«مسلمانان شرمگین»
اسلام دینی است که در همهی امور سیاسی و حقوقی و اجتماعی و هنری جوامع مسلمان مداخله میکند و هیچ عرصهای از کنترل و نفوذ آن در امان نیست.
بر این پایه میتوان گفت که فرهنگ جوامع اسلامی اساسا فرهنگی دینی است و ارزشهای آن بیش از هر چیز بر شالودهی موازین اسلامی ساخته شده است.
با این همه، هنگامی که با مسلمانی گفتوگو میکنید، تلاش میکند چنین القا کند که جهل و تعصب و خرافات، خشونتگرایی و نارواداری، ریاکاری و حقیقتگریزی، روحیهی استبدادزدگی و چاکرمنشی و در یک کلام واپسماندگی تاریخی کشورهای اسلامی به دین اسلام هیچ ارتباطی ندارد و نتیجهی کژفهمی از «اسلام واقعی» است!
این توجیه سست و بیپایهی کسانی است که در واقع باید آنان را «مسلمانان شرمگین» خواند؛ چرا که آنان نمیتوانند واقعیت درماندگی و عقبافتادگی کشورهای اسلامی را انکار کنند، ولی به دلیل تقدسی که برای آموزههای اسلام قائلاند، نمیخواهند به ناکارآمدی آن برای جوامع امروزی و نقش بازدارندهی آن برای پیشرفت اجتماعی اعتراف کنند.
در زمانهای نه چندان دور هم که ایدئولوژی کمونیستی هنوز رمقی داشت، افرادی وجود داشتند که میشد آنان را «کمونیستهای شرمگین» نامید. آنان هم ادعا میکردند که آموزههای کمونیسم به خودی خود عالی و حتی «علمی» است و آن فجایعی که در شوروی و چین و کامبوج و کره شمالی و اروپای شرقی روی میدهد، با کمونیسم هیچ ارتباطی ندارد و نتیجهی بدفهمی آموزههای کمونیستی است! معلوم نبود این چگونه آموزهی «علمی» است که در همه جا به فساد و انحطاط میانجامد و فاجعه به بار میآورد؟!
باری، نسلهای زیادی در کشورهای گوناگون قربانی این ایدئولوژی ناکجاآبادی شدند؛ دکترینی انسانسوز که جوامع را به آزمایشگاه و آدمیان را به موشهای این آزمایشگاه تبدیل کرده بود تا با فرمولهای سحرآمیز «ماتریالیسم دیالکتیک» از آنان «انسانهای طراز نوین» بسازد!
حالا نوبت یک ایدئولوژی تامگرایانهی دیگر به نام «اسلامگرایی» است که جوامع اسلامی خاورمیانه را به آزمایشگاه تحقق پندارهای بیمارگونه و خرافی خود تبدیل کرده تا از راه مسلمان کردن دوبارهی مسلمانان، از آنان «مسلمانان واقعی» بسازد! معلوم نیست این بار چند نسل باید هزینهی سنگین و خونین این پروژهی ناکجاآبادی را بپردازند و قربانی باورهای احمقانهی مشتی مومیایی برخاسته از گورستان تاریخ باشند. بقول آن فرزانه: بگذار به جای انسانها، ایدئولوژیها بمیرند!
اسلام دینی است که در همهی امور سیاسی و حقوقی و اجتماعی و هنری جوامع مسلمان مداخله میکند و هیچ عرصهای از کنترل و نفوذ آن در امان نیست.
بر این پایه میتوان گفت که فرهنگ جوامع اسلامی اساسا فرهنگی دینی است و ارزشهای آن بیش از هر چیز بر شالودهی موازین اسلامی ساخته شده است.
با این همه، هنگامی که با مسلمانی گفتوگو میکنید، تلاش میکند چنین القا کند که جهل و تعصب و خرافات، خشونتگرایی و نارواداری، ریاکاری و حقیقتگریزی، روحیهی استبدادزدگی و چاکرمنشی و در یک کلام واپسماندگی تاریخی کشورهای اسلامی به دین اسلام هیچ ارتباطی ندارد و نتیجهی کژفهمی از «اسلام واقعی» است!
این توجیه سست و بیپایهی کسانی است که در واقع باید آنان را «مسلمانان شرمگین» خواند؛ چرا که آنان نمیتوانند واقعیت درماندگی و عقبافتادگی کشورهای اسلامی را انکار کنند، ولی به دلیل تقدسی که برای آموزههای اسلام قائلاند، نمیخواهند به ناکارآمدی آن برای جوامع امروزی و نقش بازدارندهی آن برای پیشرفت اجتماعی اعتراف کنند.
در زمانهای نه چندان دور هم که ایدئولوژی کمونیستی هنوز رمقی داشت، افرادی وجود داشتند که میشد آنان را «کمونیستهای شرمگین» نامید. آنان هم ادعا میکردند که آموزههای کمونیسم به خودی خود عالی و حتی «علمی» است و آن فجایعی که در شوروی و چین و کامبوج و کره شمالی و اروپای شرقی روی میدهد، با کمونیسم هیچ ارتباطی ندارد و نتیجهی بدفهمی آموزههای کمونیستی است! معلوم نبود این چگونه آموزهی «علمی» است که در همه جا به فساد و انحطاط میانجامد و فاجعه به بار میآورد؟!
باری، نسلهای زیادی در کشورهای گوناگون قربانی این ایدئولوژی ناکجاآبادی شدند؛ دکترینی انسانسوز که جوامع را به آزمایشگاه و آدمیان را به موشهای این آزمایشگاه تبدیل کرده بود تا با فرمولهای سحرآمیز «ماتریالیسم دیالکتیک» از آنان «انسانهای طراز نوین» بسازد!
حالا نوبت یک ایدئولوژی تامگرایانهی دیگر به نام «اسلامگرایی» است که جوامع اسلامی خاورمیانه را به آزمایشگاه تحقق پندارهای بیمارگونه و خرافی خود تبدیل کرده تا از راه مسلمان کردن دوبارهی مسلمانان، از آنان «مسلمانان واقعی» بسازد! معلوم نیست این بار چند نسل باید هزینهی سنگین و خونین این پروژهی ناکجاآبادی را بپردازند و قربانی باورهای احمقانهی مشتی مومیایی برخاسته از گورستان تاریخ باشند. بقول آن فرزانه: بگذار به جای انسانها، ایدئولوژیها بمیرند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر