رمضان و افزودن به مدت روزه گرفتن شروع کرد. او که سالها مسلمانان را به نماز بسوی معبد سلیمان دعوت کرده بود به یکباره تصمیم به تعیین قبله دیگری گرفت و کدام قبله بهتر از کعبه که در شهر زادگاهش قرار داشت و نمادی از عرب در مقابل یهود بود میتوانست وجود داشته باشد؟..!
در این جا نیز مانند همیشه از الله و جبریل برای رسیدن به مقصد خویش استفاده کرد. او پس از هفده ماه پس از هجرت، در روز پانزدهم رجب سال دوم هجری به تصمیم خود جامع عمل پوشانید و این کار را به جبریل و دستور الله نسبت داد و در تأیید عمل خود آیات زیر را نازل کرد:
به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست ، هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند. (قل لله المشرق و المغرب يهدى من يشاء الى صراط مستقيم ).
اي پيامبر! از هر کجا خارج شدي، روي خود را به طرف مسجدالحرام کن تا مردم بهانه اي بر ضد شما نداشته باشند».
و بدین ترتیب قبله مسلمانان از معبد سلیمان و یا بیت المقدسی که سالها بعد از مرگ محمد توسط عمر ساخته شد به کعبه تغییر یافت. البته کینه این رسول قلابی از یهودیان به همینجا ختم نشد و سالها بعد با قلع و قمع و مصادره قبایل بنی قینقاع و بنی نضیر و کشتار قبیله بنی قریظه از آنها انتقام روزهای ضعف خود را گرفت...
در ضمن نباید فراموش کرد که محمد به واسطه اشنای با ورقه ابن نوفل و سلمان فارسی و همچنین رابطه مستقیم با تعدادی از آنان به کتاب مقدس آنها آشنایی داشت تا حدی که از داستانها و پیامبران تورات در کتاب مقدس خویش بهره میجست و این مهر تائیدی بر یهودیان و دین موسی بود.
او که در مکه پیروان زیادی نداشت با آوردن نام یهودیان به عنوان قوم بنی اسرائیل در قران و نماز گذاردن به سوی قبله آنها سعی در جلب اعتماد و محبت آنان را داشت و امیدوار بود بتواند آنها را به دین خود راغب کند. اما این رابطه صمیمی مدت زیادی به طول نینجامید ..!
با هجرت رسول قلابی ورق برگشت. در مدینه وی با سه قوم بنی قریظه، بنی قینقاع و بنی نضیر روبرو شد که قدرت و ثروت مدینه دراختیار داشتند. این سه قبیله همچنین نهری را که در مدینه جاری بود از آن خود کرده بودند. محمد که با وعده و وعید اقوام اوس و خزرج به مدینه آمده بود رقیب را نیرومند یافت اما این قدرت رقیب باعث نمیشد که امید مسلمان کردن آنها در دل محمد ناامید شود.
او میدانست که اگر این سه قبیله به اسلام تمایل پیدا کنند میتواند علاوه بر افزودن بر یاران خویش، از ثروت و نفوذ آنها نیز برای گسترش اسلام استفاده کند. محمد که در حال وضع قوانینی به عنوان احکام برای دین نوپای خود بود روز عاشورا را که یهودیان روزه میگرفتند برای روزه گرفتن مسلمانان تعیین کرد اما این حربه نیز برای نرم کردن آنها کارساز نشد.
بزرگترین مشکل مسلمانان مدینه با یهودیان بر سر تقسیم آب تنها نهر موجود بود که در اختیار این سه قوم متموّل قرار داشت. محمد که شکایت مسلمانان از یهودیان را میشنید و از طرفی سرسختی یهودیان مدینه را در مقابل اسلام حس کرده بود و میدید که آنها دینش را به تمسخر، رونوشتی از دین خود میدانند و او را به استهزا میگیرند، کینهای از آنان بدل گرفت و سعی کرد که راه اسلام را از یهود جدا کند و نقاط مشترکی را که از دین آنها عاریه گرفته را از بین ببرد تا دیگر دست آویزی برای تمسخر مسلمانان وجود نداشته باشد.
او این امر را با تغییر زمان روزه مسلمانان از عاشورا به رمضان و افزودن به مدت روزه گرفتن شروع کرد. او که سالها مسلمانان را به نماز بسوی معبد سلیمان دعوت کرده بود به یکباره تصمیم به تعیین قبله دیگری گرفت و کدام قبله بهتر از کعبه که در شهر زادگاهش قرار داشت و نمادی از عرب در مقابل یهود بود میتوانست وجود داشته باشد؟..!
در این جا نیز مانند همیشه از الله و جبریل برای رسیدن به مقصد خویش استفاده کرد. او پس از هفده ماه پس از هجرت، در روز پانزدهم رجب سال دوم هجری به تصمیم خود جامع عمل پوشانید و این کار را به جبریل و دستور الله نسبت داد و در تأیید عمل خود آیات زیر را نازل کرد:
به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست ، هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند. (قل لله المشرق و المغرب يهدى من يشاء الى صراط مستقيم ).
اي پيامبر! از هر کجا خارج شدي، روي خود را به طرف مسجدالحرام کن تا مردم بهانه اي بر ضد شما نداشته باشند».
و بدین ترتیب قبله مسلمانان از معبد سلیمان و یا بیت المقدسی که سالها بعد از مرگ محمد توسط عمر ساخته شد به کعبه تغییر یافت. البته کینه این رسول قلابی از یهودیان به همینجا ختم نشد و سالها بعد با قلع و قمع و مصادره قبایل بنی قینقاع و بنی نضیر و کشتار قبیله بنی قریظه از آنها انتقام روزهای ضعف خود را گرفت...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر